جلسه پانزدهم
۱- محمد بن سنان
۱۳۹۲/۱۱/۰۸
خلاصه جلسه گذشته:
در مورد محمد بن سنان عرض کردیم اشکالاتی نسبت به وثاقت او مطرح شده، در مقابل ادلهای هم دال بر وثاقت او ذکر شده که دلیل اول را در جلسه گذشته مورد بررسی قرار دادیم.
بررسی دلیل دوم:
دلیل دوم روایت اجلّاء از محمد بن سنان بود، ما قبلاً در بحث توثیق عام این مسئله را مورد رسیدگی قرار دادیم که صرف روایت اجلّاء از شخصی دلیل بر توثیق نیست، در صورتی روایت اجلّاء دال بر توثیق است که احراز کنیم راوی از کسانی است که فقط از ثقه روایت میکند، چون در مورد گروهی از روات آمده که «لایروون الا عن ثقة» و در مورد عدهای خاص آمده که «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة»، اگر ما بدانیم راوی از کسانی است که فقط از ثقه روایت میکند خودِ روایت از ثقه موضوعیت دارد ولی روایت اجلّاء از او مستقیماً موضوعیت ندارد.
لذا باید بحث را روی این مطلب متمرکز کنیم که آیا شخص راوی از کسانی است که «لایروی الا عن ثقة» یا نه؟
در مورد محمد بن سنان چنین مطلبی ثابت نشده و ما افرادی که فقط از ثقه روایت میکنند را در بحثهای گذشته نام بردیم که محمد بن سنان جزء آنها نبود لذا این دلیل نمیتواند وثاقت محمد بن سنان را اثبات کند.
بررسی دلیل سوم:
دلیل سوم وقوع محمد بن سنان در اسناد تفسیر علی بن ابراهیم قمی بود. این هم از مباحثی بود که در بحث از توثیقات عامّه که بحث جوامع روایی را داشتیم این مسئله مورد بررسی قرار گرفت. تفسیر قمی دو بخش داشت که یک بخش آن متعلق به خود علی بن ابراهیم قمی است و بخش دیگر متعلق به غیر اوست که توثیق علی بن ابراهیم قمی افرادی را که در بخش دوم واقع شدهاند شامل نمیشود چون اول کتاب، علی بن ابراهیم شهادت داده بر وثاقت کسانی که از آنها روایت میکند که همان هم محل بحث بود که آیا این شهادت خود علی بن ابراهیم است یا شاگردان او چنین شهادتی را دادهاند. به هر حال چه شهادت از خود علی بن ابراهیم باشد و چه از غیر او قدر متیقن این است که نام محمد بن سنان در بخش دوم تفسیر ذکر شده که به طور کلی شهادت علی بن ابراهیم- بر فرض صحت انتساب این شهادت به او- شامل محمد بن سنان نمیشود.
بررسی دلیل چهارم:
دلیل چهارم روایاتی بود که در مورد محمد بن سنان وارد شده است.
روایت اول روایتی بود که کشی در مورد محمد بن سنان نقل کرده بود.
ما رواه الکشّی بسندٍ صحیح عن ابیطالب عبدالله بن الصلت القمی قال: دخلتُ علی ابی جعفر الثانی (ع) فی آخر عمره فسمعته یقول: جزی الله صفوان بن یحیی و محمد بن سنان و زکریا بن آدم عنّی خیراً فقد وفوا لی و لم یذکر سعد بن سعد قال: خرجتُ و لقیتُ موفقاً فقلتُ له إنّ مولای ذکر صفوان و محمد بن سنان و زکریا بن آدم و جزاهم خیراً و لم یذکر سعد بن سعد قال: فعُدتُ الیه فقال: جزی الله صفوان بن یحیی و محمد بن سنان و زکریا بن آدم و سعد بن سعد فقد وفوا لی»؛ کشی از ابن صلت قمی نقل میکند که گفت: من در آخر عمر امام جواد (ع) بر ایشان وارد شدم، شنیدم که حضرت (ع) فرمود: خداوند متعال صفوان بن یحیی، محمد بن سنان و زکریا بن آدم را از طرف من جزای خیر دهد که اینها به من وفا کردند.
