جلسه هشتم
سیر تدوین حدیث نزد شیعه
01/۰۹/۱۳۸۹
اصل، کتاب، جامع و مجامع:
بحث ما به اینجا رسید که در تدوین حدیث، مجموعه هائی که تدوین شد به اصل معروف گردید.
اصل عبارت استاز: روایات گردآوری شده که راوی، آنها را بلاواسطه از امام شنیده و ضبط کرده باشد. در مقابل اصل، فرع هست که عبارتاستاز: مجموعهای که از کتاب دیگری که از امام اخذ شده گرفته شده است. سه اصطلاحِ اصل، کتاب، و مصنّف، به مجموعههائی از روایات گردآوری شده، اطلاق میشد، منتهی اصل، روایاتی بوده که راوی بدونواسطه از امام شنیده و گردآوری کرده، کتاب و مصنّف شاید معنای اعمی داشته باشد که صرفاً به روایاتی که راوی بلاواسطه از امام شنیده باشد اطلاق نشود بلکه کتاب اعم بوده از روایاتی که شخص از امام با واسطه یا بی واسطه نقل میکرده، در هر صورت اصحاب اصول و مصنفین، توسط ابن غضائری در قرن پنجم تفکیک شدند که تا آن موقع این تفکیک بین اصحاب اصل و کتاب و تصنیف صورت نگرفته بود. بعضی از کتابهائی که نام مؤلفین و کتابهایشان در آنها ذکر شده عبارتند از: فهرست ابن ندیم (م. ۳۸۵ه.ق)، رجال نجاشی (م.۴۵۰ه.ق) که ۱۲۰۰نفر از اعلام شیعه را درآن ذکرکرده، فهرست شیخ طوسی (م.۴۶۰ه.ق)که حدود ۷۰۰ نفر راذکرکرده ،معالم العلماء که به عنوان فهرست ابن شهرآشوب (م.۵۸۸ه.ق) شهرت پیدا کرده که۳۰۰ نفر را نقل کرده است، کتابهای دیگری هم هست که نام بزرگان وکتابهایشان در این کتابها آمده است از جمله مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذّریعه الی تصانیف الشّیعه جلد۲، صدوهفده اصلو ترجمة مصنفین آنها را ذکر کردهاست.
آغاز مشکلات در نقل حدیث:
در هر صورت عمده مشکلات حدیثی و آن چیزهائی که بعنوان آسیب در علوم حدیث پیش آمد از اینجا پیدا شد، چون انگیزه های مختلف برای جعل حدیث وجود داشت. اشخاص غیر ثقه حدیث نقل میکردند، روایات زیادی در دسترس مردم بود، احادیث مجعول و غیر مجعول باهم آمیختهشدهبود، اینها تا زمانی که سند آن به طور دقیق بیان شود مشکلی ایجاد نمیکند اما در مرحله انتقال از این اصول به کتب و از کتب به جوامع و از جوامع به مجامیعروائی اشکالات زیادی پیدا شد ،اما برای اینکه دقیقاً مشکلاتی که بر اثر این نقل و انتقال پیدا شد روشن شود و علل و اسباب این مشکلات روشن شود، چند نمونه که در کتب حدیثی وجود دارد را اشاره میکنیم تا بدانیم که آشنائی با علم رجال و درایه از چه اهمیتی برخوردار است. اصول و کتب اولیه کمکم تبدیل شد به جوامعحدیثی مثلاً یکی از اصول اولیه نوادرابنابیعمیر است که شامل روایاتی بوده که مستقیماً از امام شنیدهاست یا جامع بزنطی یا مشیخه ابن محبوب که همه از اصول بودند که بعداً این اصول نیازمند تبویب و جامعیت بیشتری شدند مثلاً ابنابیعمیر در کتاب نوادر هر چه را که شنیده بود نوشته و ضبط کرده بود اما در یک تنظیم و ترتیب خاصی قرار نگرفته بود وهمه آنچه را که از امام در ابواب مختلف وارد شده ذکر نکردهبود فقط آن مقداری را که خودش شنیدهبود آوردهبود لذا نیاز به تدوین جوامع روائی، بیش از گذشته پیشآمد که اولاً تمام روایات را جمعکنند و مبَوَّب کنند و منظم کنند تا این احادیث حفظ شود لذا بحث تدوین این جوامع که پیش آمد کمکم کتب واصول اولیه متروک شدند، جوامع روائی که پیدا شد مانند: اصول کافی، تهذیب، استبصار، من لایحضرالفقیه، اینها در واقع برگرفته از اصول اربعه ما ه بودند که بعداً این کتب اربعه جایگزین اصول اربعه ما ه شدند. مثلاً سعی مرحومکلینی این بوده که احادیث معتبر را در کافی جمعآوری کند و این باعث شد خیلی از احادیث دیگر در این کتب ذکر نشود که بعدها بزرگانی به فکر افتادند برای اینکه احادیث دیگر را هم حفظ کنند مجامیع روائی را درست کنند مثلاً علامهمجلسی کتاب بحارالانوار را گردآوری کرد و یا شیخ حرعاملی که کتاب وسائل را نوشتهاست. البته باید توجه داشت که در این نقل و انتقالات مشکلات زیادی پدید آمد.
علل پدید آمدن این مشکلات:
الف) کوتاه کردن سند با تکیه بر قرائن چیزی بود که در جوامع روائی اتفاق افتاد یعنی اسناد روایات که در کتب اولیه به واسطه وجود قرائن روشن بودند در موقع انتقال به جوامع از آن قرائن جدا شدند و این باعث مشکلاتی شد.
