خارج اصول – جلسه هفدهم – الفاظ مطلق –۴. نکره – اقوال – بررسی اشکالات محقق خراسانی به کلام منسوب به مشهور   

جلسه ۱۷ – PDF

جلسه هفدهم

الفاظ مطلق –۴. نکره – اقوال – بررسی اشکالات محقق خراسانی به کلام منسوب به مشهور   

۱۴۰۱/۰۸/۰۷

خلاصه جلسه گذشته

آخرین بحثی که در الفاظ مطلق مطرح شد، این بود که آیا استعمال لفظ مطلق در هر یک از این الفاظ و مصادیق، به نحو حقیقت است یا مجاز؟ عرض کردیم محقق خراسانی مطلبی را فرمودند و آن را در اشکال به سخنی که به مشهور نسبت داده شده بیان کردند. به مشهور نسبت داده شده که مطلق عبارت است از طبیعت مقید به سریان و شمول بدلی. ایشان فرمودند: این سخن سه اشکال دارد:
1. بر خلاف نظر لغویین است.
2.لازمه‏اش این است که برخی از الفاظ مثل اسم جنس و نکره انشایی حقیقتا دیگر مطلق نباشند، بلکه اگر بر آنها مطلق گفته می‏شود، مجازا مطلق هستند، زیرا آن تعریف بر این دو مورد صدق نمی‎کند، چون طبیعت مهمله مسلما با طبیعت مقید به قید شمول و سریان کاملا متفاوت است یا طبیعت مقید به قید وحدت به طور کلی با طبیعت مقید به شیوع بدلی کاملا متفاوت است.
3. اگر به سخنی که به مشهور نسبت داده شده ملتزم شویم، لازمه‏اش این است که در تمام موارد، تقیید مطلق را مستلزم مجاز بدانیم. در حالیکه همانطوری که در مورد عام و خاص گفته شد، تقیید موجب مجازیت مطلق نمی‎شود.
این سه اشکالی بود که محقق خراسانی به آنچه که به مشهور نسبت داده شده، ایراد کردند.

بررسی اشکالات محقق خراسانی به کلام منسوب به مشهور

آیا اشکالاتی که ایشان کردند و سخن ایشان در مقام ایراد و اشکال به مشهور آیا تمام است یا خیر؟ به نظر می‎رسد کلام محقق خراسانی محل اشکال است.

اشکال اول

اشکال اول که خیلی مهم نیست و ما قبلا نیز مطرح کردیم این است که ایشان این را فقط در مورد نکره انشایی گفتند، ایشان در اشکال گفتند اگر ما مطلق را به معنای طبیعت مقید به شیوع بدلی بدانیم یک تالی فاسد دارد و آن اینکه نکره انشایی یا نکره در مقام انشاء مثل «جئنی برجل» دیگر حقیقتا مطلق نباشد. بلکه مجازا ما آن را مطلق محسوب کنیم. یعنی کأنه ایشان نسبت به نکره اخباری، این اشکال را ندارد یا به تعبیر دیگر این تالی فاسد را در مورد نکره اخباری قبول ندارد، در حالیکه ما قبلا هم گفتیم نکره دو معنا ندارد بلکه یک معنا دارد طبیعت مقید به قید وحدت، البته محقق خراسانی گفتند که طبیعت مقید به قید وحدت در مورد نکره انشایی، ولی آنطوری که ما معنا کردیم گفتیم در این جهت فرقی بین نکره در مقام اخبار و نکره در مقام انشاء نیست.

اشکال دوم

سلمنا که نکره در مقام اخبار همانطور باشد که شما می‏گویید یعنی فرد معین فی الواقع و مجهول عند المخاطب و بگوییم معنایش متفاوت با نکره در مقام انشاء باشد، لکن همین فرد معین فی الواقع و مجهول نزد مخاطب، بالاخره یک امر جزیی است. همین فرد و مصداق و امر جزیی، می‎تواند مطلق باشد و می‎تواند مقید باشد، یعنی نکره ولو یک معنای جزیی داشته باشد باز قابلیت اطلاق و تقیید را دارد. ما درمورد اعلام شخصیه گفتیم زید پسر عمر با اینکه یک فرد است، تشخص و تعین دارد، اما همین می‎تواند مطلق باشد و می‎تواند مقید باشد، اطلاق و تقیید نیست به افراد و مصادیق از حیث زمان، از حیث احوال، از برخی جهات نظیر این دو باشد. پس اینکه نکره ولو در مقام اخبار با اینکه جزیی است ولی منافاتی با اطلاق ندارد و اینکه ایشان یعنی محقق خراسانی نکره در مقام اخبار را از دایره اطلاق و تقیید خارج کردند قابل قبول نیست.

