جلسه سی و دوم-امر سوم : حقیقت انشاء


دانلود-جلسه سی و دوم-PDF

امر سوم : حقیقت انشاءجلسه سی و دوم
امر سوم : حقیقت انشاء
۲۴/۰۸/۱۳۸۸

قول سوم: مرحوم محقق اصفهانی

در جلسه گذشته اشكال سوم و چهارم به نظر مرحوم آخوند ذکر شد و بعد از بیان این اشكالات نوبت می­رسد به قول سوم در مساله حقیقت انشاء، که قول مرحوم محقق اصفهانی است.

این قول در واقع همان سخن مرحوم آخوند است لکن با توجیهی که ایشان از کلام مرحوم آخوند دارند یعنی نظر محقق اصفهانی تفسیر وتوجیه خاصی است از فرمایش محقق خراسانی؛ ایشان می­فرماید: اینکه مرحوم آخوند فرموده­اند انشاء عبارت است «ایجاد المعنی باللفظ فی نفس الامر» معنایش این است که به سبب لفظ معنا یک ثبوتی پیدا می­کند، ایشان در ادامه می­فرمایند منظور از ثبوت معنا به سبب لفظ از دو احتمال خارج نیست که یکی از این دو احتمال باطل است و تنها یک احتمال در کلام محقق خراسانی متصور است. آن دو احتمال عبارت است از:

احتمال اول:

احتمال اول این است که بگویم مراد ثبوت معنا به عین ثبوت لفظ است به گونه­ای که ثبوت اولا و بالذات به لفظ نسبت داده می­شود و ثانیا و بالعرض به معنا نسبت داده می­شود .

احتمال دوم:

احتمال دوم این است که لفظ آلیت دارد منتهی به گونه­ای است که ثبوت هم به لفظ بالذات نسبت داده می­شود و هم به معنا بالذات نسبت داده می­شود یعنی هم ثبوت معنا مستقل است و هم ثبوت لفظ و ثبوت معنا بوسیله لفظ است اما ثبوت هر دو ثبوت استقلالی و بالذات دارند بر خلاف احتمال اول که ثبوت معنا بالعرض بود.

بطلان احتمال دوم:

در بین این دو احتمال، ایشان احتمال دوم را باطل می­دانند و اینکه بگویم لفظ آلت برای ثبوت معنا است اما در عین حال هم ثبوت لفظ بالذات باشد و هم ثبوت معنا بالذات باشد این احتمال باطل است و علت بطلان آن این است که وجود بالذات که منسوب به ماهیات است منحصر در وجود عینی و وجود ذهنی است و در دو نوع دیگر وجود یعنی در وجود لفظی و وجود کتبی، وجود بالذات مربوط به لفظ و کتابت است و وجود برای معنا بالعرض ثابت است.

اگر ما قائل شدیم که آلیت وجود لفظ برای وجود معنا بالذات باشد این وجود یا باید در ذهن باشد یا در خارج یعنی علیت و آلیت لفظ برای معنا و این که لفظ سبب شود که معنا ایجاد بشود از دو حال خارج نیست، حالت اول این است: که لفظ سبب تحقق معنا و وجود مستقل معنا در عالم خارج است و حالت دوم این است:که لفظ سبب تحقق معنا و وجود مستقل معنا در عالم ذهن است چون محقق اصفهانی در احتمال دوم می­فرماید لفظ آلتی است برای معنا لکن آلت یا علت است برای وجود معنا بالذات، لفظ وجود بذات دارد و آلیت برای وجود بالذات برای معنا هم دارد، ایشان می­فرماید این آلیت و علیت لفظ برای معنا برای وجود بالذات معنا یا در ذهن است یا در خارج، در اینجا به بررسی این دو حالت می­پردازیم:

