جلسه دوازدهم-حکم حکومتی و حکم غیر حکومتی


دانلود-جلسه دوازدهم-PDF

حکم حکومتی و حکم غیر حکومتیجلسه دوازدهم
حکم حکومتی و حکم غیر حکومتی
۱۹/۰۷/۱۳۸۹

بررسی کلام مرحوم صدر (ره):

مطلبی که باقی مانده و باید بحث شود بررسی کلام مرحوم آقای صدر است، ایشان مسئله­ای را مطرح کردند و نظریه­ای را به عنوان منطقة الفراغ نام گذاری کردند که تا حدودی در بیانات ایشان راجع به این مطلب یک اضطرابی وجود دارد و همین باعث شده برداشت­های متفاوتی از کلمات ایشان بشود.

از یک طرف ایشان حکم حکومتی را از احکام ثانویه قلمداد کردند و در عین حال طبق برخی برداشت­هایی که از منطقة الفرغ می­شود این با ثانوی دانستن حکم حکومتی منافات دارد نمی­شود از طرفی حکم حکومتی را حکم ثانوی دانست و در عین حال در منطقة الفراغ قائل شد به اینکه منطقة الفراغ منطقه و محدوده است که صلاحیت تشریع و قانون گذاری به ولی امر داده شده است و آن محدوده، محدوده خالی از تشریع است اگر این برداشت از سخنان آقای صدر در منطقة الفراغ صحیح باشد، که منطقة الفراغ یعنی محدوده­ای که در آنجا هیچ نصی و هیچ قانونی نه عام و نه خاص وجود ندارد و به عبارت دیگر خالی از تشریع است و اگر مراد از منطقة الفراغ این باشد طبیعتاً واضح است که دیگر حکم حاکم و حکم حکومتی را به عنوان حکم ثانوی قلمداد کردن صحیح نیست.

چون حکم ثانوی در جایی است یک حکم اولی وجود دارد که از ناحیه قانون گذار جعل شده اما بواسطه عروض بعضی از عناوین ثانویه این حکم مبدل می­شود به یک حکم ثانوی، طبیعتاً اگر آقای صدر منظورشان از منطقة الفراغ منطقه خالی از تشریع باشد قلمداد کردن حکم حکومتی به عنوان حکم ثانوی صحیح نیست. اما اگر منظور ایشان از منطقة الفراغ چیز دیگری باشد یعنی بگوید یک قانون عامی وجود دارد، که محدوده غیر واجبات و محرمات است یعنی شارع در آنجا قانون دارد و جعل اباحه کرده است. آن وقت می­توان ملتزم شد حکم حکومتی حکم ثانوی است.

یعنی در این محدوده حاکم می­تواند بر اساس عناوین ثانویه حکمی را بر خلاف اباحه اصلیه جعل بکند، یعنی یک حکم الزامی یا وجوب یا تحریم را جعل کند. آن وقت این حکم حاکم و ولی امر می­تواند حکم ثانوی به حساب بیاید. پس اگر در آن منطقه­ای که منطقة الفراغ نامیده می­شود قائل شویم و بگوییم منظور ایشان این است که حکم شرعی اباحه جعل شده و او در این محدوده می­تواند بنا به مقتضیات و شرایط یک حکم الزامی جعل کند در این فرض اطلاق حکم ثانوی هیچ اشکالی ندارد هر دو برداشت از کلام ایشان شده و منشأ آن اضطرابی است که در کلام ایشان وجود دارد.

بررسی دو برداشت از کلام مرحوم صدر (ره):

بررسی می­کنیم این مسئله را و این دو نوع برداشت را که چگونه هر دو گروه از کلام ایشان این استفاده را می­کنند. فرق این دو برداشت در این است که در برداشت اول در محدوده فراغ اصلاً حکمی جعل نشده حتی اباحه و اگر هم اباحه­ای است آن اباحه اصلیه است و اباحه قبل از شرع است و در برداشت دوم می­گویند که جعل اباحه شده و اباحه شرعیه است ولی حاکم می­تواند حکم اباحه را تغییر دهد. ولی منشأ این دو برداشت به نظر می­رسد اضطراب کلام خود ایشان باشد.

