جلسه شانزدهم-اشکالات وارده بر اعتبار کافی

دانلود-جلسه شانزدهم-PDF

جلسه شانزدهم
اشکالات وارده بر اعتبار کافی
۲۵/۱۰/۱۳۸۹

خلاصه جلسه گذشته:

بحث در اشکالاتی بود که در مورد اعتبار روایات کافی مطرح شده ، عمده­ترین دلیل اعتبار روایات کافی اذعان مرحوم کلینی به صحت روایات کافی بود که در مقدمه کتاب این عبارت ذکر شده، لکن در مورد دلالت عبارت مرحوم کلینی بر مدعا یعنی صحت روایات کافی و اعتبار این روایات اشکالاتی مطرح شده که یک اشکال را مرحوم مامقانی مطرح کرده­اند و قرائن و شواهدی هم مرحوم آقای خوئی بر این مسئله ذکر کرده­اند که در جلسه گذشته به آنها اشاره کردیم و معلوم شد که عبارت مرحوم کلینی بر مدعا دلالت ندارد این اشکال اول بود.

اشکال دوم بر اعتبار کافی:

سلّمنا که عبارت مرحوم کلینی دلالت بر صحت روایات کافی داشته باشد یعنی در اصل دلالت عبارت خدشه نکنیم و بپذیریم که دلالت بر مدعا دارد اما مسئله این است که این در واقع شهادتی است از ناحیه­ی خود مرحوم کلینی بر صحت روایات کافی و این شهادت مسموع نیست، در اشکال اول گفته شد که عبارت کلینی دال بر صحت روایات کافی نیست ولی در اشکال دوم بر فرض پذیرش دلالت عبارت کلینی، اشکال این است که این، شهادت محسوب می­شود و از نوع شهادات مسموع نیست.

چون منظور از صحت، در عبارت کلینی یا به این معنا است که روایات کتاب کافی فی نفسه و با قطع نظر از قرائن و شواهد خارجی واجد شرائط حجیت است به این معنا که روات این روایات همه ثقه هستند و یا صحت به معنای این است که قرائنی در این روایات وجود دارد که به استناد آن قرائن گفته می­شود روایات کافی صحیح است ولو روات آن روایات ثقه نباشند و از این دو حال خارج نیست یعنی یا صحت به این معنا است که خود روایات واجد شرائط حجیتند و یا به این معنا است که قرائنی وجود دارد که موجب حکم به صحت روایات شده ولو اینکه راویان ثقه نباشند.

احتمال اول: اینکه روات این روایات همه ثقه باشند، محل اشکال است و نمی­تواند منظور از صحت در عبارت کلینی این احتمال باشد چون:

اولاً: در بین این روایات مرسلاتی وجود دارد که نفس وجود مرسلات در بین این روایات حاکی از این است که همه روایات کافی، فی نفسه واجد شرائط حجیت و صحت نیستند، بالاخره بخشی از سند در روایات مرسله رها شده و ما نمی­توانیم بگوییم حتی روایات مرسل هم حجت هستند بلکه روایات مرسل روایاتی هستند که فی نفسه واجد شرائط حجیت نیستند.

ثانیاً: در بین روایات کافی، مجاهیل وجود دارد یعنی کسانی در سلسله سند بعضی روایات کافی قرار گرفته­اند که مجهولند و احوال اینها معلوم نیست چه ضعفشان و چه ثقه بودنشان، خود وجود مجاهیل در سلسله سند روایات کافی نشان می دهد که بعضی از روایات کافی واجد شرائط حجیت نیستند.

ثالثا:ً در بین راویانی که روایات کافی از آنها نقل شده کسانی دیده می­شوند که مشهور به کذب و وضع می­باشند مثل ابی­البختری .

پس چطور می­شود که با وجود این سه دسته روایات در بین روایات کافی، قائل شویم به اینکه همه روایات کافی فی نفسه واجد شرائط حجیت هستند پس صحت به معنای اول و احتمال اول نمی­تواند منظور نظر مرحوم کلینی باشد یعنی کلینی نمی­تواند ادعا بکند که همه روایاتی که در کافی نقل کرده واجد شرائط حجیتند چون حداقل ما سه دسته از روایات را نقل کردیم که نمی­توانند واجد شرائط حجیت باشند.

