جلسه بیست و نهم-امر سوم: حقیقت انشاء/اقوال


دانلود-جلسه بیست و نهم-PDF

امر سوم: حقیقت انشاء/اقوالجلسه بیست و نهم
امر سوم: حقیقت انشاء/اقوال
۱۹/۰۸/۱۳۸۸

قول دوم: مرحوم آخوند

کلام در امر سوم از امور مقدماتی مربوط به حقیقت حکم شرعی بود، در امر سوم در باب حقیقت انشاء بحث می­کنیم و در این رابطه اقوال مختلفی وجود دارد، قول اول قول مشهور بود که دیروز مطرح و اشکالات آن بیان شد.

قول دوم، قول مرحوم آخوند است، که ابتدا نظر محقق خراسانی را شرح می­دهیم و سپس تفاوتهای بین نظر مشهور و نظر مرحوم آخوند را بیان می­کنیم.

محقق خراسانی انشاء را اینگونه معنا کرده­اند:« ایجادُ المعنی باللفظ فی نفس الامر» منظور از ایجاد المعنی در مقابل حکایت المعنی است چون در خبر حکایت از ثبوت یک معنی در موطن خودش است که این موطن می­تواند ذهن باشد و ممکن است خارج باشد، اما در انشاء مساله حکایت نیست بلکه سخن از ایجاد یک معنایی در نفس الامر است ، اینکه می­گویند ایجاد یک معنی در نفس الامر منظورشان صرف فرض یک فرض کننده نیست و مثل مفاهیم خیالی که ذهن می­سازد نیست بلکه یک تحققی در نفس الامر پیدا می­کند ولی با این حال یک ما بازاء در خارج ندارد.

مثلا در مورد ملکیت وقتی بیع انشاء می­شود، در اثر این انشاء، ملکیت مشتری نسبت به مبیع حاصل می­شود به عبارت دیگر معنای انشاء بیع این است که با این انشاء یک معنا و مفهومی به نام ملکیت ایجاد می­شود که قبلا ثبوتی نداشته و با این انشاء یک نحو ثبوت و تقرری پیدا می­کند ولی در عین حال عرض کردیم در خارج هیچ ما بازاء ندارد.

آنچه که درکلام محقق خراسانی مهم است و متفاوت با نظر مشهور و دیگران است این است که آقای آخوند(ره)
می­گویند با انشاء یک چیزی به نام وجود انشائی تحقق پیدا می­کند، ملکیت زوجیت و امثال اینها یک نحو تقرری در عالم انشاء پیدا می­کنند،که البته این وجود انشائی از سنخ اعتباریات است.

ودر عین حال گویا مرحوم آخوند می­فرمایند وجود انشائی وجودی متفاوت از آن وجودات اربعه است. وجودات بر چهار دسته هستند: ۱. وجود خارجی که همین اعیان خارجی است، ۲. وجود ذهنی یعنی آن مفاهیم و تصورات ذهنیه ،۳. وجود کتبی همان چیزهایی که مکتوب می­شود که این هم یک نحوه وجود است، ۴. وجود لفظی همین الفاظی که از آن استفاده و در معانی استعمال می­کنیم. آقای آخوند می­فرمایند علاوه بر این وجودات چهارگانه یک وجود پنجمی داریم به نام وجود انشائی که این وجود انشائی غیر از آن چهار وجود است، به نظر ایشان وقتی که لفظ بعت گفته می­شود و در معنای انشائی استعمال می­شود هدف از استعمال این لفظ در این معنای انشائی این است که به واسطه این استعمال تملیک و تملک تحقق پیدا کند، این تملیک و تملک که بعد از بعت ایجاد می­شود یک وجود انشائی دارد و این وجود انشائی یک امر اعتباری است.

