خارج اصول – جلسه چهل و پنجم – مقام دوم: کفایت امتثال اجمالی از امتثال تفصیلی – صورت دوم: تمکن از امتثال تفصیلی – فرض سوم: عبادات – ادله عدم کفایت – دلیل پنجم و بررسی آن

جلسه ۴۵ – PDF

جلسه چهل و پنجم 

مقام دوم: کفایت امتثال اجمالی از امتثال تفصیلی – صورت دوم: تمکن از امتثال تفصیلی – فرض سوم: عبادات – ادله عدم کفایت – دلیل پنجم و بررسی آن

۱۴۰۲/۰۹/۱۹

 

خلاصه جلسه گذشته

بحث در ادله‎ای بود که برای عدم کفایت امتثال اجمالی در عبادات اقامه شده آن هم در صورتی که تمکن از امتثال تفصیلی باشد. گفتیم عمده ادله بین صورتی که در آن احتیاط مستلزم تکرار باشد و صورتی که احتیاط مستلزم تکرار نیست مشترک است. عمده ادله در هر دو صورت اقامه شده است اگر چه بعضی از ادله هم به صورت اختصاصی ذکر شده است. تا اینجا چهار دلیل ذکر کردیم و هر چهار دلیل مورد اشکال قرار گرفت.

دلیل پنجم

این دلیل نیز مشترک است و آن اینکه احتیاط مانع قصد وجه و قصد تمییز است. ما در عبادات نیازمند به قصد وجه و تمییز علاوه بر قصد قربت هستیم، مثلا کسی که می‎خواهد نماز بخواند اولا باید قصد قربت داشته باشد به این معنا که آن نماز را به قصد امتثال امر انجام دهد. علاوه بر این نیازمند قصد وجه است. قصد وجه هم به یکی از این دو صورت تصویر شده یا یکی از این دو احتمال در مورد آن وجود دارد:
1. به عنوان غایت در نظر گرفته شود. یعنی مثلا عبادت انجام شود و وجوب را غایت قرار دهد. مثلا می‎گوید من نماز می‎خوانم چون واجب است. یا اگر نماز مستحبی می‎خواند استحباب را غایت قرار می‎دهد، می‎گوید من نماز مستحبی را به جهت استحبابش انجام می‏دهم.
2. وجوب و استحباب به عنوان وصف در نظر گرفته شوند نه غایت. می‎گوید: من نماز واجب می‎خوانم، نمازی که وصف واجب دارد، یا نماز مستحب می‎خوانم، نمازی که وصف استحباب دارد. این قصد وجه است.
به هر حال در عبادت قصد وجه لازم است، یعنی باید معلوم شود که این عمل واجب است یا مستحب و در جایی که عمل مردد است (چه مستلزم تکرار باشد چه نباشد این محقق نمی‎شود). الان مکلف ظهر جمعه قصد نماز خواندن دارد، آیا نماز جمعه را علی وجه وجوب می‏خواند یعنی می‏گوید من نماز واجب جمعه می‏خوانم یا مستحب، این معلوم نمی‏شود. نماز ظهر نیز همینطور است، آیا این واجب است و علی وجه وجوب باید انجام شود یا غیر از آن؟
پس قصد وجه در صورتی که علم تفصیلی نباشد ممکن نیست.
تمییز نیز ممکن نیست. تمییز یعنی اینکه این عمل به عنوان مأمور به از غیر مأموربه تفکیک شود. یعنی بداند این عملی که انجام می‏دهد مأمور به است در مقابل سایر اعمال که مأمور به نیستند.
ما در عبادت به این دو عنصر نیز نیاز داریم علاوه بر قصد قربت. و چون در ما نحن فیه امکان قصد وجه و تمییز نیست پس عبادت محقق نمی‏شود زیرا وقتی نماز جمعه یا نماز ظهر را می‏خواند نمی‏‏داند که کدام واجب است و کدام مستحب. نمی‏تواند یکی را از دیگری تمییز دهد که کدام مأمور به است و کدام نیست.
در جایی هم که احتیاط مستلزم تکرار نیست مسئله همینطور است. نمی‏داند این نمازی که الان دارد با سوره می‏خواند مأموربه است یا نیست؟ آیا این واجب است یا نیست؟ آیا این واجب است یا نماز بدون سوره.
پس به طور کلی احتیاط واجب نیست.