اشکال سوم

بین سخن محقق خراسانی در این مقام و سخنی که بعدا در بحث مقدمات حکمت مطرح می‎کنند منافات وجود دارد. اینجا چه گفتند؟ در بحث مقدمات حکمت چه چیزی می‎فرمایند و چرا بین اینها تنافی است؟
در این بحث، در مقام رد مشهور فرمودند: مطلق هیچ قیدی ندارد، مطلق همان طبیعت بدون قید است و به مشهور اشکال گرفتند که چرا می‏گویید: مطلق عبارت است از طبیعت مطلق به قید شیووع و سریان بدلی؟ باید بگویید مطلق عبارت است از طبیعت بدون هیچ قیدی. اما بعدا در بحث مقدمات حکمت می‏گویند: ما می‏توانیم از طریق قرینه حالیه یا مقامیه یا مقالیه یا مقدمات حکمت، استفاده کنیم قید سریان و شمول را. یعنی مثلا اگر مقدمات حکمت تمام شود در مورد کلام مولا، ممکن است نتیجه مقدمات حکمت شیوع و سریان باشد.
منافات در این است که از یک طرف اینجا فرمودند مطلق به جز طبیعت و ماهیت بر هیچ قیدی دلالت ندارد و هیچ قیدی همراه آن نیست، حتی قید سریان و شمول. اما بعد می‎فرماید: ما می‎توانیم به کمک مقدمات حکمت طبیعت را مقید به قید سریان کنیم و این ربطی هم به ذات موضوع ندارد. از یک طرف دارند می‏گویند: مطلق به معنای طیبعت است بدون هیچ قید، از سوی دیگر به کمک مقدمات حکمت که راه کشف اطلاق است، می‏گوید: ما می‎توانیم کشف کنیم شیوع و سریان را در مطلق، اینها با هم قابل جمع نیستند. از یک طرف شما می‏گویید مطلق قید شیوع و سریان در آن نیست و از یک طرف آن ابزاری که برای کشف اطلاق ارائه می‎دهید، مدعی هستید این ابزار ممکن است نتیجه‎اش شیوع و سریان باشد و ما می‎توانیم شیوع و سریان را کشف کنیم. اینها با هم جور در نمی‎آید.
حال اینکه اساسا حرف ایشان در مورد نتیجه‎ای که از مقدمات حکمت گرفته می‎شود، درست است یا نه، را بعدا بررسی می‏کنیم. فعلا اینجا می‎خواهیم در مقام اشکال به محقق خراسانی و در مقام بررسی کلام ایشان عرض می کنیم که اشکالاتی که ایشان به مشهور در تعریف مطلق گرفتند تمام نیست، ولو اینکه حرف مشهور هم تمام نیست. زیرا ما معتقدیم که مطلق دلالت بر طبیعت می‎کند بدون هیچ قیدی، پس طبیعت مقیدا بقید الوحده، یا طبیعت مقیدا بقید الشیوع البدلی، یا طبیعت مقیدا به قیدی دیگر، اینها هیچ کدام قابل قبول نیست؛ مطلق عبارت است از طبیعت و ماهیت.
اول بحث یک اشاره‎ای داشتیم. فرق مطلق با عام چیست؟ آیا مطلق تعرضی نسبت به افراد ندارد یا متعرض افراد است به عنوان حکایت گر و آینه و مرآت؟ ما قبلا گفتیم حق در مسئله همان است که امام خمینی فرموده‎اند. یعنی در مطلق هیچ حکایت‎گری و مرآتیت نسبت به افراد نیست. دلیلش هم این است که اطلاق از راه مقدمات حکمت و من غیر طریق الوضع دلالت بر طبیعت می‎کند، به خلاف عموم. ادات عموم وضع شده‎اند برای شیوع، استغراق و سریان، ادات عموم وضع شدند برای استیعاب نسبت به افراد، وقتی شما می‏گویید «کل عالم» این «کل» وضع شده برای اینکه شمول نسبت به همه افراد را برساند و اصلا اینجا پای افراد در میان است واضع آمده این لفظ را برای این معنا وضع کرده، «کل» برای افاده عموم و استغراق است، یعنی حکایت ازافراد می‏کند، مرآت مصادیق است، منتهی حکایت‎گری اجمالی دارد نه تفصیلی. زیرا حکایت از افراد به دو صورت واقع می شود، الان فرض کنید در این اتاق تعدادی نشسته‎اند. گاهی شما می‏خواهید یک مطلبی را خطاب به همه بگویید و تک تک اسامی را نام بیرید و می‎گویید آقای زید، عمر، بکر و فلان و فلان … یکی یکی اسامی را می‏برید و می‎گوید امروز ساعت فلان در فلان محل حاضر شوید، اینجا وقتی ما اسامی افراد را می‎بریم داریم از افراد حکایت می کنیم و این حکایت نیز تفصیلی است. گاهی هم حکایت از