جلسه پانزدهم-اعتبار کتاب کافی

دانلود-جلسه پانزدهم-PDF

جلسه پانزدهم
اعتبار کتاب کافی
20/۱۰/۱۳۸۹

اعتبار کتاب کافی:

در مورد اعتبار روایات کافی دو دیدگاه وجود دارد:

دیدگاه اول:

بعضی بر این باورند که همه روایات کتاب کافی صحیح و قطعی الصدور هستند.

دیدگاه دوم:

بعضی معتقدند کتاب کافی در عین اتقان و استحکامی که دارد اما درعین حال مشتمل بر روایات ضعیف السند هم می­باشد و ما نمی­توانیم ادعا بکنیم که همه روایات کافی صحیح هستند.

نکته: اگر معتقد به صحت تمام روایات کافی باشیم روایات کافی نیاز به بررسی سند ندارند اما اگر معتقد باشیم که به جهت ضعف­هایی که در روایات کتاب کافی وجود دارد نمی­توان گفت که تمام روایات کافی صحیح و قطعی الصدور هستند، در این صورت روایاتی که از کتاب کافی نقل می­شوند محتاج به بررسی سندی هستند.

دلیل قائلین به صحت تمام روایات کافی:

عمده­ترین دلیل قائلین به صحت تمام روایات کافی استناد به کلام مرحوم کلینی در مقدمه کتاب کافی است که در مقدمه­ی کافی در جواب سائلی که از مرحوم کلینی درخواست می­کند کتابی را بنویسد که مشتمل بر چند ویژگی باشد (آن ویژگی­ها را در جلسات گذشته بیان کردیم) در پاسخ، مرحوم کلینی به او می­نویسد:« اما بعد فَقَد فهمتُ یا اَخی ما شَکوتَ… و قلتَ انک تحب ان یکون عندک کتاب کافیٍ… وقد یسَّر الله و له الحمد تألیف ما سألتَ و اَرجُوا اَن یکون…» مرحوم کلینی می­گوید: خداوند تبارک و تعالی این را برای من فراهم کرد که من کتابی را تألیف کنم که تو خواسته بودی، چون یکی از آن ویژگی­هایی که سائل از مرحوم کلینی خواسته بود آنها را در کتابش لحاظ کند صحت روایات بود عبارت«بالآثار الصحیحه عن الصادقین(ع)»، ذکر شده و مرحوم کلینی هم می­فرماید من کتابی را که با این ویژگی­ها باشد نوشتم، این شهادتی است از ناحیه­ی مرحوم کلینی که این کتاب مشتمل بر روایات صحیحه می­باشد، پس عمده­ترین دلیل همین بیان خود مرحوم کلینی است.

بعضی گفته­اند که این کتاب توسط نواب خاص امام زمان(ع) به آن حضرت عرضه شده و ایشان این کتاب را پسندیده و فرموده:«والکافی کافٍ لشیعتنا» که کلام حضرت را دلیل بر صحت روایات کافی می­دانند، البته در سند این روایت اشکالاتی وجود دارد که در جای خودش باید بررسی شود.

اشکال اول: اشکال مامقانی بر این دلیل

صاحب تنقیح المقال و مرحوم آقای خویی اشکالاتی را مطرح کرده­اند دال بر اینکه که از عبارت کلینی نمی­توان استفاده کرد که تمام روایات کافی صحیح می­باشد.

صاحب تنقیح المقال می­گوید: کلینی تصریح نکرده که در کتاب کافی روایات غیر صحیح وارد نشده [۱] . یعنی آنچه که مرحوم کلینی در جواب سائل می­گوید این است که تو این کتاب را از من خواستی و من هم اجابت کردم، اما جواب مرحوم کلینی تصریح ندارد به اینکه تمام روایات کافی صحیح هستند، لذا صاحب تنقیح المقال می­گوید: عبارت مرحوم کلینی دلالت ندارد بر اینکه خودکلینی معتقد به صحت تمام روایات کافی است.

شواهد عدم دلالت عبارت بر مدعی:

مرحوم آقای خوئی در کتاب معجم رجال الحدیث [۲] شواهدی را ذکر می­کند که روایات غیر صحیح هم در کتاب کافی وجود دارد که آن شواهد عبارتنداز:

شاهد اول:

۱) اولین مورد، این است که می­فرماید: مرحوم کلینی در کافی تعدادی روایت نقل کرده که از معصومین نیست. ایشان در معجم رجال الحدیث دوازده مورد را ذکر می­کنند که کلینی از غیر معصومین روایت نقل کرده و صورتی که از غیر معصومین هم روایت نقل شده باشد نمی­توان گفت که تمام روایات کافی صحیح است.

شاهد دوم:

۲) دومین مورد، استناد به کلامی است از خود مرحوم کلینی، که در کتاب کافی عبارتی را آورده که از آن فهمیده می­شود خود ایشان جزم به صدور همه­ی روایات نداشته و آن، در مورد روایات متعارض است که مرحوم کلینی می­گوید: در مورد روایاتی که مختلف نقل شده، کسی نمی­تواند به طور دقیق بین آنها تمییز دهد و بگوید که کدامیک از معصوم صادر شده و کدام صادر نشده و خود ایشان ملاک­هایی را برای ترجیح روایات متعارض نقل می­کند که یکی از آنها اخذ به شهرت است، صرف ذکر روایات متعارض در کافی و ذکر مرجحات برای ترجیح یک دسته بر دسته دیگر با جزم به صدور سازگار نیست.