محمد بن سنان معاصر سه امام (امام کاظم (ع)، امام رضا (ع) و امام جواد (ع)) بوده است، اگر بپذیریم او دارای اشکالات فکری بوده، عصر امام جواد (ع) دورانی بوده که محمد بن سنان از مشکلی که برای او پیش آمده بود عبور کرده بود. و احتمالاً روایاتی که دال بر تضعیف اوست مربوط به آن زمانی بوده که محمد بن سنان در مورد ائمه (ع) عقایدی پیدا کرده بود که از این عقاید برداشت شده او اهل غلو بوده و دوران انحرافی که در مورد او گفته میشود همان دورانی است که گرفتار این امور شده بود، ولی روایاتی که دال بر مدح اوست مربوط به عصری است که از این مشکل خارج شده است.
از جمله این روایت که راوی میگوید من نوشتهای را به خط ابی عبدالله شاذانی دیدم که میگوید: سمعتُ العاصمی یقول: انّ عبدالله بن محمد بن عیسی الاشعری الملقّب ببنان قال: کنتُ مع صفوان بن یحیی بالکوفه فی منزلٍ اذ دخل علینا محمد بن سنان فقال صفوان: هذا ابن سنان لقد همّ أن یطیر غیر مرّة فقصصناه حتّی ثبت معنا»؛ عبدالله بن عیسی الاشعری میگوید: من با صفوان بین یحیی در کوفه در یک منزلی بودیم که محمد بن سنان بر ما وارد شد، صفوان گفت: این ابن سنان است که چند بار تصمیم گرفته پرواز کند- کنایه از اینکه ارتفاع بگیرد و غلو کند- ولی ما با او صحبت کردیم تا اینکه با ما ماند.
پس بعضی از عقایدی که در گذشته به عنوان نشانه غلو مطرح بوده- مخصوصاً در کلمات ابن غضائری که اتهام به غلو در کلماتش زیاد دیده میشود و به افراد مختلفی این اتهام را زده که غالی هستند و لذا آنها را تضعیف کرده- مربوط به دوران خاصی بوده ولی بعداً یا آن عقاید را کتمان و یا آنها را مرتفع کرده است. به هر حال روایاتی که در مورد مدح محمد بن سنان وارد شده مشکلی ندارد و هیچ معارضهای بین این روایات و روایات دال بر تضعیف وجود ندارد.
پس به نظر میرسد روایات دال بر توثیق محمد بن سنان خالی از اشکال است.
بررسی دلیل پنجم:
دلیل پنجم وقوع محمد بن سنان در اسناد کتاب نوادر الحکمة بود. وقوع در اسناد این کتاب را فیالجمله میتوان به عنوان دلیل بر وثاقت محمد بن سنان پذیرفت و حداقل این است که اگر اشکالی هم در آن باشد و نتوان آن را دلیل بر وثاقت دانست لکن به عنوان تأیید و مؤید پذیرفته میشود.
بررسی دلیل ششم:
دلیل ششم بیان ابن طاووس و علامّه در مورد محمد بن سنان بود.
توثیق ابن طاووس در مورد محمد بن سنان مورد قبول نیست و مدرک او بر توثیق این شخص روایاتی است که بعضاً از نظر سند اشکال دارد. بعلاوه اینکه بعضی از جملاتی که ابن طاووس درباره محمد بن سنان گفته چه بسا کلام معصوم (ع) نباشد بلکه نظر خودش یا دیگران را نقل کرده است، لذا توثیق ابن طاووس مورد قبول نیست.
توثیق علامه هم علاوه بر اینکه معارض دارد مشکل مهمتری دارد و آن اینکه علامه از متأخرین است و توثیق متأخرین پذیرفته نیست و سندیت ندارد.
نتیجه: از بین ادله ششگانه دال بر وثاقت محمد بن سنان سه دلیل مورد قبول است:
اول: دلیل اول (مدح بعضی از اعلام علم رجال) طبق بعضی از احتمالات قابل پذیرش است.
دوم: دلیل چهارم (روایات دال بر مدح محمد بن سنان) هم مورد قبول است.
سوم: دلیل پنجم (وقوع در اسناد کتاب نوادر الحکمة فی الجمله) هم مقبول است.
بررسی ادله ضعف:
عمده دلیل تضعیف محمد بن سنان عبارت بود از کلام بعضی از بزرگان که عرض کردیم معارض دارد. قدحهایی هم از بعضی از بزرگان درباره محمد بن سنان وارد شده بود که عمده آنها کلام فضل بن شاذان و ابن داوود بود.
کلام فضل بن شاذان:
قال عبدالله بن حمدویه سمعتُ فضل بن شاذان یقول: «لااستحل ان اروی احادیث محمد بن سنان و ذکر الفضل فی بعض کتبه انّ من الکذابین المشهورین ابن سنان و لیس بعبدالله». عبدالله بن حمدویه میگوید: من از فضل بن شاذان شنیدم که گفت: من جایز نمیدانم روایات محمد بن سنان را نقل کنم، چون او از کذابین مشهور است.
