جلسه صد و سیزدهم
تنبیه چهارم – صورت دوم: تکرار شرط در قضیه واحده، معنای تداخل و عدم تداخل مسببات در این صورت و حق در مسئله
۱۴۰۰/۰۳/۱۱
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
عرض کردیم در بحث از تعدد اسباب و وحدت جزاء در دو صورت بحث میکنیم:
اول جاییکه دو قضیه شرطیه داشته باشیم مثل«اذا بلت فتوضأ» و «اذا نمت فتوضأ» الان دو قضیه شرطیه در اینجا ذکر شده و اسباب در آن متعدد است و جزاء واحد. در این صورت ما هم مسئله تداخل اسباب را مورد رسیدگی قرار دادیم و هم تداخل مسببات را و فرق این دو را نیز عرض کردیم که چیست.
صورت دوم: تکرار تحقق شرط در قضیه واحدة
صورت دوم جایی است که یک قضیه داشته باشیم مثل «اذا بلت فتوضأ» لکن تصویر تعدد در ناحیه شرط به این صورت است که ما به جای اینکه مثلا دو طبیعت متفاوت را به عنوان دو سبب در این دو قضیه شرطیه ذکر کنیم یک طبیعت به عنوان سبب وشرط ذکر شده لکن دو فرد از آن طبیعت محقق شده و در ظاهر این جمله و قضیه شرطیه نیز انعکاس پیدا نکرده. مثل اینکه کسی حدث بول از او دوبار سر زده یا کسی مثلا یک بار خوابیده و از خواب بیدار شده و آنگاه برای بار دوم خوابیده و از خواب بیدار شده است. اینجا بحث در این است که اگر دو فرد از طبیعت نوم یا بول تحقق پیدا کند آیا ما قائل به تداخل یا عدم تداخل اسباب میشویم و همچنین در ناحیه مسبب آیا باید قائل به تداخل شویم یا عدم تداخل؟ یعنی در قضیه واحده نیز مسئله تداخل و عدم تداخل اسباب و نیز تداخل و عدم تداخل مسببات تحقق پیدا میکند.
معنای تداخل و عدم تداخل اسباب و مسببات در قضیه واحدة
اگر بخواهیم موضوع تداخل اسباب و مسببات را در قضیه واحده تبیین کنیم باید اینطور بگوییم: معنای تداخل اسباب در قضیه واحده این است که آیا با حادث شدن متعدد بول (اینکه مثلا دوبار حدث بول سر بزند) آیا تکالیف متعدد به گردن مکلف ثابت میشود یا تکلیف واحد؟ یعنی ذمه مکلف مشغول به دو تکلیف میشود یا یک تکلیف؟ معنای تداخل مسببات در این قضیه هم این است که اگر ما قائل به عدم تداخل اسباب شدیم آیا در مقام عمل و امتثال یک وضو کافی است یا باید دوبار وضو گرفته شود؟ پس تصویر تداخل و عدم تداخل اسباب و نیز تداخل و عدم تداخل مسببات در قضیه واحده نیز معلوم شد. حال اینجا بالاخره باید قائل به تداخل شویم یا عدم تداخل؟
۱.عدم تداخل اسباب
برای اینکه به این سوال پاسخ دهیم ابتدا باید معلوم شود که چه چیزی اینجا به عنوان شرط ذکر شده است؟ آیا آنچه که به عنوان شرط بیان شده، طبیعة البول است یا کل فرد من افراد البول؟ اذا بلت فتوضأ آیا به این معنا است که اذا تحققت طبیعة البول فتوضأ یا اذا تحقق کل فرد من افراد البول یجب علیک الوضو؟
الف. اگر گفتیم شرط افراد طبیعت هستند معنایش این است که هر فردی در تأثیرگذاری و سببیت و شرطیت مستقل است یعنی فرد اول از بول مستقل در تأثیر است و فرد دوم از بول هم مستقل در تأثیر است، اما اگر گفتیم طبیعت و ماهیت بول سبب برای وجوب وضو است اینجا دیگر کاری به افراد نداریم یک طبیعت محقق شود، نتیجه آن وجوب وضو است.
لذا در صورتیکه شرط عبارت از کل فرد من افراد السبب باشد قهرا ما اینجا باید قائل به عدم تداخل شویم یعنی باید بگوییم فرد اول از بول موجب وجوب وضو است زیرا ظهور این قضیه در این است که هر فردی مستقل در سببیت و تاثیر است، فرد دوم که محقق شود اینجا نیز وجوب وضو ثابت میشود زیرا آن هم مستقل در سببیت و تأثیر است وچون هر فردی سببیت مستقل نسبت به جزاء دارد لذا باید به حسب قاعده قائل به عدم تداخل شویم.
