جلسه هشتاد و نهم-مقدمه

دانلود-جلسه هشتاد و نهم-PDF

جلسه هشتاد و نهم

مقدمه

۱۳۹۰/۰۲/۰۴

خلاصه جلسه گذشته

بحث ما در جمع بین حکم ظاهری و واقعی بود، تا اینجا مقدمه­ای را عرض کردیم که پیوند و ارتباط این بحث را با شبهه ابن قبه که در رابطه با امکان تعبد به مظنه بود روشن بکنیم، مطالبی راجع به آن بحث و شبهه و اشکالات ایشان و ادله­ای که اقامه کردند و محاذیری که در رابطه با آن مسئله پیش می­آمد را روشن کردیم، بعد از آن مقدمه نکته­ای را تذکر دادیم که برای روشن شدن محل نزاع لازم بود؛ یعنی نکته­ای که در جلسه گذشته عرض کردیم برای این بود که نزاعی که در اینجا وجود دارد کاملاً معلوم شود که ما در صدد جمع بین حکم واقعی به چه معنا و حکم ظاهری به چه معنا هستیم؛ یعنی نزاعی که واقع شده یا راه حل­هایی که برای جمع بین حکم واقعی و حکم ظاهری ارائه شده مشخص شود در چه محدوده­ای و بر اساس چه معنایی از حکم واقعی و حکم ظاهری ارائه شده است.

نکته دوم

نکته دوم که لازم است برای تنقیح موضوع بحث اشاره شود این است که محاذیری که در تعبد به امارات ظنیه مطرح شده و در نتیجه خواسته­اند بگویند تعبد به امارات ظنیه ممکن نیست از طرف اصولیین پاسخ داده شده که این پاسخ­ها به عنوان جمع بین حکم واقعی و ظاهری مطرح می­شود، از آنجایی­ که جمع بین حکم واقعی و ظاهری در جهات مختلف مربوط به حکم است لذا پاسخ­ها هم باید متناسب با این جهات مختلف باشد، اینکه گفتیم جهات مختلف حکم بخاطر این است که بعضی از این محاذیر مربوط به ملاک حکم است، بعضی مربوط به مبادی حکم است، بعضی مربوط به خود خطاب است و بعضی هم مربوط به لازم خطاب است لذا چون حیثیات و جهات مختلفی در رابطه با حکم وجود دارد بنابراین جواب­هایی هم که نسبت به این محاذیر داده می­شود باید ناظر به آن جهات باشد، این نکته را از این جهت عرض می­کنیم که آنچه به عنوان جمع بین حکم واقعی و ظاهری مطرح می­شود ولو در پاسخ به این محاذیر چهارگانه است اما ما چهار نوع جواب در این بحث مشاهده نمی­کنیم، در مقام جواب به این محاذیر بعضاً بین این جهات تفکیک نکرده­اند؛ یعنی جواب را به صورت کلی داده­اند؛ مثلاً در رابطه به دو یا سه محذور یک جواب داده­اند و در رابطه با محذور دیگر جواب دیگری داده­اند؛ مثلاً لزوم القاء در مفسده و تفویت مصلحت یکی از محاذیر بود؛ یکی از تالی فاسدهای ذکر شده برای تعبد به امارات ظنیه این بود که اگر شارع بخواهد ما را متعبد به امارات ظنیه بکند نتیجه­اش این است که خودش به دست خودش ما را به سوی مفاسد سوق می­دهد و باعث می­شود که مصلحت­ها از ما فوت شود چون وقتی برای نماز جمعه وجوب جعل می­کند؛ معنایش این است که نماز جمعه دارای یک مصلحت ملزمه­ای بوده که ما باید آن را استیفاء می­کردیم حال اگر خود شارع به ما دستور بدهد:«صدق العادل»؛ یعنی خبری را که عادل می­آورد