دروس

جلسه نود – شرایط مرجع تقلید (عدالت)

جلسه ۹۰ – PDF جلسه نود شرایط مرجع تقلید (عدالت) ۱۳۹۰/۰۲/۰۳   خلاصه جلسه گذشته در مورد اعتبار عدالت در مرجع تقلید چند دلیل مورد بررسی قرار گرفت، یکی دلیل اجماع بود و دیگری آیات و سوم روایات بود. در بین روایات، روایتی از تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) نقل شد که همان روایت معروف «من کان من الفقهاء صائناً لنفسه الی آخر الحدیث» بود که حداقل به دو فقره و دو جمله این روایت استدلال شد که بطور واضح تری دلالت بر اعتبار عدالت می­کند. بررسی اشکالات روایت دوم عرض کردیم که به این روایت هم سنداً و هم دلالتاً اشکال شده است: اشکالات سندی اما اشکال سندی به روایت این است که این روایت از نظر سندی دارای

جلسه هشتاد و نهم – شرایط مرجع تقلید (عدالت)

جلسه ۸۹ – PDF جلسه هشتاد و نهم شرایط مرجع تقلید (عدالت) ۱۳۹۰/۰۱/۲۷   بحث در ادله اعتبار عدالت در مرجع تقلید بود. دلیل اول اجماع بود که عرض کردیم این دلیل به نظر ما قابل قبول است. دلیل دوم: آیات یک آیه را عرض کردیم و گفتیم این آیه دلالت بر شرطیت تقلید ندارد و نمی­تواند مقید اطلاقات لفظیه دال بر جواز تقلید باشد، از آن اطلاقات شرطیت استفاده نمی­شد. اینها هم نمی­تواند مقید اطلاقات باشد. آیه دوم: آیه «إن جائکم فاسقٌ بنباء فتبیّنوا أن تصیبوا قوماً بجهالة» است. بعضی گفته­اند که آیه نباء می­تواند مقید آن اطلاقات باشد یعنی ما می­توانیم از این آیه شرطیت عدالت را استفاده کنیم که اگر دلالت این آیه بر اعتبار عدالت ثابت

جلسه هشتاد و هشتم – شرایط مرجع تقلید (عدالت)

جلسه ۸۸ – PDF جلسه هشتاد و هشتم شرایط مرجع تقلید (عدالت) ۱۳۹۰/۰۱/۲۴   تا اینجا چهار شرط از شرایط مرجع تقلید را ذکر کردیم، بلوغ و عقل و اسلام و ایمان. شرط پنجم: عدالت از جمله شرایطی که برای مرجع تقلید ذکر کرده­اند عدالت است یعنی فاسق نمی­تواند مرجع تقلید باشد و تقلید از او جایز نیست البته در اینکه معنای عدالت چیست و فسق به چیزی تحقق پیدا می­کند این یک بحث مبسوطی است و مستقلاً در جای خودش باید بررسی شود. برخی از بزرگان مانند مرحوم آقای خوئی بحث مفصلی را در رابطه­ی معنای عدالت و مقابل آن فسق مطرح کرده­اند، اختلافی بین علماء و اصحاب وجود دارد که ما در اینجا وارد آن بحث نمی­شویم. اما

جلسه هشتاد و هفتم – شرایط مرجع تقلید (ایمان)

جلسه ۸۷ – PDF جلسه هشتاد و هفتم شرایط مرجع تقلید (ایمان) ۱۳۹۰/۰۱/۲۳   خلاصه جلسه گذشته تا اینجا سه دلیل بر اعتبار ایمان در مرجع تقلید ذکر کردیم. دلیل اول ادعای اجماع خلف و سلف بود بر اینکه مرجع تقلید و مفتی باید شیعه اثنی عشری باشد و فی الجمله مورد پذیرش قرار گرفت. در بین ادله­ی لفظیه هم عمدتاً دلیل و آیه و روایتی که اثبات شرطیت ایمان بکند و قابل استناد باشد وجود نداشت، تنها یک روایت مورد قبول قرار گرفت و دلیل سوم هم عرض کردیم ممکن است به عنوان یک دلیل قابل استناد نباشد اما می­تواند به عنوان یک مؤید محسوب بشود. دلیل چهارم: مذاق شارع به نظر ما مهمترین مسئله و دلیل هم همین

