جلسه دهم – نسخه- رساله- مسائل- نوادر

جلسه ۱۰ – PDF 

جلسه دهم

نسخه- رساله- مسائل- نوادر

۱۳۹۲/۰۹/۲۴

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در انحاء نقل روایت بود، عرض کردیم روایت به طرق مختلفی نقل می‏شود، اولین طریق برای نقل روایت، کتاب یا اصل بود. به اقوال مختلف پیرامون تفاوت کتاب و اصل اشاره کردیم و مقتضای تحقیق در مسئله را هم بیان کردیم.

عدم دلالت اصل بر اعتبار صاحب اصل:

نکته‏ای که در ادامه این بحث لازم است مورد اشاره قرار گیرد این است که آیا صرف اینکه کسی دارای اصل باشد مستلزم معتبر بودن او یا مدح اوست یا نه؟ یعنی همین که گفته شود اصلی به شخصی منتسب است مثل اصلی که ابان بن تغلب، ابان بن عثمان، زیاد بن منذر و امثال اینها دارند آیا موجب اعتبار اینهاست یا نه؟

به نظر می‏رسد اینکه کسی اصلی داشته باشد نمی‏توان به صرف اصل داشتن، اعتبار آن شخص را استفاده کرد. در بین بزرگان کسانی از جمله شیخ طوسی در عدّه به این مطلب اشاره کرده‏اند که اگر کسی به یک کتاب معروف یا اصل مشهور احاله داده شود و راوی هم ثقه باشد حدیث او را انکار نمی‏کنند اما چنین نیست که به واسطه اصل او را معتبر بدانند. شیخ طوسی در عده به این مطلب تصریح کرده و وجهی هم وجود ندارد که صرف اینکه کسی دارای اصل باشد موجب شود که ما آن شخص را معتبر بدانیم. اما مدح او را شاید بتوان استفاده کرد، فرق است بین معتبر بودن شخص یا مدح او، وقتی گفته می‏شود فلانی معتبر است بدین معناست که احادیثی که در اصل او آمده مورد قبول است و قول او پذیرفته می‏شود اما در مورد مدح می‏توان گفت کسی که دارای اصل است خود اصل داشتن موجب مدح صاحب اصل می‏شود.

این مطلب در عبارات بعضی از اعلام علم رجال هم وارد شده، یعنی در ترجمه بعضی از اعلام به این مطلب که او از اصحاب اصول است یا اصلی منتسب به اوست اشاره شده و این در واقع راهی است برای مدح؛ مثلاً شیخ طوسی در کتاب فهرست در ترجمه حسین بن علاء فرموده: «له کتابٌ یعدُّ فی الاصول» یا مثلاً درباره احمد بن حسین بن سعید فرموده: «له کتاب النوادر و من اصحابنا مَن عدّه من جملة الاصول»، همچنین نجاشی درباره ابراهیم بن مسلم می‏گوید: «ثقةٌ ذکره شیخونا فی اصحاب الاصول»، پس هم  در رجال نجاشی و هم در کتب شیخ طوسی مشاهده می‏شود که در رابطه با افراد مختلف این نکته که آن شخص دارای کتاب یا اصل است ذکر شده و ظاهر تعبیر اینها نشان می‏دهد همین که آن شخص را از افراد اصول شمرده‏اند نوعی تعریف و مدحی است برای آن شخص ولی توثیق او محسوب نمی‏شود مثل اینکه شخصی را از اصحاب یکی از ائمه (ع) ذکر کنند، در مورد اصحاب امام صادق (ع) ما این بحث را داشتیم که بعضی صرف ذکر یک راوی را به عنوان اصحاب امام صادق (ع) دال بر توثیق او می‏دانستند که ما این را نپذیرفتیم اما در عین حال با این که دال بر توثیق نیست مدح محسوب می‏شود، در ما نحن فیه هم مطلب از همین قرار است یعنی اصل یا کتاب داشتن مدح صاحب اصل یا کتاب محسوب می‏شود اما توثیق او را در پی ندارد.

طریق دوم: نسخه

منظور از نسخه روایاتی است که از خط امام (ع) استنساخ شده یا اینکه روایت از یک نسخه‏ای که مستنسخ از خط امام (ع) است نقل شده باشد، پس اگر کسی روایتی را از آنچه که امام (ع) نوشته استنساخ کند راهی برای نقل روایت محسوب می‏شود همچنین است اگر شخص با یک واسطه این کار را بکند؛ مثلاً شخصی روایتی را از روی خط و نوشته امام (ع) استنساخ کند و این شخص روایت را از نسخه مستنسخه از خط امام (ع) نقل کند. از ائمه (ع) از جمله از امام صادق (ع) و امام رضا (ع) چنین نسخه‏هایی نوشته شده؛ مثلاً نجاشی درباره خالد بن ابی کریمه می‏گوید: «ان له نسخةً عن ابی جعفر (ع)»، معنای این عبارت این است که خالد بن ابی کریمه از روی خط امام باقر (ع) استنساخ کرده است یا در مورد محمد بن ابراهیم وارد شده: «انّ له نسخةً کبیرةً عن جعفر بن محمد (ع)» همچنین در مورد محمد بن عبدالله المدنی وارد شده: «انّ له نسخةً یسمّی کتاباً»، باز در مورد همین شخص وارد شده: برای او نسخه‏ای از ابی الحسن موسی (ع) و ابی الحسن الرضا (ع) وجود دارد.

