جلسه هشتاد و ششم-بررسی انظار مختلف در رابطه با نسبت بین حکم و موضوع

دانلود-جلسه هشتاد و ششم-PDF

جلسه هشتاد و ششم

بررسی انظار مختلف در رابطه با نسبت بین حکم و موضوع

۱۳۹۱/۰۱/۲۰

بحث در نسبت بین حکم و موضوع حکم بود، مقدمتاً درباره اصطلاح موضوع و اصطلاح متعلق حکم مطالبی را عرض کردیم. بعد از ذکر این مقدمه می­خواهیم درباره نسبت بین حکم و موضوع حکم و به نوعی درباره نسبت بین حکم و متعلق حکم مطالبی را عرض کنیم. مسئله نسبت بین حکم و موضوع حکم در مباحثی از علم اصول تأثیر دارد از جمله در بحث أخذ علم به حکم در موضوع حکم که اگر به خاطر داشته باشید در مسئله اشتراک احکام بین عالم و جاهل عرض کردیم یکی از وجوه استحاله أخذ علم به حکم در موضوع حکم نوع نسبت موضوع با حکم بود که گفته شد موضوع نسبت به حکم جنبه علیت و سببیت دارد و لذا مقدم بر حکم است پس نمی­تواند به عنوان جزئی از موضوع حکم قرار بگیرد. در بحث تعبدی و توصلی، در بحث قطع طریقی، در بحث استصحاب تعلیقی و مواردی از این قبیل در مورد نسبت بین موضوع و حکم مطالبی مطرح شده و این بحث در این موارد مؤثر است.

انظار مختلف در رابطه با نسبت بین حکم و موضوع

به طور کلی در بیان نسبت بین حکم و موضوع چند تعبیر مطرح شده که ما در ذیل به آنها اشاره می­­کنیم:

بعضی از نسبت بین حکم و موضوع به نسبت علت و معلول تعبیر کرده­اند، بعضی تعبیر سبب و مسبب بکار برده­اند که البته این تعبیر قابل انطباق بر تعبیر علت و معلول هم می­باشد یا شاید اصلاً مراد همان تعبیر باشد، برخی دیگر نسبت بین حکم و موضوع را از قبیل نسبت و رابطه معروض و عرض قلمداد کرده­اند؛ یعنی موضوع را معروض و حکم را عرض فرض کرده­اند.

محقق اصفهانی رابطه موضوع و حکم را همانند نسبت عوارض ماهیت و ماهیت می­داند؛ یعنی حکم شرعی از عوارض ماهیت موضوع محسوب می­شود و در نهایت تعبیر پنجمی که بعضی مثل امام(ره) در بیان نسبت بین موضوع و حکم استفاده کرده­اند سببیت و مسببیت اعتباری است که در مقابل سببیت و علیت تکوینی است.

این تعابیر پنج­گانه قطعاً اختلافات فی­الجمله­ای با هم دارند ضمن اینکه آثار متفاوتی هم دارند؛ یعنی اتخاذ هر یک از این مبانی به نوعی در آن مواردی که اشاره کردیم تأثیر دارد که ما در ادامه بحث ضمن نقل فرمایش بزرگان به بعضی از این تفاوت­ها و آثاری که هر یک از این مبانی دارد اشاره خواهیم کرد.

ما از هر یک از این مبانی کلمات یکی از قائلین به آنها را تشریح می­کنیم تا در نهایت ببینیم کدام یک از این انظار به حق و صواب نزدیک­تر است.

نظراول: نظر محقق نائینی(علت و معلول)

محقق نائینی از کسانی است که نسبت و رابطه بین حکم و موضوع را از نوع رابطه معلول و علت می­داند و در موارد متعددی به این نسبت تصریح کرده و می­گوید سنخ نسبت بین موضوع و حکم سنخ نسبت علت و معلول است؛ یعنی موضوع نسبت به حکم همانند علت نسبت به معلول است و همان گونه که تا علت محقق نشده معلول تحقق نخواهد یافت در مورد موضوع حکم هم سخن از همین قرار است و تا موضوع محقق نشود حکم هم تحقق پیدا نخواهد کرد. این سخن نیازمند شرح و توضیح است؛ چون باید ببینیم منظور از تحقق حکم چیست؟ ما با عنایت به مراتب و مراحل حکم که یکی انشاء الحکم و دیگری فعلیت الحکم است باید این مسئله را مورد رسیدگی قرار دهیم. اینکه گفته می­شود تا موضوع محقق نشود حکم هم محقق نمی­شود آیا به این معنی است که مثلاً انشاء حکم هم متوقف بر تحقق موضوع است یا اینکه حکم فقط در مرحله فعلیت متوقف بر تحقق موضوع است؟ لذا باید این دو جهت را از هم تفکیک کنیم و شرح دهیم. ما وقتی می­گوییم نسبت حکم و موضوع نسبت معلول و علت است منظور این است که همان گونه که تا علت نباشد معلول محقق نمی­شود و تا موضوع نباشد حکم هم محقق نخواهد شد. حال سؤال این است که زمانی که خداوند تبارک و تعالی می­خواهد حکم را انشاء کند آیا در این مرحله هم انشاء حکم متوقف بر وجود و تحقق موضوع است؟ پاسخ این است که قطعاً انشاء حکم متوقف بر وجود و تحقق موضوع نیست و به نظر ایشان فقط فعلیت حکم متوقف بر وجود خارجی موضوع است. حال توقف حکم بر موضوع را هم در مرحله انشاء و هم در مرحله فعلیت حکم بررسی می­کنیم.

