جلسه بیستم – ۲ – علی بن ابی حمزه بطائنی

جلسه ۲۰ – PDF 

جلسه بیستم

۲ – علی بن ابی حمزه بطائنی

۱۳۹۲/۱۲/۲۰

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در وثاقت علی بن ابی حمزه بطائنی بود، عرض کردیم ادله‏ای بر وثاقت او اقامه شده که ما به سه دلیل در این رابطه اشاره کردیم؛ اول: وقوع در اسناد تفسیر علی بن ابراهیم قمی، دوم: روایت اجلّاء و سوم: کلمات بعضی از اعلام علم رجال درباره علی بن ابی حمزه بطائنی.

دلیل ضعف علی بن ابی حمزه: کلام بزرگان علم رجال

دلیل ضعف علی بن ابی حمزه بعضی از روایات و کلماتی است که بعضی از بزرگان علم رجال در مورد او نقل کرده‏اند.

۱- کشّی:

عن ابن مسعود عن ابی الحسن علی بن فضال عن ابی الحسن الرضا (ع) قال بعد موت علی بن ابی حمزه: انه اقعد فی قبره فسئل عن الائمة فاخبر باسمائهم حتی انتهی الیّ، فسئل فوقف، فضرب علی رأسه ضربةً امتلأ قبره ناراً»؛ علی بن موسی الرضا (ع) می‏فرمایند: بعد از مرگ علی بن ابی حمزه در مورد اسامی ائمه (ع) از او سؤال شد و او هم اسماء ائمه را گفت تا به نام من رسید، وقتی از من سؤال شد توقف کرد لذا ضربه‏ای به سرش زده شد که قبرش پر از آتش شد. ابی الحسن علی بن فضال ضمن اینکه این روایت را در مورد علی بن ابی حمزه نقل می‏کند می‏گوید: «کذّابٌ متّهمٌ».

کشّی روایت دیگری را هم از قول ابن مسعود در مورد علی بن ابی حمزه نقل می‏کند که عبارت است از: سمعتُ علی بن الحسن بن الفضّال یقول: ابن ابی حمزه کذّابٌ ملعونٌ قد رویته عنه احادیث کثیرة و کتبت تفسیر القرآن من اوله الی آخره الّا انّی لا استحل ان اروی عنه حدیثاً واحداً»، طبق این روایت ابن مسعود تعبیر «کذّاب و ملعون» را در مورد علی بن ابی حمزه بکار برده است.

البته در اینکه آیا تفسیر قرآن (کتبت تفسیر القرآن من اوله الی آخره…»از خود علی بن ابی حمزه است یا از فرزند او که حسن بن علی بن ابی حمزه باشد اختلاف است، چون ابن فضّال عین همین تعبیر را در مورد حسن بن علی بن فضّال هم بکار برده است، بنا بر آنچه که شهرت دارد خودِ علی بن ابی حمزه دارای کتاب تفسیر بوده اما فرزند او چیزی به نام کتاب تفسیر ندارد لذا احتمال اینکه اشتباهاً فرزند او را هم با این توصیف بیان کرده باشد وجود دارد، یعنی احتمال ورود این بیان نسبت به خودِ علی بن ابی حمزه بیشتر است تا اینکه این بیان نسبت به فرزندش باشد. به هر حال این روایت هم که از ابن مسعود وارد شده بر تضعیف علی بن ابی حمزه دلالت دارد، فقط مشکلی که وجود دارد این است که حسن بن علی بن ابی حمزه بیشتر از پدرش با ابن فضّال تناسب دارد، یعنی طبقه ابن فضّال با پسر علی بن ابی حمزه تا خودش سازگارتر است لذا از این جهت این احتمال که این تعبیر در مورد حسن بن علی بن ابی حمزه بکار برده شده تقویت می‏شود.

