اسفند ۱۳۹۸(فرمت تاریخ آرشیو ماهانه)

جلسه شانزدهم-علم صرف و نحو

جلسه ۱۶ – PDF جلسه شانزدهم علم صرف و نحو ۱۳۹۰/۱۰/۱۰ خلاصه جلسه گذشته بحث در علوم مورد نیاز تفسیر بود، عرض کردیم یکی از علوم مورد نیاز برای تفسیر، علوم ادبی است که شامل صرف، نحو، لغت، معانی و بیان است، البته بعضی از علوم ادبی دیگر هم هستند که آنها دخالتی در تفسیر قرآن ندارند، در مورد علم لغت عرض کردیم که آشنایی با لغت به عنوان یک علم لازم نیست؛ یعنی لازم نیست که مفسر با قواعد علم لغت آشنا باشد بلکه با مراجعه به منابع لغوی معتبر می­تواند به این هدف دست پیدا کند. ۲) علم صرف اما راجع به علم صرف باید عرض کنیم که علم صرف در واقع از ساخت کلمه و تبدیل آن

جلسه پانزدهم-مقدار احاطه بر علوم مقدماتی تفسیر- لغت

جلسه ۱۵ – PDF جلسه پانزدهم مقدار احاطه بر علوم مقدماتی تفسیر- لغت ۱۳۹۰/۱۰/۰۵ خلاصه جلسه گذشته در جلسه گذشته در مورد علوم مورد نیاز تفسیر پیرامون ضرورت علم و اطلاع بر این علوم مطالبی را عرض کردیم، نکته دیگری باقی مانده که آن را هم عرض می­کنیم و سپس درباره خود این علوم و اینکه چه علومی برای مفسر مورد نیاز است بحث خواهیم کرد، اما نکته­ای که می­خواهیم عرض کنیم در مورد مقداری است که از این علوم باید دانسته شود، در این رابطه سه دیدگاه وجود دارد: دیدگاه اول: بعضی معتقدند آشنایی اجمالی با این علوم کافی است؛ یعنی همین مقدار که شخص اجمالاً با موضوع و محمول این علوم آشنا باشد و تا حد بسیار کمی

جلسه چهاردهم-عوامل احتیاج به علوم مقدماتی تفسیر

جلسه ۱۴ – PDF جلسه چهاردهم عوامل احتیاج به علوم مقدماتی تفسیر ۱۳۹۰/۱۰/۰۳ علوم مورد نیاز تفسیر بحث ما در منابع تفسیر تمام شد، بحث دیگری که به آن می­پردازیم بحث از علوم مورد نیاز تفسیر است، ما سابقاً هم اشاره کردیم که این دو، دو بحث مستقل هستند، بحث از منابع تفسیر با بحث از علوم مورد نیاز تفسیر متفاوت است، منابع تفسیر اعم از آیات، روایات، منابع تاریخی و عقل در واقع تأثیر مستقیمی در کشف معانی آیات و مقاصد و مدالیل آن­ها دارند و به کمک این منابع انسان می­تواند مقصود متکلم را در قرآن کشف کند اما علوم مقدماتی تفسیر در واقع ابزاری برای استفاده درست از آیات می­باشند؛ به عبارت دیگر علوم مورد نیاز تفسیر

جلسه سیزدهم-وجه تقدم عقل بر سایر منابع تفسیری

جلسه ۱۳ – PDF جلسه سیزدهم وجه تقدم عقل بر سایر منابع تفسیری ۱۳۹۰/۰۹/۲۸ وجه تقدم عقل بر سایر منابع تفسیری آخرین بحثی که در بحث از منابع تفسیر باقی مانده بحث از اهمیت این منابع است به این معنی که عقل در بین این منابع از سه منبع دیگر مهم­تر و بر آنها مقدم است. تقدم عقل بر آیات تقدم عقل بر خود آیات قرآن و ظواهر کتاب به این جهت است که حکم قطعی عقل در واقع به منزله قرینه لفظیه متصله برای ظاهر آیات است، اگر حکم قطعی عقل بر خلاف ظاهر آیه­ای باشد جلو انعقاد ظهور آن آیه را می­گیرد و باعث می­شود ظهور جدیدی برای آن آیه محقق شود. همان طور که نقش قرینه متصله

جلسه دوازدهم-۴- عقل

جلسه ۱۲ – PDF جلسه دوازدهم ۴- عقل ۱۳۹۰/۰۹/۲۶ بحث ما در منابع تفسیر قرآن بود، تا اینجا به سه منبع از منابع تفسیر اشاره کردیم؛ یکی خود آیات قرآن بود، دوم روایات معصومین و سوم منابع تاریخی بود. منبع چهارم: عقل چهارمین منبع که مهم­ترین منبع از منابع تفسیر قرآن است عقل است، منظور از عقل همان حکم قطعی عقل است نه هر چیزی را که عقل به نحو ظنی درک کند پس آن عقلی منظور است که رسول باطنی معرفی شده و اساس معرفت خداوند و توحید و معاد و به طور کلی اصول اعتقادی بر آن استوار است، ادراکات جزمی عقل قطعاً به عنوان منبع مهمی در تفسیر آیات و بلکه مهم­تر از سایر منابع معرفی می­شود