جلسه هشتاد و ششم – شرایط مرجع تقلید (ایمان)

جلسه ۸۶ – PDF جلسه هشتاد و ششم شرایط مرجع تقلید (ایمان) ۱۳۹۰/۰۱/۲۲   بحث در اعتبار ایمان و شرطیت شیعه بودن در مرجع تقلید بود. دو روایت را بیان کردیم، معلوم شد که این روایات دلالت بر اعتبار ایمان ندارد. روایت سوم مقبوله عمر بن حنظلة «ینظران من کان منکم ممن قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً». [۱] در روایت آمده «من کان منکم» که حدیث ما را روایت می­کند و نظر در حلال و حرام ما می­کند و احکام ما را می­شناسد، حکم این شخص را باید بپذیرید و به او رضایت داشته باشید. اینکه می­گوید «من کان منکم ممن قدروی حدیثنا» اشاره به این دارد که از شما

جلسه هشتاد و پنجم – شرایط مرجع تقلید (ایمان)

جلسه ۸۵ – PDF جلسه هشتاد و پنجم شرایط مرجع تقلید (ایمان) ۱۳۹۰/۰۱/۲۱   خلاصه جلسه گذشته بحث در ادله­ای بود که بر اعتبار و شرطیت ایمان در مرجع تقلید و مفتی اقامه شده بود. دلیل اول که عبارت بود از اجماع و دلیل دوم روایات است که یک روایت را بیان کردیم. روایت اول روایتی از علی بن سوید بود که این روایت اشکال سندی داشت و از نظر دلالت هم علی رغم اشکال برخی اما به نظر می­رسد که از آنجایی که روایت تأکید بر خیانت دارد و خیانت را هم به تحریف و تبدیل کتاب خدا معنی کرده لذا اگر فرض کنیم کسی از عامه بر طبق مذهب اهل بیت فتوی بدهد ولو اینکه او از نظر

جلسه هشتاد و چهارم – شرایط مرجع تقلید (ایمان)

جلسه ۸۴ – PDF جلسه هشتاد و چهارم شرایط مرجع تقلید (ایمان) ۱۳۸۹/۱۲/۲۰   خلاصه جلسه گذشته عرض کردیم که چهارمین وصف از اوصاف مرجع تقلید و مفتی ایمان است و منظور از ایمان، ایمان در مقابل کفر نیست بلکه به معنای اعتقاد به ائمه اثنی عشر است. ادله­ای بر اعتبار ایمان اقامه شد که ما در بررسی دلیل اول و بیان اشکالات مرحوم آقای فاضل به کلام مرحوم خوئی بودیم. در دلیل اول گفتیم که ادعای اجماع شده و بزرگانی چون شیخ انصاری(ره) در رساله اجتهاد و تقلید و ابن ادریس قبل از ایشان در کتاب غنیة و دیگران بعد از این دو بزرگوار ادعای اجماع خلف و سلف را کرده­اند. اجماع این است که گفته­اند اجماع قائم شده

جلسه هشتاد و سوم – شرایط مرجع تقلید (اسلام-ایمان)

جلسه ۸۳ – PDF جلسه هشتاد و سوم شرایط مرجع تقلید (اسلام-ایمان) ۱۳۹۰/۰۱/۱۶   خلاصه جلسه گذشته تا اینجا دو شرط از شرایط مرجع تقلید ذکر شد، یکی بلوغ بود و دیگری عقل. نتیجه بحث ما هم این بود که هم بلوغ و هم عقل در مرجع تقلید و مفتی لازم است. شرط سوم: اسلام شرط سوم که بعضی­ها به آن اشاره کرده­اند، اسلام است. البته ایمان هم به عنوان یکی از شرایط مرجع تقلید ذکر شده است. اما اسلام به خصوص در بعضی از کتابها به عنوان یک شرط از شرایط مرجع تقلید مطرح شده و در برخی کتب به آن اشاره نشده است. بهرحال وقتی ایمان به عنوان یک شرط ذکر می­شود قهراً اسلام هم در دل این