پس می‏توان گفت مراد ابن فضّال از این روایت، حسن بن علی بن ابی حمزه است نه پدر او چون:

طبقه ابن فضّال با حسن بن علی بن ابی حمزه یکی است، یعنی از نظر زمانی تناسب ابن فضّال با حسن بن علی بن ابی حمزه بیشتر است.در روایتی هم که ابن مسعود نقل کرده کلمه ابن ابی حمزه را آورده نه علی بن ابی حمزه و ابن ابی حمزه هم بر حسن بن علی بن ابی حمزه قابل انطباق است و هم بر خودِ علی بن ابی حمزه، لذا چه بسا منظور از ابن ابی حمزه، حسن بن علی بن ابی حمزه باشد. و اینکه حسن بن علی بن ابی حمزه کتاب تفسیر نداشته را هم می‏توان به این شکل توجیه کرد که اگر چه حسن بن علی بن ابی حمزه کتاب تفسیر نداشته ولی چه بسا روایت ابن فضّال از تفسیر در واقع روایت از تفسیر خودِ علی بن ابی حمزه بوده لکن از طریق پسرش.

به هر حال در روایت دومی که از ابن مسعود نقل شد احتمال دارد که بر حسن بن علی بن ابی حمزه منطبق باشد هر چند امکان دارد مراد خود علی بن ابی حمزه نیز باشد.

۲- ابن غضائری:

ابن غضائری درباره علی بن ابی حمزه می‏گوید: «لعن الله اصل الوقف و اشد الخلق عداوةً للولی من بعد ابی ابراهیم»؛ علی بن ابی حمزه را لعن کرده و از او به عنوان «اشد الخلق عداوةً للولی من بعد ابی ابراهیم» یاد کرده که این عبارت بر تضعیف علی بن ابی حمزه دلالت دارد.

۳- علامه:

علامه درباره علی بن ابی حمزه بطائنی می‏گوید: «انه ضعیفٌ جدّاً»

۴- شیخ طوسی:

شیخ طوسی هم در کتاب الغیبة می‏گوید: «فهذا خبرٌ رواه ابن ابی حمزه و هو مطعونٌ علیه و هو واقفیٌ».

به غیر از کلام این بزرگان که نقل کردیم روایاتی را که ما قبلاً درباره مذهب علی بن ابی حمزه نقل کردیم ضمن اینکه بر استقامت او در وقف و عدم رجوع او از وقف دلالت می‏کرددر عین حال در کنار بیان مذهب او گاهی مطلبی گفته شده که علناً علی بن ابی حمزه را متهم به کذب کرده‏اند مخصوصاً آن جمله‏ای که امام (ع) فرمودند: «فما استبان لکم کذبه»؛ کذبش برای شما آشکار نشد؟ پس در بعضی روایات از قول امام (ع) علی بن ابی حمزه بطائنی متهم به کذب شده و بزرگان رجالی هم او را متهم به ضعف و بعضاً متهم به کذب کرده‏اند.

حال غیر از مسئله وقف علی بن ابی حمزه بطائنی که فی‏الجمله یک مسئله ثابت شده است باید ببینیم آیا می‏توان به روایات منقول از طریق او اعتماد کرد؟

جمع بندی:

بعضی از ادله که دال بر وثاقت علی بن ابی حمزه است و به آن استناد شده اشکال دارد، در مقابل بعضی از کلماتی هم که بر تکذیب و کذب علی بن ابی حمزه بطائنی دلالت دارد مبتلا به اشکال است؛ مثلاً ما در مورد وقوع در اسناد تفسیر علی بن ابراهیم قمی گفتیم نام علی بن ابی حمزه بر خلاف محمد بن سنان در هر دو بخش تفسیر آمده لذا این می‏تواند دلیلی بر وثاقت او باشد، یا مثلاً در مورد روایت اجلّاء از علی بن ابی حمزه عرض کردیم حدود ۳۰ نفر از اجلّاء از او روایت نقل کرده‏اند اعم از اینکه از اصحاب اجماع بوده‏ و «لایروون و لایرسلون الا عن ثقة» یا اینکه فقط «لایروون الا عن ثقة» بوده‏اند.

