جلسه شانزدهم – ۱- محمد بن سنان

جلسه ۱۶ – PDF 

جلسه شانزدهم

۱- محمد بن سنان

۱۳۹۲/۱۱/۲۷

جمع بندی:

عرض کردیم بعضی از روات از حیث وثاقت و ضعف مورد اختلاف واقع شده‏اند، یکی از این اشخاص محمد بن سنان است، ما ادله مدح و قدح محمد بن سنان را ذکر و مورد بررسی قرار دادیم. فقط یک مطلبی درباره محمد بن سنان باقی مانده و آن اینکه آیا روایاتی که از طریق محمد بن سنان نقل شده پذیرفته می‏شود یا نه؟ نخست یک جمع بندی کلی در مورد محمد بن سنان ارائه می‏دهیم و بعد نظر خود را درباره پذیرش یا عدم پذیرش روایات او اعلام خواهیم کرد.

به طور کلی آنچه از مجموع مطالبی که تا کنون گفتیم بدست می‏آید این است که محمد بن سنان به نوعی گرفتار غلو بوده و نوع اشکالاتی هم که نسبت به او مطرح شده عمدتاً ناظر به این جهت است، مثلاً روایتی که از قول کشی نقل شد اشاره به غلو درباره محمد بن سنان دارد، روایت این بود که راوی گفت: من نوشته‏ای را به خط ابی عبدالله شاذانی دیدم که می‏گوید: سمعتُ العاصمی یقول: «انّ عبدالله بن محمد بن عیسی الاشعری الملقّب ببنان قال: کنتُ مع صفوان بن یحیی بالکوفه فی منزلٍ اذ دخل علینا محمد بن سنان فقال صفوان: هذا ابن سنان لقد همّ أن یطیر غیر مرّة فقصصناه حتّی ثبت معنا»؛ عبدالله بن عیسی الاشعری می‏گوید: من با صفوان بین یحیی در کوفه در یک منزلی بودیم که محمد بن سنان بر ما وارد شد، صفوان گفت: این ابن سنان است که چند بار تصمیم گرفته پرواز کند- کنایه از اینکه ارتفاع بگیرد و غلو کند- ولی ما با او صحبت کردیم تا اینکه با ما ماند.

و الا در بعضی روایات آمده که به امامت علی بن موسی الرضا (ع) تصریح کرده از جمله این روایت: قال الحسن بن موسی قال: حدّثنی محمد بن سنان قال: «دخلت على أبي الحسن موسى (ع) قبل أن يحمل إلى العراق بسنة و علي ابنه بين يديه فقال لي: يا محمد قلت لبيك: قال: إنه سيكون في هذه السنة حركة و لا تخرج منها، ثم أطرق و نكت في الأرض بيده، ثم رفع رأسه إليّ و هو يقول: و يضل الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء. قلت و ما ذلك جعلت فداك؟ قال: من ظلم ابني هذا حقه و جحد إمامته، من بعدي، كان كمن ظلم علي بن أبي طالب حقه و إمامته من بعد محمد (ص) فعلمت أنه قد نعى إليّ نفسه و دل على ابنه. فقلت: و الله لئن مدّ الله في عمري لأسلمن عليه حقه و لأقرن له بالإمامة و أشهد أنه حجة الله من بعدك على خلقه و الداعي إلى دينه. فقال لي: يا محمد يمد الله في عمرك و تدعوا إلى إمامته و إمامة من يقوم مقامه من بعده، فقلت: و من ذاك جعلت فداك؟ قال: محمد ابنه. قلت: بالرضا و التسليم فقال: كذلك و قد وجدتك في صحيفة أمير المؤمنين (ع) أما إنك في شيعتنا أبين من البرق في الليلة الظلماء. ثم قال: يا محمد إن المفضل أنسي و مستراحي و أنت أنسهما و مستراحهما، حرام على النار أن تمسك أبدا يعني أبا الحسن (ع) و أبا جعفر (ع)»؛ می‏گوید: من بر امام کاظم (ع) وارد شدم در حالی که پسرش علی بن موسی (ع) در مقابل او بود، ایشان بعد از مدتی سر خود را به سوی من بلند کرد و آیه ۲۷ سوره ابراهیم را قرائت فرمودند که خداوند متعال ظالمین را اضلال خواهد کرد و هر کاری را بخواهد انجام می‏دهد…امام (ع) در ادامه فرمایشات خود به محمد بن سنان فرمودند: یا محمد خداوند متعال عمر تو را طولانی می‏کند و تو به امامت پسرم علی و امامت کسی که بعد از اوست دعوت می‏کنی، گفتم: با کمال رضایت و تسلیم این کار را خواهم کرد، امام (ع) فرمودند: من تو را در صحیفه امیرالمؤمنین (ع) یافتم.

