جلسه صد و چهارم-کلام صاحب منتقی الاصول


دانلود-جلسه صد و چهارم-PDF

کلام صاحب منتقی الاصولجلسه صد و چهارم
کلام صاحب منتقی الاصول
۱۸/۰۲/۱۳۹۱

عرض شد محقق نائینی و تا حدودی مشهور بزرگان قائل به عدم کفایت امتثال علمی اجمالی در فرض تمکن از امتثال تفصیلی هستند، ما کلام ایشان را نقل کردیم و اشکالاتی هم که به ایشان متوجه بود بیان شد.

کلام صاحب منتقی الاصول:

صاحب منتقی الاصول ادعا می­کند برای عدم اکتفاء به امتثال علمی اجمالی در فرض تمکن از امتثال تفصیل، تقریبی غیر از تقریبات مذکور در کلمات علماء دارد که ما کلام ایشان را بیان و سپس بررسی می­کنیم ببینیم آیا وافی به مقصود است یا خیر؟ پس مدعای ایشان عدم کفایت امتثال علمی اجمالی در فرض تمکن از امتثال تفصیلی است؛ یعنی انسان تا زمانی که بتواند امتثال تفصیلی کند چه به طریق قطع و چه چیزهایی که جانشین قطع هستند و معتبرند مثل ظن خاص یا حتی امتثال به حکم ظاهری، نمی­تواند امتثال اجمالی داشته باشد. البته این بیان همان طور که از محقق نائینی هم نقل کردیم منحصر در جایی است که امتثال علمی اجمالی مستلزم تکرار باشد که اگر مستلزم تکرار نباشد همان گونه که محقق نائینی هم اشاره کردند اشکالی در امتثال عملی اجمالی نیست.

ایشان به طور خلاصه می­خواهد بگوید که اگر امتثال اجمالی مستلزم تکرار عمل باشد فعل به داعی قربی خالص صادر نخواهد شد بلکه صادر به داعی قربی و داعی دنیوی خواهد بود؛ یعنی عبادیت عبادت به هم می­خورد، اگر مثلاً کسی ظهر جمعه بخواهد هم نماز جمعه بخواند و هم نماز ظهر؛ یعنی امتثال علمی اجمالی و احتیاط کند نتیجه­اش این است که عبادتی که یا نماز ظهر است یا نماز جمعه محقق نشود؛ چون در عبادت قصد قربت و تقرب لازم است و اتیان به اطراف علم اجمالی جلو تقرب را می­گیرد و قصد قربت متمشّی نمی­شود.

مقدمه:

ایشان مقدمةً تقرب را معنا می­کند و می­گوید تقرب به وسیله انجام دادن عمل و تکلیف به ضمیمه داعی مقرب حاصل می­شود؛ یعنی اگر عمل انجام شود اما داعی مقرب نباشد تقرب حاصل نمی­شود، البته عنوان داعی که گفته می­شود ممکن است به ذهن خطور کند که باید قبل از عمل باشد در حالی که داعی همان علت غائی است و علت غائی بعد از عمل محقق می­شود، اینجا هم تقرب یا داعی مقرب بعد از انجام عمل حاصل خواهد شد و وقتی که ما نماز را خواندیم قرب به خدا پیدا می­کنیم و بعد از صلوة است که داعی، وجود خارجی پیدا می­کند، پس وجود خارجی داعی بعد از عمل است لکن وجود تصوری و علمی داعی قبل از عمل است، شما هر عملی که بخواهید انجام دهید غایت و علت غائی را در ذهن خود تصور می­کنید و این تصور است که حرکت و انگیزه برای انجام آن کار را ایجاد می­کند ولی هدف بعد از انجام کار محقق خواهد شد. در همه اهداف مطلب از همین قرار است که ابتدا انسان هدف را تصور می­کند ولی بعد از عمل به آن هدف می­رسد در ما نحن فیه هم داعی بر صلوة یک داعی قربی است چون در عبادات باید داعی مقرب باشد که وجود خارجی این داعی بعد از نماز است اما قبل از خواندن نماز حتماً باید داعی در ذهن مکلف تصور شود لذا ایشان معتقد است نمی­شود عمل را به داعی امر اتیان کرد؛ چون خود امر از چیزهایی است که سابق بر عمل است در حالی که داعی بعد از عمل محقق خواهد شد و ما نمی­توانیم عمل و نماز را به داعی امر اتیان کنیم؛ چون امر به صلوة قبل از صلوة محقق شده که سابق بر عمل است و وجود خارجی امر قبل از صلوة است نه اینکه وجود خارجی امر بعد از صلوة تحقق پیدا کند پس ما نمی­توانیم عمل را به داعی امر اتیان کنیم بلکه باید عمل را به داعی امتثال امر اتیان کرد؛ چون امتثال امر بعد از عمل است. امتثال امر همان موافقت با امر در خارج است. زمانی که انسان دارد نماز می­خواند در حین خواندن نماز مکلف ممتثل و مطیع محسوب نمی­شود و وقتی که عمل را با همه اجزاء و شرائطش اتیان کرد اگر موافق با دستور و امر مولی بود مطیع محسوب می­شود و گفته می­شود امتثال تحقق پیدا کرده؛ یعنی داعی در خارج محقق شده پس آن چیزی که مقرب است موافقت با امر در خارج است.