احتمال دوم: اینکه منظوراز صحت این باشد که روایات کافی فی نفسها حجت نیستند اما قرائن خارجیه­ای دلالت بر صحت آن روایات می­کند که باعث اعتماد به آن روایات شده، این احتمال اگر چه فی نفسه ممکن است یعنی امکان دارد بگوییم مرحوم کلینی که می­گوید همه ر وایات کافی صحیحند به این جهت باشد که در نظر مرحوم کلینی قرائنی بوده که اعتماداً بر آن قرائن این روایات را صحیح می­دانستند ولو اینکه بعضی از راویان این روایات ضعف داشتند، این احتمال فی نفسه وجود دارد و از نظر ثبوتی مشکلی ندارد ولی مسئله این است که آیا همه آن قرائنی که به واسطه آنها مرحوم کلینی اعتقاد به صحت این روایات پیدا کرده قابل تصدیق هستند یا نه؟ آیا می­توانیم بگوییم تمام روایات ضعیف و مجهول و مشتمل بر کسانی که از نظر ثقه بودن محل اشکال بوده­اند و کذاب بوده­اند، همه این روایات در واقع به نظر کلینی قرائنی داشته­اند که به خاطر آن قرائن حکم به صحت این روایات کرده است؟

اولاً: این یک امر بعیدی است که بگوییم همه این روایات قرائنی داشته اند و همه این قرائن هم قابل پذیرش و تصدیق باشند. ثانیاً: عبارت مرحوم کلینی در واقع اصلاً شهادت نیست، بر فرض ما هم بپذیریم که عبارت مرحوم کلینی دلالت بر صحت همه روایات کافی دارد اما این صحت اگر به این معنا باشد که چون محفوف به قرائن صدق بوده مرحوم کلینی حکم به صحت کرده این در واقع استنباط و اجتهاد مرحوم کلینی است که از قرائن صدق این استفاده را کرده و شهادت نیست یعنی او ممکن است به قرائنی اعتماد کرده باشد که اگر آن قرائن به ما می­رسید برای ما ظن به صدق ایجاد نمی­کرد، پس صحت مستفاد از کلام مرحوم کلینی در حالی که مبتنی بر این قرائن است در واقع یک نوع اجتهاد از طرف مرحوم کلینی است که به استناد این قرائن قائل به صحت این روایات شده و استناد و استنباط او برای ما قابل اخذ نیست و حجیت و اعتبار ندارد.

خلاصه دو اشکال:

پس مجموعاً دو اشکال مهم بر صحت و اعتبار روایات کافی وارد شده، اشکال اول در واقع متوجه اصل دلیل کسانی است که بواسطه اعتراف کلینی در مقدمه کتاب به صحت روایات کافی، قائل به صحت و اعتبار روایات کافی شده­اند که می­گویند عبارت کلینی دلالت بر این مدعا ندارد و مرحوم آقای خوئی چهار شاهد بر عدم دلالت عبارت مرحوم کلینی بر مدعا ذکر کرد. اشکال دوم اینکه بر فرض که عبارت مرحوم کلینی دلالت بر صحت جمیع روایات کافی داشته باشد باید ببینیم که صحت در اینجا به چه معنا است، چون صحت یا به معنای این است که این روایات فی نفسها واجد شرائط حجیتند که این محل اشکال است چون قطعاً روایات مرسل و روایات اشخاصی که ضعیفند و یا اشخاصی که مشهور به کذب هستند در بین روایات کافی دیده می­شود.

احتمال دوم اینکه صحت به این معنا باشد که همه روایات کافی فی نفسها دارای شرائط حجیت نیستند اما آن روایاتی که دارای شرائط حجیت نیستند در کنار آنها قرائنی بوده که مرحوم کلینی به اعتماد آن قرائن حکم به صحت آن روایات کرده که می­گوییم:

اولاً: بعید است که همه آن قرائن، قرائنی باشد که به عنوان قرائن صدق شناخته شود

ثانیاً: اصلاً این عبارت، شهادت از ناحیه­ی مرحوم کلینی نیست بلکه اجتهاد و استنباط از ناحیه­ی مرحوم کلینی است و برای ما اعتبار و حجیت ندارد.