ب. اما اگر گفتیم سبب و شرط عبارت از طبیعت و ماهیت بول است. بالاخره طبیعت و ماهیت با قطع نظر از افراد به عنوان سبب ذکر شده، یعنی چیزی که موجب ثبوت وجوب وضو شده طبیعة البول است، اگر طبیعت ملاک باشد طبیعتا با تحقق فرد اول از این طبیعت وضو ثابت شده، و در طبیعت دیگر تعدد و تکثر راه ندارد، زیرا الطبیعة توجد بوجود فرد ما، همان فرد اول که محقق شد طبیعت محقق میشود حال میخواهد فرد دیگر محقق شود یا نشود، مخصوصا که ما در این مسئله دید عرفی را ملاک قرار میدهیم. ما در مباحث گذشته در جایی که دو قضیه شرطیه در کار بود گفتیم دلیل بر تقدم ظهور جمله شرطیه بر اطلاق جزاء عرف است، عرف آن را مقدم میکند. عرف میگوید شرط و جمله شرطیه ظهور در سببیت مستقله دارد، حال اینکه ملاکش چیست عرض کردیم مبتنی بر برخی ارتکازات است که حتی ممکن است این ارتکاز باطل هم باشد مثل قیاس تشریع به تکوین یا مبتنی بر ارتکاز صحیح باشد. به هر حال اگر ملاک را عرف قرار دهیم مخصوصا این جهت بیشتر روشن میشود که عرف وقتی میبیند فرد اول از بول تحقق پیدا کرد، سبب برای تحقق وجوب وضو فراهم شده است، پس وضو واجب میشود،حال اینکه فرد دوم نیز تحقق پیدا کند اینجا دیگر ما به لحاظ طبیعت نمیگوییم تعدد پیدا شده است نمیگوییم طبیعت متعدد شده است، حکم عقلی «الطبیعة توجد بوجود فرد ما» هم یعنی طبیعت با اولین فرد، با یک فردی فی الجمله تحقق پیدا میکند. البته در بخش دیگر مشهور این است که «الطبیعة لاتنعدم الا بانعدام جمیع افرادها» طبیعت منعدم نمیشود مگر به اینکه همه افرادش منعدم شوند. این حکم عقلی البته مورد اشکال قرار گرفته از ناحیه برخی مثل امام خمینی، در بحث های اصولی این را ذکر کردیم که امام خمینی معتقد است اینکه گفته میشود «الطبیعة لا تنعدم الا بانعدام جمیع افرادها» درست نیست بلکه باید بگوییم «الطبیعة لاتنعدم الا بانعدام فرد ما» یا «الطبیعه تنعدم بانعدام فرد ما» همانطوری که به وجود فرد ما تحقق پیدا میکند به انعدام فرد ما نیز معدوم میشود. طبیعت به اعتبار آن فردی که معدوم شده منعدم میشود. به هر حال اگر طبیعت را ملاک قرار دهیم ممکن است کسی ادعا کند که اگر الطبیعة توجد بفرد ما طبیعت به اعتبار فرد اول تحقق پیدا میکند به اعتبار فرد دوم نیز تحقق پیدا میکند. پس به یک اعتبار طبیعت قابل تعدد است. اگر هم این پذیرفته شود به عنوان حکم عقلی است در حالیکه معیار ما نگاه عرف است و عرف میگوید «الطبیعة توجد بوجود فرد ما» و طبیعت را قابل تعدد نمیداند، همین که یک فردی تحقق پیدا کرد طبیعت موجود میشود و بیش از ما کاری نداریم.
