بیست و چهارم-نظر آیت الله سیستانی

دانلود-بیست و چهارم-PDF

بیست و چهارم
نظر آیت الله سیستانی
12/۰۸/۱۳۸۸

نظر آیت الله سیستانی:

راجع به حقیقت اعتبار عرض کردیم دو مسلک اساسی وجود دارد که باید مورد بررسی قرار بگیرد، مسلک اول و قول قائلین به این مسلک بیان و مورد بررسی قرار گرفت. اما در رابطه با مسلک ثانی که حقیقت اعتبار را از نوع حقیقت ادعائیه می ­ داند، اجمال این مسلک و نظر سابقاً بیان شد، اما آیت الله سیستانی در تقریرات اصولی که از ایشان چاپ شده دارند که به نوعی نزدیک به کسانی است که در دایره مسلک ثانی قرار می­گیرند، گرچه ایشان سعی کردند که قول و نظرشان متفاوت با نظر مثل مرحوم محقق اصفهانی باشد. ما اولا باید ببینیم اصل حرف ایشان چیست؟ تا بعدا ببینیم آیا واقعاً یک تفاوت جدی و روشنی بین فرمایش ایشان و بیان مرحوم علامه و محقق اصفهانی وجود دارد یا ندارد؟

ایشان مطالبشان را در ضمن سه امر بیان کرده­­اند: امر اول: بیان اصل فارق بین امور اعتباری و امور تکوینی است و در امر دوم: به بیان انواع اعتبار، که یکی اعتبار ادبی و دیگری اعتبار قانونی وهمچنین به بررسی وجوه فرق بین اعتبار ادبی و اعتبار قانونی می­پردازند و در امر سوم که ایشان بیان می­کنند به بیان ارتباط وعلاقه این دو نوع اعتبار می­پردازند.

امر اول: فرق بین امور اعتباری و امور تکوینی

ایشان در امر اول به بیان تعریف اعتبار و فارق بین امر اعتباری و تکوینی می­پردازند و ­می­گویند خلاصه­ی فرق بین امراعتباری و امر تکوینی این است: که امر تکوینی یک حقیقت و واقعیتی دارد که به اختلاف انظار و توجهات مختلف نمی­شود، نسبت ذهن بشری به این امور تکوینی، نسبت علم انفعالی به معلوم خودش می­باشد. معنای این سخن این است که ذهن انسان نسبت به این امور کاشف و طریق است و موجد چیزی نیست. یک واقعیتی وجود دارد و این واقعیت در ذهن انسان منکشف می­شود. پس ذهن نسبت به آن واقعیت و به آن اموری که ما تکوینی می­نامیم، یک حالت کاشفیت دارد. لذا آن امور دائر مدار ذهنیات ما نیستند.

در حالی که امر اعتباری، یک عمل ذهنی ابداعی است که فرد یا جامعه به آن اقدام می­کند. این که می­گوئیم عمل ذهنی ابداعی، معنایش این است که ذهن آن را ایجاد می­کند. به تعبیر ایشان نسبت عقل بشری به آنها نسبت علم فعلی به معلوم خودش می­باشد و چون چنین خصوصیتی دارد لذا به اختلاف انظار و توجهات و جوامع متفاوت می­شود، منظور از اینکه می­گوئیم ابداع ذهن است و نسبت ذهن بشری به امور اعتباریه نسبتی است که علم فعلی به معلوم خودش دارد این است که ذهن آدمی دیگر کاشف از آن امور و طریق به سوی آن امور نیست، بلکه ذهن انسان موجد این اعتبار است، لذا است که ما می­گوئیم اعتبار از افعال ذهنی و نفسانی انسان است چون ذهن خودش این را خلق و ایجاد می­کند، به همین جهت به آن می­گوئیم موجد و در قبلی می­گفتیم کاشف یعنی یک واقعیتی وجود دارد و این کشف از او می­کند اینجا می گوئیم ذهن بشری موجد آن اعتبار است. این خلاصه امر اولی بود که ایشان بیان کردند.

امر دوم: انواع اعتبار و وجوه تفاوت آنها

در امر ثانی آقای سیستانی به تقسیم امر اعتباری می­پردازند و می­گویند ما دو نوع امر اعتباری داریم . یک اعتبار ادبی ویک اعتبار قانونی.