حالت اول: تحقق معنا بالذات در خارج

اگر بخواهد معنا در خارج، وجود بالذات داشته باشد یعنی لفظی که وجود خودش بالذات است آلت بشود برای تحقق معنی بالذات در خارج، این توقف دارد بر اینکه مطابَق آن معنی یا حداقل منشا انتزاع آن معنا در خارج حاصل شده باشد چون مثلا وقتی لفظ انسان گفته می­شود که بنا بر فرض می­خواهید ماهیت انسان محقق بشود آن هم به وجود بالذات یعنی به وجود استقلالی نه تبعی؛ که اگر این معنا بخواهد در خارج موجود شود باید یک مطابَقی و یک ما بازاء داشته باشد یا حداقل یک منشا انتزاعی برای آن وجود داشته باشد، در حالی که واقع بر خلاف این است به جهت اینکه به لفظ یک موجود دیگری در خارج ایجاد نمی­شود.

توجه داشته باشید که درست است یک وجود خارجی برای ماهیت متصور است مثلا وجود خارجی انسان به افرادش
می­باشد اما فرض ما این است که با ایجاد المعنی باللفظ می­خواهیم وجود را به وسیله لفظ ایجاد کنیم و می­خواهیم به سبب لفظ یک وجود دیگری برای این معنا در خارج ایجاد کنیم و این خلاف واقع است و چنین چیزی نیست چون تحقق خارجی معنا این است که درخارج یک چیزی داشته باشد ما بازاء داشته باشد و ما مسلم می­دانیم که با گفتن یک لفظ این معنا در خارج ایجاد نمی­شود و آن ماهیت موجود در خارج به اسباب تکوینی خودش ایجاد شده یعنی سخن ما در این است که به وسیله لفظ معنایی در خارج ایجاد نمی­شود یعنی به لفظ یک معنای مستقلی برای این معنا ایجاد نمی­شود.

و ان یقال: که این معنا بالذات در خارج ایجاد می­شود ولی مطابَقی و ما بازائی ندارد.

می­گوییم: این یک حرف نامعقولی است چون ایجاد یک معنا به لفظ در خارج حداقل آن این است که خود معنا در خارج محقق شود و یا باید منشا انتزاعش در خارج محقق شود در حالی که ما می­بینیم در خارج به سبب لفظ هیچ وجودی برای این معنا بالذات پیدا نمی­شود.

حالت دوم: تحقق معنا بالذات در ذهن

این که بگوییم لفظ علت و آلت است برای وجود معنا بالذات در ذهن که در این حالت با این اشکال مواجه هستیم که وجود معنا در ذهن به این است که آن معنا در ذهن تصور بشود نه اینکه لفظ علت برای وجود ذهنی معنا باشد یعنی بدون اینکه لفظ را علت بدانیم، می­توانیم این وجود ذهنی را برای معنا ایجاد بکنیم مثلا بدون اینکه لفظ انسان را به زبان بیاوریم می­توانیم معنای آنرا در ذهن تصور کنیم وتصور معنای انسان در ذهن محتاج لفظ نیست.

سوال: اینکه فرمودید وجود ذهنی محتاج به لفظ نیست با این منافات ندارد با اینکه با لفظ هم بوجود آید.

استاد: منافات ندارد، اما وقتی گفته می­شود آلیت و علیت یعنی تنها دلیل و علت آن معنا لفظ باشد و ما در تعریف
می­گوییم ثبوت المعنا باللفظ، که یعنی ثبوت و وجود معنا فقط از راه لفظ است.

سوال: این فقط از کجا فهمیده می­شود؟ مثلا گرما از علت های مختلفی به وجود می­آید؟

استاد: خود تعریف آلیت و علیت را می­رساند، وقتی می­گوییم ثبوت المعنا باللفظ و می­خواهیم بگوییم یک معنایی بالذات و با لفظ تحقق پیدا می­کند اگر منظور در ذهن باشد