البته ادعای محقق که می‏گوید اصحاب بر عمل به روایات علی بن ابی حمزه ادعای اجماع دارند شاید خیلی قابل توجه نباشد اما بالاخره روایت اجلّاء از علی بن ابی حمزه و بعضی از کلمات بزرگان علم رجال درباره او مثل ادعای محقق و کلام ابن غضائری که در مورد حسن بن علی بن ابی حمزه گفته: «ان اباه اوثقه منه»، بعضی از بزرگان مثل نجاشی هم فقط در مورد او گفته‏اند که از واقفه بوده، یعنی طعن او بیشتر به جهت مذهب او بوده است نیز قابل توجه است.

به هر حال در مجموع ادله دال بر وثاقت و ادله دال بر تضعیف با هم تعارض می‏کنند، حال ما چگونه باید بین این ادله جمع کنیم؟

مسئله وقف علی بن ابی حمزه بطائنی یک مسئله ثابت شده است ولی اگر اشکالی هم در مذهب او باشد لطمه‏ای به وثاقت او نمی‏زند، اما در مورد وثاقت او، ادله‏ای دال بر وثاقت او وارد شده اما در مقابل دلیل بر تضعیف هم داریم.

ان قلت:ممکن است کسی ادعا کند ادله‏ای که درباره ضعف و کذب علی بن ابی حمزه اقامه شده به خاطر مذهب اوست، یعنی تضعیف او به خاطر واقفی بودن اوست یا اگر او را متهم به کذب کرده و گفته‏اند: «انه کذّابٌ ملعونٌ» این کذاب بودن به خاطر اعتقادات او بوده، یعنی همین که به امامت علی بن موسی الرضا (ع) اعتراف نکرده در حقیقت به معنای کذب در عقیده بوده لذا کذب او بر مسائل اعتقادی حمل می‏شود.

قلنا: این خلاف ظاهر است، یعنی اگر کسی عقیده‏اش مشکلی داشته باشد نمی‏گویند کذاب است بلکه می‏گویند فاسد العقیده است ولی اتهام به کذب به معنای اتهام خلاف گویی است، بله ممکن است کسی بگوید این خلاف گویی فقط در مورد مسئله امامت بوده نه غیر آن و اگر کسی هیچ دروغی را نگوید ولی یک مسئله واضح و مهمی مثل امامت را انکار کند دروغ‏گو می‏باشد.

لذا به نظر می‏رسد ادله دال بر توثیق و ضعف با هم تعارض و تساقط می‏کنند، بعد از تساقط شخص علی بن ابی حمزه به یک شخص مجهول تبدیل می‏شود، لذا اگر بگوییم مجهول است روایاتی که از طریق او نقل شده اعتباری نخواهد داشت اما اگر ما بگوییم ضعف علی بن ابی حمزه عمدتاً به مسئله وقف او بر می‏گردد می‏توانیم به نحوی بین این ادله جمع کنیم به این نحو که بگوییم روایاتی که قبل از وقف بوده مورد قبول و معتبر است و روایاتی که بعد از وقف نقل کرده مورد قبول نیست، یعنی تا زمان وقف کذب و دروغی در علی بن ابی حمزه نبوده است،پس تا زمان حضور امام کاظم (ع) از نظر مذهب مشکلی نداشته و تا آن زمان هم متهم به کذب نشده لذا روایاتی را که تا زمان حضور امام کاظم (ع) نقل کرده مورد قبول است اما روایاتی را که از آن زمان به بعد نقل کرده که دچار مشکل عقیدتی شده بود مورد قبول نیست.