قسم اول: اعتبار ادبی

در تفسیر اعتبار ادبی می­گویند اعتبار ادبی عبارت است از: اعطای حد یک چیز به چیز دیگر به منظور تاثیردر احساسات و عواطف دیگران.

اصل این سخن یعنی اعطای حد یک شی به شی دیگر، همان تعریفی است که علامه و محقق اصفهانی از اعتبار کردند، منتها ایشان می­گوید که این اعتبار، اعتبار ادبی است. می گویند ما وقتی اطلاق می­کنیم اسد را بر زید، داریم حد اسدیت را اعطا می­کنیم به زید که رجل شجاع است(حد یک شیء را اعطاء کردیم به شیء دیگر). هدف از این اعطاء این است که ما می­خواهیم هیبت و بزرگی زید را در نفوس و در نظر دیگران ایجاد کنیم. وقتی کسی را در انظار دیگران بزرگ کنیم یعنی می­خواهیم در احساسات آنها اثر بگذاریم. این اعتبار، اعتبار ادبی است.

ویژگی­های اعتبار ادبی:

الف) به نظر ایشان این اعتبار متاصل نیست چون یک عمل فردی است و اجتماعی و عمومی نیست بلکه یک شخص می­آید حد چیزی را به چیز دیگر اعطاء می­کند و هدف خاصی هم دارد.

ب) بعلاوه در اعتبار ادبی ایشان می­گوید: مراد استعمالی و مراد جدی باهم مطابق نیستند، برای اینکه در همین مثال «زید اسد»، که اسدیت را به زید اطلاق می­کنیم چون رجل شجاع است، مراد استعمالی اسد همان حیوان مفترس است و اراده استعمالی از استعمال لفظ اسد در اینجا همان حیوان مفترس است، اما اراده جدی متکلم به حیوان مفترس تعلق نگرفته بلکه اراده جدیه به مسئله شجاعت تعلق گرفته، یعنی در واقع منظورمان از اسد مثلا شجاعت زید است، پس بین اراده استعمالیه و اراده جدیه تطابقی وجود ندارد. فقط خواسته­ایم که در اینجا یک عنایتی به خرج دهیم که این معنا را بر فرد ادعائیه اسد یعنی رجل شجاع بارکنیم وبگوییم در او وجود دارد. این اعتبار ادبی است.

قسم دوم:اعتبار قانونی

اما اعتبار قانونی که نوع دوم اعتبار است به نظر ایشان عبارت است از: تولید و صنع یک قرار مناسب با مصلحت فردی و اجتماعی. و این عین عبارت ایشان است که می­فرمایند: «صنع قرار المناسب للمصلحۀ الفردیه او الاجتماعیه» یک قراری که- از این قرار منظور دقیقا معلوم نیست که آیا منظور یک قرارداد اجتماعی است یا یک بنای عقلایی، درهرحال منظور ایشان خیلی روشن نیست- تحقق پیدا کند و مناسب با مصلحت جامعه و به تبع افراد باشد، این را اعتبار قانونی می­گویند. ویژگی­های اعتبار قانونی:

اعتبار قانونی دارای سه ویژگی است:

الف)ویژگی اول به نظر ایشاناین است که این اعتبار متاصل است-که این مسئله خود خیلی مشخص نیست و مبهم است –.

ب) این اعتبار قانونی یک جنبه عمومی دارد برخلاف اعتبار ادبی که بیشتر جنبه شخصی داشت.

ج) مراد استعمالی و مراد جدی در اعتبار قانونی با هم یکی است برخلاف اعتبار ادبی.

تفاوتهای اعتبار ادبی و اعتبار قانونی:

اگر بخواهیم فرقهای اعتبار ادبی و قانونی را از منظر ایشان ذکر بکنیم این فرقها به تعبیر خود ایشان از سه جهت است:

