جلسه پنجاه و پنجم-دلیل اشتراک در قسم اول خطابات شرعیه

دانلود-جلسه پنجاه و پنجم-PDF

جلسه پنجاه و پنجم

دلیل اشتراک در قسم اول خطابات شرعیه

۱۳۹۰/۱۱/۰۹

اشتراک مکلفین در احکام تا روز قیامت

بحث جدیدی که امروز شروع می­کنیم بحث اشتراک مکلفین در احکام شرعیه تا روز قیامت است، اینکه همه مکلفین تا روز قیامت در همه احکام شرعیه مشترکند موضوع نسبتاً مهمی است که در مواضع مختلف مورد بحث واقع شده، ممکن است بخشی در علم کلام مورد رسیدگی قرار گرفته باشد، بخشی در قواعد فقهیه و بخشی هم در علم اصول که ما اینجا کاری به مباحثی که در علم کلام در این رابطه مطرح شده نداریم، اما آنچه که در علم اصول یا در قواعد فقهیه طرح شده هر کدام یک محدودیتی دارند که ما محصل این مباحث را انشاء الله مورد رسیدگی قرار خواهیم داد.

اقسام خطابات شرعیه

به طور کلی خطابات شرعیه به دو نحو است:

۱) در بعضی از خطابات شرعیه، حکم برای شخص یا طائفه خاصی ثابت نشده بلکه به نحو کلی آن را بیان کرده مثل اینکه گفته شود:«کل مستطیعٍ یجب علیه الحج»، اینجا حکم روی عنوانی کلی رفته و شخص یا طائفه خاصی ذکر نشده بلکه یک عنوان، موضوع حکم قرار گرفته که در محدوده این عنوان، شخص خاصی یا مثلاً خصوص زنان یا مردان مطرح نیستند.

۲) در بعضی دیگر از خطابات شرعیه، حکم برای شخص یا طائفه خاصی ثابت شده است.

در قسم اول که حکم به نحو کلی ثابت شده و اختصاص به شخص یا طائفه خاصی ندارد جای این پرسش و سؤال وجود دارد که چگونه حکم ثابت در این خطاب که برای موجودین و حاضرین در زمان خطاب ثابت شده شامل غائبین و معدومین در زمان خطاب می­شود؛ مثلاً وقتی که خطاب«یا أیها الذین آمنوا إذا نودی للصلوة من یوم الجمعة فاسعوا إلی ذکر الله و ذروا البیع» صادر شد این خطاب عام است و مراد، شخص و طائفه خاصی نیست لکن مخاطب به این خطاب، حاضرین در مجلس تخاطب بوده­اند، عده زیادی در مجلس حضور نداشته­اند ولی در زمان خطاب موجود بوده­اند، عده­ای هم اصلاً در آن زمان متولد نشده بودند و در زمان­های بعد متولد شده­اند و در زمان خطاب معدوم بوده­اند، حال سؤال این است که این خطاب چگونه شامل غائبین و معدومین در زمان خطاب می­شود؟ شاید کسی ادعا کند که این خطاب فقط شامل موجودین در زمان خطاب می­شود؛ یعنی فقط حاضرین و غائبین در زمان خطاب را شامل می­شود لکن باز جای این سؤال است که چگونه معدومین را شامل می­شود؟

