تذکرات اخلاقی

پیروزی انقلاب اسلامی صحنه تجلی قدرت خداوند بود

امروز هم چهارشنبه است و هم نزدیک ایام ولادت مولا امیرالمؤمنین(ع) هستیم، روز ۱۳ رجب و هم امروز دوازدهم بهمن سالروز ورود امام(ره) به کشور ایران و آغاز ایام دهه فجر انقلاب اسلامی است؛ روز ولادت امام جواد(ع) هم هست. چند مناسبت با هم اجتماع کرده است؛ ولادت امام جواد(ع) یکی از ایام الله است، ولادت امیرالمؤمنین(ع) یکی از ایام الله است، ورود امام به این کشور یکی از ایام الله بود؛ به قول خود امام(ره) ۲۲ بهمن که روز پیروزی انقلاب اسلامی است، از ایام الله است. ایام الله بودن حوادث، الی الابد ثابت است و قابل تغییر نیست، ولو بعدها هر اتفاقی هم بیفتد، این زیر سؤال نمی‌رود. اگر ما یوم الله را درست درک کنیم، مسلماً هیچ

ترس و ریشه‌های آن

روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که بسیار آموزنده و کارساز است برای همه ما. می‌فرماید: «لَا تُشْرِكَنَّ فِي رَأْيِكَ جَبَاناً يُضَعِّفُكَ عَنْ الْأَمْرِ وَ يُعَظِّمُ عَلَيْكَ مَا لَيْسَ بِعَظِيمٍ»؛ در فکر و رأی و اندیشه خودت آدم ترسو را شریک نکن، یعنی با انسان ترسو مشورت نکن؛ چون تو را در کارت تضعیف و سست می‌کند، در تصمیم‌گیری تو را متزلزل می‌کند؛ آنچه را که بزرگ نیست برای تو بزرگ جلوه می‌دهد. بعضی از انسان‌ها ترسو هستند، شلوغ‌کن هستند و از کاه کوه می‌سازند. یک چیزی را که با آنها مورد مشورت قرار می‌دهی اینقدر اما و اگر و احتیاط پیش روی انسان می‌گذارند که انسان در تصمیم‌گیری متزلزل می‌شود. هزار خطر احتمالی را فهرست می‌کنند و باعث می‌شوند که

معنای احسان به والدین

امروز چهارشنبه است و روایتی از امام صادق(ع) بخوانیم: «عَنْ أَبِي وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً فَقَالَ الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً هُمَا يَحْتَاجَانِ إِلَيْهِ».[۱] ابی‌ولاد می‌گوید من از امام صادق(ع) در مورد آیه «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً»، پرسش کردم؛ امام صادق(ع) فرمود: احسان به پدر و مادر به دو چیز تحقق پیدا می‌کند. البته این معنایش آن نیست که محصور در اینهاست و غیر این نیست؛ این دو شاید برجسته‌ترین جلوه‌های احسان بالوالدین باشند. یکی اینکه مصاحبت با آنها را نیکو قرار دهی؛ صحبت یعنی معاشرت، مصاحبت و معاشرت با آنها به نیکویی و حسن باشد. این معاشرت و صحبت یک دایره وسیعی دارد؛ از نگاه کردن

 ملت ایران با همه سلایق همواره در برابر اجانب ید واحده بوده اند.

امروز تجمعی اعلام شده برای محکومیت اقدام موهن و سخیف یک نشریه فرانسوی، انشاء الله همه دوستان هم حضور پیدا می‏کنند. این اهانت‏ها از سوی بیگانگان و اجانب همیشه بوده و اینها از هر فرصتی برای اهانت و توهین به معتقدات مسلمین و مقدسات مسلمانان سوء استفاده کرده‎اند. چندی قبل هم به پیامبر گرامی اسلام(ص) اهانت کرده بودند، الآن هم با کاریکاتورهای سخیف و موهنی که چاپ کردند به مقام مرجعیت و رهبری معظم انقلاب توهین کردند به اسم آزادی بیان و اینکه نشریات در بیان عقاید خود آزادند. اما می‏خواهم عرض کنم که مسلمانان، شیعیان، ایرانیان با همه تفاوت‏هایی که در دیدگاهها و سلیقه‏هایشان دارند همواره در مقابل اجانب ید واحده بوده‏اند. همه باید مراقب باشند مسائل با هم