جلسه هشتاد و دوم – شرایط مرجع تقلید (بلوغ)

جلسه ۸۲ – PDF جلسه هشتاد و دوم شرایط مرجع تقلید (بلوغ) ۱۳۸۹/۱۲/۲۳   شرط دوم: عقل شرط دوم از شرایط مرجعیت که عموماً در مفتی معتبر دانسته­اند عقل است. گفته شده اعتبار این شرط «مما اجمع علیه الخلف و السلف» مورد اجماع خلف و سلف است و در بین قدماء و متأخرین اشتراط عقل برای مفتی به عنوان یک امر مسلم تلقی شده و مطلبی است که هم عقلاء و هم متشرعه بر آن تأکید دارند. لذا از آن جهت که مسئله مورد پذیرش هست از نظر اثباتی مسئله چندان مشکلی ندارد به صورت خلاصه ادله­ای که بر اعتبار عقل در مرجع تقلید دلالت دارند را ذکر می­کنیم: دلیل اول: دلیل اول خود ادله­ی جواز تقلید و حجیت فتوای

جلسه هشتاد و يكم – شرایط مرجع تقلید (بلوغ)

جلسه ۸۱ – PDF جلسه هشتاد و يكم شرایط مرجع تقلید (بلوغ) ۱۳۸۹/۱۲/۲۲   خلاصه جلسه گذشته عرض کردیم دلیل هشتمی که قائلین به اعتبار بلوغ در مرجع تقلید اقامه کرده­اند، حسنة ابی خدیجه می­باشد که در مقابل قائلین به عدم اعتبار بلوغ به حسنة ابی خدیجه اشکال کردند، قائلین به عدم اعتبار بلوغ به این دلیل هشتم دو اشکال وارد کرده­اند. دو اشکال به این حسنة وارد شد: اشکال اول: اشکال اول این بود که اصلاً این روایت در باب قضاء می­باشد و ربطی به مسئله افتاء ندارد. اشکال دوم: اشکال دوم این بود که اصلاً کلمه رجل در این عبارت «فانظروا الی رجل منکم» در مقابل صبی نیست، بلکه این رجل از باب مثال ذکر شده یا وارد

جلسه هشتاد – شرایط مرجع تقلید (بلوغ)

جلسه ۸۰ – PDF جلسه هشتاد شرایط مرجع تقلید (بلوغ) ۱۳۸۹/۱۲/۲۱   خلاصه جلسه گذشته بحث در اعتبار بلوغ به عنوان یک شرط در مرجع تقلید بود حدوداً هشت دلیل برای شرطیت بلوغ در مرجع تقلید ذکر شد که این ادله را تا اینجا حدود چهار دلیل را مورد بررسی قرار دادیم. دلیل پنجم دلیل پنجمی که برای اعتبار بلوغ اقامه شده بود این بود که در مرجع تقلید عدالت معتبر است و اعتبار عدالت ملازم با اعتبار بلوغ است یعنی همین که می­گوئیم که مرجع تقلید باید عادل باشد این بالملازمه اثبات می­کند که مرجع تقلید باید بالغ هم باشد. اینجا اشکالی که متوجه این دلیل کرده­اند یا ممکن است اشکال بکنند این است که ملازمه­ای بین اعتبار عدالت

جلسه هفتاد و نهم – شرایط مرجع تقلید (بلوغ)

جلسه ۷۹ – PDF جلسه هفتاد و نهم شرایط مرجع تقلید (بلوغ) ۱۳۸۹/۱۲/۱۸   خلاصه جلسه گذشته بحث در اعتبار بلوغ در مرجع تقلید بود عرض کردیم در مسئله دو قول وجود دارد، قول اول، قول مشهور است که بلوغ را معتبر می­داند و ادله­ی این قول ذکر شد. قول دوم اما قول دوم، قول به عدم اعتبار بلوغ و جواز تقلید از صبی می­باشد. عمده­ی دلیل اینها اشکالاتی است که بر ادله­ی قول مشهور وارد کرده­اند و آن ادله را برای اثبات بلوغ کافی نمی­دانند. اعتبار یک شرط محتاج دلیل است و در جایی که انسان شک بکند یک شرطی معتبر است یا نه، اصل این است که آن چیز، شرط نیست. در مورد بلوغ هم می­گویند دلیلی بر