در قسم دوم؛ یعنی خطاباتی که حکم را برای شخص یا طائفه خاصی ثابت کرده جای این سؤال است که چگونه حکمی که برای این شخص یا طائفه خاص ثابت شده شامل غیر آن شخص و غیر آن طائفه می­شود؟ همچنین جای این سؤال است که چگونه این حکم شامل غائبین و معدومین می­شود؟ یعنی در قسم دوم در واقع جای دو سؤال است، این سؤالات اگر پاسخ داده شود و ما قائل شویم به تسری حکم در هر دو قسم خطابات شرعیه؛ یعنی در قسم اول قائل شویم به اینکه حکم شامل غائبین و معدومین هم می­شود و در قسم دوم قائل شویم که حکم شامل غیر شخص خاص و طائفه خاص و سپس شامل غائبین و معدومین هم می­شود؛ معنایش اشتراک مکلفین در احکام شرعیه إلی یوم القیامة است. پس این هم یک نحوه بحث از عمومیت احکام شرعیه است، بحث قبلی که به آن اشاره کردیم بحث از عمومیت احکام شرعیه نسبت به افعال و وقایع بود که تحت عنوان عدم خلو واقعةٍ عن الحکم الشرعی مطرح شد، اینجا هم به یک معنا بحث از عدم خلو مکلفٍ عن التکلیف است و بحث در این است که آیا تکالیف و احکام شرعیه برای همه مکلفین إلی یوم القیامة ثابت است؟ پس ما دو قسم خطابات شرعیه داریم یک قسم خطابات شرعیه­ای که به نحو کلی وارد شده و قسم دیگر خطابات شرعیه­ای است که مخاطب آنها شخص یا طائفه خاصی هستند و ما باید تسری تکالیف و احکام و اشتراک مکلفین را در تکالیف و احکام در هر دو قسم مورد بررسی قرار دهیم.

دلیل اشتراک در قسم اول خطابات

اما قسم اول مثل آیه شریفه:«و لله علی الناس حِج البیت من استطاع إلیه سبیلاً»، در این آیه وجوب حج بر عنوان مستطیع ثابت شده مثل اینکه گفته شود:«کل انسان مستطیع یجب علیه الحج»، در این قسم از خطابات شرعیه حکم به نحو قضایای حقیقیه جعل شده است.

مشهور بر این باورند که احکام شرعیه از ازل بر موضوعات مقدر الوجود جعل شده، اگر ما گفتیم احکام بر موضوعات مقدر الوجود جعل شده به طور طبیعی شامل غائبین و معدومین می­شود، ما در بحث از کیفیت جعل احکام که سال گذشته مطرح کردیم به نحو تفصیلی در این رابطه بحث کردیم و گفتیم قضایای حقیقیه چه نوع قضایایی هستند و اشاره کردیم که در قضایای حقیقیه حکم بر افراد اعم از محقق و مقدر جعل شده لذا اگر حکمی در قالب یک خطاب شرعی کلی ثابت شود از آنجایی که جعل این حکم به وسیله این خطاب که یک خطاب کلی است صورت گرفته می­توانیم ادعا کنیم که این خطاب به حسب دلالت لفظیه­اش شامل غائبین و معدومین هم می­شود، پس ادعای ما این است که این قسم از خطابات، به دلالت لفظیه شامل غائبین و معدومین می­شود همان گونه که شامل حاضرین هم است، وقتی گفته می­شود:«لله علی الناس حِج البیت من استطاع إلیه سبیلاً» این دلیل همان طور که به دلالت لفظی دلالت بر وجوب حج بر افراد مستطیع موجود حاضر در زمان نزول آیه می­کند شامل مستطیع غائب و مستطیع معدوم هم می­شود؛ یعنی وقتی گفته می­شود«کل انسان مستطیع یجب علیه الحج» و مدعی هستیم که این یک قضیه حقیقیه است که حکم بر این عنوان ثابت شده؛ یعنی شامل همه مصادیق مستطیع می­شود اعم از اینکه مستطیع در آن زمان موجود باشد یا هنوز موجود نشده باشد روشن است که این دلیل به دلالت لفظیه بر ثبوت حکم برای غائبین و معدومین در زمان خطاب دلالت می­کند و این از خود خطاب استفاده می­شود و نیازی به ضمیمه چیزی برای اثبات حکم نسبت به غائبین و معدومین ندارد و خود خطاب به دلالت لفظیه شامل غائبین و معدومین هم می­شود.