شهید سلیمانی یک دیندار انقلابی تمام عیار بود

روایتی از امام صادق(ع) در باب شهادت و جهاد در راه خدا وارد شده که حضرت می‌فرماید: «لِلْجَنَّةِ بَابٌ يُقَالُ لَهُ بَابُ الْمُجَاهِدِينَ يَمْضُونَ إِلَيْهِ فَإِذَا هُوَ مَفْتُوحٌ وَ هُمْ مُتَقَلِّدُونَ بِسُيُوفِهِمْ وَ الْجَمْعُ فِي الْمَوْقِفِ». بهشت دری دارد به نام مجاهدین که آنها با حمایل شمشیرهای خود (اسلحه‌های خود) به سوی آن در که باز و مفتوح است رهسپار می‌شوند، در حالی که سایرین و مردم در صحرای محشر متوقف هستند. این خیلی مطلب مهمی است درباره قتال کنندگان در راه خدا، کسانی که برای دین خدا و در راه دفاع از راه خداوند تبارک و تعالی جهاد و تلاش می‌کنند. خداوند چنین ارزشی برای مجاهدین فی سبیل‌الله قرار داده است؛ این گوشه‌ای از ارزش کار اینهاست. ما اگر

دنیا سرای سختی

دنیا سرای سختی روایتی است از رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «أَيُّهَا النَّاسُ هَذِهِ دَارُ تَرَحٍ لَا دَارُ فَرَحٍ وَ دَارُ الْتِوَاءٍ لَا دَارُ اسْتِوَاءٍ فَمَنْ عَرَفَهَا لَمْ يَفْرَحْ لِرَجَاءٍ وَ لَمْ يَحْزَنْ لِشَقَاءٍ». ای مردم، این دنیا خانه دشواری و سختی است، نه سرای آسودگی؛ خانه غم است و نه خانه سرور؛ خانه دشواری است و نه سرای آسودگی؛ پس کسی که این دنیا را بشناسد، از امیدها و خوشی‌هایی که دارد سرمست نمی‌شود و از ناخوشی‌ها و سختی‌ها و گرفتاری‌ها افسرده و غمگین نمی‌شود، گرفتار حزن نمی‌شود. این اشاره به یک امر بسیار مهم در زندگی انسان می‌کند؛ اگر این قانون و قاعده را انسان بپذیرد، باید قبول کند که سختی از زندگی انسان جداشدنی نیست؛ «لقد خلقنا الانسان

 عبادت خالص شرط بهره‌مندی از برترین مصالح

روایتی از صدیقه کبری فاطمه زهرا(س) به مناسبت ایام فاطمیه نقل می‌کنم. فاطمه زهرا(س) می‌فرماید: «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه‏». کسی که عباداتش را خالص کند، عبادات پاک و بی‌شائبه را تقدیم به محضر ربوبی کند، خداوند تبارک و تعالی افضل مصلحت‌ها را برای او مقرر می‌کند. خدا بالاترین فضیلت‌ها یا افضل مصلحت‌ها را بر او فرود می‌آورد. اولاً گوینده این سخن، فاطمه زهرا(س) است که در صدق و راستی نمونه بود و آنچه می‌گفت مثل سخن پیامبر(ص) مبتنی بر آموزه‌های وحیانی و بدون تردید مبیّن یک حقیقت است. این یک قاعده است که ما به آن کم توجه می‌کنیم. کسی که برای خدا عبادتش را خالص کند، یعنی هر کاری می‌کند برای

ترس و ریشه‌های آن

  ترس و ریشه های آن روایتی از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که بسیار آموزنده و کارساز است برای همه ما. می‌فرماید: «لَا تُشْرِكَنَّ فِي رَأْيِكَ جَبَاناً يُضَعِّفُكَ عَنْ الْأَمْرِ وَ يُعَظِّمُ عَلَيْكَ مَا لَيْسَ بِعَظِيمٍ»؛ در فکر و رأی و اندیشه خودت آدم ترسو را شریک نکن، یعنی با انسان ترسو مشورت نکن؛ چون تو را در کارت تضعیف و سست می‌کند، در تصمیم‌گیری تو را متزلزل می‌کند؛ آنچه را که بزرگ نیست برای تو بزرگ جلوه می‌دهد. بعضی از انسان‌ها ترسو هستند، شلوغ‌کن هستند و از کاه کوه می‌سازند. یک چیزی را که با آنها مورد مشورت قرار می‌دهی اینقدر اما و اگر و احتیاط پیش روی انسان می‌گذارند که انسان در تصمیم‌گیری متزلزل می‌شود. هزار خطر احتمالی را