جلسه یازدهم-۳- تاریخ

جلسه ۱۱ – PDF جلسه یازدهم ۳- تاریخ ۱۳۹۰/۰۹/۲۱ بحث ما در منابع تفسیر بود، تا اینجا در مورد دو منبع از منابع تفسیر قرآن بحث کردیم؛ یکی خود آیات قرآنی و دیگری روایات وارده از معصومین(ع) بود، به قواعد بهره­گیری از آیات و روایات برای تفسیر قرآن اشاره کردیم و سرانجام به شبهه­ای که در مورد حجیت روایات تفسیری مطرح شده پاسخ دادیم. منبع سوم: منابع تاریخی سومین منبع از منابع تفسیر قرآن، منابع تاریخی است، یکی از اموری که به عنوان منبع مهمی در تفسیر قرآن شناخته می­شود تاریخ است. علل اهمیت رجوع به تاریخ به عنوان یک منبع تفسیر: علت اینکه ما می­گوییم تاریخ به عنوان یک منبع مهم در تفسیر قرآن محسوب می­شود چند جهت است:

جلسه دهم-۲- روایات

جلسه ۱۰ – PDF جلسه ده ۲- روایات ۱۳۹۰/۰۸/۲۱ خلاصه جلسه گذشته بحث در دلیل دوم قائلین به عدم اعتبار روایات و عدم حجیت اخبار آحادی بود که در مقام تفسیر آیات قرآنی وارد شده است، عرض کردیم این شبهه توسط بعضی از بزرگان مطرح شده که حجیت خبر واحد اختصاص به احکام شرعیه دارد لذا در غیر امور مربوط به عمل مکلفین از جمله در حوادث تاریخی و امور اعتقادی حجت نیست چون هیچ اثر شرعی بر اینها مترتب نمی­شود بنابراین اگر روایتی در مقام تفسیر آیه­ای وارد شود چون به عمل مکلفین ارتباط ندارد حجت نیست مگر اینکه آن روایت به نوعی در مقام تفسیر یکی از آیات الاحکام باشد، فرق دلیل دوم و اول این بود که

جلسه نهم-۲- روایات(بررسی شبهه عدم حجیت روایات تفسیری)

جلسه ۹ – PDF جلسه نهم ۲- روایات(بررسی شبهه عدم حجیت روایات تفسیری) ۱۳۹۰/۰۸/۰۹ خلاصه جلسه گذشته بحث در ادله قائلین به عدم حجیت روایات تفسیری بود؛ به عبارت دیگر بحث در ادله کسانی بود که قائل شدند به اختصاص حجیت اخبار آحاد به اخبار آحادی که به احکام شرعیه یا موضوعی که دارای یک اثر شرعی هستند مربوط می­شوند، عرض کردیم دو دلیل بر این مدعا اقامه شده، دلیل اول به همراه نقد و بررسی آن بیان شد، دلیل دوم این بود که حجیت خبر واحد به معنای معذریت و منجزیت فقط در رابطه با احکام شرعیه یا موضوع دارای اثر شرعی معنا دارد لذا بر اساس دلیل دوم روایاتی که در مقام تفسیر آیه­ای متعلق به یک حکم

جلسه هشتم-۲- روایات(بررسی شبهه عدم حجیت روایات تفسیری)

جلسه ۸ – PDF جلسه هشتم ۲- روایات(بررسی شبهه عدم حجیت روایات تفسیری) ۱۳۹۰/۰۸/۰۷ خلاصه بحث جلسه گذشته بحث ما در ذکر ادله قائلین به عدم حجیت روایات تفسیری بود، عرض کردیم روایات بعد از قرآن یکی از مهم­ترین منابع تفسیری محسوب می­شوند، بعد از قرآن روایات می­تواند در تفسیر آیات قرآنی به ما کمک کند، ما ادله­ای هم برای منبع بودن روایات ذکر کردیم لکن اینجا شبهه­ای مطرح شده و آن اینکه اساساً روایات تفسیری حجت نیستند تا بخواهند منبع تفسیر محسوب شوند به این مناسبت وارد بحث از حجیت روایات تفسیری شدیم و گفتیم این بحث در واقع از مباحث مربوط به حجیت خبر واحد است، بحث در مورد خبر واحد این است که آیا خبر واحد مطلقا

جلسه هفتم-۲- روایات: بررسی شبهه عدم اعتبار روایات تفسیری

جلسه ۷ – PDF جلسه هفتم ۲- روایات: بررسی شبهه عدم اعتبار روایات تفسیری ۱۳۹۰/۰۸/۰۲ خلاصه جلسه گذشته عرض شد در مورد استفاده از روایات برای تفسیر قرآن شبهه و اشکالی مطرح شده که بعضی از بزرگان از جمله مرحوم شیخ مفید و شیخ طوسی و علامه طباطبایی معتقدند حجیت خبر واحد اختصاص به احکام شرعیه دارد در نتیجه در قضایای تاریخی و امور اعتقادی جعل حجیت معنا ندارد چون اثر شرعی در آن­ها وجود ندارد و معنی ندارد که شارع بما انه شارع مثلاً در یک حادثه تاریخی بگوید من آن را برای شما حجت قرار می­دهم؛ یعنی نمی­توان گفت شارع چیزی را که علم نیست تعبداً نازل منزله علم قرار دهد در محدوده­ای که از حیث شارع بودن