به هر حال اینکه ما در این مسئله قائل به تداخل اسباب شویم یا قائل به عدم تداخل اسباب شویم مبتنی بر این است که شرط و سبب را در قضیه شرطیه واحده عبارت از کل فرد من افراد طبیعة البول بدانیم یا شرط و سبب را عبارت از خود طبیعة البول بدانیم. اگر کل فرد من افراد البول شرط و سبب قرار گرفته باشد اینجا قاعده اقتضای عدم تداخل دارد. اگر طبیعة البول به عنوان سبب و شرط اخذ شده باشد به حسب قاعده باید قائل به تداخل شویم. حال کدام یک از این دو اینجا قابل قبول است؟ بالاخره شرط و سبب عبارت از طبیعت است یا فرد؟
به نظر میرسد که اگر بخواهیم شرط و سبب را خود طبیعت قرار دهیم این از موضوع و محل نزاع خارج میشود زیرا محل نزاع ما در بحث تداخل و عدم تداخل این بود که دو فرد تحقق پیدا کردند که هر کدام دارای اثر هستند، اگر ما بخواهیم خود طبیعت را موضوع قرار دهیم و بگوییم شرط، طبیعت است، خود به خود از بحث ما خارج است. باید توجه داشته باشیم که نزاع ما در جایی است که دو فرد تحقق پیدا کند و هر فردی نیز یک سببیت مستقله ای داشته باشد که بعد بحث کنیم که آیا اینها تداخل پیدا می کنند یا خیر؟ اگر مسئله طبیعت اینجا ملاک باشد اگر آنچه که سبب قرار داده شده خود طبیعت باشد دیگر نزاعی باقی نمیماند. طبیعت موضوع قرار گرفته و کاری به افراد نداریم و قهرا باید بگوییم نزاعی در مورد تداخل و عدم تداخل نیست. بحث ما باید به نحوی صورت بگیرد که بالاخره ما دو فرد را که هر کدام دارای اثر مستقل هستند در نظر بگیریم تا ببینیم که آیا تداخل میکنند یا خیر؟ لذا به نظر میرسد که موضوع بحث یعنی آنچه که اینجا به عنوان شرط و سبب قرار گرفته باید کل فرد من افراد البول باشد یعنی منظور از اذا بلت فتوضأ این است که اذا تحقق کل فرد من افراد البول یجب علیک الوضو آنگاه جای این سوال است که اگر دو فرد از بول تحقق پیدا کنند ما قائل به تداخل شویم یا خیر؟
البته یمکن ان یقال که در مثال «اذا بلت فتوضأ» ما شرط و سبب را طبیعت قرار میدهیم اما آنچه که اینجا منظور است و داریم درباره آن بحث میکنیم افراد طبیعت هستند. در این صورت نیز خیلی فرق نمیکند و نتیجه یکی است. اگر بگوییم خود فرد به عنوان شرط و سبب قرار داده شده یا بگوییم طبیعت شرط و سبب قرار داده شده ولی منظور فرد طبیعت است، نتیجه این است که با تحقق دو فرد از افراد این طبیعت و با توجه به اینکه فرد سببیت برای وجوب وضو دارد و هر فردی سبب برای یک اثر است و هر یک تأثیر مستقل دارند قطعا قاعده اقتضای عدم تداخل دارد.
پس در جایی که قضیه شرطیه واحده باشد همانند جایی که دو قضیه شرطیه داریم قاعده اقتضای عدم تداخل دارد با توجه به اینکه شرط و سبب عبارت از فرد است و فرض این است که هر یک دو فرد مستقلا تأثیر در مسبب دارند. لذا اینجا باید قائل به عدم تداخل شویم.
۲. تداخل مسببات
تا اینجا معلوم شد که قاعده اقتضا میکند که اسباب تداخل پیدا نکنند. یعنی هر فردی از افراد وضو یک تکلیف به عهده ما ثابت میکند. حال آیا مسبب هم غیر متداخل است یعنی در مورد مسبب هم باید قائل به عدم تداخل شویم یا آنجا فرق میکند؟
بحث تداخل و عدم تداخل مسببات که اساسا مبتنی است بر قول به عدم تداخل در ناحیه اسباب که ببینیم اگر تکالیف متعدد شدند می توانیم در مقام امتثال به فعل واحد به هر دو تکلیف عمل کنیم یا خیر؟ در ناحیه مسبب چه باید بگوییم؟ اینجا نیز به نظر میرسد با توجه به آنچه که در صورت اول گفتیم که اساسا یا فرض مسئله در جایی است که میخواهد اجتماع الحکمین المتماثلین علی موضوع واحد باشد که گفتیم محال است و شدنی نیست و باید قائل به عدم تداخل شویم یا به نحوی است که اجتماع الحکمین المتماثلین پیش نمیآید. در این صورت اگر بخواهیم به ظهور این شرط نگاه کنیم و بگوییم ظاهر این جمله شرطیه واحده این است که اذا تحقق کل فرد من افراد البول یجب علیک الوضو، این ظهور دارد در تأثیر هر فردی در سبب به نحو استقلالی و لذا باید اینجا نیز قائل به عدم تداخل شویم.
بر فرض هم این ظهور را نادیده بگیریم اصل اشتغال این اقتضاء را دارد، زیرا فرض این است که تکالیف متعدد هستند، در ناحیه اسباب گفتیم تکلیف متعدد است، دو تکلیف به گردن ما آمده است، پس اشتغال متعدد یقینی است، برای اینکه فراغ یقینی پیدا کنیم باید امتثال نیز متعدد باشد لذا باید قائل به عدم تداخل شویم. پس در ناحیه مسببات نیز قاعده اقتضای عدم تداخل دارد.