تصدیق بکنید و برای شما حجت است و خبر واحدی به ما بگوید نماز جمعه حرام است در اینصورت شارع به دست خودش باعث می­شود که مصلحت نماز جمعه از ما فوت شود، پاسخی که به این محذور داده­اند غیر از پاسخ­هایی است که در رابطه با مشکل اجتماع مفسده و مصلحت یا اجتماع مثلین و ضدین یا اجتماع کراهت و اراده یا حب و بغض مطرح کرده­اند، قدر مسلم این است که راه حل مشکل القاء در مفسده و تفویت مصلحت با محاذیر دیگر فرق می­کند حال جمع بین حکم واقعی و ظاهری ناظر به کدامیک از اینهاست و برای چه بین حکم واقعی و ظاهری جمع می­کنید؟ آیا بخاطر این بین حکم واقعی و ظاهری جمع می­کنید که اجتماع در ملاک حکم واقعی و ظاهری پیش نیاید یا بین حکم واقعی و ظاهری جمع می­کنید چون اگر حکم واقعی و ظاهری هر دو با هم وجود داشته باشد القاء در مفسده یا تفویت مصلحت پیش می­آید؟ بحث جمع بین حکم واقعی و ظاهری آیا راه حلی است برای حل همه محاذیر چهارگانه یا راه حلی است برای حل بعضی از این محاذیر چهارگانه که عرض کردیم؟ این جهت در عبارات روشن نشده، حتی در کتب بعضی اصولیین معاصر نکاتی را ذکر کرده­اند یا بالصراحه گفته­اند که جمع بین حکم واقعی و ظاهری نظر به حل مشکله اجتماع حب و بغض یا اراده و کراهت دارد، در حالیکه این دو از مبادی حکم هستند. پاسخ این سؤال این است که در بخشی از مباحث جمع بین حکم واقعی و ظاهری راه حل­ها ناظر به رفع دو محذور از محاذیر چهارگانه است: یکی اجتماع حب و بغض و اجتماع اراده و کراهت (مربوط به مبادی حکم) و دیگری اجتماع مصلحت و مفسده (مربوط به ملاک حکم) وقتی می­گوییم خداوند متعال نماز جمعه را در عصر غیبت به حسب واقع واجب کرده؛ یعنی اراده او به تحقق نماز جمعه متعلق شده حال اگر شارع ما را ملتزم به عمل به خبر واحد بکند و بگوید:«صدق العادل» و راوی عادلی مثل زراره از حرمت نماز جمعه خبر بدهد (درست است که روایت، حرمت نماز جمعه را بیان کرده اما ما به اعتبار اینکه شارع دستور داده به خبر عادل عمل کن می­گوییم به دستور شارع نماز جمعه حرام است)؛ معنای آن این است که شارع نسبت به نماز جمعه در عصر غیبت کراهت دارد پس تحقق نماز جمعه در عصر غیبت هم مورد اراده شارع می­باشد چون در لوح محفوظ ثبت شده و هم مورد کراهت شارع می­باشد چون خودش دستور داده که خبری را که عادل می­آورد تصدیق کنید و خبر عادل می­گوید نماز جمعه حرام است، در اینصورت اجتماع اراده و کراهت پیش می­آید، در مورد حب و بغض هم سخن همین است که عرض شد؛ یعنی وقتی نماز جمعه واجب می­شود معنایش این است که به حسب واقع نماز جمعه محبوب شارع است اما وقتی در مقابل به ما می­گوید به خبر عادل ترتیب اثر بدهید و ما می­بینیم زراره می­گوید نماز جمعه در عصر غیبت حرام است؛ معنایش این است که نماز جمعه مبغوض شارع است، در اینصورت اجتماع حب و بغض پیش می­آید، این به حسب مبادی بود.