پاسخ اشکالات:

پاسخ اشکال اول: اشکال اول عبارت بود از قصور دلالت عبارت کلینی بر صحت جمیع روایات کافی، پاسخ این است که ما به عبارت مرحوم کلینی که مراجعه می­کنیم در دلالت عبارت بر صحت روایات ظاهراً مشکلی نیست. سائل از کلینی درخواست کتابی کرده که مشتمل بر ویژگی­های چهارگانه باشد که یکی از آن ویژگی­ها این است که مشتمل برآثار صحیحه عن الصادقین (علیهم السلام) باشد، مرحوم کلینی هم به این درخواست پاسخ مثبت می­دهد و بیست سال صرف نوشتن این کتاب می­کند و می­گوید شما درخواست نوشتن کتابی با این خصوصیات کردی و من هم اجابت کردم، وقتی ما مجموع این درخواست و پاسخ را نگاه می­کنیم می­بینیم که از این عبارت مرحوم کلینی فهمیده می­شود که تمام روایات کافی صحیح می­باشند چون تعبیر این است که «بالآثار الصحیحه عن الصادقین» که عبارت «بالآثار» متعلق به «یجمع» می­باشد که در ابتدای کلام است، وقتی که سؤال سائل و پاسخ مرحوم کلینی و این متعلَّق و متعلِّق را نگاه می­کنیم از مجموع اینها فهمیده می­شود که ظاهراً عبارت مرحوم کلینی دلالت بر این مدعا دارد که به نظر مرحوم کلینی جمیع روایات کافی صحیح می­باشند.

شواهدی هم بر این دلالت وجود دارد:

شاهد اول:

اولاً متفاهم از این عبارت در نزد اکثر علما غیر از این نبوده و عده قلیلی در دلالت این عبارت بر صحت جمیع روایات کافی اشکال کرده­اند از جمله مرحوم مامقانی در تنقیح المقال [۱] که در جلسه گذشته به آن اشاره کردیم پس اکثراً از این عبارت غیر از این برداشت نکرده­اند که دال بر صحت جمیع روایات کافی می­باشد و اگر از عبارت غیر از این برداشت می­شد باید به آن اشاره می­کردند پس اینکه از عبارت مرحوم کلینی فهمیده می­شود که جمیع روایات کافی صحیح می­باشند خلاف ظاهر و خلاف متعارف نیست و شاهد هم این است که اکثر بزرگان همین مطلب را فهمیده و استظهار کرده­اند.

شاهد دوم:

شاهد دیگر اینکه در آن زمان کتب روایی کم نبود اصول اربعمأه بود، کتاب­های دیگر بود و در بین مردم بسیاری از این کتب وجود داشت اما سائل از مرحوم کلینی کتابی را درخواست می­کند که مشتمل بر چند ویژگی باشد اولاً جامع فنون و علوم دینی باشد ثانیاً نزد اصحاب به آن عمل شده باشد ثالثاً متعلم نیاز به معلم نداشته باشد و خودش بتواند از آن استفاده بکند رابعاً مشتمل بر آثارصحیحه باشد با وجود کتب و اصول اربعمأه یکی از عللی که سائل نوشتن این کتاب را درخواست کرده این است که آثار صحیحه در آن باشد تا یک فرد عامی غیر متخصص هم بتواند از آن استفاده کند و نیاز به بررسی نداشته باشد که این روایات صحیحند یا نه؟ مرحوم کلینی هم در پاسخی که می­دهد به این جهت توجه داشته و برای خود ایشان هم مهم بوده لذا خود اینکه با وجود کتاب­های دیگری که وجود داشته از مرحوم کلینی درخواست می­شود که چنین کتابی بنویسد معلوم می­شود که صحت روایات کافی یک خصوصیت برجسته در کتاب کافی است (حداقل از نظر خود مرحوم کلینی).

شاهد سوم:

بعضی گفته­اند بسیاری از بزرگان از کتاب کافی تقدیر کرده­اند مثلاً شیخ مفید فرموده: کتاب کافی از اجلّ کتب واز پرفائده­ترین کتاب­های شیعه است که این شاهد است بر اینکه همه روایات کافی صحیح است.

اشکال:

اشکالی که بر این شاهد وارد است این است که تقدیر و تعریف از کسی مثل کلینی که برای نوشتن کافی بیست سال زحمت کشیده امری طبیعی است ولو اینکه این کتاب مشتمل بر ضعف­هایی هم باشد لذا تقدیر دیگران نمی­تواند شاهد بر صحت همه روایات کافی باشد.

نتیجه بحث: با توجه به آنچه ذکر شد به نظرمی­رسد در دلالت عبارت مرحوم کلینی بر صحت جمیع روایات کافی ظاهراً مشکلی نیست.

بحث جلسه آینده: در جلسه آینده شواهدی که مرحوم آقای خوئی بر عدم دلالت عبارت مرحوم کلینی بر صحت جمیع روایات کافی آورده­اند و پاسخ از اشکال دوم را بررسی خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . تنقیح المقال، ج۱، ص۱۷۷.