۱)اختلاف در حقیقت ۲)اختلاف در هدف وغرض ۳) اختلاف در صفت جهت اول: اختلاف درحقیقت

اعتبار ادبی و قانونی از حیث حقیقت باهم مختلفند، حقیقتاً دو چیز هستند وماهیتا متفاوت می­باشند، دلیل اختلاف در حقیقت و ماهیت این دو اعتبار از نظر ایشان این است که اعتبار قانونی یک قراری است که با عمل فرد و اجتماع سر وکار دارد اما اعتبار ادبی به احساسات و ذوقیات انسانها مربوط است، در اعتبار قانونی آنچه که مورد توجه است عمل مردم است- این گاهی بی واسطه صورت می گیرد و مباشرتاً مثل قوانین تکلیفیه، در قوانین تکلیفیه یک قراری اعتبار می شود که مستقیماً عمل را نشانه می­گیرد و واسطه ای هم در کار نیست اما گاهی از اوقات این اعتبار با عمل دیگران ارتباط دارد اما مع الواسطه و قوانین و احکام شرعیه را از این سنخ می­دانند در احکام وضعیه آنچه که اعتبار می­شود با عمل مردم سروکار دارد اما نه بی واسطه بلکه مع الواسطه- اما در اعتبار ادبی به عمل دیگران کاری ندارد، یک امر ذوقی است به نفسانیات انسان مربوط می­شود و می­خواهد تحریک احساسات و عواطف بکند. پس یک جهت اختلاف، اختلاف در حقیقت و ماهیت است.

جهت دوم: اختلاف در هدف

هدف از اعتبار قانونی هدایت و رهبری اراده انسانها برای جلب مصالح و دفع مفاسد است. می­گویند اعتبار قانونی به چه منظوری ایجاد می شود؟ به این منظور که سوق بدهد انسانها را وتاثیر بگذارد بر اراده انسانها برای اینکه به سوی مصالح گرایش پیدا کنند و از مفاسد دوری بکنند، اما هدف از اعتبار ادبی تاثیر گذاری بر عواطف دیگران است

جهت سوم: اختلاف از حیث صفت

از حیث صفت می­گویند: در دو وصف، اعتبار ادبی و اعتبار قانونی باهم فرق دارند.

وصف اول:

از جهت تاصل ( اصیل بودن) می­گوید: اعتبار ادبی تاصل خارجی ندارد، اما اعتبار قانونی متاصل است و تاصل خارجی دارد.

وصف دوم:

صفت دیگر اینکه در اعتبار ادبی مراد استعمالی و مراد جدی مطابق نیست ولی در اعتبار قانونی مراد استعمالی و مراد جدی با هم مطابقند. این فارق بین اعتبار ادبی و اعتبار قانونی در کلام ایشان.

امر سوم: ارتباط وعلاقه بین این دو نوع اعتبار

در امر سوم ایشان به بررسی ارتباط و علاقه این دو نوع اعتبار می­پردازند و می­گویند ریشه همه اعتبارات یک اعتبار ادبی است و اعتبار قانونی هم متولد از اعتبار ادبی است. به نظر ایشان اعتبار ادبی مشخص می­باشد، اما در مورد اعتبارات قانونی می­گویند: اعتبارات قانونی در بدو امر یک اعتبار ادبی بوده و اعتبار قانونی متولد از یک اعتبار ادبی است، مثلا شما اعتبار می­کنید یک چیزی را که مالیت دارد مملوک شخصی به نام زید قرار ­گیرد؛کتابی، منزلی… اینجا یک اعتبار قانونی است، صنع یک قراری است که مناسب با مصلحتهای یک اجتماع است، اما در اصلش یک اعتبار ادبی بوده، می­فرماید اصل این حرف همان اعطاء حد شی لشی بوده، ما آمدیم اینجا حد یک چیزی را به چیزی اعطاء کردیم، حد لوازم امور شخصی انسان مثل افعال جوارحی و جوانحی او را به اموری که اجنبی از او هستند اعطا کرده­ایم . توضیح این مطلب این است که ببینید نسبت انسان با افعالش -چه فعل جوارحی و چه فعل جوانحی نسبت تحت اراده بودن و تحت تصرف بودن انسان است، افعال انسان تحت اراده انسان است- حال چه افعال قلبی چه افعال خارجی- این یک امری است که به اصطلاح یک حدی دارد، معتبر آمده حد این شی را اعطاء کرده به اموری که اجنبی از انسان هستند یعنی همان نسبتی که انسان نسبت به افعالش دارد این نسبت را بین انسان و یک شیء خارجی که اجنبی از اوست ایجاد کرده بین انسان و این کیف و منزل و… اینجا حد لوازم شخصی انسان اعطاء شده به اموری که اجنبی از انسان هستند به این معنی که می­گوئیم انسان نسبت به این شیء اجنبی از خودش هم می­تواند تصرف کند و تحت اراده و قدرت اوست.