پس تنها مسئله‏ای که در اعتماد یا عدم اعتماد به روایات علی بن ابی حمزه به ما کمک می‏کند احراز این مسئله است که این روایات قبل از وقف بوده یا بعد از وقف که اگر قرائنی بر این مسئله وجود داشته باشد ما به روایات قبل از وقف اعتماد می‏کنیم ولی اگر قرینه‏ای وجود نداشته باشد نمی‏توان روایات او را اخذ کرد.

مؤیدی هم نسبت به این نکته وجود دارد و آن اینکه محقق درباره علی بن ابی حمزه می‏گوید: «لایقال ان علیّاً واقفیٌ لأنّا نقول تغیّره بعد موت موسی بن جعفر (ع) فلا یقدح فیما قبله» یا مثلاً در کتاب نکت النهایة این تعبیر از محقق آمده: «و علی بن ابی حمزه واقفیٌ وقت نقل الروایة منه»، معنای این عبارت که می‏گوید علی بن ابی حمزه وقت نقل روایت واقفی شده این است که روایاتی را که قبل از وقف نقل کرده اشکالی نداشته و معتبر است.

نکته دیگر که می‏تواند به عنوان مؤید ذکر شود این است که اصحاب به بعضی از روایات علی بن ابی حمزه عمل کرده‏اند از جمله روایتی که کلینی در کتاب کافی نقل کرده که علی بن ابی حمزه از امام رضا (ع) نقل کرده و این روایت مورد عمل اصحاب هم واقع شده است. البته ممکن است گفته شود علی بن ابی حمزه این روایت را از امام رضا (ع) در زمان حیات امام کاظم (ع) نقل کرده است در نتیجه روایاتی را که علی بن ابی حمزه از امام رضا (ع) نقل کرده معتبر نیست ولی روایاتی را که از امام کاظم (ع) نقل کرده معتبر است. فقط این نکته باقی می‏ماند که ممکن است روایاتی را هم از امام رضا (ع) در زمان حیات امام کاظم (ع) نقل کرده باشد.

پس مهمترین قرینه بر اعتبار یا عدم اعتبار روایات نقل شده از طریق علی بن ابی حمزه بطائنی این است که روایات را از امام کاظم (ع) نقل کرده باشد یا از امام رضا (ع) که اگر از امام کاظم (ع) نقل کرده باشد معتبر ولی اگر از امام رضا (ع) نقل کرده باشد معتبر نیست، فقط یک احتمالی در اینجا وجود دارد که ممکن است روایتی را از امام رضا (ع) در زمان حیات پدرش موسی بن جعفر (ع) نقل کرده باشد که این هم در حد احتمال است مگر اینکه قرائنی بر این مسئله وجود داشته باشد و گرنه به حسب قاعده روایاتی که او از علی بن موسی الرضا (ع) نقل کرده دچار اشکال است. لکن مشکلی که باقی می‏ماند این است که اگر کسی ثقه نباشد ممکن است روایتی را بعد از فوت مروی عنه نقل کند و به او نسبت دهد یعنی مثلاً علی بن ابی حمزه روایت را بعد از حیات امام کاظم (ع) از ایشان نقل کند که در این صورت هم احتمال کذب وجود دارد و نمی‏شود به این روایت اعتماد کرد اما خودِ نقل اگر در زمان حیات باشد یعنی در زمان حیات موسی بن جعفر (ع) روایت را از ایشان شنیده باشد آن روایت قابل اعتناء است.

لذا در مجموع آنچه در مورد علی بن ابی حمزه می‏توان گفت این است که روایاتی را که قبل از وقف نقل کرده قابل اعتماد ولی روایاتی را که بعد از وقف نقل کرده قابل اعتماد نیست، نشانه قبل از وقف و بعد از وقف هم این است که روایت را از امام کاظم (ع) یا امام رضا (ع) نقل کرده باشد ولی این منوط به این است که احراز شود این نقل در زمان حیات امام کاظم (ع) بوده که اگر این مسئله احراز شود می‏توان به روایات او اعتماد کرد و الا روایات او قابل اعتناء نیست.