جلسه بيست و هشتم
جاعل حكم شرعي ۱- خداوند تبارک و تعالی
۱۳۸۹/۰۸/۱۷
جدول محتوا
خلاصه بحث گذشته
از بعضی آیات قرآنی هم میتوانیم انحصار حکم را برای خداوند اثبات کنیم: مثلا در بعضی آیات تعبیر به« ان الحکم الا لله» شده از قبیل این آیه شریفه «قل انی علی بینة من ربی وکذبتم به ما عندی ما تستعجلون به ان الحکم الا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین» [۱] و یا « ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلاَّ أَسْماءً سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» [۲] همچنين آیه شصد و هفت سوره یوسف.
این آیات دال بر انحصار حکم براي خداوند است، اما اینکه این حکم در اینجا به معنای حکم شرعی است یا به معنای امر و سلطنت-که قراینی هم در بعضی از آیات بود- اشكالي بر بحث ما وارد نميكند.
در بعضی دیگر از آیات تعبیر به «و له الحکم» شده مثلا « وَهُوَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الأولَى وَ الآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» [۳] ویا « وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» [۴] در این آیات تعبیر به له الحکم شده که از این هم به نوعی انحصار فهمیده میشود؛ درست است که ادات حصر مثل نفی و استثناء ذکر نشده ولی با توجه به مضامین قبل «و له الحکم» تاکید بر این است که حکم مربوط به خدا است. البته مراد از حکمی که در این آیات است الزاما به معنای حکم شرعی مصطلحی که محل بحث ما است نیست، گرچه یک معنایی دارد که شامل این هم میشود و در مواردی به معنای امر، سیطره و سلطنت است؛ اما اجمالا میتوانیم از این آیات استفاده کنیم که حکم ولو به معنای عامش منحصر در خداست.
و کیف کان چه این آیات دلالت بر انحصار حکم شرعی و جعل حکم شرعی در خدا بکند یا نه، در این مسئله تردیدی نیست که ما میتوانیم با استناد به این آیات و روایات انحصار ولایت را در خداوند ثابت کنیم. به عبارت دیگر اگر ولایت محصور در خدا شد، انحصار حکم هم که ناشی از ولایت است برای خدا ثابت میشود.
سوال:
استاد: بله؛ ما گفتيم كه اصل اولی این است که این حق از آن خداوند است و خداوند تبارک و تعالی میتواند این حق را به دیگران واگذار کند که از آن تعبیر به تفویض میشود که آن را مورد بحث و بررسي قرار خواهيم داد.
پس به یک معنا قدر متیقن همه اقوال این است که جعل حکم شرعی توسط خداوند صورت میگیرد و این به معنای نفی این که جعل میتواند توسط دیگران هم صورت بگیرد نیست، ما فعلا در ناحیه اثبات بحث میکنیم. منتهی مسئلهای که اینجا وجود دارد این است که بر طبق بعضی از اقوال یگانه مبدا حکم خداوند تبارک و تعالی است و به دیگران هم واگذار و تفویض نشده؛ پیامبر اکرم و ائمه اطهار هم مبلغ و مبین احکام خدا هستند؛ یعنی نه پیامبر(ص) و نه ائمه(ع) جعل حکم نمیکنند و فقط تبین و تبلیغ دارند یعنی هم عمومات و اطلاقات و به طور کلی احکام توسط وحی یا الهام به پیامبر رسیده و هم جزئیات و خصوصیات احکام به پیامبر (ص) ابلاغ شده؛ منتهی آنچه که در قرآن آمده کلیات احکام است و جزئیات آن ولو به پیامبر ابلاغ شده اما این جزئیات درمواقع لزوم تبیین میشود و همچنین در مورد ائمه اطهار. طبق این دیدگاه جاعل فقط خدا است و پیامبر و ائمه جاعل محسوب نمیشوند و فقط تبیین و تبلیغ احکام میکنند.
کلام محقق رشتي
مرحوم محقق رشتي در بدایع الافکار كلامي دارندكه به نظر میرسد ذکر این کلام مفید و نافع است مرحوم محقق رشتی میگوید: (متعلق جعل و ایجاد خداوند تبارک و تعالی نفس احکام و دین است) یعنی خداوند احکام و دین را ایجاد کرده و شکی نیست که احکام مجعولی که در نفس الامر محقق شده، نام شرع و شریعت بر آن گذارده نمیشود الا اینکه آن احکام به مکلفین بالغ و واصل شود یعنی این احکام تا مادامی که توسط پیامبر(ص) به مکلفین ابلاغ نشده به آن شرع و شریعت نمیگویند و همین که به وسیله پيغمبر ابلاغ شد عنوان شرع و شریعت پیدا میکند. دقت کنید یعنی قبل از ابلاغ، حكم مقرر و جعل شده؛ تعبیر ایشان این است احکام مجعولهای که در نفس الامر مقرر شده زماني به آن اطلاق شرع و شریعت میشود که به مردم ابلاغ شود. آن وقت ایشان ميگوید شارع به معنای جاعل شرع فقط پیامبر(ص) است. اگر چه اطلاق شارع به خداوند تبارک و تعالی نیز حقیقی است، چون خداوند جاعل این احکامی است که پس از بیان پیامبر به آنها اطلاق شرع میشود. [۵]
همانطور که اشاره کردم طبق بیان محقق رشتی جاعل احکام خدا است حتی پیامبر(ص) هم به عنوان جاعل احکام شناخته نشده ولی به پیامبر(ص) جاعل شرع اطلاق شده چون طبق تعریفی که ایشان از شرع ارائه داده شرع عبارت است از: احکام مجعولی که به مکلفین واصل شده و توسط پیامبر برای مردم بیان شده؛ طبق این بیان پیامبر(ص) شارع محسوب میشود. پس طبق این بیان پیامبر(ص) جاعل شرع هست ولی جاعل احکام نیست و شارع هم به معنای جاعل الشرع گرفته شده است.