پس ما در این مقدمه چند مسئله را اشاره کردیم؛ یکی اینکه تقرب به اتیان عمل به ضمیمه داعی مقرب حاصل می­شود، دوم اینکه داعی بر عمل اگر چه محرک انسان به سوی عمل است اما در واقع بعد از عمل محقق می­شود و وجود خارجی داعی که همان قرب است بعد از عمل محقق می­شود و آنچه که قبل از عمل به عنوان داعی محسوب می­شود در واقع وجود تصوری و علمی داعی است، سوم اینکه آنچه که ما به عنوان قصد قربت در عمل لازم داریم این است که عمل را به داعی امتثال امر انجام دهیم نه به داعی امر چون داعی و علت غائی بعد از عمل محقق می­شود در حالی که امر قبل از عمل است و وجود خارجی داعی یا همان مقرب یا همان امتثال بعد از عمل محقق می­شود، امتثال امر همان موافقت امر است. گفته نشود که معنی ندارد امتثال بعد از عمل باشد و فکر نکنید امتثال همان عمل است که انجام می­شود چون در حال انجام عمل انسان نه ممتثل است و نه مطیع بلکه وقتی که عمل تمام شود و با همه اجزاء و شرائط اتیان شود شخص ممتثل و مطیع محسوب می­شود.

تقریب صاحب منتقی الاصول:

ایشان بعد از ذکر این مقدمه می­فرماید در جایی که ما علم اجمالی به واجبی داریم(شبهه مقرون به علم اجمالی) و آن واجب مردد بین دو عمل است که احتمال دارد هر یک از آن دو واجب باشد؛ مثلاً علم اجمالی داریم به اینکه ظهر جمعه نمازی بر ما واجب است اما نمی­دانیم این نماز، نماز ظهر است یا نماز جمعه در این صورت ما نمی­توانیم این دو عمل را به داعی قربی اتیان کنیم، ما وقتی می­خواهیم نماز ظهر را بخوانیم به داعی احتمال امر به نماز ظهر می­خوانیم و وقتی هم نماز جمعه را می­خوانیم به داعی احتمال امر به نماز جمعه می­خوانیم؛ چون احتمال دارد هر یک از این دو نماز واجب باشد و احتمال امر سابق بر عمل است همان گونه که علم به امر هم سابق بر عمل است؛ یعنی وقتی ما یقین به امر داریم عمل را انجام می­دهیم پس علم به امر، سابق بر عمل است و احتمال به امر هم سابق بر عمل است، این بدین معنی است که احتمال مترتب بر عمل و بعد از عمل محقق نمی­شود پس چیزی که وجود خارجی آن بعد از عمل نیست نمی­تواند داعی باشد، ما در مقدمه­ای که ذکر شد گفتیم داعی، چیزی است که وجود خارجی آن و تحققش بعد از عمل است و گفتیم داعی در عبادات امتثال امر است که این امتثال امر که مقرب است بعد از عمل محقق می­شود و آنچه که قبل از عمل است وجود تصوری و علمی آن است پس ما برای عبادات به داعی و قصد قربت نیاز داریم که وقتی این داعی به عمل ضمیمه شود به آن عبادت گفته می­شود، وجود خارجی این داعی و مقربیت، بعد از عمل حاصل می­شود و آن داعی، امتثال امر است؛ یعنی عمل را باید به داعی امتثال امر انجام دهیم و عمل را نمی­توانیم به داعی خود امر انجام دهیم؛ چون وجود خارجی امر قبل از عمل است.