در روایت فوق تعبیراتی از امام کاظم (ع) در مورد محمد بن سنان وارد شده که هم خودش به امامت علی بن موسی الرضا (ع) تصریح کرده و هم امام کاظم (ع) از پایداری او در مسیر امامت خبر داده است. این نشان می‏دهد در اصل اعتقاد محمد بن سنان به مسئله امامت بحثی نبوده، بله بنا بر بعضی از روایاتی که نقل شده گرفتار غلو شده و آنچه از کلمات اعلام رجال درباره او گفته شده عمدتاً به این حیث (غلو) اشاره دارد ولی غلو لطمه‏ای به وثاقت او نمی‏زند چون روایاتی درباره او نقل شده که حاکی از رضایت امام رضا (ع) از او بوده، لذا اگر مسئله غلو یا میل به اینکه بعضی از عقاید در او شکل بگیرد درباره محمد بن سنان ثابت شود- چه بسا گفته شود غلوی که به محمد بن سنان نسبت داده می‏شود درست نیست چون مسائلی که امروزه جزء مسلّمات شیعه محسوب می‏شود آن زمان به عنوان غلو مطرح بوده، مثل قصه مسح امام جواد (ع) به چشمان محمد بن سنان و رفع مشکلی که در چشمش بود که امام (ع) تأکید فرموده بودند این قصه نقل نشود به خاطر اینکه ظرفیت پذیرش این کرامت در آن زمان وجود نداشته اما محمد بن سنان آن را نقل کرد و قهراً انتشار این قضیه موجب شد اتهاماتی مثل غلو به محمد بن سنان نسبت داده شود، پس در درجه اول چه بسا اصل غلو در مورد محمد بن سنان محل اشکال باشد- که علی الظاهر به خاطر مسائلی بوده که امروزه جزء مسلّمات شیعه است، حداقل این است که اثباتاً اتهام به غلو درباره محمد بن سنان مطرح بوده اگر چه ثبوتاً غالی محسوب نمی‏شده است.

پس آنچه از کلمات و روایات بعضی از اصحاب در مورد محمد بن سنان وارد شده عمدتاً ناظر به عقایدی است که داشته است، مثل روایتی که از فضل بن شاذان نقل شد:

قال عبدالله بن حمدویه سمعتُ فضل بن شاذان یقول: «لااستحل ان اروی احادیث محمد بن سنان و ذکر الفضل فی بعض کتبه انّ من الکذابین المشهورین ابن سنان و لیس بعبدالله». عبدالله بن حمدویه می‏گوید: من از فضل بن شاذان شنیدم که گفت: من جایز نمی‏دانم روایات محمد بن سنان را نقل کنم، چون او از کذابین مشهور است.

در جالی دیگر آمده: «ذکر الفضل فی بعضی کتبه من الکذابین المشهورین ابو الخطاب و یونس بن ظبیان و یزید الصائغ و محمد بن سنان و ابوسمینة اشهرهم».

این اشکالاتی که به محمد بن سنان نسبت داده شده با نکته‏ای که ما عرض کردیم قابل جمع است یعنی در آن زمان با توجه به شائبه‏هایی که درباره محمد بن سنان وجود داشته گاهی این عکس العمل‏ها برای این بوده که شخص منزوی شود و مردم از اطراف او پراکنده شوند و به او مراجعه نکنند، یکی از احتمالاتی که درباره کلام ابن شاذان وجود دارد همین احتمال است که اساساً تعابیری که در کلام ابن شاذان آمده به خاطر غلوی بوده که درباره محمد بن سنان احتمال داده شده، بعلاوه اینکه روایتی که فضل بن شاذان در مورد محمد بن سنان نقل می‏کند اشکال سندی هم دارد چون در سند آن روایت کسانی واقع شده‏اند که محل شبهه و اشکال می‏باشند و قبلاً هم گفتیم که ابن داوود در روایتی می‏گوید: فضل بن شاذان چهار نفر را متهم به کذب کرده در حالی که نام محمد بن سنان در بین آن چهار نفر وجود ندارد.