نشانه‌های تقوا

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند «لِلمُتَّقي ثَلاثُ عَلاماتٍ: إخلاصُ العَمَلِ و قِصَرُ الأمَلِ و اغتِنامُ المَهَلِ»؛ متقی سه نشانه دارد، سه علامت دارد. اول اخلاص است؛ اخلاص در کار، اینکه کارها را برای خدا انجام می‌دهد و نه برای دیگران و نه برای شهرت و نام، نه برای نان، این خیلی مهم است؛ تقوا دامنه وسیعی دارد. ما تقوا را فقط در برخی ظواهر و پایبندی به بعضی مناسک می‌دانیم؛ این پایبندی به مناسک را همه دارند، اگر به حسب این پایندی‌های ظاهری بود، همه مردم و همه مسلمانان متقی بودند. پرهیزکاری و تقوا به این است که باطن ما، انگیزه و نیت ما در کارها خدا باشد. دوم، کوتاهی آرزوها؛ آرزوهای بلند و خواب و خیال‌های کذایی با تقوا منافات دارد. همت

اثر عمل بر علم

قال رسول الله(ص): «مَن عَمِلَ بِما يَعلَمُ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلمَ ما لَم يَعلَم[۱]»؛ کسی که عمل کند به آنچه که می‎داند، خداوند علم و دانش آن چرا که نمی‎داند را نیز به او عطا می‎کند. البته این روایت با تعابیری نظیر همین عبارت با تفاوت‎های جزیی از حضرت علی (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) نقل شده است. بر طبق این روایت کسی که به دانسته‎های خودش عمل کند این آمادگی و استعداد و زمینه را پیدا می‎کند که خداوند نسبت به آنچه که نمی‎داند نیز به او آگاهی دهد. البته این از ویژگی‎های علم الهی است. اگر کسی علم دین و علم خداشناسی و احکام شرعی و اخلاق الهی را تحصیل کند، به میزانی

ارزش علم

قال علی(ع): «كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلاَّ وِعَاءُ اَلْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ».[۱] امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: هر ظرفی به واسطه آن چیزی که در آن قرار داده می‌شود، تنگ‌تر و محدود‌تر می‌شود، با هر ابعادی آن را در نظر بگیریم، با محتوای خودش و به حسب آن مقداری که در آن ظرف ریخته می‌شود، محدودتر می‌شود؛ از یک ظرف کوچک بگیرید تا ظرف‌های بزرگ، چه طبیعی و چه غیرطبیعی. …. پس هر ظرف و هر وعائی با آنچه که در آن ظرف ریخته می‌شود، محدود و تنگ می‌شود؛ مگر ظرف دانش و علم که نه تنها با محتوای خودش و آن چیزی که در درون آن ریخته می‌شود تنگ نمی‌شود، بلکه وسیع‌تر می‌شود. ظرف علم و دانش، روح آدمی است؛ روح

قناعت به جهل مانع پیوستن انسان به صالحان (بخش دوم)

در جلسه گذشته روایتی از حضرت علی(ع) را خواندم که «لولا خَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ کُلُّهُم صالِحینَ: أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ، وَالحِرصُ عَلَى الدُّنیا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّیاءُ فِی العَمَلِ، وَالإِعجابُ بِالرَّأیِ»[۱] اگر پنج خصلت بود همه مردم جزء صالحان قرار می‏گرفتند. آن پنج خصلت را نام بردم که یکی از آنها «القَناعَةُ بِالجَهلِ». حضرت علی(ع) فرمود «أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ» اولین مانع برای اینکه انسان در جرگه صالحان قرار بگیرد قانع بودن به ندانستن است. قانع بودن به جهل است. اینکه نسبت به آن چیزهایی که نمی‏داند جنب و جوشی ندارد و حرص و جوش نمی‎خورد، می‎گوید همین مقدار که می‎دانیم کافی است، خیلی از ما مصداق قناعت به جهل هستیم، به ندانسته‎هایمان قانع هستیم. حال یک چیزهایی می‎دانیم و می‎گوییم کافی

قناعت به جهل مانع پیوستن انسان به صالحان (بخش اول)