به هر حال در ترجمه بسیاری از روات ذکر شده که آنها از فلان امام (ع) دارای نسخه بوده‏اند، ممکن است بعضاً بر این نسخه‏ها اطلاق کتاب هم بشود کما اینکه نجاشی در مورد محمد بن عبدالله المدنی گفت: «ان له نسخةً یسمّی کتاباً»، پس اطلاق کتاب به مواردی که راوی از خط امام (ع) استنساخ کرده بعضاً اتفاق افتاده ولی اصطلاح کتاب با اصطلاح نسخه فرق می‏کند، چون ما قبلاً گفتیم کتاب مجموعه‏ای از روایات است که راوی آنها را نقل کرده اعم از اینکه با واسطه بوده یا بی‏واسطه ولی نسخه چیزی است که از روی خط امام (ع) استنساخ شده یا اینکه از نسخه‏ای که از روی خط امام (ع) استنساخ شده، نقل شده است.

طریق سوم: رساله

منظور از رساله روایاتی است که خودِ امام (ع) آنها را خطاب به یک شخص یا اشخاص متعدد و مختلف نوشته‏اند، آنچه در بین کتاب‏های حدیثی بعضاً از رساله امام سجاد (ع) یا امام باقر (ع) نقل می‏شود چیزهایی است که خودِ ائمه (ع) خطاب به یک شخص یا اشخاصی نوشته‏اند؛ مثلاً رساله حقوق امام سجاد (ع) از این قبیل است، یعنی توسط خودِ امام سجاد (ع) نوشته شده است یا رساله امام باقر (ع) که خطاب به سعد بن طریف الحنظلی نوشته‏اند، همچنین امام کاظم (ع) رساله‏ای به علی بن سوید ساعی نوشته‏اند. پس یک نحوه از انحاء نقل روایات رساله است و به طور کلی رسائلی که از ائمه (ع) باقی مانده از مصادیق روایات محسوب شده‏اند.

طریق چهارم: مسائل

مسائل یعنی آن پاسخ‏هایی که ائمه (ع) به سؤالات دیگران به صورت شفاهی یا کتبی داده‏اند و به مسائل شهرت پیدا کرده؛ مثلاً گفته می‏شود مسائل علی بن جعفر، مسائل علی بن یقطین، مسائل محمد بن سنان و امثال آن که اینها مسائلی را از امام (ع) سؤال کرده و امام (ع) یا کتباً و یا شفاهاً به این مسائل پاسخ داده‏اند و اینها یادداشت کرده‏اند و مجموعه مطالبی که از ائمه (ع) به این کیفیت نقل شده در مجموعه‏ای تحت عنوان مسائل مندرج و باقی مانده است.

طریق پنجم: نوادر

منظور از نوادر روایات متفرقه‏ای است که در یک باب قابل جمع نیستند. معمولاً روایات به صورت منظم و مبوب در ابواب خاصی قرار می‏گیرند ولی ممکن است روایاتی باشند که در هیچ باب خاصی قابل ذکر نباشد لذا به این روایات که قابل ذکر در یک باب خاص نیستند نوادر گفته می‏شود، حتی ممکن است روایتی به ابواب مختلف مربوط باشد و قابل ذکر در یک باب خاص نباشد که این گونه روایات هم تحت عنوان نوادر ذکر می‏شوند.

یک خصوصیتی که در نوادر وجود دارد این است که غالباً در نوادر تبویب وجود ندارد. خصوصیت دیگر غیر مشهور بودن روایات نوادر است.

در مورد بعضی از روات کتاب نوادر نام برده شده؛ مثلاً در مورد احمد بن محمد بن عیسی گفته شده: «له کتابُ النوادر».

نتیجه:

مجموع آنچه برای نقل روایت وجود دارد همین طرقی است که به آنها اشاره شد و همه این طرق در یک جهت مشترکند و آن اینکه همه اینها روایت هستند، یعنی در همه این طرق روایت به معصوم (ع) اسناد داده شده و این گونه نیست که شخص از خودش مطلبی را نقل کرده باشد؛ مثلاً رساله امام سجاد (ع) در واقع چیزی است که خود امام (ع) نوشته‏اند لذا به معصوم (ع) اسناد دارد و رساله طریقی است که امام (ع) با نوشتن مطلبی را نقل کرده‏اند لذا مستند به معصوم (ع) است. پس همه این طرق در روایت از معصوم (ع) مشترک هستند و این گونه نیست که خودِ روایت هم طریقی مستقل برای نقل روایت باشد بلکه روایت در واقع نقل مطالبی است که از معصومین (ع) صادر شده که این نقل به طرق مختلفی مثل نسخه، رسائل، مسائل، نوادر و امثال آن صورت گرفته است.