جلسه هشتم – فواید اجازه و آثار مترتب بر آن

جلسه ۸ – PDF 

جلسه هشتم

فواید اجازه و آثار مترتب بر آن

۱۳۹۲/۰۹/۱۰

خلاصه جلسه گذشته:

نتیجه بحث در آخرین طریق ذکر شده در باب تحمل روایت یعنی طریق وِجاده این شد که وِجاده طریقی است که نمی‏توان گفت به خاطر مقرون نبودن به اجازه، نقل و عمل به روایاتی که از این طریق اخذ شده جایز نیست. البته در مقام نقل نمی‏توان از الفاظی که ظهور در اجازه دارد استفاده کرد. پس نفس اجازه در اعتبار این طریق (وِجاده) مدخلیت ندارد و آنچه در این طریق مشاهده می‏شود این است که انتساب روایات مأخوذ از این طریق به صاحب کتاب معلوم است و سند آن هم معلوم است که آن سند یا معتبر است یا نه ولی در عین حال اجازه یک امر مستحب قلمداد می‏شود یعنی اجازه گرفتن و اجازه داشتن خودش فی نفسه دارای اهمیت است ولی برای تحمل روایت لزومی ندارد و نیازی نیست که تحمل روایت حتماً مقرون به اجازه باشد.

فواید اجازه

فایده اول:

از جمله اموری که می‏تواند این مسئله را تأکید کند و ارزش اجازه را نشان دهد این است که اجازه موجب اتصال سند به ائمه (ع) می‏شود، اگر سند روایت مقترن به اجازه باشد قهراً این سند با سلسله به امام معصوم (ع) و از طریق ائمه (ع) به پیامبر اکرم (ص) متصل می‏شود و وقتی به پیامبر (ص) متصل شود قهراً به خداوند تبارک و تعالی هم انتساب پیدا می‏کند، پس اجازه از باب اتصال سند با طریقی که عرض شد چنین فایده‏ای را دارد.

فایده دوم:

بعلاوه اینکه معتبر دانستن اقتران اجازه به اخذ روایت نوعی اهمیت دادن به احادیث ائمه معصومین (ع) است، یعنی نقل روایت یک نقل قول عادی از قبیل آنچه بین مردم متعارف است که از یکدیگر مطالبی را نقل می‏کنند نیست بلکه همراه بودن اجازه به تحمل روایت جایگاه ویژه‏ای را برای احادیث معصومین (ع) ثابت می‏کند که هر کسی که می‏خواهد این احادیث را نقل کند باید اجازه داشته باشد لذا اجازه داشتن نوعی تعظیم و تجلیل نسبت به ائمه معصومین (ع) است و نشان دهنده اهتمام به جایگاه ائمه معصومین (ع) است و هیچ شک و تردیدی هم در این مسئله وجود ندارد.

در روایات هم این معنی که اجازه، نشان دهنده اهتمام به شأن ائمه معصومین (ع) و موجب اتصال سند به ائمه (ع) است بیان شده کما اینکه در روایتی اینچنین آمده: عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ غَيْرِهِ قَالُوا سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ (ع) وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ (ع) حَدِيثُ الْحَسَنِ (ع) وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ (ع) حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) ‌قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».

فایده سوم:

اجازه موجب حفظ روایات از وضع و نسیان و تصحیف و امثال اینها می‏شود. مثلاً یک کتاب و اصل معلوم است که در چه زمانی بوده و روات آن معلوم هستند و اینکه کتاب متعلق به کیست مشخص است اما گاهی این کتاب مفقود و از دسترس خارج می‏شود لذا بعد از مدتی به فراموشی سپرده می‏شود کما اینکه در حال حاضر کتاب‏های زیادی سراغ داریم که فقط نامشان باقی مانده لذا اگر طریق تحمل روایت را مقرون به اجازه بدانیم این اجازه باعث حفظ روایات از نابودی می‏شود، پس وقتی اهتمام به امر اجازه در روایات مستحب باشد همه سعی می‏کنند به این امر مستحب و مؤکد عمل کنند و این باعث می‏شود که جلو اندراس روایات گرفته شود.