بررسی دلیل پنجم

این دلیل نیز مخدوش است. زیرا:
اولا: ما هیچ دلیلی بر اعتبار قصد وجه و تمییز در عبادت نداریم و این تفصیلا در جای خودش ثابت شده است. آنچه که ما در عبادت لازم داریم قصد قربت است. قصد قربت نیز به طریقی اعتبارش ثابت شده است یا از راه متمم جعل و نتیجة التقیید یا از راه اطلاق مقامی و طرقی که قبلا بحث شده است چون مولا نمی‎تواند بگوید صل بقصد القربه یا صل بقصد امتثال امری؛ باید به طریق دیگری بیان کند که قبلا بیان شد. اما اینکه قصد وجه نیز معتبر باشد دلیلی بر آن نداریم. هیچ دلیلی نداریم که قصد وجه در عبادات لازم است و کذلک تمییز. اگر می‏گوییم دلیل نداریم از کجا می‏گوییم؟ به چه دلیل می‏گوییم اینها اعتبار ندارند؟ اینها در جای خودشان مفصل بیان شده است که دلیل عدم اعتبار قصد وجه و تمییز در عبادات چیست. حال از راه اطلاق لفظی می‏توانیم این را استفاده کنیم یا اطلاق مقامی؟ آیا قصد وجه نیز مثل قصد قربت است یعنی از آن قیودی است که در متعلق امر نمی‏تواند اخذ شود یا نه در متعلق می‏تواند اخذ شود؟ حال بر فرض ما قصد وجه را بگوییم نمی‏تواند در متعلق امر اخذ شود یعنی مثل قصد قربت باشد ولی اینجا می‏توانیم به اطلاق مقامی تمسک کنیم و بگوییم قصد وجه معتبر نیست که وارد تقریر آن نمی‏شویم. پس قصد وجه معتبر نیست.
تمییز نیز کذلک؛ ما در روایات دلیلی نداریم که وقتی مکلف می‏خواهد عملی را انجام دهد باید آن را با این لحاظ که این مأمور به غیر از یک مأمور دیگر است انجام دهد. چنین قیدی وجود ندارد.
پس اولا به طور کلی نه قصد وجه و نه تمییز در عبادات معتبر نیست و وقتی معتبر نباشد اساس این دلیل منهدم می‏شود.
ثانیا: صرف نظر از اینکه این معتبر نباشد، مشکل دیگری دارد. به عبارت دیگر فرض می‏کنیم که قصد وجه و تمییز در عبادات معتبر باشند ولی این لطمه ای به مدعای ما نمی‎زند. زیرا بحث در این است که آیا احتیاط در مانحن فیه کافی و جایز است یا خیر؟ بحث از امکان و عدم امکان نیست. می‏خواهیم ببینیم درجایی که تمکن از امتثال تفصیلی وجود دارد شخص می‏تواند به امتثال اجمالی اکتفاء کند و احتیاط نماید؟ آیا احتیاط جایز و مشروع است یا خیر؟ بعد از آن که اصل امکان احتیاط مفروض دانسته شده است.
لکن آنچه مستدل در دلیل چهارم ادعا کرده این است که احتیاط در اینجا امکان ندارد. بحث از جواز و کفایت و مشروعیت نکرده است. پس مدعا یک چیز است و دلیل چیز دیگری است. دلیل به دنبال اثبات عدم امکان احتیاط در ما نحن فیه است، ولی ادعا و آن چیزی که محل بحث است این است که ما می‏توانیم احتیاط کنیم یا خیر؟ بحث سر امکان و عدم امکان نیست، موضوع بحث ما چیز دیگری است و این دلیل چیز دیگری را ثابت می‏کند. پس این دلیل نیز مقبول نیست.
ثالثا: از این دو اشکال که صرف نظر کنیم، می‏توانیم قصد وجه را به نوعی توجیه کنیم و بگوییم اینجا قصد وجه ممکن است و مشکلی ندارد. تمییز امرش فرق می‏کند و مقداری سخت تر است. تمییز یعنی اینکه شخص محتاط این عمل نزد او از غیرش متمایز باشد واین در فرض احتیاط واقعا اتفاق نمی‏افتد و لذا برای تمییز ما توجیهی نمی‏توانیم بیان کنیم ولی برای قصد وجه می‏توانیم تصویر کنیم که احتیاط انجام شود و مشکلی نیز در قصد وجه پیش نیاید. توضیح ذلک:
در دلیل سوم گفتیم که عبادت چون متقوم به قصد قربت است اینکه می‏خواهد این عمل را اتیان کند به ناچار باید قصد قربت را بیاورد و لذا هر دو عمل را باید به قصد قربت و قصد امتثال امر انجام دهد و این سر از تشریع محرم در می‏آورد؛ زیرا دارد چیزی که مقرب نیست را مقرب قرار می‏دهد. ما این را پاسخ دادیم و گفتیم اساسا کسی که می‏خواهد احتیاط کند لازم نیست عمل را به داعی مقربیت و مطلوبیت انجام دهد. هر دو عمل را اگر بخواهد به داعی مقربیت انجام دهد این همان مشکل را به دنبال دارد. لذا باید عمل را به داعی احتمال مقربیت انجام دهد و از این جهت گفتیم خللی ایجاد نمی‏شود. به داعی احتمال مطلوبیت هر دو عمل را انجام می‏دهد و همین کافی است.
نظیر این مطلب را اینجا بیان می‏کنیم، اینجا نیز می‏گوییم مکلف وقتی می‎خواهد مثلا نماز جمعه بخواند، بالاخره این را به احتمال وجه وجوب انجام می‏دهد؛ وقتی می‏خواهد نماز ظهر بخواند آن را نیز به احتمال وجه وجوب انجام می‏دهد. چه این وجه را به صورت غایت تصویر کنیم چه وصف، فرقی نمی‏کند، مهم اصل وجه است، تصویرش خیلی مهم نیست. این می‏گوید من نماز جمعه می‏خوانم به دلیل احتمال وجوبش (این در صورتی است که وجه را غایت قرار دهیم) یا می‏گوید من نماز جمعه محتمل الوجوب می‏خوانم (به صورت وصفی می‏گوید) احتمال وجوبش که هست. در جایی که احتیاط مستلزم تکرار نیست نیز مسئله همین است و این هیچ محذوری ندارد. می‏گوید چرا نماز جمعه می‏خوانی؟ می‏گوید من نماز جمعه ای را می‏خوانم که احتمال وجوبش هست. یا می‏گویند چرا نماز جمعه می‏خوانی می‏گوید من نماز جمعه می‏خوانم چون احتمال وجوبش را می‏دهم.
پس در مورد قصد وجه مثل قصد قربت می‏توانیم مسئله را تصویر کنیم. هیچ مشکلی نیز پیش نمی‎آید و در هر صورت این محذر بر طرف می‎شود.
پس دلیل پنجم نیز نمی‏تواند اثبات کند عدم جواز احتیاط را.
سوال:
استاد: اصل قصد وجه را که گفتیم معتبر نیست. بر فرض که معتبر باشد. … بله ما نیز فرض گرفتیم اینها معتبر باشند، ممکن است شما اشکال کنید که بر فرض اینکه اینها معتبر باشند این پاسخ شما درست نیست، حال ما فرض می‏کنیم این معتبر است، حال مشکل چیست؟ … . الان شما می‏گویید وجوب و استحباب از عناوین قصدیه است؟ … . زیرا فرض این است که احتمال را می‏دهم، کاری را می‎خواهم انجام دهم به اعتبار حسنش، آیا این مانع اتصاف به حسن می‏شود؟ یا مثلا به احتمال قبحش آن را ترک کنم. یا دو فعل را برایش احتمال حسن می‏دهم، زیرا یقین دارم که یکی از این دو دارای حسن است. این چه محذوری دارد؟ من می‏گویم این عمل را انجام می‏دهم و قصد خود را نیز اینگونه می‎آورم، یعنی قصد می‎کنم احتمال حسنش را؟ این چه ایرادی دارد؟
سوال:
استاد: وجه یعنی عنوان وجوب و استحبابش را بالاخره ما قصد کنیم. قصد وجه یعنی این، قصد وجه یا قصد استحباب. در جایی که من علم اجمالی دارم نمی‏دانم، آیا این مانع قصد وجه است؟ می‏گوییم شما در مورد قصد قربت چه می‏گویید؟ مگر آنجا قصد قربت نمی‏تواند محقق شود. این فرقی با آن ندارد، بلکه اسهل از قصد قربت است. وقتی شما آنجا در مورد قصد قربت می‏توانید توجیه کنید اینجا جای خود دارد.
سوال:
استاد: اینجا دیگر تمییز تحقق پیدا نمی‏کند، تمییز یعنی مأموربه از غیر مأمور به باید معلوم شود و اینجا در هیچکدام تمییز نیست یعنی در فرض احتیاط واقعش این است که مسئله تمییز را نمی‏توانیم درست کنیم. … . خیر آنجا فرق دارد. می‏گوییم قصد وجه … به احتمال وجوب انجام می‏دهیم. … . نه تمییز من الغیر، این حیث تمییز از غیر اینجا … وقتی پای احتمال پیش بیاید دیگر تمایز از غیر نمی‏تواند تحقق پیدا کند. مشکل تمییز این است و فرقش هم با قصد وجه این است.