«لولا خَمسُ خِصالٍ لَصارَ النّاسُ کُلُّهُم صالِحینَ: أوَّلُهَا القَناعَةُ بِالجَهلِ، وَالحِرصُ عَلَى الدُّنیا، وَالشُّحُّ بِالفَضلِ، وَالرِّیاءُ فِی العَمَلِ، وَالإِعجابُ بِالرَّأیِ»[۱] اگر پنج خصلت در میان مردم نبود، همه مردم از صالحین محسوب می‎شدند. این پنج خصلت معیار و ضابطه قرار گرفتن انسان در زمره صالحان است، حال اینکه صالحان چه کسانی هستند و چه مقاماتی دارند این دیگر در جای خودش و به  طور مفصل بحث شود که صالحین چه کسانی هستند؟ صالحین همان کسانی هستند که هر مسلمانی در پنج نوبت از نمازهای یومیه خودش به او درود و سلام می‏فرستند، «السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّها النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ» سلام بر آنها در عداد سلام بر پیامبر(ص) در تشهد همه نمازهای یومیه قرار گرفته. «اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلی

بیانات آیت الله سید مجتبی نورمفیدی در آخرین جلسه درس خارج سال جاری به مناسبت نیمه شعبان و جنایت اخیر سعودی‎ها

امام زمان مایه اهل زمین در نظام تکوین و تشریع سخنم را با روایتی از حجت ابن الحسن المهدی(عج) آغاز می‏کنم که می‏فرماید: «إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ» ؛ من امان اهل زمین هستم همان‎گونه که ستارگان امان برای اهل آسمان هستند. اینکه ستارگان چگونه مایه امن و امان برای اهل آسمان هستند، یک بحث مفصلی دارد. اینکه منظور از اهل سماء کیست و اهل سماء چه کسانی هستند و آیا همین اجرام آسمانی یا مثلا موجودات دیگری مقصود است و ستارگان چگونه مایه امن برای آنها قلمداد می‎شوند این یک بحث مفصلی دارد، ولی اجمالا می‎توانیم بگوییم که بالاخره همین ستارگانی که در این عالم وجود دارند، اینها مایه استواری این آسمان و موجوداتی

امام زمان مایه امان اهل زمین در نظام تکوین و تشریع

سخنم را با روایتی از حجت ابن الحسن المهدی(عج) آغاز می‏کنم که می‏فرماید: «إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ»[۱]؛ من امان اهل زمین هستم همان‎گونه که ستارگان امان برای اهل آسمان هستند. اینکه ستارگان چگونه مایه امن و امان برای اهل آسمان هستند، یک بحث مفصلی دارد. اینکه منظور از اهل سماء کیست و اهل سماء چه کسانی هستند و آیا همین اجرام آسمانی یا مثلا موجودات دیگری مقصود است و ستارگان چگونه مایه امن برای آنها قلمداد می‎شوند این یک بحث مفصلی دارد، ولی اجمالا می‎توانیم بگوییم که بالاخره همین ستارگانی که در این عالم وجود دارند، اینها مایه استواری این آسمان و موجوداتی که در این آسمان هستند، محسوب می‎شوند و مدار امنیت، مدار

شراکت شنونده در گناه گوینده

در کلامی از حضرت علی(ع) وارد شده است که می‏فرماید: «السَّامِعُ شَرِیکُ الْقَائِلِ»؛ شنونده در گناه گوینده شریک است. شنونده اگر از گوینده مطلب خوب و فاخر و صحیح بشنود این شریک اوست، شریک در چه؟ در حسن فعل او، در خیر آن، در ثواب آن، زیرا حرف زدن و قول و سخن گفتن حتما نیاز به شنونده و مخاطب دارد، هیچ کس نمی‏تواند بشیند و برای خودش حرف بزند. اگر سخن گوینده سخن خیر و نیک باشد، همه آثاری که برای سخن خیر ذکر شده، به نوعی شنونده نیز در آن شریک است. اینکه بسیاری از ما مسئولیت را از خودمان سلب می‏کنیم و همه مسئولیت را متوجه گوینده می‏کنیم، به هیچ وجه در آموزه های دینی پذیرفته نیست.