توقف حکم بر موضوع در مرحله انشاء

در مورد احکام شرعیه همان گونه که قبلاً هم اشاره شده محقق نائینی مکرراً فرموده­اند که احکام شرعیه به نحو قضایای حقیقیه، معلق بر موضوعاتشان می­باشند. وقتی گفته می­شود حکم شرعی به نحو قضیه حقیقیه جعل می­شود منظور این است که حکم بر فرض وجود موضوع، ثابت می­شود، بر این اساس موضوع در مرحله ثبوت حکم مفروض الوجود است. ایشان می­فرماید اینکه می­گوییم موضوع، مفروض الوجود است به این معنی نیست که صرف فرض و تقدیر باشد؛ یعنی یک تقدیر محض و خیال مثل أنیاب الأغوال باشد بلکه بالاتر از این است. در مواردی صرف تصور موضوع کافی است اما برای ثبوت حکم صرف فرض نیست تا تصور موضوع کافی باشد بلکه محقق نائینی مدعی است حکم بر فرض وجود موضوع انشاء می­شود لکن به این لحاظ که این مفروض مرآة خارج است؛ یعنی آنچه که از موضوع در حال انشاء لحاظ می­شود در واقع به عنوان طریق به سوی خارج لحاظ می­شود پس صرف فرض و تقدیر و خیال نیست تا گفته شود مثلاً وقتی خدا می­خواهد وجوب حج را جعل کند صرفاً مستطیع را فرض می­کند و وجوب حج را بر این موضوع مفروض جعل می­کند. پس جعل هر حکمی نیاز به موضوع دارد و اصلاً موضوع برای حکم علیت دارد لکن در مرحله انشاء آنچه که وجود دارد فرض وجود موضوع است لذا تا این فرض نباشد حکم جعل نمی­شود لکن منظور از فرض وجود موضوع هم صرف فرض و تصور محض نیست بلکه فرض وجود موضوع به این عنوان است که این موضوع مرآة و طریق إلی الخارج است. پس ابتدا وجود موضوع فرض و سپس حکم بر آن مترتب می­شود.

توقف حکم بر موضوع در مرحله فعلیت

محقق نائینی می­فرمایند تا موضوع فعلیت پیدا نکند و محقق نشود حکم هم فعلیت پیدا نخواهد کرد لذا ایشان معتقد است حکم در صورتی فعلیت می­یابد که موضوع فعلیت پیدا کرده باشد. منظور از فعلیت موضوع همان وجود خارجی و تحقق موضوع در خارج است و منظور از فعلیت حکم هم وجود عینی و خارجی حکم است پس تحقق حکم متوقف بر تحقق موضوع است؛ یعنی مثلاً اگر مکلف مستطیع در خارج پیدا شد وجوب الحج فعلیت پیدا می­کند؛ یعنی به عهده مکلف می­آید و در حق او ثابت می­شود.

پس طبق بیان محقق نائینی موضوع حکم نسبت به خود حکم علیت دارد چه در حکم انشائی و چه در حکم فعلی لکن به همان توضیحی که گفتیم؛ یعنی فرض وجود موضوع به عنوان مرآة و طریق إلی الخارج، علت حکم انشائی و تحقق موضوع و فعلیت آن در خارج، علت حکم فعلی است پس تا زمانی که موضوع محقق نشود حکم تحقق پیدا نخواهد کرد و همچنین تا زمانی که وجود موضوع فرض نشود انشاء الحکم معنی نخواهد داشت. [۱]

پس محقق نائینی نسبت بین موضوع و حکم را از سنخ نسبت علت و معلول تکوینی می­داند؛ یعنی همان گونه که فی­الواقع هر علتی در عالم تکوین مؤثر در معلول است و تا علت نباشد معلول محقق نمی­شود در مانحن فیه هم تا موضوع محقق نشود حکم محقق نخواهد شد.

نظر دوم: نظر شهید صدر(سبب و مسبب)

ایشان هم نظیر فرمایش محقق نائینی را فرموده­اند لکن ایشان به جای تعبیر علت و معلول از تعبیر سبب و مسبب استفاده کرده­اند و منظور ایشان از سببیّت، سببیّت تکوینی است در مقابل سببیّت اعتباری که امام(ره) قائل شده­اند؛ یعنی همان گونه که تا سبب تکوینی نباشد مسبب تکوینی محقق نمی­شود و سبب مؤثر در مسبب است در ما نحن فیه هم تا موضوع محقق نشود حکم ثابت نخواهد شد و موضوع مؤثر در حکم است.