به حسب ملاک هم این مشکل وجود دارد؛ یعنی وقتی شارع می­گوید نماز جمعه در عصر غیبت واجب است معنایش این است که نماز جمعه دارای مصلحتی بوده که شارع وجوب آن را در لوح محفوظ جعل کرده است و این مصلحت، ملاک حکم وجوب است، از طرف دیگر وقتی شارع می­گوید به خبر عادل ترتیب اثر بدهید؛ یعنی اگر زراره گفت نماز جمعه در عصر غیبت حرام است معنایش این است که نماز جمعه مفسده­ای دارد که باید از آن دوری شود و این مفسده، ملاک حکم حرمت است پس ملاک حکم وجوب(مصلحت) و ملاک حکم حرمت(مفسده) هر دو با هم جمع شده و اجتماع مصلحت و مفسده پیش می­آید. اجتماع مصلحت و مفسده غیر از مسئله القاء در مفسده و تفویت مصلحت است چون اجتماع مصلحت و مفسده مربوط به ملاک حکم است ولی القاء در مفسده و تفویت مصلحت مربوط به لازم خطاب است.

این دو محذور(محذور مربوط به مبادی حکم مثل اجتماع حب و بغض یا اجتماع اراده و کراهت و محذور مربوط به ملاک حکم که اجتماع مصلحت و مفسده بود) محاذیری هستند که بسیاری از جواب­ها بدون اینکه بخصوص این محاذیر توجه کنند ناظر به حل این مشکل هستند؛ یعنی شما در بعضی راه حل­هایی که برای جمع بین حکم واقعی و ظاهری ارائه می­شود از جمله راه حل­های مرحوم شیخ و مرحوم آخوند فی الجمله این تفکیک­ها را نمی­بینید که کدام مشکل را می­خواهند حل بکنند بلکه به طور کلی راه حل­هایی ارائه شده که با عنایت به آن­ها می­خواهند همه این محاذیر را حل بکنند و اصلاً ذکر نکرده­اند که این راه حل در رابطه با کدامیک از محاذیر است، در مقابل عده­ای دیگر مثل مرحوم نائینی و امام(ره) در مقام پاسخ از محاذیر ذکر شده بین این محاذیر تفکیک کرده­اند و برای بعضی از محاذیر یک پاسخ داده­اند و برای بعضی دیگر از محاذیر پاسخ دیگری داده­اند.

سؤال: نیازی به تفکیک پاسخ­ها به حسب محاذیر مختلف نداریم چون اگر ما یکی از این محاذیر را؛ مثلاً محذور مربوط به مبادی حکم را حل کردیم بقیه محاذیر خود به خود مرتفع می­شود و نیازی نیست به آن­ها پاسخ جداگانه داده شود.

استاد: سلّمنا با پاسخ به یکی از این محاذیر نیازی به پاسخ دادن از محاذیر دیگر نباشد اما این سخن در صورتی صحیح است که محاذیر در مرتبه مقدم بر حکم برطرف شود که در اینصورت محاذیر مراتب بعدی هم خود به خود برطرف می­شود اما نمی­توان عکسش را ادعا کرد؛ مثلاً نمی­توان گفت با پاسخ از محذور تفویت مصلحت و القاء در مفسده محذور مربوط به ملاک حکم(اجتماع مصلحت و مفسده) هم برطرف شده است.

سؤالی که مطرح می­شود این است که بحث جمع بین حکم واقعی و ظاهری به بعضی از این محاذیر مربوط می­شود یا به همه محاذیر؟ بعضی جمع بین حکم واقعی و ظاهری را به بعضی از محاذیر اختصاص داده­اند و گفته­اند جمع بین حکم واقعی و ظاهری در واقع بیان راه حل­هایی است برای حل مشکله اجتماع حب و بغض یا حل مشکله اراده و کراهت و این ربطی به مسئله لزوم القاء در مفسده و تفویت مصلحت ندارد، آیا ما وقتی می­گوییم جمع بین حکم واقعی و ظاهری، در بعضی جهات این انطباق وجود دارد یا از همه جهات منطبق با بحث امکان تعبد به مظنه است؟

آنچه به نظر ما می­رسد این است که بحث جمع بین حکم واقعی و ظاهری در واقع انطباق کاملی دارد با محاذیر چهارگانه­ای که عرض شد؛ یعنی در واقع جمع بین حکم واقعی و ظاهری به طور کلی به هر راه حلی که در پاسخ به این محاذیر چهارگانه داده شده اطلاق می­شود، وقتی به هر کدام از حکم واقعی و ظاهری به دقت بنگریم می­بینیم که هر کدام مراتبی دارند مقدماً و لوازمی دارند مؤخراً و بالاخره حکم چه واقعی باشد و چه ظاهری نیاز به ملاک و مبادی و امتثال دارد، حال اگر مشکلی در رابطه با حکم واقعی و ظاهری باشد این مشکل در همه این ابعاد است و اگر هم مشکلی نباشد همه این ابعاد با هم قابل حل است.

لذا این نکته­ای را که عرض کردیم برای تنقیح محل بحث و نزاع است که توجه داشته باشیم بحث جمع بین حکم واقعی و ظاهری؛ یعنی در واقع بحث از راه حل­های مختلف ارائه شده برای مشکله اجتماع دو حکم(حکم واقعی و ظاهری) که ممکن است توهم شود این دو حکم از حیث ملاک یا مبادی یا از حیث خود خطاب یا از حیث لوازم خطاب قابل جمع نیستند.

روشی که ما برای پاسخ دادن به محاذیر چهارگانه دنبال می­کنیم این است که در مرحله اول پاسخ­هایی که به دو محذور اصلی؛ یعنی مشکل اجتماع مفسده و مصلحت و اجتماع حب و بغض و اراده و کراهت داده شده را ذکر می­کنیم، در واقع می­گوییم یک راه حل مربوط به محاذیری است که مربوط به خود حکم است چه آن محذور مربوط به ملاک حکم و چه مربوط به مبادی حکم و چه مربوط به خطاب و حکم باشد و راه حل­ دیگر مربوط به لازم خطاب است مثل القاء در مفسده یا تفویت مصلحت.