جلسه صد و نهم-بررسی عناوین ثانویه

دانلود-جلسه صد و نهم-PDF

جلسه صد و نهم
بررسی عناوین ثانویه
05/۰۳/۱۳۸۹

تنبیه:

سابقاً در مورد محدوده عناوین ثانویه بحث کردیم و گفتیم برخی این عناوین را به چهارده عنوان رسانده­اند و از جمله نذر، شرط، عهد و قسم بود در اینکه اینها از عناوین ثانویه محسوب می­شوند و اطلاق عنوان ثانوی به اینها می­شود بحثی نیست اصلاً عنوان ثانوی معنایش این است که یک عنوان جدیدی برای فعل مکلف پیدا شود.

بحث در این است که اگر این عناوین ثانویه مثل عهد، نذر، قسم و شرط به چیزی متعلِّق شد آیا موجب تغییر حکم می­شود یا خیر؟ آیا نماز شب که فی نفسه استحباب دارد با تعلق عنوان نذر واجب می­شود یا نه؟ یا اگر یک عمل مستحبی به صورت شرط در ضمن یک عقدی ذکر شود آیا این اشتراط باعث تغییر عنوان استحباب به وجوب می شود یا خیر؟

نظر مشهور

مشهور عقیده دارند که اگر عناوین ثانویه­ای مثل نذر و عهد و شرط امثال اینها به چیزی متعلق شدند این موجب تغییر حکم می­شود و آن حکمی که در اثر عروض این عناوین ثانویه پیدا می­شود حکم ثانوی است. مثلاً اگر نذر به یک عبادت مستحبه­ای متعلق شد اینجا با اینکه حکم اولیه این عبادت استحباب است ولی بواسطه عروض عنوان نذر که یک عنوان ثانوی است این حکم مرتفع می شود و آن عبادت مستحبه بواسطه نذر واجب می­شود مانند نماز شب که عقیده مشهور این است که با عروض عنوان نذر استحباب نماز شب مبدل به وجوب می­شود.

کلام محقق نائینی:

مرحوم آقای نائینی یک تحلیلی دارند در اینجا که موافق با قول مشهور است اما یک بیان خاصی در این رابطه دارند ایشان می­فرماید وقتی یک فعلی مانند صلا ة اللیل بواسطه امر استحبابی مستحب می­شود بواسطه عهد و نذر و شرط این امر استحبابی در امر وجوبی مستفاد از أوفوا بالنذور و امثال آن مندک می­شود. وی می­گوید: در اینجا دو امر داریم یک امر استحبابی است که به خود آن متعلق شده و یک امر وجوبی است که ناشی از امر به وفا نذر یا قسم یا …. این دو امر در هم اندکاک پیدا می­کنند و علت اندکاک این دو امر وحدت متعلق این دو میباشد مثلاً صلا ة لیل هم متعلق امر استحبابی شده و هم متعلق امر وجوبی شده است چون هم امر استحبابی به صلا ة لیل متعلق شده و هم از آنجایی که متعلق نذر واقع شده أفوا بالنذور که امر وجوبی است آنرا شامل می­شود پس چون صلاۀ لیل متعلق این دو شده است به ناچار امر وجوبی و استحبابی در هم مندک می­شوند ودر اثر این اندکاک هر کدام از این دو امر یک چیزی از یکدیگر اکتساب می­کند امر وجوبی عبادیت را از امر استحبابی اکتساب می کند و امر استحبابی لزوم را از امر وجوبی اکتساب می­کند امر به نماز شب استحبابی است و لزوم ندارد اما تعبدی است و محتاج قصد قربت است پس در یک طرف امر غیر لزومی تعبدی است و در طرف دیگر امر به نذر و لزوم به وفا شرط و نذر امر لزومی است و تعبدی نیست وقتی این دو در هم اندکاک می­شوند هر کدام چیزی را از یکدیگر اکتساب می­کنند. پس این دو بر اثر اندکاک و بخاطر وحدت متعلق هر کدام از یکدیگر چیزی را اکتساب می­کنند و از اندکاک این دو امر، یک امر جدید وجوبی عبادی متولد می­شود. [۱]

نتیجه این سخن، سخن مشهور است ولی با بیان خاص و فنی که ذکر فرمودند، نتیجه این است که نماز شب مستحب است به عنوان اولی اما به واسطه عروض عنوان ثانوی نذر مبدل می­شود به یک عمل واجب عبادی یعنی اینکه یک امر وجوبی عبادی را به دنبال دارد این مبنای مشهور و بیان خاصی که مرحوم آقای نائینی در خصوص این مورد دارند.