با ملاحظه نکات مذکور وقتی ما می­خواهیم اطراف علم اجمالی را اتیان کنیم واجب اول به داعی احتمال امر اتیان می­شود و واجب دوم هم به داعی احتمال امر اتیان می­شود، در حای که احتمال امر صلاحیت داعویت ندارد؛ چون سابق بر عمل است و داعی قربی چیزی است که مترتب بر عمل و بعد از عمل باشد لذا احتمال امر، صلاحیت داعویت ندارد پس ما نمی­توانیم این دو عمل؛ یعنی نماز ظهر و جمعه را به داعی امتثال امر و تحقق موافقت اتیان کنیم؛ چون موافقت وقتی حاصل می­شود که امر از قبل معلوم باشد و امر را بدانیم و عمل انجام شود و عقل این عمل را با امر مقایسه کند که اگر موافق با امر بود مکلف مطیع و ممتثل شمرده می­شود، پس موافقت با امر وقتی حاصل می­شود که ما امر را بدانیم تا عقل بتواند تشخیص دهد اطاعت و امتثال تحقق پیدا کرده یا خیر اما در جایی که ما علم به تعلق امر نداریم مثل ما نحن فیه که فقط احتمال امر را می­دهیم اگر بخواهیم اطراف شبهه را به داعی احتمال امر انجام دهیم مستلزم تشریع محرم است.

ایشان در ادامه می­فرماید درست است که یکی از این دو عمل موافق با امر هست ولی چون مکلف آن را بعینه نمی­داند لذا در حین اتیان عمل دو داعی دارد؛ مثلاً وقتی نماز جمعه را می­خواند دو داعی دارد که یکی تحصیل موافقت است و داعی دیگر تخلّص از مشقت و سختی علم به تکلیف است؛ چون تفصیلاً علم ندارد و دنبال تحصیل علم هم نرفته و برای اینکه از مشکل عدم علم رها شود هر دو طرف شبهه را انجام می­دهد، وقتی هم که نماز ظهر را می­خواند دو داعی دارد که یکی تحصیل موافقت است که قربی است و داعی دیگر تخلص از مشقت و سختی تحصیل علم به تکلیف است که یکی از این دو داعی الهی و قربی است و دیگری دنیوی و عقلانی است که عقل می­گوید حال که علم تفصیلی به تکلیف نداری هر دو طرف شبهه را انجام بده و هیچ کدام از این دو داعی بر مورد خودش منطبق نیست؛ یعنی این گونه نیست که داعی قربی الهی بر آن عملی که به حسب واقع واجب است منطبق شود و آن داعی دنیوی عقلانی بر آن عملی که واجب نیست منطبق شود لذا از آنجا که مکلف نسبت به این دو عمل از حیث این دو داعی علی السویه است؛ یعنی این دو داعی هم در مورد واجب اول محتمل است و هم در مورد واجب دوم نتیجه این می­شود که بالاخره آن واجب به قصد قربی و داعی الهی محقق نشود.

ایشان در آخر می­فرمایند: شاید اینکه شیخ فرمودند تکرار عمل عبث و لعب به امر مولی است منظور همین باشد که داعی قربی در این صورت تحقق ندارد که اگر منظور شیخ این باشد اشکال کسانی که به شیخ ایراد گرفته­اند که ممکن است تکرار عمل به داعی عقلائی باشد وارد نیست؛ چون اصل اشکال شیخ این است که عمل به یک داعی غیر الهی واقع شده و این مخل به مقربیّت عمل عبادی است نه اینکه فعلی به آن ضمیمه شده باشد که آن فعل جداگانه یک داعی غیر عقلائی داشته باشد، پس شاید شیخ هم می­خواهد همین سخنی را بگوید که ما گفتیم؛ یعنی شیخ نمی­خواهد بگوید ما یک عمل را به داعی قربی انجام می­دهیم و عمل دیگر را به داعی غیر قربی که مثلاً یک غرض عقلائی و عقلانی باشد که تخلص از مشقت و سختی تحصیل علم به تکلیف است بلکه شیخ هم می­خواهد بگوید که در مورد هر عمل این مشکل وجود دارد که دو داعی در مورد آن عمل محتمل است که یکی قربی و دیگری دنیوی عقلانی است.

سؤال: در فرضی هم که احتیاط مستلزم تکرار عمل نباشد باید گفت احتیاط مکفی نیست؛ چون در آنجا هم قصد قربت امکان ندارد در حالی که همه بالاتفاق قائلند در مواردی که احتیاط مستلزم تکرار نباشد امتثال اجمالی از امتثال تفصیلی کفایت می­کند.

