جلسه سي ام-ادله اعتبار روایات تهذیبین و بررسی آن

دانلود-جلسه سي ام-PDF

جلسه سي ام
ادله اعتبار روایات تهذیبین و بررسی آن
24/۰۲/۱۳۹۰

اعتبار روایات تهذیبین:

بعد از مقدماتی که راجع به دو کتاب تهذیب و استبصار شیخ طوسی بیان شد نوبت می­رسد به بحث از اعتبار این دو کتاب و اینکه آیا روایات کتاب تهذیب الاحکام و استبصار شیخ طوسی حجیت و اعتبار دارند یا نه؟

در مورد اعتبار و حجیت همه روایات این دو کتاب مثل دو کتاب قبلی(کافی و من لایحضره الفقیه) دو قول وجود دارد:

الف) قول اول این است که همه روایات تهذیبین صحیح و معتبرند.

ب) قول دیگر این است که نمی­توانیم مدعی شویم همه روایات تهذیبین معتبرند.

ثمره این اختلاف هم همانطوری که کراراً بیان شد در لزوم و عدم لزوم بررسی سند روایات این دو کتاب آشکار می­شود.

ادله قول اول:

دو دلیل بر صحت و اعتبار جمیع روایات تهذیب و استبصار اقامه شده:

دلیل اول: شیخ طوسی به اخذ روایات این دو کتاب از اصول مورد اعتماد و کتبی که مورد قبول اصحاب قرار گرفته اعتراف کرده است، مرحوم فیض کاشانی در مقدمه دوم از مقدماتی که در ابتدای کتاب وافی نوشته می­گوید:«قالَ صاحبُ التّهذیب فِی العُدَّه انّما اَورَدَهُ فِی کتابَی الاَخبار انّما اَخَذَهُ مِن الاصول المُعتَمَدِ علیها و قد سَلَکَ عَلی ذلِک المِنوال کثیرٌ مِن عُلماءِ الرّجال فَحَکَمُوا بِصحّةِ حدیثِ بعضِ الرُّواتِ الغیرِ الامامیة کَعَلی بن محمّد بن رِواح و غیره» [۱] ، این بیان شیخ طوسی شهادت است بر اینکه همه روایات این دو کتاب صحیح است چون اعتراف کرده به اخذ همه روایات از اصول مورد اعتماد و خود اخذ این روایات از اصول معتمدٌ علیها نشان دهنده صحت این روایات است.

دلیل دوم:

دلیل دوم بی ارتباط با دلیل اول نیست چون اساسش مسئله اخذ از کتب معروفه و مشهوره است ولی نتیجه­ای که از این مسئله گرفته­اند غیر از شهادت خود شیخ طوسی و اعتراف او به صحت است، بر طبق این دلیل چون روایات این دو کتاب از کتب معروفه و مشهوره اخذ شده پس چنانچه صاحب اصل یا کتاب، ثقه باشند یا افراد بعد از آن­ها ثقه باشند نیازمند به طریقی که منتهی به معصوم بشود نیست، شاهد بر این مطلب هم این است که خود شیخ طوسی بعضی از اوقات در مقام جمع بین روایات ناچار به قدح در سند روایات می­شود اما در مورد اشخاص قبل از صاحب کتاب از مشایخ اجازه قدح نمی­کند بلکه قدح او یا در خود صاحب کتاب است یا افرادی که بعد از صاحب کتاب واقع شده­اند؛ یعنی افراد قبل از صاحب کتاب را قدح نکرده است در حالیکه بعضی از اشخاصی را که در اوائل اسانید واقع شده­اند را گاهی خود شیخ طوسی تضعیف کرده است. [۲]

دلیل دوم در واقع متضمن دو مطلب است:

الف) یکی اینکه در عصر شیخ طوسی کتب و اصول مورد اعتماد و معروف و مشهور وجود داشته است.

ب) دیگری اینکه شیخ روایات تهذیبین را از خصوص آن اصول و کتب مشهوره گرفته باشد که اگر این دو مطلب ثابت شود صحت روایات تهذیبین هم ثابت می­شود.

در اینکه در عصر شیخ طوسی کتب و اصول مشهوره وجود داشته تردیدی نیست برای اینکه نجاشی که هم عصر و هم درس با شیخ طوسی بوده تصریح می­کند به بسیاری از کتب معروف و مشهور در آن دوره و در رجال خودش این کتب را نام برده و به آن­ها تصریح کرده است.