اشکال نشود که ایشان گفته است علت منحصر تحقق معنا لفظ است و ما وقتی می­گوییم ثبوت المعنا فی نفس الامر این ثبوت المعنا به لفظ معنایش چیست؟ یعنی به آلیت این لفظ می­خواهید این معنا را ایجاد کنید، یعنی علیت دارد لفظ برای این معنا، آیا این لفظ برای این معنا آیا واقعا علیت دارد یا اینکه بین لفظ و علیت یک ملازمه جعلیه است و وقتی می­گوییم یک ملازمه جعلیت است این اختصاص به انشاء ندارد و در غیر انشائیات هم تحقق دارد، درست شد؟ شما سوال می­کنید که این چه علیت منحصره­ای دارد؟ و علیت منحصره ندارد و این معنا هم می­تواند به غیر لفظ هم محقق بشود که ما در جواب می­گوییم خوب به غیر لفظ هم معنا محقق شود و اینکه نمی­خواهد نفی آن کند ولی مساله این است که وقتی شما می­گوید لفظ آلت است برای معنا و علیت دارد معنایش این است که یک ملازمه جعلیه است و این ناشی از وضع است چون این لفظ برای این معنا وضع شده است این معنا را می­رساند و این چه اختصاصی به انشاء دارد؟ مگر در غیر از انشاء اینطور نیست مگر در غیر انشاء لفظ باعث تحقق ذهنی این معنا نمی­شود و خود مرحوم محقق اصفهانی تصریح می­کند و می­گوید اگر مراد شما تحقق ذهنی باشد و مراد شما این باشد که با این لفظ این معنا در ذهن ایجاد ­شود، این اختصاص به انشاء ندارد و در غیر انشائیات و همه جا این خصوصیت هست چون رابطه لفظ و معنا چنین رابطه­ای هست. و خود ایشان می­گوید که اگر این ملازمه جعلیه باشد و اینکه اگر لفظی سبب وجود ذهنی شود و این اختصاص به انشاء ندارد و ما در صدد تعریف انشاء هستیم و جمل ضرب زید هم یک معنای را در ذهن به لفظ ثابت می­کند پس چه فرقی بین جمله خبریه و جمله انشائیه شد! پس وقتی که دو حالت فوق ممتنع بودنش ثابت شد احتمال دوم بطلانش محرز می­شود.

صحت احتمال اول:

اما احتمال اول احتمالی است که به نظر ایشان معقول است. احتمال اول این بود که منظور ثبوت معنا به لفظ این است که لفظ یک وجودی بالذات دارد اما وجود به لفظ نسبت داده می­شود بالذات و وجود به معنا نسبت داده می­شود بالعرض و ما هم وجود انشائی را هم اینطور معنا کردیم و مرحوم محقق اصفهانی آن توجیهی خاصی که از کلام محقق خراسانی دارند همین نکته است که ایشان وجود انشائی مرحوم آخوند را به وجود لفظی برگردانده­اند و تلاش ایشان این است که این وجود انشائی که به لفظ یک وجودی برای معنا ایجاد می­شود همین وجود لفظی است. لذا ایشان با بطلان احتمال دوم مساله را بر می­گرداند به اینکه بنا بر فرمایش آقای آخوند این وجودی که برای معنا به سبب لفظ پیدا می­شود در حقیقت همین وجود لفظی است.

و ما وجود لفظی را مفصلا توضیح دادیم و تاکید می­کنم که اینجا از جاهای است که به تکرار دیده ایم در تقریر و توضیح آن اشتباه می­شود، وجود لفظی نه این لفظ صادر از دهان باشد بلکه وجود لفظی یعنی: وجودی که برای معنا و ماهیت به تبع لفظ پیدا می­شود؛ وجود خارجی ماهیت انسان یعنی آنچه که در خارج محقق است و وجود ذهنی مفهوم انسان یعنی همان تصوری که از انسان در ذهن ما است و وجود لفظی انسان یعنی وجود ماهیت و معنای انسان که بالعرض به تبع لفظ پیدا می­شود که نه در ذهن است و نه در خارج و نه بالذات؛ و اینقدر بین معنا و لفظ پیوستگی وجود دارد که گویا در همه مراحل با هم هستند و وقتی یک وجودی برای لفظ پیدا می­شود یک تقرری برای معنا هم محقق می­شود منتهی تقرر معنای انسان دیگر یک تقرر استقلالی و بالذات نیست و بلکه یک تقرر تبعی و بالعرض است.