جلسه هفتاد و هشتم – شرایط مرجع تقلید (بلوغ)

جلسه ۷۸ – PDF جلسه هفتاد و هشتم شرایط مرجع تقلید (بلوغ) ۱۳۸۹/۱۲/۱۷   خلاصه جلسه گذشته بحث در شرایط مفتی و مرجع تقلید است. مسئله سوم را بیان کردیم و گفتیم که امام(ره) به بعضی از شرایط مرجع تقلید در این مسئله اشاره کردند و بعضی از این مسائل را بعداً در بحث­های دیگر اشاره می­کنند مثلاً شرط حیات را ایشان بعداً در مسئله سیزدهم مورد بررسی قرار می­دهند یا بعضی از شرایط را ایشان در اینجا اشاره کردند. مرحوم سید هم بحث از شرایط مرجعیت را در مسئله بیست و دوم ذکر کرده­اند و مسئله نهم فقط در رابطه با حیات و شرط حیات در مرجع تقلید است. ما در اینجا مجموعه­ی شرایطی که برای مرجع تقلید ذکر

جلسه هفتاد و هفتم – تتمه: وجوب تقلید

جلسه ۷۷ – PDF جلسه هفتاد و هفتم تتمه: وجوب تقلید ۱۳۸۹/۱۲/۱۶   قبل از اینکه مسئله سوم را شروع بکنیم یک تتمه­ای از بحث گذشته و مربوط به مسئله دوم باقی مانده که به بیان آن خواهیم پرداخت و بعد وارد مسئله سوم خواهیم شد. تتمه: وجوب تقلید اصل مسئله راجع به وجوب تقلید است، ببینید تا اینجا بحث ما از مشروعیت و جواز تقلید بود. اما می­خواهیم بگوئیم غیر از این بحث مشروعیت و جواز که گفتیم این جواز به معنای یک حکمی از احکام خمسه نیست و همان بحث مشروعیت می­باشد بحث دیگری درباره وجوب تقلید مطرح است. یک بحثی سابقاً داشتیم که تقلید جایز است و یک مسئله­ای داشتیم که در آنجا به معنای یکی از

جلسه هفتاد و ششم – ادله جواز تقلید (دلیل پنجم)

جلسه ۷۶ – PDF جلسه هفتاد و ششم ادله جواز تقلید (دلیل پنجم) ۱۳۸۹/۱۲/۱۵   از دسته سوم روایات چند روایت باقی مانده که اینها را بیان کنیم و بعد دسته چهارم را ذکر کنیم. دسته سوم روایاتی بودند که دال بر جواز افتاء بود. عرض کردیم اگر افتاء جایز باشد، قهراً باید ملتزم شویم به جواز تقلید و حجیت فتوای مجتهد و جواز اخذ به فتوای مجتهد و گرنه افتاء و امر به آن لغو خواهد بود. چند روایت را نقل کردیم. دو روایت دیگر را ذکر می­کنیم. روایت سوم: «ما نقله محمد بن ادریس فی آخر السرائر من کتاب هشام بن سالم عن ابی عبدالله(ع) قال: انما علینا آن نلقی الیکم الأصول و علیکم أن تفرعوا» بر ماست

جلسه هفتاد و پنجم – ادله جواز تقلید (دلیل پنجم)

جلسه ۷۵ – PDF جلسه هفتاد و پنجم ادله جواز تقلید (دلیل پنجم) ۱۳۸۹/۱۲/۱۴   بحث در دلیل پنجم برای جواز و مشروعیت تقلید یعنی روایات است. به طور کلی گفتیم روایات دو طایفه هستند: طایفه اول روایاتی که در آنها به خصوص عنوان تقلید ذکر شده است که نمونه­ای از آن را بیان کردیم. طایفه دوم در این طائفه یک عنوانی ملازم با عنوان تقلید ذکر شده است که خود این طایفه چند دسته می­باشد: دسته اول روایاتی هستند که مردم را به اشخاص معینی در مسائل دینی ارجاع می­دهند: روایت اول مانند روایاتی که از امام رضا(ع) در مورد بعضی از اشخاص از جمله عمری و پسرش، یونس بن عبدالرحمن، زکریا بن آدم و بعضی دیگر وارد شده