مؤید: نکته‏ای که این مسئله را می‏تواند تأیید کند این است که در زمان حیات محمد بن سنان به خاطر مشکلی که او از حیث عقیده داشته به روایاتش اخذ نکرده‏اند و آنچه این احتمال را تأیید می‏کند این است که فضل بن شاذان اجازه نقل روایات محمد بن سنان را تا زمانی که زنده است نداده ولی بعد از موت او نقل روایاتش را اجازه داده لذا اگر مشکل محمد بن سنان مشکل عدم وثاقت و کذب به معنای واقعی باشد نباید بین نقل روایات در زمان حیات او و بعد از موت او فرق گذاشته می‏شد در حالی که از کلام فضل برداشت می‏شود نقل روایات محمد بن سنان بعد از موتش اشکالی ندارد، پس معلوم می‏شود مشکل محمد بن سنان از حیث اعتقادات او بوده نه از حیث عدم وثاقت.

بنابراین به نظر می‏رسد اصل مشکله‏ای که حداقل به لحاظ مقام اثبات متوجه محمد بن سنان بوده مسئله غلو بوده و آنچه از فضل بن شاذان درباره او نقل شده هم ناظر به همین مسئله است که از حیث وثاقت مشکلی نداشته بلکه مشکل او به خاطر اعتقاد غلوآمیز او بوده است. بر این اساس بعید نیست مطالبی هم که مثل شیخ مفید، شیخ طوسی، ابن طاووس و علامه درباره محمد بن سنان نقل کرده‏اند به خاطر غلو او بوده و الا به نظر می‏رسد اصل مسئله وثاقت او خالی از اشکال است.

مطلب دیگری که باید به آن اشاره کنیم کلامی بود که کشّی از ایوب بن نوح نقل کرده بود و آن این بود که کشّی از قول حمدویه گفت: ایوب بن نوح دفتری را به او داد که در آن دفتر احادیث محمد بن سنان نوشته شده بود «فقال لنا: ان شئتم ان تکتبوا ذلک فافعلوا فانّی کتبتُ عن محمد بن سنان و لکن لااروی لکم انا عنه شیئاً فانه قال قبل موته: کلما حدّثتکم به لم یکن لی سماعٌ و لاروایةً، انما وجدتُه» اگر می‏خواهید این احادیث را بنویسید، من اینها را از محمد بن سنان نوشته‏ام اما من از او چیزی را برای شما نقل نمی‏کنم؛ چون محمد بن سنان قبل از مردنش به من گفت هر آنچه من برای شما روایت کردم بی واسطه یا با واسطه از امام (ع) نشنیده‏ام بلکه من این روایات را پیدا کرده‏ام. از این عبارت استفاده می‏شود محمد بن سنان روایات را از طریق وجاده (وجدان روایات در کتب) بدست آورده لذا این روایات قابل اعتماد نیست.

در پاسخ عرض می‏کنیم بر فرض محمد بن سنان قبل از مرگش این سخن را گفته باشد و روایات را از طریق وِجادة اخذ کرده باشد لکن این اشکالی ندارد؛ چون وجادة یکی از طرق تحمل روایات است در حالی که او می‏دانسته روایاتی را که از کتب اخذ می‏کند به چه کسانی تعلق دارد، یعنی به نسبت روایات با صاحب کتاب یقین داشته لذا اینکه روایت از طریق وِجادة تحمل شود مانع حجیت و اعتبار روایت نیست. لکن این ادعا که همه روایاتی که محمد بن سنان روایت کرده از طریق وِجادة بوده احتمال بعیدی است چون خودِ محمد بن سنان کتب زیادی داشته و شیخ طوسی درباره او می‏گوید: «محمدبن‏سنان له کتب و قد طُعِن علیه و ضُعِّف و کتُبُه مثل کتب حسین بن سعید علی عددها و له کتابُ النوادر»، پس کسی که خودش به عدد کتب حسین بن سعید کتاب داشته و معاصر امام (ع) بوده و با کثیری از اصحاب ارتباط داشته و از ۷۰ نفر روایت نقل کرده بعید است تمام روایاتی که نقل کرده از طریق وِجادة باشد.

خلاصه: به نظر می‏رسد محمد بن سنان به امر ولایت معتقد بوده، با سه امام معاصر بوده و ائمه (ع) از او رضایت داشته‏اند و کتاب‏های زیادی داشته، علت اینکه به غلو متهم شده به خاطر بعضی از عقایدی بوده که نباید در آن زمان اظهار می‏کرد لکن او اظهار کرده و منشأ طعن و تضعیف او هم اظهار این عقاید غلوآمیز بوده، چون اگر اهل غلو بود بعید به نظر می‏رسید که امام (ع) از او اظهار رضایت کند. بنابراین حداقل این است که جانب ضعف محمد بن سنان بر جانب وثاقتش رجحان ندارد بلکه بعید نیست ادعا کنیم جانب وثاقت قویتر است و تضعیفاتی هم که در رابطه با او صورت گرفته عمدتاً به جهت مسئله غلو است لذا نمی‏توان او را ضعیف دانست.