به عبارت دیگر وجود لفظی یعنی اینکه وجودی که برای معنا به تبع لفظ پیدا می­شود و منظور از وجود لفظی خود لفظ نیست که اگر این مراد باشد یک وجود خارجی است و منظور از وجود لفظی یعنی وجودی که برای معنا به تبع لفظ پیدا می­شود. پس مرحوم محقق اصفهانی آن وجود انشائی مرحوم آخوند را به وجود لفظی بر می­گرداند.

مراد از نفس الامر:

انشاء همانطور که گفتیم عبارت از« قولی است که قصد می­شود به واسطه آن ثبوت معنا در نفس الامر» یعنی لفظی که بواسطه او ثبوت معنا قصد می­شود منتهی این معنا در نفس الامر ایجاد می­شود و نه در خارج یا در ذهن، محقق اصفهانی می­گویند مرحوم آخوند قید نفس الامر را آورند برای تنبه بر این مطلب که لفظ به جهت علقه وضعیه­ای که با معنا دارد، همان وجود معنا است تنزیلا در همه مراحل و نشئات منتهی این مراحل و نشئات خصوص خارج و خصوص ذهن نیست بلکه خصوص نفس الامر است و این قید را ذکر کردند تا تحقق معنا به تبع لفظ را در این وعاء ثابت کند. چون اگر قید خارج آورده شود، گویا نبود و در خارج این معنا تحقق پیدا نمی­کند و اگر می­گفت در عالم ذهن، مسلم که وجود ذهنی مراد نبود و اگر می­گفت واقع- به معنای اعم از خارج و ذهن- باز هم کافی نبود و کلمه نفس الامر را ذکر کردند تا این را بگویند که نه تنها معنا در وجود تابع لفظ است بلکه در همه مراحل و نشئات حتی مرحله ماهیت لفظ با هم هستند.

یعنی این ارتباط و اتحاد در همه مراحل بین لفظ و معنا وجود دارد و گویا در عالم ماهیت هم لفظ ومعنا با هم متحدند. پس اینجا نفس الامر را آورد تا شامل عالم ماهیت هم بشود. به عبارت دیگر محقق اصفهانی می­فرمایند مراد از نفس الامر همان حد ذات چیزی است ومعنایش اعم از خارج و ذهن است که شامل عالم ماهیات هم می­شود.

علی ای حال اینجا مراد از نفس الامر عبارت است از حد ذات هر چیزی و می­خواهد بگوید انشاء عبارت است از ثبوت معنا به لفظ یعنی اینکه معنا به واسطه لفظ نه در عالم وجود ونه در عالم خارج و حتی در مرحله ماهیت هم با هم متحدند و معنا در مرحله ماهیت به لفظ ایجاد می­شود و اگر می­گویند وجود معنا بالعرض است مراد این نیست که یک وجود خارجی بالعرض دارد.

ان قلت:

اینجا یک ان قلت و اشکالی محقق اصفهانی نقل می­کنند و خود ایشان جواب هم می­دهند. سوال این است که این مطلب در همه الفاظ وجود دارد و اختصاص به انشاء ندارد، اینکه لفظ باعث ثبوت معنا بشود و معنا به تبع لفظ تحقق پیدا بکند این احتصاص به انشاء ندارد، به عبارت دیگر خطاب به محقق اصفهانی سوال می­شود که مرحوم آخوند فرمودند در جمل انشائیه یک چیزی است به نام وجود انشائی که شما این وجود انشائی را به وجود لفظی برگرداندید و وجود لفظی را هم این طور معنا کردید که ثبوت معنی باللفظ فی نفس الامر اینکه معنا تقرری به لفظ پیدا کند، این در همه جملات خبریه وجود دارد حتی در مفردات ثبوت المعنی باللفظ هست و آن علقه و اتحاد در همه موارد وجود دارد. پس بنا بر این تعریف فرقی بین جملات انشائیه با جملات خبریه و مفردات نیست؟