جلسه هفتاد و چهارم – ادله جواز تقلید

جلسه ۷۴ – PDF جلسه هفتاد و چهارم ادله جواز تقلید ۱۳۸۹/۱۲/۱۱   خلاصه جلسه گذشته بحث در استدلال به آیه ذکر برای جواز تقلید و حجیت فتوای مجتهد بود. یک اشکال از اشکالات به این دلالت ذکر شد و پاسخی که بعضی از بزرگان به این اشکال داده بودند، بیان شد. در بررسی این اشکال و جواب ما گفتیم که این پاسخ نمی­تواند این مشکل را حل بکند. اشکال دوم: اشکال مرحوم آخوند این اشکال، اشکالی است که مرحوم آقای آخوند ذکر کرده­اند. محصل این اشکال این است که اصلاً آیه دلالت بر وجوب سؤال و ترتیب اثر بر جواب ندارد چون سخن مستدل این بود که «فسئلوا اهل الذکر إن کنتم لاتعلمون» دارد جهال را به سؤال از

جلسه هفتاد و سوم – ادله جواز تقلید

جلسه ۷۳ – PDF جلسه هفتاد و سوم ادله جواز تقلید ۱۳۸۹/۱۲/۱۰   خلاصه جلسه گذشته تا اینجا شش اشکال به دلالت آیه نفر بر قبول قول مجتهد و فقیه ذکر کردیم و پاسخ این شش اشکال را دادیم. اشکال ششم این بود که از «لعلهم یحذرون» حذر عملی استفاده نمی­شود، حذر در آیه به معنای خوف نفسانی است و اگر حذر عملی نباشد دیگر نمی­توانیم به آیه استدلال کنیم برای جواز تقلید. پاسخ این اشکال را دادیم و گفتیم که حذر در اینجا حذر عملی می­باشد. اشکال هفتم سلمنا که از آیه، وجوب حذر عملی استفاده بشود و آیه دلالت بر لزوم حذر عمل ی ب کند و صرفاً به معنای خوف نفسانی ن باشد ، مشکل این است

جلسه هفتاد و دوم – ادله جواز تقلید

جلسه ۷۲ – PDF جلسه هفتاد و دوم ادله جواز تقلید ۱۳۸۹/۱۲/۰۹   خلاصه جلسه گذشته عرض شد که به آیه نفر برای جواز و مشروعیت تقلید استدلال شده است، تقریب استدلال به این آیه و اشکالات آن بیان شد. تا اینجا سه اشکال را گفتیم و هر سه را پاسخ دادیم. اشکال چهارم سلمنا که تفقه در آیه شامل اصول نشود و مختص به فروع باشد (چون یک بحث این بود که آیه می­گوید «ولولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین» این تفقه در دین یک معنای عامی دارد و شامل اصول و فروع هر دو می­شود یعنی یک عمومیت از این جهت دارد) در این اشکال می­گویند ما می­پذیریم که آیه اصلاً مربوط به فروع

جلسه هفتاد و یکم – ادله جواز تقلید

جلسه ۷۱ – PDF جلسه هفتاد و یکم ادله جواز تقلید ۱۳۸۹/۱۲/۰۷   خلاصه جلسه گذشته بحث در ادله­ی جواز تقلید بود و دلیل چهارم یعنی آیات ذکر شد. عرض شد که چند آیه برای اثبات جواز تقلید مورد استناد قرار گرفته که آیه اول آیه نفر می­باشد و تقریب استدلال به آیه نفر بیان شد. ملخص استدلال به آیه نفر خلاصه ­ی استدلال به این آیه این شد که آیه در واقع متشکل از چهار فقره است. فقره اولی «فلولا نفر من کل فرقة طائفة» دلالت بر وجوب نفر می­کند که از لولای تحضیضیه استفاده شده است. در فقره دوم «ولیتفقهوا فی الدین» به عنوان غایت نفر دلالت بر وجوب تفقه می­کند و منظور از تفقه معنای عام آن