ایشان می­گوید: «و لا یقتصر تدخّل الدولة علی مجرد تطبیق الأحکام الثابتة فی الشریعة» [۱] محدوده دخالت دولت یعنی دولت اسلامی، صرف تطبیق احکام ثابته در شریعت نیست یعنی این امور به دست دولت است مثلاً این مصداق ربا است و این از مصادیق ارض موات است، اما منحصر در این نیست «بل یمتدّ الی ملأ منطقة الفراغ عن التشریع» بلکه این دخالت دولت امتداد پیدا می­کند و پر می­کند منطقه فراغ از تشریع را در ادامه در مورد منطقة الفراغ این طوری بیان می­کند «و فی المجال التشریعی تملأ الدولة منطقة الفراغ التی ترکه التشریع الإسلامی للدولة» در توصیف منطقة الفراغ این جمله را بکار می­برد منطقه­ای که تشریع اسلامی آن را ترک کرده «للدولة» اصلاً این را برای دولت کنار گذاشته «لکی تملأها فی ضوء الظروف المنظور» برای اینکه دولت این منطقه را پر بکند با قوانین و مقررات خود «بالشکل الذی یضمن الأهداف العامة للإقتصاد الإسلامی» این منطقه را در اختیار حاکم گذاشته و دستش را باز گذاشته که با وضع مقررات و قوانین اهداف عامه اقتصاد اسلامی را تضمین کند «و یحقق الصورة الإسلامیة للعدالة الإجتماعیة» برای اینکه عدالت اجتماعی را محقق بکند این منطقه را خالی گذاشته برای دولت «التی ترکه التشریع الإسلامی للدولة» تا دولت بیاید این منطقه خالی را با مقررات و قوانین خود پر کند برای اهداف، بالاخره می­گوید شارع یک اهدافی دارد و یک مقاصدی هست مثلاً عدالت یکی از اهداف مهم است و برای این منظور لازم است دست حاکم باز باشد. از این تعبیر شما چه استفاده می­کنید که اینجا قانونی در کار نیست؟

در جای دیگری یک تعبیری دارند «و لا تدلّ منطقة الفراغ علی نقصٍ فی الصورة التشریعیة» منطقة الفرغ دلالت بر یک نقص در صورت قانون گذاری نیست «أو اهمال من الشریعة لبعض الوقایع و الأحداث» فکر نکنید که شارع و قانون گذار نسبت به بعضی از وقایع و حوادث هیچ قانونی ندارد و مهمل گذاشته حوادث و قایع را از حیث جعل قانون و حکم، این نقص نیست «بل تعبر عن استیعاب الصورة و قدرة الشریعة علی مواکبة الأصول المختلفة لأن الشریعة لم تترک منطقة الفراغ» می­گوید فکر نکنید این منطقه ترک شده و رها شده این خودش به عنوان یک مرکز مانور و قدرت دستگاه قانون گذاری در اختیار ولی امر گذاشته شده «بشکل الذی یعنی نقصاً أو اهمالاً» فکر نکنید این منطقة الفراغ یک منطقه رها شده و منطقه آزاد است که نقصی در شرع و اهمالی در شرع باشد «و إنّما حدّة المنطقة أحکامها بمنح کل حادثة صفتها التشریعیة الأصلیة» این منطقه را احکام آن محدود کرده و حد آن با احکام آن معلوم است که حوادثی که در این منطقه است بر همان صفت تشریعی اصلی است «مع إعطاء ولی الأمر صلاحیة منحها تشریعیةً ثانویةً» به ولی امر این صلاحیت را داده قانون گذاری ثانوی بکند «بحسب الظروف» و بعد مثال میزند و می­گوید «فإحیاء الفرد للأرض مثلاً عملیةٌ مباح تشریعیة بطبیعتها» احیای زمین موات توسط فرد یک کار مباحی است بحسب تشریع «و لولی الأمر حق المنع عن ممارستها وفقاً لمقتضیات الظروف» به ولی امر این اختیار را داده که به حسب ظروف زمانی و مکانی و اقتضائات آنها مانع این امر بشود.