اینکه شیخ طوسی این روایات را از کتب معروفه و مشهوره اخذ کرده از تصریح شیخ طوسی استفاده می­شود، طبق آنچه که از قول خود شیخ طوسی در کتاب عدّة الاصول نقل شده این مطلب قابل اثبات است چون عرض کردیم شیخ طوسی صریحاً می­گوید من این روایات را از کتب و اصول مشهوره و معروفه اخذ کرده­ام و در جای دیگری تصریح کرده که در هر جا که از یک شخصی سند را آغاز کرده در واقع روایت را از کتاب یا اصل او اخذ کرده است پس اجمالاً دو دلیل بر صحت همه روایات تهذیب و استبطار اقامه شده است.

بررسی دلیل اول:

دلیل اول این بود که شیخ طوسی اعتراف کرده به اینکه این روایات را از کتب مشهوره و معروفه اخذ کرده البته مستدل عین عبارت مرحوم شیخ طوسی را نیاورده است بلکه این اعتراف شیخ طوسی را مستند کرده به کلامی از فیض کاشانی در مقدمه­ی کتاب وافی که او گفته شیخ طوسی چنین ادعائی دارد و چنین اعترافی کرده است.

بر این دلیل دو اشکال شده:

اشکال اول:

اشکال اول اینکه اصلاً چنین عبارتی در عدّة الاصول نیست، عبارتی که به صراحت شیخ طوسی بگوید من این روایات را از کتب مشهوره و معروفه اخذ کرده­ام در عدّة الاصول نیست، وقتی چنین عبارتی در عدّة الاصول نیست و شیخ طوسی چنین اعترافی را ندارند ما چطور می­توانیم بگوییم روایات این دو کتاب صحیح هستند.

پاسخ:

خود فیض کاشانی هم نگفته عین این عبارت در کتاب عدّة الاصول ذکر شده بلکه ایشان از مجموع مطالبی که در کتاب عدّة الاصول وجود داشته این نتیجه را گرفته که این مطالب در واقع به معنای اعتراف به اخذ روایات از کتب و اصول معروفه و مشهوره است، حال باید ببینیم آیا این مطلب از آن بخش­هایی که مرحوم فیض کاشانی به آن­ها استناد کرده استفاده می­شود یا نه؟ پس در حقیقت بحث از استفاده و نتیجه­گیری از مجموع کلمات شیخ طوسی است، به کلمات شیخ طوسی که مراجعه می­کنیم می­توانیم بگوییم مرحوم شیخ طوسی چنین اعترافی را دارد؛ یعنی از مجموع کلمات شیخ طوسی استفاده می­شود که ایشان چنین اعترافی را دارد، شیخ طوسی در کتاب عدّة الاصول بعد از اینکه مبنای خودشان را در باب حجیت خبر واحد بیان می­کنند می­گویند: فرقه محقّه(امامیه) در عمل به اخباری که در تصانیف و کتب این طایفه روایت شده و روایاتی که در اصول مربوط به علماء این طایفه تدوین شده اجماع دارند؛ یعنی هیچ یک از علماء امامیه این مسئله را انکار نمی­کند و همه قبول دارند که روایاتی که در این تصانیف و اصول وجود دارد مورد عمل است، حتی اگر فقیهی، فتوایی بدهد که آن را نمی­دانند و از آن مفتی سؤال کنند که تو به چه دلیل چنین فتوایی دادی و آن مفتی سؤال کننده را به یک کتاب یا اصل مشهور و معروف احاله بدهد و راویِ آن ثقه باشد آن مطلب را می­پذیرند و از جمله اموری که دلالت بر جواز عمل به این اخبار می­کند اختلافی است که در بین علماء امامیه در عمل به این اخبار پیش آمده که به سبب آن­ها دارای مذاهب مختلفی در احکام شده­اند و بعضی از آن­ها به چیزی فتوا می­دهند که دیگران آن فتوا را قبول ندارند و این مسئله در همه ابواب فقه جریان دارد و من احادیث مختلف مربوط به فقه را در دو کتاب تهذیب و استبصار آورده­ام و در اکثر آن­ها اختلاف طائفه در عمل به این روایات را ذکر کرده­ام و بعد می­گوید حدود ۵۰۰۰ روایت را من آورده­ام و اختلافات آن­ها را بررسی کرده­ام. [۳]