اشتباه نشود اینکه محقق خراسانی می­گویند وجود انشائی یک امر اعتبای است این غیر از آن حرفی است که مشهور
می­گفتند که ملکیت یک امر اعتباری است چون اعتبار در نظر آنها یعنی اعتبار عقلائی یعنی آن چیزی که منشا ترتب اثر می­شود در حالی که آقای آخوند می­گویند وقتی بعت انشاء می­شود دو تا مساله اعتباری داریم یکی: وجود انشائی است که تحقق پیدا می­کند و این هیچ ربطی به ترتب آثار عند العقلاء ندارد، آن وقت این وجود انشائی گاهی منشا ترتیب آثار عند العقلاء می­شود و گاهی نمی­شود، مثلا در بیع غاصب، وقتی غاصب بعت می­گوید ایجاد المعنی باللفظ می­کند و آن معانی که غاصب ایجاد می­کند وجود انشائی ملکیت است این وجود انشائی ملکیت هم بوسیله غاصب محقق می­شود و هم بوسیله مالک منتهی یک فرقی بین غاصب و مالک هست که در جایی که بایع مالک است اعتبار ملکیت عند العقلاء
می­شود(ترتیب اثر دادن) که این یک مرحله بعد از وجود انشائی است و اگر بایع غاصب باشد اعتبار ملکیت عند العقلاء نمی­شود فرق اعتبار ملکیت عند العقلاء و عدم اعتبار ملکیت عند العقلاء در این است که عقلاء برای مالک تصرفات، بخششها و دیگر اثرات مالکیت را جایز می­دانند اما در مورد غاصب این تصرفات او را مجاز نمی­شمارند ولی در عین حال در هر دو مورد(بیع غاصب و بیع مالک) با بعت وجود انشائی را محقق می­کنند.

مرحوم آخوند در ادامه می­فرماید این وجود انشائی مثل سایر وجودات تشخص و تعین دارد. می­گوییم وجود مساوق با تشخص است یا وجود مساوی با جزئیت است یعنی ما یک وجود کلی نداریم، وجود خارجی عین جزئیت است، اشاره می­کنیم این زید است این کتاب است؛ وجود ذهنی هم از آن باب که در ذهن تحقق پیدا می­کند عین جزئیت است، مثلا مفهوم ملکیت تصور می­شود که این یک وجود ذهنی است و اگر بار دوم این مفهوم در ذهن شما بیاید این یک وجود ذهنی دیگری است، وجود ذهنی ملکیت از شخصی با شخص دیگر فرق دارد اینها همه وجودات ذهنی است و همین طور در مورد وجود کتبی و وجود لفظی ایشان می­گویند وجود انشائی هم مثل دیگر وجودات تشخص دارد وجود انشائی تشخص­اش به لفظ انشاء شده و به شخص انشاء کننده است برای مثال اگر شما بگویید بعت اینجا یک وجود انشائی ایجاد کرده­اید و اگر برای بار دوم هم بگویی بعت یک وجود انشائی دیگری ایجاد کرده­اید و اگر کس دیگری غیر از شما بگوید بعت یک وجود انشائی دیگر ایجاد کرده است پس دقیقا همه چیزهایی که درمورد یک وجود ما نیاز داریم در وجود انشائی هم هست.

نتیجه گیری ایشان:

مرحوم آخوند اینجا یک نتیجه­ای می­گیرند و می­فرماید با توجه به اینکه انشاء به معنای ایجاد المعنی باللفظ فی نفس الامر است و در اثر انشاء یک وجود انشائی پیدا می­شود این دیگر اختصاص به معانی اعتباریه مثل ملکیت ندارد یعنی همانطوری که می­تواند به انشاء یک معانی اعتباری وجود انشائی پیدا بکند صفات حقیقیه نفسانی هم می­تواند به انشاء وجود انشائی پیدا بکند مثل تمنی، ترجی، طلب و استفهام؛ می­گویند می­شود کسی انشاء تمنی،ترجی،استفهام بکند و یک وجود انشائی برای تمنی، ترجی، طلب و استفهام شکل بگیرد. اینجا ممکن است این سوال را مطرح کنید که چرا اگر ما قائل به وجود انشائی شدیم می­توانیم به این صفات نفسانی لباس وجود انشائی بپوشانیم؟ جواب این است، برای اینکه بر خلاف آنچه که مشهور گفته­اند ایشان انشاء را عبارت از ایجاد المعنی باللفظ فی نفس الامر دانسته است در حالی که مشهور گفته بودند انشاء عبارت است از ایجاد المعنی باللفظ فی عالم المناسب له اگر انشاء را طبق نظر مشهور معنا کنیم تعلق به صفات نفسانی ممکن نیست ولی وقتی می­ گوییم انشاء ایجاد معنی بوسیله لفظ در نفس الامر است معنایش این است که اگر بخواهد انشاء این امور مثل ترجی و… تحقق پیدا بکند این متوقف بر اسباب تکوینی ترجی و… نیست، تمنی و آرزو یک صفت نفسانی حقیقی واقعی است، این صفات در نفس انسان تحقق پیدا می­کنند که تابع یک سری اسباب تکوینی است و یک سری اموری مقدماتی باید فراهم شود تا انسان امید و آرزو و تمنی به یک چیزی داشته باشد و به حسب قاعده تحقق این صفات واقعی مترتب و متوقف بر آن اسباب تکوینی است اما وقتی می­خواهیم امید و آرزو را انشاء بکنیم با این انشاء یک وجود انشائی پیدا می­شود و این وجود انشائی تمنی متوقف بر آن اسباب تکوینی نیست، می­شود به این صفات نفسانی واقعی رنگ وجود انشائی داد، بنا بر این تعلق انشاء به امور واقعیه مثل تمنی و ترجی و… هیچ اشکالی ندارد.

مساله دومی که ایشان نتیجه می­گیرند این است که در وجود انشائی ترتب اثر شرعی و عرفی معتبر نیست، وجود انشائی یک وجودی است با مختصات مربوط به خودش، چه اثری بر آن مترتب بشود و چه مترتب نشود، مهم این است که با انشاء این وجود پیدا می­شود لذا گفتیم که غاصب و فضولی که علم دارد که مالک اصیل این بیع را اجازه نخواهد کرد می­توانند انشاء بکنند برای این است که انشاء عبارت است از ایجاد یک معنا به وجود انشائی اعتباری و این غیر از ایجاد معنا در عالم مناسب با خودش است که آن عالم تارة عالم واقع است و تارة عالم ذهن است.

این دو جهت که بیان شد لازمه فرمایش مرحوم آخوند است و خود ایشان هم فرموده­اند که اگر ما انشاء را عبارت از ایجاد معنی به یک وجود انشائی بدانیم که البته این وجود انشائی هم یک وجود اعتباری است و از سنخ اعتباریات است آن وقت هم می­تواند به امور واقعیه تعلق پیدا بکند مثل تمنی و ترجی و هم در مواردی که اثری نه عقلا و نه شرعا مترتب نمی­شود این انشاء تحقق پیدا می­کند. این محصل فرمایش آقای آخوند است. [۱]

اشتراک و افتراق بین نظر مرحوم آخوند و نظر مشهور:

در اینجا اشتراک و افتراق نظر آقای آخوند را با مشهور بیان بکنیم که چه فرقی بین نظر مرحوم آخوند با نظر مشهور و چه نقاط اشتراکی با هم دارند.

وجه اشتراک:

قول مشهور و مرحوم آخوند در دو جهت با هم مشترکند؛ وجه اول اشتراک این است که انشاء عبارت است از ایجاد یک معنای به یک نحو وجود در یک عالم دیگر خواه عالم نفس الامر(نظر مرحوم آخوند) یا عالم مناسب له (نظر مشهور)و مهم این است که هر دو بر ایجاد یک معنا تاکید دارند به اینکه به انشاء یک نحو وجودی پیدا می­شود و وجه دوم بین این دو نظر این است که هر دو نظر بر اعتباری بودن­اش متفق­اند این وجود را هر دو می­گویند یک وجود اعتباری است. این اشتراک نظر مرحوم آخوند با نظر مشهور بود.