بعد در ادامه در جای دیگری تعبیر ایشان این است وقتی که ادله این حق ولی امر را ذکر می­کند مانند آیه «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم» عبارت این است «و حدود منطقة الفراغ التی تتسع لها صلاحیات اولی الامر» حدود منطقه فراغ که گستره صلاحیت ولی امر است «تضم فی ضوء هذا النص الکریم» این شامل می­شود «کل مباح تشریعیاً بطبیعته» هر فعل مباحی که به طبیعته قانون اباحه در مورد او جعل شده است.

بعد هم چهار نمونه ذکر می­کند که در این چهار نمونه به نوعی یک اباحه اصلیه در مورد آن امور ثابت بوده ولی شارع یعنی پیامبر (ص) آمده آن امور را از اباحه اصلیه خارج کرده­اند. [۲]

در نهایت تعبیرشان در جای دیگر این است «فأیّ نشاطٍ و عملٍ لم یرد نصٌ تشریعیٌ یدل علی حرمته أو وجوبه» هر محدوده­ای که یک نص تشریعی که دلالت بر حرمت یا وجوب بکند در آن وارد نشده باشد یعنی هر عملی که مباح اعلام شده باشد اینجا «یسمح لولی الأمر بإعطاءه صفتاً ثانویة بالمنع عنه أو الأمر به» باز گذاشته شده دست ولی امر به اینکه به عنوان دستور ثانوی آن عمل را ممنوع یا واجب اعلام بکند لذا هر عملی را که ولی امر واجب کند یا ممنوع کند لازم الاطاعة است. این آزادی عمل ولی امر را ایشان منحصر به اموری می­داند که مباح اعلام شده باشد. این بخشی از کلام ایشان بود که در این رابطه بیان کرده بودند.

بحث این است این عبارت «التی ترکها التشریع الإسلامی للدولة» این ظهور در چه چیزی دارد؟ تشریع و قانون گذاری را برای دولت رها کرده است، و اصلاً وارد نشده و به دولت تفویض کرده است.

در جایی که سخن از عدم اهمال شریعت است، این احتمال است که این را به گونه­ای تفسیر کنیم که با ظاهر عبارت قبل سازگار باشد. یعنی می­خواهد بگوید فکر نکنید این منطقه را رها کرده و این نقص است بلکه همینجا یک قانون گذاری معرفی کرده که در این منطقه حکم بکند. حتی این تعابیر هم می­سازد با اینکه منطقة الفراغ یعنی «الفارغ و الخالی من التشریع».

اگر این مراد باشد آن وقت حکم حاکم نمی­تواند حکم ثانوی باشد و اطلاق حکم ثانوی بر آن صحیح نیست چون حکم ثانوی در جایی است که حکم اولی وضع شده و بواسطه عروض عناوین ثانویه یک حکم جدید در اینجا جعل شود.

اما اگر بگوییم منطقة الفراغ منطقه­ای است که شارع در آن حکم دارد یعنی بگوییم شارع اباحه جعل کرده آن وقت می­توانیم این را به عنوان حکم ثانوی بدانیم و حکم حاکم را حکم ثانوی قلمداد کنیم.

نتیجه: در کلام ایشان دلالت روشن و واضح بر یکی از این دو برداشت نیست. اما مجموع کلام ایشان به این جهت تمایل دارد که این منطقه الفراغ جایی است که یک اباحه در آنجا جعل شده و حاکم می­آید با مصالحی که تشخیص می­دهد آن را به حکم الزامی تبدیل می­کند. والحمد لله رب العالمین.

۱۵۷۰.mp3


[۱] . کتاب اقتصادنا، ص۷۲۱.

[۲] . اقتصادنا، ص ۷۲۱-۷۲۶ .