بهمن ۱۳۹۸(فرمت تاریخ آرشیو ماهانه)

جلسه چهل و هفتم – معنای عدالت – ادله مسلک چهارم (صحیحه ابن ابی یعفور)

جلسه ۴۷ – PDF جلسه چهل و هفتم معنای عدالت– ادله مسلک چهارم (صحیحه ابن ابی یعفور) ۱۳۹۱/۱۰/۰۳              خلاصه جلسه گذشته بحث در مطالب و نکاتی است که در صحیحه عبدالله ابن ابی یعفور وجود دارد؛ تا اینجا ما درباره یک فقره از روایت بحث کردیم و آن اینکه سؤال در این روایت درباره مفهوم و حقیقت و ماهیت عدالت است آنگاه با ضمیمه کردن آن به این فقره از روایت که اموری که به عنوان معنای عدالت ذکر شده از صفات نفسانیه است، نتیجه گرفتیم پس عدالت به معنای ملکه نفسانیه است یعنی مطلب اول در واقع اثبات این جهت بود که در روایت، عدالت به معنای ملکه نفسانیه دانسته شده و خود

جلسه چهل و ششم – معنای عدالت – ادله مسلک چهارم (صحیحه ابن ابی یعفور)

جلسه ۴۶ – PDF جلسه چهل و ششم معنای عدالت – ادله مسلک چهارم (صحیحه ابن ابی یعفور) ۱۳۹۱/۱۰/۰۲              خلاصه جلسه گذشته بحث در صحیحة عبدالله بن ابی یعفور بود؛ در مورد این صحیحة چند مطلب وجود دارد که ما این مطالب را به مرور إن شاء الله بیان خواهیم کرد. مطلب اول در مورد سؤال راوی می­باشد که اساساً آیا راوی در این سؤال از حقیقت و ماهیت عدالت سؤال می­کند یا از طریق تشخیص عدالت؛ معلوم شد با توجه به قرائن پنج گانه آنچه که راوی در پی آن است کشف حقیقت عدالت و سؤال از مفهوم و ماهیت عدالت است. اشکال دوم در این رابطه اشکالاتی مطرح است که ما برای

جلسه چهل و پنجم – معنای عدالت – ادله مسلک چهارم (صحیحه ابن ابی یعفور)

جلسه ۴۵ – PDF جلسه چهل و پنجم معنای عدالت – ادله مسلک چهارم (صحیحه ابن ابی یعفور) ۱۳۹۱/۰۹/۲۹              خلاصه جلسه گذشته بحث در استدلال به صحیحة عبدالله بن ابی یعفور بود؛ عرض شد که بعضی به این روایت استدلال کرده­اند که عدالت عبارت است از ملکه نفسانیه لکن غیر از این مطلب مباحثی راجع به خود این روایت مطرح است و باید در مورد فقرات مختلف این روایت بحث شود تا به نتیجه­ی نهایی برسیم. قرائن مقدمه اول بحث در مورد سؤالی بود که راوی از امام (ع) می­پرسد «بِمَ تُعْرَفُ عَدَالَةُ الرَّجُل بین المسلمین» این سؤال به حسب ظاهر سؤال از طریق شناخت عدالت است چون می­گوید به چه چیزی عدالت شناخته

جلسه چهل و چهارم – معنای عدالت – ادله مسلک چهارم

جلسه ۴۴ – PDF جلسه چهل و چهارم معنای عدالت – ادله مسلک چهارم ۱۳۹۱/۰۹/۲۸              بحث در صحیحة عبدالله ابن ابی یعفور بود؛ در مورد این روایت دو بحث وجود دارد: یک بحث سندی و یک بحث دلالی: بحث سندی در مورد سند این روایت بحث است که آیا این روایت صحیحة می­باشد یا خیر؟ بعضی آن را صحیح دانسته و بعضی هم آن را ضعیف می­دانند: قول اول: ضعف روایت آنهایی که سند روایت را ضعیف می­دانند معتقدند این ضعف هم در طریق شیخ صدوق و هم در طریق شیخ طوسی وجود دارد: وجه ضعف طریق شیخ صدوق: این ضعف به خاطر وجود احمد بن محمد بن یحیی العطار است می­گویند این شخص

جلسه چهل و سوم – معنای عدالت – ادله مسلک چهارم (صحیحة ابن ابی یعفور)

جلسه ۴۳ – PDF جلسه چهل و سوم معنای عدالت – ادله مسلک چهارم (صحیحة ابن ابی یعفور) ۱۳۹۱/۰۹/۲۷              خلاصه جلسه گذشته چهار دلیل بر مسلک چهارم سابقاً ذکر شد و معلوم شد که از آن چهار دلیل سه دلیل وافی به مقصود نیست و نمی­تواند اثبات کند حقیقت عدالت یک ملکه نفسانی است که موجب فعل واجب و ترک حرام می­شود؛ دلیل چهارم توانست مدعای ما را ثابت کند. دلیل پنجم بر مسلک چهارم یعنی ملکه بودن عدالت صحیحة عبدالله بن ابی یعفور است. دلیل پنجم: روایت عبدالله بن ابی یعفور روایت عبدالله بن ابی یعفور از دو طریق نقل شده یکی طریق شیخ صدوق که در من لایحضره الفقیه آمده و یکی