وجه افتراق:

اما اختلاف بین نظر مشهور و نظر مرحوم آخوند این است که وجود طبق نظر محقق خراسانی یک وجود انشائی است و البته از سنخ اعتباریات ولی با سایر اعتباریات تفاوت دارد وجود ملکیت طبق نظر آخوند(ره) یک وجود اعتباری است ولی این وجود اعتباری غیر از وجود اعتباری است که در عالم اعتبار ایجاد می­شود در حقیقت آقای آخوند نظرشان این است که وقتی یک مالک مال خودش را بفروشد و بعت را که می­گوید و انشاء بیع می­کند در واقع در درجه اول با انشاء بیع یک وجود انشائی اعتباری برای ملکیت دست می­کند و بعد این وجود انشائی اعتباری تارة در عالم اعتباری عقلاء به رسمیت شناخته می­شود و یک وجود اعتباری در آن عالم پیدا می­کند عالم این وجود انشائی غیر از آن عالم اعتبار عقلائی عالم اعتبار عقلائی است یعنی همان ترتب اثر و ترتیب اثر دادن بر این ملکیت، اول یک وجود انشائی پیدا می­شود ولی بعد یک وجود اعتباری عقلائی پیدا می­شود که منشا ترتیب اثر عند العقلاء و شارع است. اما طبق نظر مشهور با انشاء یک وجود اعتباری پیدا می­شود و فی حد ذاته ثابت است که وعاء این وجود اعتباری همان وعاء اعتبار عقلائی است گویا آقای آخوند می­خواهند بگویند با انشاء وجود انشائی پید می­شود و بعد از این وجود انشائی یک وجود دیگری پیدا می­شود دو تا اعتبار گویا هست اما طبق نظر مشهور یک اعتبار و یک وجود اعتباری بیشتر نیست که همان ترتب اثر دادن عند العقلاء است.

اشکالات نظرمشهور بر نظر محقق خراسانی وارد نیست

با عنایت به این تفاوتی که عرض کردیم معلوم می­شود آن دو تا اشکالی که به مشهور دیروز وارد شد به مرحوم آخوند وارد نیست.

اشکال اول این بود که طبق تعریف مشهور از انشاء، انشاء اختصاص به اعتباریات پیدا می­کند یعنی شامل امور واقعیه
نمی­شود، طبق نظر مشهور انشاء فقط متعلق به امور اعتباری می­شود مثل ملکیت و زوجیت و امثال ذلک ولی دیگر صفات واقعیه نفسانی مثل تمنی، ترجی و طلب نمی­تواند متعلق انشاء قرار بگیرند در حالی که اینها قطعا از انشائیات­اند.

اما این اشکال به نظر مرحوم آخوند وارد نیست برای اینکه ایشان تصریح کردند که همانطوری که انشاء امور اعتباری ممکن است انشاء امور واقعیه هم ممکن است. وصفات واقعیه نفسانی هم می­تواند متعلق انشاء قرار بگیرد چون در حقیقت انشاء طبق نظر ایشان ایجاد نفس معنا در عالم خودش معتبر نیست نمی­خواهد آن معنا را با انشاء ایجاد بکند و با بعت
نمی­خواهد حقیقتا ملکیت را ایجاد بکند طبق نظر مشهور با بعت باید ملکیت ایجاد بشود ملکیت ایجاد شد یک سری آثار بر آن مترتب است، طبق آن باید طلب حقیقتا ایجاد بشود و با این تعبیر اشکال می­شود که طلب و استفهام و …تابع اسباب تکوینی است و با انشاء که نمی­شود ایجادش کرد اما طبق نظر مرحوم آخوند مشکل حل می­شود برای اینکه طبق این فرمایش انشاء وقتی تحقق پیدا می­کند یک وجود انشائی حاصل می­شود که این کاری به مساله حصول و ایجاد نفس معنا درعالم مناسب با او ندارد

عدم ورود اشکال دوم:

اما اشکال دوم هم به آقای آخوند وارد نیست اشکال دوم این بود که مواردی که علم به عدم ترتب اثر وجود دارد طبق تعریف مشهور باید از دایره انشاء خارج بشود مثل بیع الغاصب، بیع الفضولی با علم به عدم لحوق اجازه، بیع چیزی که قدرت بر تسلیم آن نیست و بیع غرری که ما یقیین داریم اثر نه عند العقلاء و نه عند الشارع مترتب نمی­شود. طبق تفسیر مشهور اینها از دایره انشاء خارج می­شوند چون قطعا در این موارد علم به عدم ترتب اثر داریم وقتی یقیین داریم اثری مترتب نمی­شود پس مثل… طبق نظر نظر مشهور باید اینها هیچ کدام انشاء نباشد در حالی مسلم در اینها انشاء وجود دارد.