 بینا ترین چشم و شنوا ترین گوش

حضرت علی(ع) می فرماید: «إِنَّ أَبْصَرَ الْأَبْصَارِ مَا نَفَذَ فِي الْخَيْرِ مَذْهَبُهُ وَ أَسْمَعَ الْأَسْمَاعِ مَا وَعَى التَّذْكِيرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ» بیناترین چشم‎ها و دیدگان آن دیده و چشمی است که نگاهش تنها متوجه به خیر و خوبی باشد. یعنی در بررسی‎ها و دیدن‎ها و  توجه به امور، حالا چه دیدن ظاهری با چشم ظاهری و چه توجه قلبی، فقط متوجه خیر باشد و نگاهش را به خیر بدوزد. آنچه که انسان باچشم ظاهری می‏بیند ممکن است در لحظاتی ولو به صورت اتفاقی خیر نباشد. حال از دیدن یک نامحرم گرفته تا چیزهای دیگری که می‏تواند به عنوان معصیت تلقی شود. فرق است بین نگاه اتفاقی و بین خیره شدن، فرق است بین نگاه تصادفی و بین چشم دوختن، اینکه

پنج خصلت ناپسند کوفیان

حضرت علی(ع) خطاب به کوفیان کلامی فرموده که برای مردم همه اعصار و در همه زمانها می‎تواند چراغ روشن مسیر زندگی باشد. ایشان می‎فرماید:« یا أَهْلَ الْكُوفَةِ، مُنِيتُ مِنْكُمْ بِثَلَاثٍ وَ اثْنَتَيْنِ، صُمٌّ ذَوُو أَسْمَاعٍ وَ بُكْمٌ ذَوُو كَلَامٍ وَ عُمْيٌ ذَوُو أَبْصَارٍ، لَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ الْبَلَاءِ.»   تَرِبَتْ أَيْدِيكُمْ يَا أَشْبَاهَ الْإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا، كُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ تَفَرَّقَتْ مِنْ آخَرَ؛ وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي بِكُمْ فِيمَا إِخَالُكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى وَ حَمِيَ الضِّرَابُ، قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِرَاجَ الْمَرْأَةِ عَنْ قُبُلِهَا، وَ إِنِّي لَعَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ مِنْهَاجٍ مِنْ نَبِيِّي وَ إِنِّي لَعَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً.» ای اهل کوفه من گرفتار و مبتلا شدم به سه خصلت

 صدق و کذب سبب نجات و هلاکت

حضرت علی ع می فرمایند: «الصِّدقُ يُنجِيكَ و إن خِفتَهُ ، الكِذبُ يُردِيكَ و إن أمِنتَهُ» راستی و صدق نجات دهنده توست هرچند از آن بیم و خوف داشته باشی و کذب و دروغ تو را نابود می‏کند اگر چه  خطری از آن ناحیه برای خود حس نکنی. این از غرر کلام حضرت علی(ع) است هرچند همه آنها اینچنین است. گاهی از اوقات انسان بر اساس محاسبات ظاهری و دو دوتا چهارتا کردن فکر می‏کند اگر راست بگوید به ضررش تمام می‏شود، خوف و بیم دارد از اینکه این راست گفتن موجب سلب  بعضی از منافع شود یا موجب خطر برای او شود. البته این غیر از آن مواردی است که استثناء شده مثلا برای نجات یک نفر یا پیامبر

 سه عنصر لازم در زندگی انسان‎ها (عقل، ادب، مشورت)

قال علی (ع): «لا غِنَی کالعَقلِ، و لا فَقرَ کالجَهلِ، و لا میراثَ کالاَدَب و لا ظَهیرَ کالمُشاوَرَه»[۱] هیچ ثروتی همانند عقل نیست و هیچ فقری مثل جهل و نادانی نیست، هیچ میراثی مثل ادب نیست و هیچ پشتیبانی همچون مشورت و مشاوره نیست. این سخن کوتاه، این حکمت پند آمیز، بسیار مهم بوده و به سه عنصر ضروری در زندگی هر انسانی به ویژه مسلمانان و مؤمنان اشاره می‏کند. به طور کلی سخنان ائمه معصومین(ع) و توصیه‏های آن حضرات گاهی به ویژه در خصوص مؤمنان است. البته زندگی مؤمنانه هم به عناصر خاص نیاز دارد و هم متکی به این عناصر عام باید باشد. اصلا اینها از هم جدا شدنی نیست، اینطور نیست که بگوییم زندگی مؤمنانه نیازمند عبادت