در ادامه مرحوم رشتی تصریح میکند که «شارع لیس الا النبي» یعنی به عقيده ایشان شارع پیامبر است و اگر هم به خداوند اطلاق شارع كنيم بعید نیست: اما ایشان در درجه اول میفرماید شارع لیس الا النبی(ص) و خدا را به عنوان شارع محسوب نمیکند» [۶] البته شارع به معنای جاعل الشرع. همچنين ایشان یک معنای دیگری را هم از شارع ارائه میکند که عبارت است از :«صاحب ای الطریقه الالهیۀ المجعوله للمکلفین« شارع یعنی صاحب هر طریقه الهی که برای مکلفین جعل شده؛ اينجا دیگر به معنای جاعل الشرع نیست میگوید به این عنوان اطلاق شارع بر پیغمبر حقیقی است و مجازی نیست.
آنچه که از کلمات محقق رشتی بدست میآید این است که ایشان خداوند تبارک و تعالی را به عنوان جاعل الحکم میشناسد ولی پیغمبر را شارع میداند یا طبق مبنای دیگر صاحب هر طریقه که برای مکلفین مجعول است.
پس طبق این بیان جعل حکم فقط دست خدا است و دست غیر نیست. یگانه مبدا جعل خدا است اما وقتی که توسط پیغمبر بیان میشود عنوان شرع پیدا میکند آن وقت به پيامبر(ص) شارع اطلاق ميشود نه جاعل.
در جلسه گذشته که عرض کردیم بايد به این عناوین دقت شود و مخلوط نشود براي همين نكته بود. بايد مشخص شود كه از چه چيز بحث میکنیم؛ ما سر عنوان شارع بحث نمیکنیم، که چه كسي شارع است، اگر وارد این عنوان شويم اصطلاحات، تعاریف و اختلافاتش زیاد است. که نمونه آن را عرض کردیم و بیشتر برای همین منظور بود که با اين اصطلاحات متفاوت آشنا شويد.
اما برای اینکه نتیجه گيري ما بر مبنای صحيحي استوار باشد و در چهار چوب آن بحث كنيم عرض کردیم عنوان بحث ما جاعل حکم شرعی است و میخواهیم ببینیم چه کسی حکم را جعل میکند؟
نتيجه
قدر متیقن از اقوال این است که خداوند تبارک و تعالی جاعل الحکم است حتی مرحوم رشتی که میگوید شارع پیغمبر است- و عنوان شارع را بر خداوند اطلاق نمیکند البته گرچه میگوید به خدا هم عنوان شارع اطلاق ميشود – هم پیامبر اکرم(ص) جاعل نیست وجاعل فقط خداست.
پس اولا مبدا و اصل جعل حکم شرعی براي خداوند تبارک و تعالی ثابت است اما بعضی ها امر را منحصر کردهاند در خدا و میگویند غیر او کسی جاعل نیست و آنچه که پیغمبر و ائمه انجام میدهند تبلیغ و تبيين است و آنچه را که قضات و فقها انجام میدهند جعل حکم نیست و در واقع ذکر مصادیق است يعني اگر فقيه يا قاضي مصداقی از حکم کلی الهی را در یک جایی بیان میکند یک جعل محسوب نمیشود و تطبیق است و جعل نیست.
۲-پیامبر اکرم(ص)
دومین موردی که به عنوان جاعل حکم شرعی ميشود از آن نام برد پیامبر مکرم اسلام است. يعني خداوند تبارک و تعالی تنها مبدا جعل حکم و صدور حکم است كه به پیامبر اکرم اذن داده تا احکامی را برای بندگان جعل کند، اما حالا این اذن مخصوص پیامبر(ص) است یا شامل دیگران هم میشود مرحله بعدی است. اصل مطلب این است که این اذن به پیامبر(ص) داده شده و پیامبر(ص) به عنوان جاعل حکم شرعی محسوب ميشود و این مسلما مبتنی بر اثبات اذن الهی یا تفویض است چون تا مادامی که اذن و تفویضی از ناحیه خدا نباشد طبق آن اصل اولی که گفتیم که جاعل فقط خدا است و این هم به اين علت است كه ولایت منحصر در خدا است و غیر خدا هیچ کسی بر کس دیگر ولایت ندارد، پس اگر پیغمبر بخواهد جاعل محسوب شود مبتنی بر این است که اذن از طرف خدا باشد.
اینجا نظریهای به عنوان تفویض مطرح شده که گفته میشود خداوند حق جعل را به پیغمبر تفویض کرده و بعد در محدوده این تفویض و جعل بحث است که آیا در خصوص احکام دینی و عبادی است یا شامل امور مختلف مربوط به زندگی مردم هم میشود؟
پس دو نکته در اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد يكي اصل اين تفویض و اذن كه به استناد بعضی از آیات قرآنی و روایات ثابت است و دیگر اينكه این اذن و تفویض از ناحیه خداوند تبارک وتعالی به پیامبر(ص) در چه محدودهای صورت گرفته است.
[۵] . بدایع الافکار، ص ۱۱۹ چاپ سنگی
نظرات