کلام امام(ره)

امام بر خلاف مشهور معتقدند که در این موارد عروض عناوین ثانویه موجب تغییر حکم نمی­شود نماز شب همان استحبابی که داشت را دارد. ایشان می­فرمایند: که نماز شب در این صورت واجب نمی­شود بلکه همانگونه که مستحب بود الان هم صلا ة لیل بر وصف استحباب باقی می­ماند ولی آنچه که واجب است وفای به شرط و نذر است بالاخره أوفوا بالنذور از مکلف عمل به نذر را می­خواهد با نذر اتفاقی که می­افتد این است که اتیان به نماز شبِ مستحب، واجب می­شود، می­فرمایند وجوب به یک عنوان متعلق شده و استحباب به یک عنوان متعلق شده است این دو عنوان از نظر متعلق واقع شدن برای امر یکی نمی­شود اگر عمل نماز شب استحباب دارد یک استحباب نفسی دارد و بواسطه نذر این عمل می­خواهد واجب شود اینطور نیست که این دو عنوان یکی شوند و وحدت متعلق پیدا شود و بواسطه وحدت متعلق حکم از یک عنوانی به عنوان دیگر سرایت کند. آنچه وجود دارد این است که این دو عنوان در خارج متحد شدند و این عمل در خارج مجمع العنوانین شده است. اینطور نیست که در مقام تعلق امر، یک وحدتی برای متعلق پیدا شود که این دو امر بر سر آن متعلق فرود آید. بلکه هر دو در یک عمل متحد شده­اند و نسبت به یک فعل اتحاد پیدا کرده­اند از جهت به مصداق یعنی این نماز شب مصداق هر دو حکم شده و اتحاد مصداقی پیدا شده که ربطی به تعلق امر ندارد. بنابر این می­فرمایند این نماز شبی که خوانده می­شود هم مصداق وفای به نذر است و هم مصداق صلا ة لیل. منتهی این عمل که شخص در خارج می­آورد مصداق ذاتی برای نماز است و مصداق عرضی برای نذر است پس اتحاد مربوط به عالم مصداق است و ربطی به وحدت تعلق امر ندارد اینطور نیست که نذر بتواند صلا ة را متعلق یک حکم دیگری قرار دهد و پس به نظر ایشان به هیچ وجه با عروض عناوین ثانویه مانند نذر و قسم و شرط حکم اولی این افعال تغییر نمی­کند و وقتی اصلاً تغییر نکرد یعنی حکم ثانوی برای آنها نیست و فقط در عالم خارج اتحاد مصداقی پیدا می­کنند.

اشکال امام (ره) به محقق نائینی:

اولا این تعبیر اکتساب و تولد امر جدید معنای معقولی ندارد اینها بیشتر شعر است تا برهان، اینکه یک امری بر اثر اندکاک در امر دیگر چیزی را از آن اکتساب می­کند معنای معقول و قابل درکی ندارد و تولد یک امر جدید بر اثر این اندکاک قابل تصور نیست.

ثانیا ما به چه دلیل و به چه جهتی می­توانیم ادعا کنیم امر غیر عبادی عبادیّت را از امر عبادی کسب می­کند و امر غیر وجوبی اکتساب وجوب می­کند از امر وجوبی؟ ایشان بطور کلی ادعا می­کند تغییر امر از آنچه بر آن بوده معقول نیست و نمی­شود متعلق یک امری با امر دیگر متحد باشد در مقام تشریع نه در مقام امتثال و عالم خارج. [۲]

بطور کلی اختلاف نظر مشهور با امام (ره) در مورد عناوینی چون عهد و نذر و امثال اینها این است که مشهور قائلند در این موارد یک حکم ثانوی وجود دارد ولی امام (ره) آنرا یک حکم ثانوی نمی­دانند و معتقدند حکم اولی است مانند سایر احکام شرعی.

حق در مسئله:

به نظر می­رسد حق با امام (ره) است خلافاً للمشهور، ما نیز معتقدیم عروض این عناوین ثانویه بر فعلی موجب تغییر حکم نمی­شود و اشکال امام (ره) بر مرحوم نائینی وارد است؛ یعنی واقعاً اکتساب عبادیّت توسط امر غیر عبادی و اکتساب وجوب توسط یک امر غیر وجوبی صحیح نیست و دلیلی بر این امر دلالت نمی­کند و تولد یک امر جدید به شعر اشبه است تا برهان لذا جدا از این اشکال امام (ره) که به مرحوم نائینی وارد است اصل سخن مشهور قابل قبول نیست نیز که عروض عناوین ثانویه موجب تغییر حکم شود، طبق مبنای ما که حکم ثانوی را قبول نداریم که واضح است ولی در اینجا طبق مبنای مشهور هم نمی­توانیم ادعا کنیم که یک وحدتی در متعلق امر پیدا می­شود و آنچه که هست این است که اینها اتحاد مصداقی پیدا می­کنند و در مقام امتثال یک مصداق را امتثال می­کنیم. مثل تداخل اسباب که قائل به تداخل می­شوید، در اینجا نیز می­توانید اتحاد مصداقی را قبول کنید آیا اگر یک اتحادی از نظر مصداق در مقام امتثال این دو امر پیدا شد
می­توان گفت این دو امر یکی است؟ نه، چون اتحاد در مصداق است و سرایت به امر دیگر نمی­کند و حکم جدیدی جعل نشده است و اجتماع دو عنوان مربوط به عالم خارج است و مربوط به ظرف تعلق امر نیست، بنابراین آنچه بنظر می­رسد اینکه حق با امام (ره) است.

بحث مربوط به حکم واقعی اولی و حکم واقعی ثانوی به پایان رسید.


[۱] .اجود التقریرات ج۱ص۳۶۵

[۲] . مناهج الوصول ج۲ص۱۴۱