این روایت هم می‏تواند مؤید این مطلب باشد؛ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْكَشِّيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ حَمَّادٍ الْمَرْوَزِيِّ الْمَحْمُودِيِّ يَرْفَعُهُ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ (ع): «اعْرِفُوا مَنَازِلَ شِيعَتِنَا بِقَدْرِ مَا يُحْسِنُونَ مِنْ رِوَايَاتِهِمْ عَنَّا».

فایده چهارم:

فایده دیگری که بر اجازه مترتب می‏شود اتصال طریق در روایات و کتب و اصحاب اصول است. درست است که ما در فایده اول گفتیم اجازه موجب اتصال سند روایت به معصوم (ع) است و قطعاً اتصال سند به معصوم (ع) فایده‏ای است که بر اجازه مترتب می‏شود ولی اتصال سند به معصوم (ع) با اتصال طریق در روایات فرق می‏کند چون آنچه در فایده اول مد نظر است منتهی شدن سند به معصوم (ع) است ولی در فایده چهارم نفس اتصال خود طریق مد نظر است یعنی اجازه باعث می‏شود طریق روایت در همه طبقات سلسله سند معلوم باشد و این خود ارزشی دیگر است که بر اجازه مترتب می‏شود.

فایده پنجم:

اجازه به منزله تصحیح روایات است، چون در اجازه در واقع مجیز فقط به شخص راوی توجه ندارد یعنی اگر به شخص راوی اجازه می‏دهد از این باب است که به روایت از حیث تصحیف، خطا و تحریف التفات و توجه می‏کند، پس اجازه دال بر این است که روایت از ناحیه مجیز مورد دقت قرار گرفته تا مصون از تصحیف، خطا، تحریف و امثال آن باشد.

نتیجه:

پس با اینکه در نقل و عمل به روایت، اقتران به اجازه شرط نیست اما اجازه امری است که فی نفسه ارزش دارد و حتی می‏توان گفت امری مستحب است و این گونه نیست که یک امر تشریفاتی یا صرف تیمّن و تبرک باشد یعنی اجازه باعث شود که آنچه نقل می‏شود تیمّناً و تبرکاً به معصوم (ع) متصل شود بلکه امری ارزشمند و مستحب است.

آثار مترتب بر اجازه

۱- اگر چند نسخه داشته باشیم که هیچ کدام مشهور نباشد اما یکی از آنها مقترن به اجازه ولی دیگری مقترن به اجازه نباشد قهراً آن نسخه‏ای که مقترن به اجازه است بر نسخه دیگر مقدم می‏شود.

۲- اجازه در روایات و احادیث و کتب روایی فایده دارد اما در غیر کتب روایی مثل تاریخ، لغت و امثال آن ثمره چندانی بر آن مترتب نمی‏شود و به عبارت دیگر فایده اجازه در باب روایات معلوم می‏شود ولی در غیر روایات شاید فایده‏ای برای اجازه متصور نباشد، چون در غیر روایات قرار نیست که بر طبق آنها عمل شود.

لذا اخذ اجازه امری مستحب و مؤکد است که از قدیم الایام مرسوم بوده و اکنون هم وجود دارد لکن دواعی موجب اهتمام به اجازه در زمان حاضر از جهاتی ضعیف‏تر شده است؛ چون با وجود امکاناتی که در زمان حاضر در دسترس است امکان اشتباه و خطا در اخذ روایات کمتر است ولی علیرغم همه اینها نفس اتصال سند روایت به معصوم (ع) یا اینکه اجازه فی نفسه موجب تعظیم و تکریم روایات معصومین (ع) است باعث می‏شود که به اجازه اهمیت داده شود و به عنوان امری مستحب قلمداد شود.