سؤال: درست است که الفاظی مثل کل به دلالت وضعی بر عنوانی عام دلالت می­کند اما ظاهراً وقتی کل گفته می­شود مراد همان موجودین هستند و کسانی که هنوز موجود نشده­اند مشمول لفظ کل قرار نمی­گیرند پس اینکه ما بگوییم معدومین را هم شامل می­شود نیاز به اثبات دارد.

استاد: ما گفتیم احکام به نحو قضیه حقیقیه جعل شده­اند و در تعریف قضیه حقیقیه گفته می­شود که قضیه حقیقیه قضیه­ای است که در آن، حکم هم برای افراد محققةالوجود و هم مقدرة الوجود ثابت شده و در اینگونه خطابات که به نحو عام بیان شده طبیعتاً به دلالت لفظیه این دلیل حکم را برای غائبین و معدومین هم ثابت می­کند.

پس بر اساس این مبنا که احکام به نحو قضیه حقیقیه جعل شده­اند مشکلی در شمول احکام در این قسم از خطابات شرعیه نسبت به غائبین و معدومین وجود ندارد چون هر شخصی که مصداق این عنوان قرار گیرد و این عنوان بر او صدق کند اعم از اینکه در وجود مقدم باشد یا مؤخر، مشمول این حکم خواهد بود، بنابراین وجهی برای اختصاص خطاب به حاضرین در مجلس تخاطب یا موجودین در زمان خطاب نیست و خطاب، خودش به دلالت لفظی و اطلاق لفظی شامل غائبین و معدومین هم می­شود.

کلام امام(ره)

امام(ره) در این قسم از خطابات یک راه حل دیگری را هم برای شمول خطاب نسبت به معدومین ذکر می­کنند؛ یعنی علاوه بر آنچه که اشاره شد که مشهور هم همان را معتقدند که جعل احکام به نحو قضایای حقیقیه است و این مقتضی شمول خطاب عام نسبت به غائبین و معدومین است راه دیگری را هم ذکر کرده­اند نه اینکه راه قبلی را نفی کرده باشند، بر اساس بیان امام­(ره) خطاب کلی و عام به دلالت لفظیه دلالت بر ثبوت حکم بر افراد معدوم نمی­کند؛ یعنی حکم به دلالت لفظی در این خطابات فقط برای افراد موجود در زمان خطاب ثابت است؛ یعنی حکم برای اعم از حاضرین در مجلس تخاطب و غائبین ثابت است اما این خطاب به دلالت لفظیه شامل معدومین نمی­شود، اینکه چرا موجودین در زمان خطاب به دلالت لفظیه مشمول این خطاب هستند روشن است؛ مثلاً وقتی گفته می­شود:«یا أیها الذین آمنوا…» شامل همه کسانی که ایمان آورده­اند می­شود و همه کسانی را که در زمان خطاب موجود بوده­اند مخاطب قرار می­دهد گر چه در مجلس حاضر نبوده­اند اما شامل معدومین که هنوز پا به عرصه وجود نگذاشته­اند نمی­شود و کسی که هنوز متولد نشده نمی­تواند مورد خطاب قرار گیرد، این خطاب لفظی نمی­تواند کسانی را که هنوز به دنیا نیامده­اند شامل شود و معنا ندارد معدومین، مورد خطاب قرار گیرند.