حالا ببینیم آیا از این کلمات شیخ طوسی واقعاً می­شود اعتبار جمیع روایات تهذیبین را استفاده کرد یا نه؟ شیخ طوسی در صدر کلامشان گفته­اند فرقه محقه اجماع دارند بر عمل به اخباری که در تصانیف خودشان و یا در اصولشان آن­ها را روایت یا تدوین نموده­اند؛ یعنی همه روایاتی که در کتب معروفه و اصول مشهوره ذکر شده مورد عمل هستند که معنای این کلام این است که همه آن روایاتی که در اصول و کتب معروفه ذکر شده­اند معتبرند و حجتند چون اگر معتبر نبودند اجماع اصحاب بر عمل به این روایات معنا نداشت، تا اینجا کلام شیخ طوسی اثبات می­کند که روایات کتب و اصول معروفه معتبرند اما بحث ما در روایات کتاب تهذیب و استبصار است و باید این مطلب را ثابت بکنیم که شیخ طوسی اعتراف کرده است که همه روایات تهذیبین را از اصول و کتب معروفه اخذ کرده­ام، این مطلب از عبارت ایشان استفاده می­شود که فرموده:«من جملة الامور التی دل علی جواز العمل بهذه الاخبار»، اگر گفتیم مراد از«العمل بهذه الاخبار»؛ یعنی عمل به روایات تهذیب و استبصار، مطلب تمام است و اعتبار جمیع روایات تهذیبین ثابت می­شود، ولی اگر گفتیم مراد از عمل به این اخبار، عمل به اخبار موجود در کتب معروفه و مشهوره است در این صورت ثابت نمی­شود که جمیع روایات تهذیبین از کتب معروفه اخذ شده باشد. به نظر ما قرینه­ای وجود دارد که از آن قرینه استفاده می­شود که شیخ طوسی با این مقدماتی که بیان کرده می­خواهد بگوید من روایات تهذیبین را از کتب و اصول معروفه اخذ کرده­ام چون شیخ طوسی می­گوید عمل به روایات کتب و اصول معروفه از نظر علماء امامیه اجماعی است و همین قدر که کسی دیگران را ارجاع بدهد به وجود روایتی که مبنا و مستند یک فتوا است و در اصول مشهوره است نشان دهنده اعتبار آن روایات است، در ذیل این مطلب شیخ طوسی می­گوید من همه احادیث مختلف مربوط به فقه را در دو کتاب تهذیب و استبصار آورده­ام، وقتی این مقدمات را کنار هم قرار دهیم از آن­ها استفاده می­شود که روایاتی که در دو کتاب تهذیب و استبصار ذکر شده­ از کتب و اصول معروفه و مشهوره اخذ شده است.

مرحوم محقق در معارج مطلبی را می­فرمایند که مؤید نکته­ای است که ما عرض کردیم که به هر حال همه روایات کتب تهذیب و استبصار از اصول و کتب معروفه اخذ شده است.

مرحوم محقق گفته شیخ طوسی روایاتی را که از کتاب معروف یا اصل مشهوری اخذ کرده و راوی آن ثقه است در تهذیبین آورده است، ایشان می­گوید درست است که شیخ طوسی قائل به عمل به روایات روات عادل از اصحاب است؛ یعنی کسانی که امامی هستند ولی منظور او این نیست که به خبر عادل مطلقا عمل بکند بلکه روایاتی که از ائمه نقل شده و اصحاب، آن روایات را در اصول و کتب خود تدوین کرده­اند و راوی آن را ثقه می­دانند واجب العمل است و این مطلبی است که شیخ طوسی ادعای اجماع اصحاب بر عمل به آن اخبار را دارد. [۴]

پس مرحوم محقق می­خواهد بگوید آن اجماعی که شیخ طوسی ادعا می­کند، اصحاب طبق آن عمل می­کنند و خودش هم می­گوید روایاتی را که از کتب معروفه و مشهوره اخذ کرده روایاتی است که آن­ها را ثقه روایت کرده­ پس چطور می­توان مدعی شد که شیخ طوسی در مسئله عمل به اخبار فقط عدالت را معتبر می­دانسته است.

نتیجه اینکه ما از مجموع کلمات شیخ طوسی می­توانیم استفاده کنیم که ایشان به اخذ روایات تهذیبین از اصول و کتب مشهوره اعتراف کرده­اند ولو اینکه در یک عبارت بالصراحه این مطلب را نگفته اما از مجموع کلمات شیخ طوسی این مطلب استفاده می­شود لذا اشکال اول به این دلیل وارد نیست.

بحث جلسه آینده: اشکال دوم بر دلیل اول(اعتراف شیخ طوسی به اخذ روایات تهذیبین از کتب و اصول معروفه و مشهوره) و بررسی آن را در جلسه آینده ذکر خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . الوافی، ج۱، مقدمةالثانیه، ص۲۳.

[۲] . اربعین، علامه مجلسی، ص۵۱۱، ح۳۵.

[۳] . عده الاصول، ص۳۳۷و۳۵۴.

[۴] . معارج، ص۱۴۷.