این همان معنای اعتبار ادبی است چون اعتبار ادبی را ایشان اینطور معنا کرد« اعطاء حد یک شیء به شیء دیگر» که در اینجا نیز به همین صورت می­باشد و حد یک چیزی اعطاء شده به چیز دیگر، منتها می­گوید این اعتبار ادبی به مرور زمان متحول می شود و پس از آنکه مورد پذیرش عموم و جامعه قرار گرفت و عقلا نسبت به آن اقرار کردند و کثرت استعمال پیدا کرد، تبدیل می شود به یک اعتبار قانونی که مرتبط به عمل فرد و جامعه است، تا قبل از اینکه تبدیل به اعتبار قانونی شود یک امر متاصلی نبود اما بعد ازآنکه تبدیل شد به یک اعتبار قانونی یک امر متاصل می­شود.

پس در نحوه ارتباط بین این دو اعتبار ایشان معتقد است که اعتبارات قانونی متولد از اعتبارات ادبی است. این فرمایش ایشان که به نحوه مبسوط و کامل توضیح داده شد. [۱]

بررسی کلام ایشان:

اولاً باید ببینیم کلام ایشان ماهیتاً متفاوت از کلام محقق اصفهانی و علامه هست یا نیست؟ ابتدا ما از این جهت کلام ایشان را مورد بررسی قرار می­دهیم که آیا این کلام جدیدی است یا همان مسلک قبلی است؟ در این که اصل این مبنا و حرف و اینکه اعتبار را مساوی با این امور بگیریم آیا درست می باشد یا نه، این را در بررسی مسلک ثانی عرض می کنیم. ما فعلاً از این زاویه که آیا کلام ایشان چیزی ما متفاوتی است با حرف آنها یا نه؟ به کلام ایشان نظر می­افکنیم.

ما در جواب عرض می­کنیم خیر، این سخن ماهیتاً فرقی با حرف آنها نمی­کند، گرچه به حسب ظاهر ایشان گفته است: که ما دو نحو اعتبار داریم: یکی اعتبار ادبی و دیگری اعتبار قانونی و بین این اعتبارات تفکیک کرده­اند و محقق اصفهانی و علامه این دو قسم را قبول ندارند و می­گویند یک اعتبار وجود دارد و به نظر آنها اعتبار عبارت است« ازاعطای حد یک چیز به چیز دیگر در مقام عمل» باید ببینیم آیا فرق­هایی که بین آن دو اعتبار گفته­اند قابل قبول هست یا خیر؟

ما عرض می­کنیم که سخن تازه­ای نیست و همان مسلک دوم است و بعد اصل مسلک را بررسی می­کنیم.

اشکال اول: عدم فرق بین اعتبار قانونی و ادبی از جهت حقیقت

اما اینکه ما بگوئیم اینها دو قسم اعتبارند و اختلاف دارند- هم از حیث حقیقت و هم از حیث غرض و هم از حیث صفت- باید اختلاف اینها را از جهات سه­گانه بررسی کنیم که آیا واقعاً بیان ایشان در فرق بین این دو اعتبار از حیث ماهیت و حقیقت مکفی برای این هست که ما دو اعتبار داشته باشیم؟ این دو اعتبار از یک جنس می­باشند و خود ایشان هم گفته اعتبار قانونی متولد است از اعتبار ادبی و همان اعطاء حد شیءٍ لشیءٍ است، اگر اساس اعتبار قانونی همان اعتبار ادبی است واقعاً ببینیم با این مرور زمان و روندی که پیش می­رود چه تغییری اتفاق می افتد، چه می شود که ایشان نام آن را اعتبار قانونی می­نامد.

به نظرما هیچ تغییری ایجاد نمی­شود، آنچه که هست باز همین این اعتبار ادبی به معنای اعطاء حد شیءٍ لشیءٍ است. حقیقت اعتبار قانونی همان اعطاء حد شیءٍ لشیءٍ می­باشد ولو بعد از آن که تبدیل شد به آن قرار قانونی، منتها سخن در معطی است که چه کسی این اعطاء را انجام می­دهد. یک وقت شما می­گوئید معطی یک شخص است و یک وقت می­گوئید جامعه و عموم مردم. می­گویید همان که توسط یک شخص اعطاء شده است وقتی مورد پذیرش عموم قرار می­گید می­شود اعتبار قانونی.