جلسه چهل و دوم – معنای عدالت – مسلک چهارم (ملکه نفسانیه)

جلسه ۴۲ – PDF جلسه چهل و دوم معنای عدالت – مسلک چهارم (ملکه نفسانیه) ۱۳۹۱/۰۹/۲۶              خلاصه جلسه گذشته بحث در دلیل چهارم مسلک چهارم یعنی حقیقت عدالت عبارت از ملکه است، بود؛ دلیل چهارم این بود که، مستفاد از روایات و نصوص این است که اوصاف و عناوینی که در موضوع عدالت اخذ شده­اند همگی از افعال نفسیه یا صفات نفسانی هستند مثل عفیف، ساتر، صائن، خیر، کفّ نفس و امثال اینها و اگر کسی صرفاً استقامت عملی داشته باشد بدون اینکه این حالت و کیفیت نفسانی در او رسوخ کرده باشد، به این اوصاف متصف نمی­شود پس این روایات در این ظهور دارد که در موضوع عدالت اوصافی اخذ شده که دلالت

جلسه چهل و یکم – معنای عدالت – مسلک چهارم (ملکه نفسانیه)

جلسه ۴۱ – PDF جلسه چهل و یکم معنای عدالت – مسلک چهارم (ملکه نفسانیه) ۱۳۹۱/۰۹/۲۵              خلاصه جلسه گذشته بحث در ادله­ای بود که بر مسلک چهارم اقامه شده یعنی اینکه عدالت به معنای ملکه­ی نفسانیه راسخه است. در این رابطه دو دلیل را بیان کردیم؛ دلیل دوم اصل عدم ترتب آثار است به این معنی که ما در مورد معنای عدالت یک قدر متیقن یا به تعبیر دیگر یک اقل داریم و یک اکثر و زائد بر قدر متیقن در مورد متیقن یعنی اینکه فعل و عمل ناشی از ملکه­ی نفسانیه باشد یقین داریم آثار عدالت مترتب می­شود از جمله جواز افتاء، شهادت، اقتداء به امام جماعت و امثال آن، پس در ترتب

جلسه چهل – معنای عدالت – مسلک چهارم (ملکه نفسانیه)

جلسه ۴۰ – PDF جلسه چهل معنای عدالت – مسلک چهارم (ملکه نفسانیه) ۱۳۹۱/۰۹/۲۲              خلاصه جلسه گذشته تا اینجا در مورد سه مسلک از مسالک مربوط به معنای عدالت بحث کردیم؛ مسلک اول و دوم که بالمرة باطل بود و قطعاً ما نمی­توانیم عدالت را به معنای عدم ظهور فسق و به معنای حسن ظاهر بدانیم؛ عمده مسلک سوم یعنی استقامت عملیه و اتیان به واجبات و ترک محرمات ولو لم یکن ناشئاً عن الملکة النفسانیة و مسلک چهارم یعنی ملکه­ی نفسانیه­ای که به واسطه آن شخص از محرمات اجتناب و به واجبات عمل می­کند یا به عبارت دیگر آن حالت نفسانیه راسخه­ای که باعث ملازمت تقوی و عمل به واجبات و ترک محرمات

جلسه سی و نهم – معنای عدالت – بررسی مسلک سوم (استقامت عملیه)

جلسه ۳۹ – PDF جلسه سی و نهم معنای عدالت – بررسی مسلک سوم (استقامت عملیه) ۱۳۹۱/۰۹/۲۱              خلاصه جلسه گذشته بحث در مسلک سوم بود یعنی اینکه عدالت عبارت است از استقامت فعلیه و عملیه؛ در این رابطه کلام مرحوم آقای خوئی را ذکر کردیم محصل فرمایش ایشان این شد که عدالت یعنی آنکه ترک حرام و فعل واجب مستند به خوف از خدا و رجاء به ثواب الهی باشد این معنای عدالت و سلوک در جاده شریعت است یعنی شخص بر طبق دستورات شرعی و تکالیف خود عمل کند و جاده شرع را بپیماید. به نظر ایشان لازم نیست این استقامت فعلی ناشی از ملکه باشد بلکه همین مقدار که شخص به خاطر

جلسه سی و هشتم – معنای عدالت – مسلک سوم (استقامت عملیه)

جلسه ۳۸ – PDF جلسه سی و هشتم معنای عدالت – مسلک سوم (استقامت عملیه) ۱۳۹۱/۰۹/۱۹              خلاصه جلسه گذشته بحث در مسلک سوم در باب معنای عدالت بود؛ عرض کردیم بنابر این مسلک عدالت عبارت است از استقامت فعلیه یا استقامت در عمل بدین معنی که اتیان به واجبات و اجتناب از محرمات و معاصی بشود؛ نفس اتیان به واجب و ترک حرام، عدالت است حال می­خواهد ناشی از ملکه باشد یا نباشد یعنی منشأ آن مهم نیست که ملکه باشد یا نه، همین مقدار که کسی واجباتش را انجام دهد و محرمات را ترک کند این عادل است. چنانچه بیان کردیم این مسلک پیروانی دارد از جمله مرحوم آقای خوئی که ایشان به