افراد اجمالی است، یعنی به جای اینکه همه این چهل نفر را نام ببرم می‎گویم کل شرکت کنندگان یا کل حاضرین در این مکان، این یک عنوان عام است و دلالت بر استیعاب و شمول نسبت به مصادیق و افراد دارد، همه را در بر می‏گیرد، ولی این حکایت اجمالی از افراد است، تفصیلی نیست که یکایک نام ببرد، می‏گوید حاضرین در این مکان یا کل حاضرین در این مکان یک عنوان عام است، زیرا لفظ «کل» وضع شده برای استیعاب و شمول نسبت به افراد. اما این شمول، استیعاب، حکایت‏گری به نحو اجمال است اگر جایی هم شک کنیم آیا این تعبیر شامل همه افراد می شود، اصالة العموم به عنوان یک اصل لفظی اقتضاء می کند شمول و استیعاب نسبت به همه اشخاص را.
اما در مسئله اطلاق اینچنین نیست، اطلاق اساسا دلالت بر شمول ندارد، اطلاق نتیجه حکم عقل از ضمیمه برخی امور است. در بحث مقدمات حکمت می گوییم که (حال یا یک مقدمه است یا دو مقدمه یا سه مقدمه یا چهار مقدمه) بالاخره وقتی عقل این مقدمات را کنار هم می‎گذارد نتیجه می گیرد که هیچ قیدی دخیل نیست. این کار عقل است، واضع چیزی را برای دلالت بر این معنا وضع نکرده و نظارت و تعرض نسبت به افراد و مصادیق هم ندارد و جنبه حکایت گری و آینه افراد بودن نیز مد نظر نیست «اعتق رقبه» اینجا دارد می‏گوید مطلوب مولا «عتق رقبه» است و این طبیعت موضوع حکم قرار گرفته. بله در مقام امتثال اگر این طبیعت بخواهد موجود شود یک فرد از آن باید اتیان شود، یعنی برود یک رقبه‎ای را آزاد کند زیرا «الطبیعة توجد بوجد فرد ما» وقتی مولا امر می کند و می‏گوید «اعتق رقبة»خواسته مولا از عبد تحقق این طبیعت است. اصلا به افراد متعرض نیست، این طبیعت باید تحقق پیدا کند منتهی مخاطب که این امر را امتثال می‏کند اینجا بدون اینکه یک فرد محقق شود اساسا امکان تحقق طبیعت نیست. «الطبیعه توجد بوجود فرد ما و تنعدم بانعدام جمیع افراده» حال این شهرت دارد، لکن ما قبلا گفتیم امام خمینی معقتد است عقل بالاتر از این می‏گوید که «الطبیعة توجد بوجود فرد ما و تنعدم بانعدام فرد ما» ما نظر ایشان را قبلا بیان کردیم و دیگر نمی‏خواهیم تکرارش کنیم.
سوال:
استاد: ما گفتیم طبیعت شامل اعلام شخصیه هم می‏شود.
سوال:
استاد: بدون هیچ قیدی. ما قبلا گفتیم اعلام شخصیه، اطلاق در مورد آنها تصویر دارد.
سوال:
استاد: خود زید جزیی است
سوال:
استاد: ما می‏خواهیم بگوییم اطلاق در جزئیات هم راه دارد.
سوال:
استاد: زید یک فرد خارجی است ولی همین فرد خارجی که جزیی است و اضافه به یک پدر و مادر و تولد در فلان مکان (همه اینها معلوم است و اینها همه باعث جزیی بودن می‏شوند.) دارد می‎تواند مطلق باشد.
سوال:
استاد: دو بحث است یکی اینکه کلمه مطلق به چه معناست؟ کلمه مطلق در لغت به معنای آزاد و رها و مرسل است. در اصطلاح به چه معناست؟ بعضی معنایی برای مطلق گفتند که با معنای لغوی متفاوت است یعنی کأنه یک اصطلاحی در برابر اهل لغت جعل کردند. ما می‏گوییم نه، مطلق، همان است که در لغت بیان شده ولی در این فضا این معنا را پیدا می‏کند و این منافاتی با معنای مورد نظر اهل لغت ندارد.
سوال:
استاد: وقتی ما می‎خواهیم تعریف کنیم یعنی می‏خواهیم ببینیم کلمه مطلق برای چه معنایی وضع شده؛ بله این وضع دارد، کلمه مطلق نزد اهل لغت یک معنایی دارد که تابع لفظ است مثل بقیه الفاظ. یک وقت است که می‏گوییم اطلاق یا عدم تقیید که گفتیم نسبتشان عدم و ملکه است، اطلاق و تقیید مثل ادات عموم مستند به وضع است یا مقدمات حکمت؟ می‏گوییم اینجا بحث وضع نیست و پای وضع در میان نیست بلکه عقل این مقدمات را کنار هم می‏گذارد که قیدی در کار نیست.

برچسب‌ها:, , , , ,