مسئله پذیرش عمومی و یا شخصی بودن آیا می­تواند یک تفاوت جدی بین این دو ایجاد کند؟، آیا اینها را ماهیتاً دو اعتبار قرار می دهد؟ اینکه شما می­گوئید از حیث ماهیت، اعتبار قانونی به عمل مربوط است، ولی اعتبار ادبی به عواطف ما، عرضمان این است که اینچنین نیست(بحث هدف و غرض را عرض خواهیم کرد) ایشان گفتند اعتبار قانونی قراری است که با عمل فرد و اجتماع سروکار دارد- مع الواسطه یا بی واسطه- ولی اعتبار ادبی با احساسات و عواطف انسانی سروکار دارد، آیا واقعا این می­تواند موجب یک فرق ماهوی بشود؟

اگر مسئله این است که سروکار داشتن با عمل یا سروکار داشتن با احساسات، بخواهد یک فرق ماهوی درست کند عرض ما این است که خود اعتبارات ادبی هم به نوعی با عمل سروکار دارند، منتها سروکار داشتن اعتبارات قانونی با عمل بی­واسطه است، ولی سروکار داشتن اعتبارات ادبی با عمل با واسطه است. آنجا هم که تحریک احساسات و عواطف می­کند، آیا خود تحریک عواطف مقصود بالذات است؟ یقینا این طور نیست بلکه منظور از تحریک عواطف و احساسات تاثیرگذاری عملی در زندگی مردم یا شخص می­باشد، پس در اعتبارات ادبی هم به نوعی سرو­­کار­­ با عمل می­­­­ ­باشد منتهی بواسطه تحریک عواطف و احساسات، مثلا وقتی شعر حماسی خوانده می­شود آیا فقط هدف این است که احساسات برانگیخته شود یا این است که علاوه بر برانگیختن احساسات مثلا رزمندگان به میدان جنگ بروند و در کارزار جنگ فعالیت داشته باشند پس همانطور که دیدید در اعتبار ادبی هم مع الواسطه با عمل سروکار داریم، و مقصود از برانگیختن احساسات در واقع تحقق عمل و فعل است. و یا اگر عاشقی با خواندن اشعار برای معشوق خود می­خواهد ابراز احساسات کند اما هدف دیگری هم دارد وآن اینکه یک میل و رغبتی در او ایجاد کند و شاید تحقق یک عمل هم منظور باشد. منتهی عرض کردیم که در اعتبار ادبی مستقیما اعمال و افعال نشانه گرفته نشده بلکه از طریق احساسات و عواطف اعمال را نشانه گرفته است.

پس اینکه آیت الله سیستانی دو قسم برای اعتبار درست کرده­­اند صحیح نمی­باشد و با این توضیحی که ما دادیم تفاوت­هایی که از جهت حقیقت و ماهیت برای آن دو اعتبار گفته­­اند رد می­شود و ریشه هر دو اعتبار یکی می­باشد.

به بیان دیگر مساله­ اولی که ایشان بیان کردند این بود که اعتبار از حیث حقیقت و ماهیت به دو قسم تقسیم می­­­شود و ملاک­شان برای تقسیم و تفاوت در ماهیت بین اعتبار ادبی و قانونی این بود که یکی مربوط به عمل(اعتبار قانونی) و دیگری مربوط به احساسات و عواطف(اعتبار ادبی) است. اما ما عرض کردیم که اینطور نیست ۴ در اعتبار قانونی هم اعطاء حد یک چیز برای دیگری وجود دارد منتهی در اعتبار ادبی معطی یک فرد و به یک کیفیت است و در اعتبار قانونی معطی و کیفیت اعطاء یک شکل دیگر والا اینها دو جنس متفاوت و دو حقیقت مختلف نیستند و یک چیز هستند بلکه نهایتش اینکه مراتب مختلف از اعطا و اعتبار باشند، این بود اشکال اول و دو اشکال دیگر بر نظر ایشان را در جلسه آینده بیان
می­کنیم ان شاءالله.


[۱] . الرافد فی علم الاصول، ص۴۷ و ۴۸