در جالی دیگر آمده: «ذکر الفضل فی بعضی کتبه من الکذابین المشهورین ابو الخطاب و یونس بن ظبیان و یزید الصائغ و محمد بن سنان و ابوسمینة اشهرهم».
اما اصل این روایت را که فضل بن شاذان در مورد محمد بن سنان بیان کرده محل اشکال است و سندش قابل قبول نیست، بعلاوه چهار نفری را که فضل بن شاذان به عنوان کذابین از آنها نام میبرد از کشی نقل شده که آن چهار نفر عبارتند از: ابو الخطاب، یونس بن ظبیان، یزید الصائغ و ابو سمینه و نام محمد بن سنان را ذکر نکرده است، لذا صرف همین اختلاف که آیا محمد بن سنان از این چهار نفر کذاب مشهور به شمار میرود یا نه خودش دال بر این است که این کلام قابل اعتماد نیست.
یک نکتهای که در همه قدحهایی که نسبت به محمد بن سنان وجود دارد و هم در کلام نجاشی و هم در کلام شیخ طوسی آمده این است که او رمی به غلو شده است- نه اینکه نسبت کذب به محمد بن سنان داده نشده ولی آنچه بیشتر در مورد او دیده میشود مسئله غلوی است که او دچار آن بوده و ضعف مطلق در کلمات بزرگان دیده نمیشود، البته ممکن است بعضی از رمی به غلو عدم وثاقت او را استفاده کنند ولی مشکله اصلی او مسئله غلو است- اگر در این کلمات دقت شود میبینیم که شیخ طوسی غلو را به محمد بن سنان نسبت داده است، همچنین نجاشی که محمد بن سنان را متهم به ضعف کرده و از ابن عقده نقل قول کرده به این جهت بوده که ابن عقده زیدی مذهب بوده و قهراً به خاطر همین محمد بن سنان را متهم به غلو کرده است. شاهد بر این مطلب هم کلام کشی است که قول صفوان را در مورد محمد بن سنان ذکر کرده «فقال صفوان: هذا ابن سنان لقد همّ أن یطیر غیر مرّة فقصصناه حتّی ثبت معنا»؛ صفوان گفت: این ابن سنان است که چند بار تصمیم گرفته پرواز کند- کنایه از اینکه ارتفاع بگیرد و غلو کند- ولی ما با او صحبت کردیم تا اینکه با ما ماند. این کلام بر یک نحوه اضطراب در مورد محمد بن سنان دلالت دارد و آن همان مسئله غلو است. از جمله مواردی که باعث شده محمد بن سنان متهم به غلو شود داستانی است که محمد سنان نقل میکند و میگوید: به چشم درد مبتلا شده بودم بعد از آن که امام جواد (ع) عنایتی کرد درد چشمم بر طرف شد. ولی چون آن زمان کرامات ائمه (ع) عقیده رایج شیعه نبوده امام (ع) هم او را از ذکر این کرامت نهی کرده بود اما او به این مسئله توجه نکرد و این کرامت را نقل کرد و همین امر باعث شد که متهم به غلو شود.
پس مهمترین مشکلی که متوجه محمد بن سنان است اتهام به غلو است و ریشه آن هم بعضی از عقاید خاصی بوده که نسبت به اهل بیت (ع) داشته که آن زمان در بین شیعه رایج نبوده است و غیر از مشکل غلو مشکل عمدهای برای محمد بن سنان در بین ادله مشاهده نمیشود.
جمع بندی:
عدهای قائل به عدم وثاقت محمد بن سنان شدهاند که مشهور هم همین است از جمله اینکه مرحوم آقای خویی هم قائل به تضعیف او شده و گفته: وجوه مادحه و وجوه قادحه مطلقند و با هم تعارض و تساقط میکنند لذا توثیق محمد بن سنان از این وجوه استفاده نمیشود. اما اگر ما تضعیف را مطلق ندانیم و منشأ تضعیف را همان مسئله غلو بدانیم میتوانیم جانب وثاقت را ترجیح دهیم کما اینکه بعضی از بزرگان از جمله حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی (حفظه الله تعالی) خلافاً للمشهور قائل به وثاقت محمد بن سنان شده یا حداقل جانب وثاقت را بر جانب ضعف ترجیح داده است.
نظرات