استاد: اگر احتیاط مستلزم تکرار نباشد مکلف می­تواند عمل را به داعی قربی انجام دهد؛ چون کسانی هم که قصد قربت را معتبر می­دانند این گونه نیست که بگویند در هر جزء و شرطی از اجزاء و شرائط عمل هم قصد قربت جداگانه لازم است بلکه اصل عمل است که محتاج قصد قربت است تا به وسیله آن عمل، مقربیت حاصل شود؛ مثلاً وقتی که انسان شک دارد در نماز ظهر قرائت را باید جهراً بخواند یا اخفاتاً، احتیاط می­کند و یک بار با صدای بلند و یک بار هم آهسته می­خواند و این مخل به مقربیت نیست؛ چون آنچه که لازم است این است که اصل عمل همراه با قصد قربت باشد و داعی قربی داشته باشد نه اینکه تک تک اجزاء و شرائط عمل هم باید داعی قربی داشته باشند، بله آنچه که باید رعایت شود این است که ناقضی برای داعی قربی نباشد و اگر مکلف قرائت را تکرار کرد و یک بار جهراً و بار دیگر اخفاتاً خواند ناقض داعی قربی نیست لذا در فرضی که احتیاط مستلزم تکرار نباشد قصد قربت امکان دارد و مکلف می­تواند عمل را به داعی قربی انجام دهد.

البته این اشکال در صورت امتثال اجمالی(احتیاط) با فرض عدم تمکن از امتثال تفصیلی وارد است؛ چون در آنجا هم قصد قربت امکان ندارد در حالی که همه بالاتفاق قائلند در فرض عدم تمکن از امتثال تفصیلی، امتثال اجمالی(احتیاط) کفایت می­کند که به طور مفصل به این اشکال اشاره خواهیم کرد.

بررسی کلام صاحب منتقی الاصول:

به نظر ما چند اشکال به کلام صاحب منتقی الاصول وارد است و کلام ایشان از چند جهت محل تأمل است:

اشکال اول:

ایشان ادعا کردند تقریبی که ما ذکر می­کنیم غیر از تقریبات مذکور در کلمات دیگران است و ادعا می­کنند بیان ایشان بر عدم اکتفاء به امتثال علمی اجمالی از امتثال تفصیلی مستقل از بیان دیگران است در حالی که به نظر ما اساس این فرمایش مربوط به شیخ انصاری است و این کلام تقریب مستقلی غیر از آنچه که مرحوم شیخ فرموده­اند نیست و فقط از حیث عبارت با هم متفاوتند، مرحوم شیخ انصاری در بیان دلیل بر عدم اکتفاء به امتثال علمی اجمالی و عدم جواز احتیاط در عبادات به گونه­ای که مستلزم تکرار باشد فرمودند احتیاط در عبادات و امتثال علمی اجمالی مستلزم تشریع است و تشریع هم حرام است؛ چون قوام عبادیت به قصد قربت است و لازمه رعایت این مسئله این است که در اتیان به هر دو محتمل این معنا رعایت شود؛ یعنی هر دو را به قصد قربت انجام دهد در حالی که یقین دارد یکی از این دو اصلاً مقرّب نیست، پس احتیاط یا امتثال علمی اجمالی مستلزم این است که چیزی را که در شریعت عنوان مقربیّت ندارد به عنوان مقرّب و قصد قربت بیاورد و این تشریع محرّم است و اگر هم قصد قربت نکند اصلاً احتیاط محقق نمی­شود پس اگر بخواهد قصد قربت بکند تشریع محرّم است و اگر هم قصد قربت نکند اصلاً احتیاط و امتثال علمی اجمالی نیست. وقتی فرمایش مرحوم شیخ را با فرمایش صاحب منتقی الاصول(مرحوم روحانی) مقایسه می­کنیم می­بینیم تنها تفاوتی که بیان ایشان با بیان مرحوم شیخ دارد از حیث عبارت است؛ یعنی عبارات این دو بزرگوار با هم تفاوت دارد وگرنه حقیقت کلام هر دو یکی است؛ چون ایشان می­گوید اگر مکلف بخواهد امتثال علمی اجمالی بکند لازم می­آید که هر یک از دو طرف شبهه دو داعی داشته باشد؛ یک داعی الهی و یک داعی دنیوی و غیر الهی که این با مقربیّت منافات دارد و فرمایش شیخ هم همین مطلب را اشاره می­کند که امکان ندارد مکلف هر دو عمل را به قصد قربت انجام دهد؛ چون یقین دارد یکی از این دو اصلاً مقرّب نیست. پس اینکه صاحب منتقی الاصول می­گوید تقریبی که ما ارائه می­دهیم غیر از تقریبات دیگران است صحیح به نظر نمی­رسد.

بحث جلسه آینده: سه اشکال دیگر به کلام صاحب منتقی الاصول وارد است که انشاء الله آنها را در جلسه آینده ذکر خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»