جلسه بیست و یکم-دیدگاهها پیرامون حکم تاسیسی و امضائی

دانلود-جلسه بیست و یکم-PDF

جلسه بیست و یکم

دیدگاهها پیرامون حکم تاسیسی و امضائی

۱۳۸۹/۰۸/۰۴

خلاصه بحث گذشته

بحث در انظار و آراء مختلف در باب حكم تاسيسي و امضائي بود و اينكه آيا حكم امضائي به عنوان يكي از اقسام حكم شرعي شناخته مي­شود يا نه؟ سه ديدگاه را عرض كرديم: يك ديدگاه قائل به صحت تقسيم حكم شرعي به حكم تاسيسي و امضائي بود و اينكه حكم امضائي يك مجعول شرعي است كه در مقابل حكم تاسيسي قرار دارد. بنا بر ديدگاه دوم حكم امضائي يك مجعول شرعي نيست يعني امضاء داريم ولي به معناي تاييد يا عدم مخالفت است كه از آن يا كشف رضایت مي­شود يا فقط كشف عدم منع مي­شود؛ طبق اين نظر يك حكم بيشتر نداريم و چيزي به عنوان حكم امضائي كه مجعول شرع باشد نداريم.

ديدگاه سوم اين بود كه امضاء ‌شارع به معناي جعل حكم مماثل با حكم عقلاء است، طبق اين نظر در واقع احكام امضائيه يك صورت امضائي دارند ولي در واقع همان جعلی و تاسيسی هستند، كه ما اين را به عنوان يك ديدگاه مستقل مي­شناسيم.

كلام صاحب منتقي الاصول

قرار بود كلام صاحب منتقي الاصول ذكر شود اين كلام را ذكر كنيم و ببينيم آيا قابل قبول هست يا خير؟ ايشان مي­گويد به طور كلي دليلي كه متكفل بيان حكم مماثل با يك حكم موجود تحقق يافته هست به يكي از اين سه نحو است. يعني حكمي كه توسط عقل يا عقلاء اعتبار شده و شارع مي­خواهد با يك دليلي بيايد يك حكمي را كه مثل اين حكم عقلي يا عقلائي است بيان كند به يكي از اين سه نحو است:

به نظر ايشان دليلي كه در مقام بيان يك حكم مماثل با يك حكم متحقق موجود از ناحيه غير- حكم غير يعني حكم ديگري- می­باشد از يكي از اين سه حال خارج نيست: چون تارة ‌ اين حكم اخباري است و اخري انشائي، اما اخباري در واقع مقصود از آن اخبار از تحقق يك حكم است و خبر مي­دهد يك حكمي تحقق دارد اين به حسب صورت و ظاهر انشاء الحكم است ولي در واقع خبر از تحقق يك حكم مي­دهد مثل اوامر ارشاديه كه به صورت انشاء مي­باشند ولي در واقع اخبار از تحقق متعلق آن اوامر در خارج است.

سوال: آيا آن حكم اعتبار يافته حتما بايد حكم عقلي يا عقلائي باشد يعني آيا نمي­شود آن حكم اعتبار يافته محقق موجود يك حكم شرعي باشد و اين حكم امضائي ارشاد به يك حكم شرعي باشد؟

استاد: در مواردی که حکمی توسط شارع جعل شده و شارع بخواهد در دلیل دیگری آن حکم را بیان کند این صرفا تاکید حکم قبلی است نه اینکه امضاء باشد. ایشان در آخر کلامشان می­گوید از هر سه نحوه دلیل عنوان امضاء و تقریر انتزاع می­شود، در حالی که در این موارد که شما می­گویید اصلا بحث امضاء مطرح نیست بلکه صرفا تاکید آن حکم قبلی است و یا به یک جهت و خصوصیتی در مورد آن حکم اشاره می­کند. مثلا «لا تصل فی وبر ما لا یؤکل لحمه» یک دلیل شرعی است که ارشاد به مانعیت دارد ولی به هیچ وجه یک دلیل امضائی محسوب نمی­شود. یعنی اینطور نیست که قبلا حکمی جعل شده و این ارشاد به آن حکم است. این دلیل خودش در واقع بیان بطلان صلاۀ در فرض مذکور است ولی مانعیت وبر ما لا یؤکل لحمه را هم ثابت می­کند. یا مثلا در مواردی دلیل شرعی ارشاد به جزئیت می­کند ولی در هیچ یک از این موارد عنوان امضاء و تقریر انتزاع نمی­شود. [۱]


[۱] . در این جلسه به علت کثرت سوال و جواب، این بخش تلخیص شده است.