قلت:

مرحوم محقق اصفهانی می­فرمایدکه بین جمل انشائیه و جمل خبریه فرق است و می­فرماید متکلم گاهی غرضش تعلق می­گیرد به حکایت از نسبت واقعه در موطن خودش بوسیله یک لفظی که نازل منزله آن نسبت است مثلا وقتی گفته
می­شود زید قائمٌ غرض از این جمله حکایت از یک نسبت است که آن نسبت عبارت است از قیام زید، و متکلم می­خواهد بگوید قیام زید در موطن خودش تحقق پیدا کرده است و این را بوسیله لفظ بیان می­کند و این لفظ نازل منزله آن نسبت شده است زید قائم نازل منزله نسبت قیام زید شده است که این خصوصیت در جملات خبریه است.

و گاهی غرض متکلم ایجاد این نسبت است، می­خواهد بگوید این نسبت ایجاد بشود. یک وقت حکایت از این نسبت واقعه می­کند و یک وقت می­خواهد بوسیله این لفظ این نسبت را ایجاد بکند.

ایشان مثال می­زنند به بعتُ اخباری و بعتُ انشائی که مفادش یکی است، هر دو می­خواهد با لفظ بعت یک نسبتی به نام ملکیت ایجاد کند منتهی در بعت اخباری قصد می­کند که این نسبت وجود دارد منتهی نه به وجود خارجی اما در بعت انشائی این نسبت با این لفظ در خارج وجود دارد ولی وراء این وجود لفظی جعلی تنزیلی چیزی نیست بخلاف حکایت و اخبار که وراء این وجود لفظی جعلی تنزیلی چیزی در خارج هست.

به عبارت ساده­تر مرحوم محقق اصفهانی می­خواهند این را بگویند که در اصل وجود لفظی جمل خبریه و جمل انشائیه با هم فرقی نمی­کنند، در هر دو این جهت هست که یک وجود لفظی است ولی در جمله خبریه یک اضافه­ای است که آن اضافه عبارت است از اینکه متکلم می­خواهد حکایت از یک واقعیتی بکند که در گذشته واقع شده است ولی در جمله انشائیه این اضافه وجود ندارد.

فرق بین جملات انشائیه و مفردات در این است در جملات انشائیه یصح السکوت علیها ولی در مفردات لایصح السکوت علیها والا در اصل این معنا با هم فرقی نمی­کند و در هر دو وجود لفظی است.

پس جملات خبریه و مفردات در یک چیز با جملات انشائیه مشترک­اند و آن ثبوت المعنی باللفظ یعنی در وجود لفظی با هم مشترک­اند و هر سه وجود لفظی دارند اما فرق جمله انشائیه با جمله خبریه در این است که در جمله خبریه علاوه بر آن وجود لفظی یک چیز اضافه به نام حکایت­گری دارد، و فرق مفردات و جملات انشائیه این است که در مفردات لایصح السکوت علیها بخلاف جمله انشائی.

این محصل فرمایش مرحوم کمپانی است و در اینجا فقط اشاره می­کنیم که مرحوم کمپانی در آخر کلامشان
می­گویند: آن دو تا فرقی که محقق خراسانی بین انشاء و اخبار گذاشتند درست نیست، یک فرق این بود که مفاد انشاء مفاد کان تامه است اما مفاد خبر مفاد کان ناقصه است و فرق دوم این است که مفاد انشاء بعد از آنی که نبود ایجاد وحادث می­شود اما مفاد خبر حکایت از چیزی است که بوده و یا الان هست وشما خودتان این بحث را مطالعه کنید.

بحث جلسه آینده : بررسی فرمایش محقق اصفهانی