البته این اشکال را پاسخ دادیم اما به هر حال این اشکال به کلام مرحوم آخوند وارد نیست چون طبق نظر آقای آخوند انشاء عبارت است از ایجاد المعنی بوجود انشائی؛ یعنی می­فرماید غاصب وقتی چیزی را می­فروشد ولو ملکیت حاصل نمی­شود ولی انشاء تحقق دارد چون بنا بر این تعریف غرض از انشاء این نیست که ملکیت حاصل بشود اما در همین صورت اشکال به مشهور وارد بود چون آنها می­خواهند با انشاء ملکیت درست کنند و یک وجود اعتباری درست کنند که منشا اثر باشد، اما آقای آخوند با انشاء دنبال ایجاد ملکیت نیست که این تالی را داشته باشد که عقلاء ترتب اثر نداده­اند پس ملکیت حاصل نشده است بلکه نظر آقای آخوند این است که به دنبال وجود انشائی ملکیت هستیم و این هم بوسیله مالک و هم بوسیله غاصب حاصل می­شود. لذا آن دو اشکالی که به کلام مشهور وارد بود به کلام محقق خراسانی وارد نیست. این محصل فرمایش آقای آخوند و تفاوتش با نظر مشهور و اینکه ایمن از اشکالاتی است که به مشهور وارد شده است.

فرق بین انشاء و اخبار از دیدگاه مرحوم آخوند:

آقای آخوند(ره) بین انشاء و اخبار از دو جهت فرق گذاشته­اند فرق اول: اینکه مفاد انشاء مفاد کان تامه است اما مفاد خبر مفاد کان ناقصه است. یک وقت می­گوییم زید موجودٌ یا می­گوییم کان زیدٌ اَی زیدٌ موجود؛ مفاد کان تامه یعنی در حقیقت اخبار از اصل تحقق و ثبوت، اما کان ناقصه ثبوت شیء لشیء است. می­گویم کان زید قائما زیدی هست بعد قیام را برای زید ثابت می­کنیم . در اخبار مفادش مفاد کان ناقصه است یعنی یک چیزی هست و چیزی را بر او ثابت می­کنیم اما در انشاء چیزی نیست در انشاء در واقع می­خواهید ایجاد و احداث بکنید.

فرق دوم این است که مفاد انشاء بعد از آنی که نبود ایجاد وحادث می­شود اما مفاد خبر حکایت از چیزی است که بوده و یا الان هست. [۲]

تذکر:

البته اگر به نظر با دقت نگاه کنیم در حقیقت دو فرق نیست و تنها یک فرق است، وقتی می­گوییم مفاد کان تامه و ناقصه عبار ة اُخری آن چیزی است که در فرق دوم گفته می­شود. علی ای حال این محصل فرمایش آقای آخوند(ره) بود که بعدا باید ببینیم که فرمایش ایشان مبتلای به اشکال هست یا نه .

بحث جلسه آینده: بررسی فرمایش محقق خراسانی



[۱] .محقق خراسانی، فوائد الاصول، ص ۲۸۵

کتاب فوائد الاصول حاشیه مرحوم آخوند بر رسائل مرحوم شیخ است که کتاب مختصری است و آدرس ذکر شده بنا بر چاپهای قدیمی و افست شده است.

[۲] . همان، ص ۲۸۹

و من هنا ظهر الفرق بين الإنشاء و الخبر من وجهين :

أحدهما: انّ مفاد الإنشاء مفاد كان التّامّة، لا مفاد كان النّاقصه .

ثانيهما: انّ مفاد الإنشاء يوجد و يحدث بعد ان لم يكن و مفاد الخبر يحكى به بعد ان كان أو يكون .