ایشان می­فرمایند از راه اطلاق مقامی می­توان حکم را برای معدومین نیز ثابت کرد، توضیح مطلب این است که شارع از طرفی در مقام بیان احکام و تکالیف برای همه است، شارع، قانون گذار است و در مقام جعل و تقنین قرار گرفته و کسی که در مقام جعل قانون است با علم به مصالح و نیازهای بشر و قدرت بر پیش بینی هر آنچه که در آینده اتفاق می­افتد قانون و حکمی را جعل می­کند که برای همه باشد و اصلاً اقتضای این مقام، جعل قانون برای همه است، با توجه به اینکه دین اسلام آخرین دین و پیامبر اسلام آخرین پیامبر است و بعد از آن دینی و پیامبری نخواهد آمد لازم است که هر چه که مورد نیاز بشر است بیان شود و از طرف دیگر نسبت به معدومین هم سکوت کرده که مجموع این دو دال بر این است که شارع در مقام بیان حکم و قانون برای همه حتی معدومین بوده است؛ یعنی از اینکه شارع از طرفی در مقام بیان احکام و تکالیف برای همه است و از طرفی هم نسبت به معدومین سکوت کرده و و اگر قرار بود تکلیف معدومین با موجودین فرق داشته باشد باید شارع آن را بیان می­کرد و چون شارع سکوت کرده و چیزی نگفته کشف می­کنیم که احکام و تکالیف برای معدومین هم ثابت است. [۱]

این بیان در واقع برای شمول خطاب نسبت به معدومین است؛ چون خطاب لفظی و اطلاق لفظی شامل غائبین می­شود و برای اینکه ما حکم را شامل معدومین هم بکنیم از راه اطلاق مقامی وارد می­شویم به خلاف راه اول که از راه اطلاق لفظی خطاب را شامل معدومین می­دانست، پس از راه اطلاق مقامی هم می­توان تکلیف را برای معدومین ثابت کرد.

به نظر می­رسد که عمده فرمایش امام(ره) مبتنی بر این است که متکلم در مقام بیان احکام شرعیه برای همه است؛ یعنی اگر این مسئله احراز شود که متکلم در مقام بیان احکام شرعیه برای همه است مشکل حل می­شود؛ یعنی اگر ما این را احراز کردیم به بخش دیگر کلام ایشان که فرمودند شارع نسبت به معدومین سکوت کرده نیازی نیست لذا باید احراز شود که شارع در مقام بیان حکم و تکلیف برای همه است.

به نظر می­رسد راه حلی که امام(ره) ارائه داده­اند مشکلی ندارد؛ چون شارع به عنوان قانون گذار طبیعتاً باید در مقام بیان حکم برای همه باشد چون دین اسلام اکمل و اتم ادیان است و قرار نیست که بعد از آن شریعت جدیدی آورده شود و هم چنین قرار نیست که انسان­ها عبث و رها باشند و قرار نیست که انسان در عصری مکلف باشد و در عصر دیگر مکلف نباشد لذا به نظر می­رسد فرمایش ایشان قابل قبول باشد و احراز این مسئله که شارع در مقام بیان حکم و تکلیف برای همه است مشکل نیست و ادعای اینکه شارع در مقام بیان حکم و تکلیف برای همه نیست قطعاً خلاف حکمت شریعت و غرض شارع است، بنابراین ما می­توانیم از راه اطلاق مقامی هم حکم را برای معدومین ثابت کنیم.

البته امام(ره) غیر از اطلاق مقامی در ذیل کلامشان فرموده­اند که از راه اطلاق موضوع یا اطلاق متعلق یا اطلاق خود حکم هم این مطلب قابل استفاده است؛ به این بیان که چون تمام موضوع یا متعلق حکم یا خود حکم را دائم و مستمر قرار داده و قرینه­ای هم بر خلافش نیاورده معلوم می­شود که خطاب شامل معدومین هم می­شود و از آن، استمرار فهمیده می­شود، بهرحال آنچه که از این بیان ایشان فهمیده می­شود آن است که خطاب به دلالت لفظیه بر ثبوت حکم نسبت به معدومین دلالت نمی­کند بلکه ثبوت حکم برای معدومین را باید از راه اطلاق مقامی ثابت کنیم. پس در قسم اول از خطابات شرعیه(خطاب به نحو کلی) مشکلی برای تسری حکم به غائبین و معدومین وجود ندارد.

بحث جلسه آینده

بررسی قسم دوم خطابات شرعیه(خطاب به شخص یا طائفه خاصی) بحث جلسه آینده خواهد بود.


[۱] . تنقیح الاصول، ج۴، ص۴۹۶.