بله اگر دلیلی قائم شد مبنی بر تداخل مسببات، دلیل قائم شد به اینکه ما در ناحیه مسبب و در مقام امتثال میتوانیم به فعل واحد هر دو تکلیف را امتثال کنیم، اینجا ما تابع دلیل هستیم و همانطور که قبلا گفته شد هیچ محذوری هم در ورود دلیل بر تداخل وجود ندارد بر خلاف شیخ انصاری که فرمودند که اساسا معقول نیست دلیل بر تداخل وارد شود که سخن ایشان را رد کردیم. پس با توجه به اینکه امکان ورود دلیل بر تداخل وجود دارد، چنانچه دلیل وارد شود ما میگوییم به فعل واحد میتوانیم امتثال را محقق کنیم ولی اگر دلیل نباشد قهرا باید قائل به عدم تداخل شویم و چند امتثال باید محقق شود.
تا اینجا تقریبا بحثهای مربوط به مفهوم شرط را بیان کردیم. بحث بعدی مفهوم وصف است و چون سر مطلب است و دیگر زمان کافی برای ادامه بحث نیست، بحث اصول را همین جا به پایان میرسانیم و در سال تحصیلی جاری و سال آینده تحصیلی انشاء الله اگر حیاتی باشد و توفیق سلب نشده باشد، بحث اصول را از مفهوم وصف ادامه خواهیم داد.
ضروت استفاده از فرصتها
امیدوارم همه دوستان وبرادران عزیز از این فرصت نسبتا طولانی تعطیلات آموزشی استفاده کنند، این فرصتها را غنیمت بشمرند، ارتقاء علمی هیچگاه نباید از ذهنها دور شود، کمالات علمی برای انسان هم بهرههای دنیوی هم بهرههای اخروی، لذا با تعطیلی درس گمان نشود که باید از تحصیل فاصله بگیریم. انسان هیچگاه نباید از تحصیل علم فارغ شود. عالی ترین مراتب علمی هم که داشته باشد باز نیازمند بالابردن علم و آگاهی و معرفت خودش است. برای امثال ما که در مسیر زندگی یک هدفی را تعقیب میکند این مسئله مهم تر است. مسائل و مطالب بسیاری وجود دارد که نیازمند بررسی و تحقیق و مطالعه است. ما باید آگاهی های خودمان را در زمینه های مختلف بالا ببریم، در تاریخ اسلام در معارف و اعتقادات در فقه و استدلالات مربوط به احکام شرعی، در مورد قرآن، اینها با قطع نظر از شبهات و پرسش هایی است که هر روز ما با طیف جدید و نسل تازه ای از آنها روبرو هستیم، قاعدتا پاسخ گویی به این سوالات و پرسشها نیازمند توانمندی های پیشینی است. اگر میخواهیم از عهده پاسخگویی به این شبهات و سوالات بربیاییم، اگر میخواهیم به صورت ریشهای برای دین و عقاید دینی تلاش کنیم چارهای نداریم جز مجهز شدن به ابزارهایی که به ما قدرت و توانایی پاسخ گویی به سوالات و پرسشها را بدهد. بدون این ابزار مسلما قادر نخواهیم بود این شبهات را از ذهن ها پاک کنیم. نتیجه این می شود که یک چهره ای ناتوان از خودمان و از دینمان ارائه میدهیم. خودمان را به عنوان کسانی که توانایی حل مشکلات را ندارند ،دینمان را به عنوان مجموعه ای که قادر به حل سوالات و شبهات فکری نیست جلوه خواهد داد.
لذا علی رغم همه سختی ها و مشکلات در این ایام و شرایط، مشکلات زندگی، معیشتی، گرفتاری هایی که وجود دارد و اطلاع دارم از وضع بسیاری از طلاب، باز باید این رسالت و مسئولیت فراموش نشود و مسلما هر کدام از ما در حد تواناییمان و فراخور حالمان و امکاناتمان حتما مورد بازخواست قرار خواهیم گرفت که شما که به عنوان مرزبانان فکر و عقیده و ایمان مردم بودید چه کردید برای پاسداری از این حریم؟ کسی که نگهبانی از مرز و بوم را به عهده میگیرد بیداری شب و سختی و سرما و گرما که مبادا حرکتی از دید او پنهان بماند. مرزبانان فکر و عقیده مردم نیز باید بیداری و سختی ها را تحمل کنند و خودشان را مجهز کنند با دوربین های فکرشان، با تیزبینی دورترین نقاط اندیشه دشمنان و فکر دشمنان دین را رصد کنند و از نقشه های آنها آگاه باشند تا بتوانند از فکر و عقیده امت اسلامی در برابر هجمه های آنها مراقبت و پاسداری کنند.
خواهشم این است که عزیزان برای این ایام یک برنامه ریزی درستی داشته باشند و نهایت بهره و استفاده را ببرند تا حداقل آن مسئولیتی که به عهده شان است را تا حدودی انجام داده باشند کوتاهی نکرده باشند. انشاء الله آقایان برنامه ریزی کنند. برای همه شما آرزوی توفیق دارم و دعا میکنم از شما هم متقابلا در خواست میکنم که ما را از دعای خیرتان محروم نکنید.
نظرات