جلسه هجدهم – ۲- علی بن ابی حمزه بطائنی

جلسه ۱۸ – PDF 

جلسه هجدهم

۲- علی بن ابی حمزه بطائنی

۱۳۹۲/۱۲/۰۴

خلاصه جلسه گذشته:

بحث پیرامون علی بن ابی حمزه بطائنی بود، جهت اولی از جهاتی که درباره او لازم است مورد بحث قرار گیرد مسئله مذهب اوست، گفتیم در رابطه با مذهب او دو قول وجود دارد؛ بعضی معتقدند او واقفی بوده و تا آخر عمرش هم از وقف رجوع نکرده که مشهور این نظر را پذیرفته‏اند لکن بعضی دیگر معتقدند او از مذهب خود رجوع کرده است. برای صحت و سقم این مسئله چاره‏ای جز رجوع به روایاتی که در این رابطه نقل شده نداریم. دو دسته روایت درباره مذهب علی بن ابی حمزه ذکر شده که ما به چهار روایت در جلسه گذشته اشاره کردیم.

روایت پنجم:

عن اسماعيل بن سهل قال: حدثني بعض أصحابنا و سألني أن اكتم اسمه، قال: «كنت عند الرضا (ع) فدخل عليه علي بن أبي حمزة و ابن السراج و ابن المكاري، فقال له ابن أبي حمزة: ما فعل أبوك؟ قال: مضى. قال: مضى موتاً؟ قال: نعم. قال، على من عهد؟ فقال: إلي. قال: فأنت إمام مفترض الطاعة من الله؟ قال: نعم. قال ابن السراج وابن المكاري: قد والله أمكنك من نفسه، قال: ويلك و بما أمكنت أتريد أن آتي بغداد و أقول لهارون أنا إمام مفترض طاعتي، والله ما ذاك! و إنما قلت: ذلك لكم عندما بلغني من اختلاف كلمتكم و تشتت أمركم لئلا يصير سركم في يد عدوكم، قال ابن أبي حمزة: لقد أظهرت شیئاً ما کان یظهره احدٌ من آبائک و لایتکلم به، قال (ع): بلی والله لقد تکلم خیر آبائی رسول الله (ص) لما أمر الله تعالى أن ينذر عشيرته الأقربين، جمع من اهل بیته اربعین رجلاً و قال لهم: انا رسول الله إلیکم فکان اشدّهم تکذیباً و تأليبا عليه عمه أبو لهب فقال لهم النبي (ص): ان خدشني خدش فلست بنبي فهذا أول ما أبدع لكم من آية النبوة، و أنا أقول ان خدشني هارون خدشا فلست بامام فهذا ما أبدع لكم من آية الامامة. قال له علي: انا روينا عن آبائك أن الامام لايلي أمره الا امام مثله؟ فقال له أبو الحسن عليه السلام: فأخبرني عن الحسين بن علي عليهما السلام كان اماما أو كان غير امام؟ قال: كان اماما، قال: فمن ولي أمره؟ قال: علي بن الحسين، قال: و أين كان علي بن الحسين عليهما السلام؟ قال: كان محبوسا بالكوفة في يد عبيدالله بن زياد، قال: خرج و هم لا يعلمون حتى ولي أمر أبيه ثم انصرف. فقال له أبو الحسن عليه السلام: ان هذا أمكن علي بن الحسين عليه السلام ان يأتي كربلا فيلي أمر أبيه، فهو يمكن صاحب هذا الامر أن يأتي بغداد فيلي أمر أبيه ثم ينصرف و ليس في حبس و لا في اسار. قال له علي: انا روينا ان الامام لا يمضي حتى يري عقبه؟ قال: فقال أبو الحسن (ع): أما رويتم في هذا الحديث غير هذا ؟ قال: لا، قال: بلى والله لقد رويتم فيه الا القائم و أنتم لا تدرون ما معناه و لم قيل، قال له علي: بلي والله ان هذا لفي الحديث، قال له أبو الحسن (ع): ويلك كيف اجترات علي بشئ تدع بعضه. ثم قال: يا شيخ اتق الله و لا تكن من الصادين عن دين الله تعالى»؛ می‏گوید: نزد امام رضا (ع) بودیم که علی بن ابی حمزه از حضرت (ع) سؤال کرد: پدرتان چه کار می‏کند؟ امام (ع) فرمودند: گذشت، ابن ابی حمزه گفت: یعنی از دنیا رفتند؟ امام (ع) فرمودند: بله، ابن ابی حمزه پرسید: امر ولایت را به چه کسی سپرد؟ حضرت (ع) فرمودند: به من سپرد، ابن ابی حمزه گفت: آیا شما امام واجب الاطاعة از جانب خداوند متعال هستی؟ حضرت فرمودند: بله. ابن سراج و ابن مکاری گفتند: به خدا قسم، خداوند متعال از ناحیه خودش شما را بر این امر متمکّن کرده است، حضرت (ع) فرمودند: وای بر تو منظورت این است که من پیش هارون بروم و بگویم من امام مفترض الطاعة هستم، من این را برای شما گفتم، چون شنیدم در این باره دچار اختلاف شده‏اید برای اینکه سرّ شما در دست دشمنان شما قرار نگیرد، ابن ابی حمزه گفت: شما چیزی را اظهار کردید که هیچ یک از پدران شما چنین چیزی را اظهار و آشکار نکرده و به آن سخن نگفته‏اند، امام (ع) در پاسخ فرمودند: بهترین پدران من یعنی رسول خدا (ص) به این مسئله تکلم کرده، وقتی که خداوند متعال او را امر کرده که قوم خود را انذار کن، چهل مرد از اهل بیت خود را جمع کرد و فرمود: من فرستاده خدا به سوی شما هستم و کسی که از همه بیشتر پیامبر (ص) را تکذیب کرد ابولهب بود، سپس رسول خدا (ص) فرمودند: اگر کوچکترین اشکال و خدشه‏ای برای من باشد من نبی نیستم و این اولین چیزی است که من از نشانه‏های نبوت برای شما بیان می‏کنم، امام رضا (ع) هم فرمودند: این اولین چیزی است که من از نشانه‏های امامت برای شما بیان می‏کنم، علی بن ابی حمزه گفت: هیچ کس جانشین امام نمی‏شود مگر امامی مثل او، حضرت (ع) فرمودند: بگو ببینیم آیا حسین بن علی (ع) امام بود یا نه؟ علی بن ابی حمزه گفت: ایشان امام بود، حضرت (ع) فرمودند: ولی امر و جانشین امام حسین (ع) چه کسی بود؟ علی بن ابی حمزه گفت: علی بن الحسین، امام رضا (ع) فرمودند: علی بن الحسین (ع) کجا بود؟ علی بن ابی حمزه گفت: در دست عبدالله بن زیاد اسیر بود، امام (ع) فرمودند: این در حالی بود که مردم آن زمان ولایت حسین بن علی (ع) را نمی‏دانستند چه رسد به اینکه ولایت امام سجاد (ع) را قبول داشته باشند- کنایه از اینکه ندانستن آنها خدشه‏ای در امامت امام سجاد (ع) ایجاد نمی‏کرد- بعد امام رضا (ع) فرمودند: همان گونه که علی بن الحسین توانست به کربلا بیاید و امر پدرش را دنبال کند، اکنون هم صاحب امر ولایت می‏تواند بغداد بیاید و امر پدرش را دنبال کند و برگردد و در حبس و اسارت هم نباشد. ابن ابی حمزه می‏گوید: ما روایت کردیم که امام (ع) از دنیا نمی‏رود مگر اینکه عقبه خودش را ببیند، امام رضا (ع) فرمودند: آیا سخنی که من برای تو گفتم چیزی غیر از این بود؟ علی بن ابی حمزه گفت: نه، امام (ع) فرمودند: بله شما این را روایت کردید ولی نفهمیدید معنای این روایت چیست و چرا گفته شده «ان الامام لا یمضی حتی یری عقبه الا القائم»، ابن ابی حمزه گفت: من نمی‏دانم، به خدا در حدیث چنین چیزی آمده است، امام رضا (ع) فرمودند: وای بر تو چطور جرأت می‏کنی برای من چیزی را بگویی که بعضی از آن را رها می‏کنی، سپس فرمودند: ای شیخ از خدا بترس و تقوای خدا را پیشه کن و از کسانی نباشد که جلو دین خدا را می‏گیرند.