ایشان ضمن تعریف موضوع و متعلق به بیان رابطه بین موضوع و متعلق با حکم می­پردازد؛ یعنی هم نسبت بین موضوع و حکم و هم نسبت بین متعلق و حکم را بیان می­کند. به نظر ایشان موضوع حکم در اصطلاح اصولی مجموعه اموری است که فعلیت حکم مجعول متوقف بر آن است؛ مثلاً وجوب حج در صورتی فعلیت پیدا می­کند که شخص مستطیع شود لذا وجود فرد مستطیع در خارج برای حکم وجوب به عنوان موضوع شناخته می­شود و تا مستطیع در خارج نباشد تکلیف وجوب حج فعلیت پیدا نمی­کند و در مرحله تشریع باقی خواهد ماند یا مثلاً فعلیت وجوب صوم متوقف بر سه امر است و آن سه امر موضوع وجوب صوم هستند که عبارتند از: رؤیت هلال ماه رمضان، عدم بیماری مکلف و عدم مسافر بودن مکلف؛ یعنی وجوب صوم وقتی فعلیت پیدا می­کند که مکلف مریض نباشد، مسافر نباشد و هلال ماه رمضان هم رؤیت شده باشد لذا ایشان مجموع این سه امر را موضوع وجوب صوم می­داند و متعلق وجوب هم خود صوم است. پس به نظر ایشان ثبوت حکم در عالم جعل و تشریع؛ یعنی در مرحله انشاء متوقف بر هیچ چیزی نیست و تنها چیزی که در عالم جعل و تشریع، حکم به آن نیاز دارد خود جعل و انشاء است؛ یعنی خداوند متعال اگر بخواهد حکمی را جعل می­کند بدون اینکه متوقف بر چیزی باشد اعم از اینکه آن حکم به صورت مشروط جعل شود یا غیر مشروط آن را جعل می­کنند. پس حکم در مرحله انشاء به هیچ چیزی جزء انشاء وابسته نیست اما در مرحله فعلیت گاهی حکم شرعی متوقف بر چیزی است که بدون آن، حکم فعلی نمی­شود مثل اینکه فعلیت وجوب حج متوقف بر استطاعت است. در حالی که در مرحله جعل و انشاء وجوب حج، وجود انسان مستطیع شرط نیست ولی در مرحله فعلیت وجود مکلف مستطیع شرط است؛ به عبارت دیگر ایشان می­گوید: جعل مطلق است ولی مجعول، مشروط است.

مرحوم شهید صدر آن گاه در بیان رابطه بین موضوع و حکم می­گوید این ارتباط از بعضی جهات شبیه ارتباط بین سبب و مسبب است مثل اینکه آتش سبب حرارت است و حرارت بدون آتش محقق نمی­شود؛ معنای این سخن این است که همان گونه که مسبّب متوقف بر سبب است حکم هم متوقف بر موضوع است؛ یعنی وجود موضوع سبب فعلیت حکم است و بدون وجود موضوع، حکم فعلیتی ندارد پس به نظر ایشان تعلیق و توقف در ناحیه مجعول است نه در ناحیه جعل. ما اگر سنخ رابطه بین موضوع و حکم را سنخ نسبت سبب و مسبب دانستیم طبیعی است که رتبه حکم را متأخر از موضوع بدانیم و شهید صدر ادعا می­کنند که حکم رتبةً متأخر از موضوع است؛ یعنی تا موضوع در عالم خارج محقق نشود و به فعلیت نرسد حکم هم فعلیت پیدا نمی­کند [۲] .

سؤال: طبق بیان شهید صدر که فرمودند حکم در مقام انشاء متوقف بر هیچ چیز نیست نتیجه این می­شود که حکم در مقام انشاء مقدم بر موضوع است و این با ادعای ایشان که حکم را رتبةً متأخر از موضوع می­دانند منافات دارد.

استاد: اینکه ایشان فرمودند حکم در مقام جعل و انشاء، متوقف بر هیچ چیز نیست لزوماً به این معنی نیست که حتی حکم متوقف بر فرض موضوع هم نباشد و آنچه که ایشان نفی کردند توقف حکم بر وجود موضوع در خارج بود و از این فهمیده نمی­شود که حتی حکم بر فرض موضوع هم متوقف نباشد پس حکم در مقام انشاء هم می­تواند متوقف بر فرض موضوع باشد لذا حکم، رتبةً متأخر از موضوع می­باشد.


[۱] . فوائد الاصول، ج۱، ص۱۴۶.

[۲] . دروس فی علم الاصول، ج۱، ص۱۱۱-۱۰۸.