ب) استنساخ و رونویسی.
ج) تفکیک محتوایی روایات.
الف) روشهای کوتاه کردن سند با تکیه بر قرائن:
۱. حذف اسم وآوردن ضمیر بجای اسم:
مثلاً حسین بن سعید اهوازی که از مشهورترین مؤلفین کتب اولیه روائی است و کتاب او از نظر اعتبار در حد کتب اربعه بوده، سه نوع سند از او نقل شده است که در ذیل ملاحظه میکنیم: در سند اول آمده، الحسینبنسعید عنمحمدبنسنان عن عبداللهبنمُسکان عنابی بصیر یحیی الاسدی، در سند دوم آمده، الحسین بن سعید عن حماد بن عیسی عن شعیببنیعقوبالعقرقوفی ،در سند سوم آمده، الحسینبنسعید عن حمّاد بن عیسی عن عبداللهبنمغیره عن عبداللهبنسنان ، در این سه سند که ذکرشد حسینبنسعید در صدر سند ذکر شدهاست، برای اینکه جلو این تکرار گرفتهشود، بجای آن از ضمیر استفادهکردهاند وگفته اند: «عنه»، مثلاً ذکر کردهاند: الحسینبنسعید عن حمادبنعیسی عن عبداللهبنمغیر ة عن عبداللهبنسنان عن ابیعبدالله… وعنه، عن شعیببنیعقوبالعقرقوفی…، عن ابیعبدالله… وفی خبرٍآخرٍ عنه(ع)، که در یک مورد «عنه» در صدر حدیث ذکرشده ودر مورد دیگر در ذیل، ذکرشده که ضمیر «عنه» در اول، عن حمادبنعیسی است و ضمیر«عنه» در دوم، به اباعبدالله برمیگردد که این سه روایت، وقتی از کتاب حسینبنسعید به کتب اربعه منتقل میشود و در بابهای مختلف قرار میگیرد، ممکن است به قرائن توجه نشود و قرائن منتقل نشود که وقتی این احادیث تفکیک میشوند و در باب مخصوص خودشان قرار میگیرند، منشأ اشتباه میشوند که مراد از«عنه» کیست.
۲. حذف بخشی از اسم:
گاهی بعضی از اسامی و القاب و کنیهها را حذف میکنند. مثلاً از شعیببنیعقوب عقرقوفی به عنوان شعیببنیعقوب نام میبرند یا از عبداللهبنسنان به عنوان ابنسنان نام میبرند که دو تا ابنسنان وجود دارد یکی عبداللهبنسنان و یکی محمدبنسنان که وقتی ابنسنان ذکر میشود معلوم نیست که منظور محمدبنسنان است یا عبداللهبنسنان، یا مثلاً از حمّادبنعیسی با عنوان حمّاد نام میبرند یا ابوبصیریحییالاسدی با عنوان ابوبصیر ذکرشدهاست در حالیکه دو ابوبصیر داریم یکی ابوبصیر یحییالاسدی ودیگری ابوبصیر لیث مرادی که وقتی ابوبصیر به تنهائی آورده میشود مشخص نمیشود کدامیک مورد نظر است .
۳. حذف بخشی از سند:
گاهی برای کوتاه کردن سند، بخشی از سند را حذف میکنند واین بخاطر این است که چون واسطههای نقلها معمولاً مشخص است واین طور نیست که هر کسی از هر کسی نقل کند پس واسطه را حذف میکنند. مثلاًدر نقلِ حسینبنسعید از ابوبصیریحییالاسدی، دو واسطة مشخص وجود دارد، یکی محمدبنسنان و دیگری عبداللهبنمُسکان که چون واسطهها معلوم است حذف شدهاند و مستقیماً میگویند: حسینبنسعید عنابیبصیر، که سند را کوتاه میکند ولی این متّکی بر قرینة تکرار بوده ولی در مقام نقل روایت بعدی آن را در اسناد بعدی به همان سند و معلّق بر سند اول ذکر میکنند، یا مثلاً در تهذیب، این طور آمده : محمدبنیعقوب عن سهلبنزیاد عن احمدبنمحمد عن داوودبنسرحان عن ابیعبدالله، که محمدبنیعقوبکلینی از سهلبنزیاد نقلکردهاست، در کافی همین حدیث اینطور نقلشده که عد ة مِناصحابنا عن سهلبنزیاد عنالحسنبنمحبوب عن عمربنیزید… باز در کافی اینطور نقلکردهاست که سهلبنزیاد عن احمدبنمحمد عن داوودبنسرحان عن ابیعبدالله… که روایت دوم در کافی معلق بر اولی است که عد ة مناصحابنا در این روایت حذف شدهاست، بر این اساس روایت تهذیب اینطور میشود که محمدبنیعقوب عن عد ة مناصحابنا عن سهلبنزیاد عن احمدبنمحمد… در حالیکه محمدبنیعقوبکلینی مستقیماً از سهلبنزیاد نقل نکردهاست اما وقتی در تهذیب روایت را نقل میکند واسطة «عد ة من اصحابنا» را حذف کردهاست.
بحث جلسه آینده: روش چهارم برای کوتاه کردن سند، ادغام اسناد است که در جلسه آینده ذکر میشود.
«والحمد لله رب العالمین»
نظرات