گفتگوی امام (ع) و علی بن ابی حمزه بطائنی نشان از شبهاتی است که او در امامت امام رضا (ع) داشته است و این روایت کاملاً نشان دهنده توقف علی بن ابی حمزه در امام کاظم (ع) است.

 روایاتی که ذکر شد دلالت دارند بر اینکه علی بن ابی حمزه بر مذهب وقف بوده و چیزی دال بر رجوع او از وقف در این روایات مشاهده نمی‏شود. البته در بعضی از روایات تصریح نشده که علی بن ابی حمزه تا آخر عمرش از وقف رجوع نکرده ولی در بعضی از آنها این تصریح وجود دارد، مثل روایت چهارم که امام (ع) فرمودند: «اما انه سُئل عن الامام بعد موسی (ع) ابی فقال: لا اعرف اماماً بعده فقیل له: لا!؟ فضرب فی قبره ضربةٌ اشتعل قبره ناراً»؛ از امام بعد از پدرم موسی بن جعفر (ع) از او سؤال شد و او در پاسخ گفت: من امامی بعد از او نمی‏شناسم، به او گفته شد: نمی‏شناسی!؟ پس ضربه‏ای به او زدند که قبرش پر از آتش شد.

روایات دال بر رجوع علی بن ابی حمزه بطائنی از وقف:

در مقابل روایاتی که ذکر شد روایاتی هم وارد شده که دلالت می‏کند بر اینکه علی بن ابی حمزه از مذهب وقف رجوع کرده:

روایت اول:

عن یحیی الحلبی عن علی بن ابی حمزه قال: کنت مع ابی بصیر و معنا مولی لابی جعفر الباقر (ع) فقال: سمعتُ ابا جعفر (ع) یقول: «منا اثنی عشر محدّثاً السابع من وُلدِیَ القائم، فقام الیه ابو بصیر فقال: اشهد انّی سمعتُ ابا جعفر (ع) یقول: منذ اربعین سنة»، علی بن ابی حمزه می‏گوید: من با ابی بصیر و یکی از اشخاصی که از موالی امام باقر (ع) بود همراه بودم، آن شخصی که از موالی امام باقر (ع) بود گفت: من از امام باقر (ع) شنیدم که ما دوازده محدثیم که هفتمین از فرزندان من همان قائم است. وقتی او این سخن را گفت، ابو بصیر هم ایستاد و گفت: امام باقر (ع) این را در مدت طولانی فرمود.

روایت دوم:

عن الحسن بن علی بن ابی حمزه عن ابیه عن یحیی بن القاسم عن الصادق جعفر بن محمد (ع) عن ابیه عند جدّه، قال: قال رسول الله (ص): «الائمة بعدی اثنی عشر اولهم علی بن ابیطالب و آخرهم القائم، هم خلفائی و اوصیائی و حجج الله علی امّتی بعدی، المقرُّ بهم مؤمن و المنکر لهم کافر»، در این روایت به وجود دوازده امام تصریح شده که علی بن ابی حمزه این مطلب را با واسطه از امام صادق (ع) نقل کرده است.

روایت سوم:

عن الحسن بن علی الخزّاز قال خرجنا الی مکّة و معنا علی بن ابی حمزه و معه مالٌ و متاعٌ، فقلنا: ما هذا؟ فقال: هذا للعبد الصالح امرنی ان احمله الی علیٍ ابنه و قد اوصی الیه»؛ راوی می‏گوید: ما به سمت مکه می‏رفتیم در حالی که علی بن ابی حمزه هم همراه ما بود و مقداری مال و متاع همراه او بود، از او سؤال کردیم: اینها چیست؟ گفت: اینها مربوط به امام کاظم (ع) است که به من دستور داده به دست فرزندش علی بن موسی (ع) برسانم و به او وصیت کرده است.