درست است که مرحوم کلینی غالباً روایاتی را نقل می­کند که مطابق نظر خودش هست لذا روایات متعارض کمتر نقل شده، اما در مواردی هم، روایات متعارض را بیان کرده که دراینصورت نمی­شود هر دو روایت از معصوم صادر شده باشد ولی مرحوم کلینی هر دو روایت متعارض را نقل کرده و مرجحات یکی بر دیگری را هم نقل کرده، لذا یکی را ترجیح داده، پس اجمالاً معلوم می­شود کتاب کافی مشتمل بر روایاتی است که خود مرحوم کلینی جزم به صدور آنها ندارد در این صورت مرحوم کلینی چطور می­تواند معتقد شود به اینکه هیچ روایت غیر صحیحی در کتاب کافی وجود ندارد چون در مورد روایات متعارضی که در کافی نقل شده حداقل یکی از طرفین تعارض نباید صادر شده باشد که این با اعتقاد به صحت همه­ی روایات، قابل جمع نیست.

شاهد سوم:

۳) مورد سوم این است که شیخ صدوق معتقد به صحت جمیع روایات کافی نبوده و اگر کلام مرحوم کلینی در مقدمه­ی کتاب کافی بر صحت همه­ی روایات دلالت می­کرد، معنا نداشت که شیخ صدوق بگوید: اینطور نیست که همه­ی روایات کافی صحیح باشد، چون اگر روایات کافی جمیعاً صحیح می­بود شیخ صدوق کتاب من لایحضره الفقیه را نمی­نوشت. اگر شیخ صدوق معتقد به صحت تمام روایات کافی بود سائلی را که درخواست نوشتن کتاب من لایحضره الفقیه بر وزان من لا یحضره الطبیب کرده بود به کتاب کافی ارجاع می­داد و معنا نداشت که کتاب مستقلی بنویسد، به علاوه در مواردی شیخ صدوق عباراتی دارد که اشعار به ضعف روایات کافی دارد مثل«ما وجدتُ هذا الحدیث الّا فی کتاب محمد بن یعقوب کلینی و لا رویتُه الّا من طریقه» اینکه می­گوید من این روایت را در جایی غیر از کتاب کلینی ندیده­ام و فقط از طریق او نقل می­کنم اشعار به ضعف روایت دارد، پس شیخ صدوق هم ازعبارت کلینی در مقدمه­ی کتاب این استفاده را نکرده که تمام روایات کافی صحیح می­باشد.

شاهد چهارم :

۴) مورد چهارم اینکه شیخ طوسی هم معتقد به صحت جمیع روایات کافی نبوده چون اگر معتقد به صحت جمیع روایات کافی بود مطالبی را نمی­گفت که از آنها استفاده می­شود معتقد به صحت جمیع روایات کافی نبوده، شاهد بر این مدعا این است که شیخ طوسی مواردی را از کافی در کتاب تهذیب و استبصار نقل می­کند و در اسناد آنها مناقشه می­کند که این مناقشه دال بر عدم صحت روایات کافی می­باشد مثلاً در یک روایتی نقل می­کند که: ما رواه محمد بن یعقوب بسنده عن ابی سعید الخُدری قال:«أمر رسول الله(ص) بلالاً أن ینادی…» بعد در ذیل این روایت شیخ طوسی می­نویسد قال محمد بن الحسن(شیخ طوسی):« فَما تضَمَّن هذا الحدیث من تحریم لَحم الحِمار الاَهلی موافقٌ للعامّه والرّجال الذین رَوَوا هذا الخبر اکثرُهم عامّه و ما یختصّون بنقله لا یُلتفت الیه» [۳] که این هم تصریحی است از ناحیه شیخ طوسی بر اینکه جمیع روایات کتاب کافی صحیح نیستند چه رسد به اینکه مقطوع الصدور باشند.

عمده اشکالاتی که بر دلالت عبارت کلینی بر اعتبار روایات کافی وارد شده، همین مواردی بود که ذکر شد که در آنها کلام مرحوم کلینی در مقدمه­ی کتاب کافی که به عنوان عمده­ترین دلیل بر صحت روایات کافی اقامه شده، مورد نقد واقع شده.

البته یک جهت دیگر هم وجود دارد و آن اینکه اگر مبنای ما درباب حجیت خبر، خبر موثوق الصدور باشد، از نقل روایت در کتاب کافی اطمینان به صدور پیدا می­کنیم ولو اینکه راویان ضعیف هم، در سند آن خبر باشند ولی اگر مبنا در باب حجیت خبر، خبرثقه باشد ناچاریم که سند روایات را بررسی بکنیم، چون وقتی گفتیم خبر ثقه حجت است باید وثاقت رُوات موجود در سند خبر، بررسی شود.

بحث جلسه آینده: باید ببینیم آیا دلیلی که برصحت جمیع روایات کافی اقامه شده صحیح است و آیا اشکالات وارد بر این دلیل جواب دارد یا نه که ان شاءالله درجلسه­ی آینده به آن اشاره خواهیم کرد. «والحمد لله رب العالمین»


[۱] . تنقیح المقال، ج۱، مقام سوم از مقدمه، ص۱۷۸.

[۲] . معجم رجال الحدیث، ج۱، مقدمه­ی اول، ص۲۵ ۲۷.

[۳] . تهذیب، ج۱، باب صید و زکات، ح ۱۷۰.