خارج اصول – جلسه سی و ششم – مقام اول: اثبات تکلیف – احتمالات چهارگانه در مقام – احتمال دوم (محقق خراسانی) – بررسی احتمال دوم- اشکال محقق عراقی و بررسی آن – شرح رساله حقوق

جلسه ۳۶ – PDF

جلسه سی و ششم

مقام اول: اثبات تکلیف – احتمالات چهارگانه در مقام – احتمال دوم (محقق خراسانی) – بررسی احتمال دوم- اشکال محقق عراقی و بررسی آن – شرح رساله حقوق

۱۴۰۲/۰۹/۰۱

     

خلاصه جلسه گذشته

محصل نظر محقق خراسانی این شد که علم اجمالی نه مانند شک است که هیچ تأثیری در تنجیز تکلیف ندارد و نه مانند قطع تفصیلی است که علیت تامه برای تنجز تکلیف دارد. شک مسلما هیچ نقشی در ثبوت تکلیف ندارد، هیچ تأثیری ندارد. قطع تفصیلی علیت تامه دارد برای تنجز تکلیف. علم اجمالی بینابین است به این معنا که هم تأثیر دارد، منظور از تأثیر داشتن یعنی اقتضاء تنجز در آن فراهم است ولی مشروط به این است که مانعی در برابر آن وجود نداشته باشد. آن مانع وجود یک حکم ظاهری بر خلاف علم اجمالی است، تنها مانعی که می‏تواند جلوی فعلیت این علم را بگیرد وجود یک حکم ظاهری است. در قطع تفصیلی اصلا جایی برای حکم ظاهری نیست زیرا مرتبه‎ای برای حکم ظاهری وجود ندارد برای همین است که تکلیف فعلیت من جمیع الجهات پیدا می‏کند ولی علم اجمالی فعلیت من جهة در تکلیف ایجاد می‎کند. حال اگر مانعی نبود این فعلیت تام می‏شود. این محصل نظر محقق خراسانی است. ملاحظه کردید که ایشان بر اساس آن سه مقدمه به این نتیجه رسیدند.

بررسی احتمال دوم (محقق خراسانی)

اعلام ثلاثه از شاگردان محقق خراسانی به ایشان اشکال کردند، هم محقق عراقی و هم محقق اصفهانی و هم محقق نایینی، هر سه در رابطه با این مطلب به ایشان اشکال کردند. اینها به مقدمه سوم ایشان اشکال کردند. ما ابتدا کلام محقق عراقی که مختصر است را نقل می‏کنیم و بعد می‎پردازیم به آنچه که محقق نایینی و محقق اصفهانی فرمودند.

اشکال محقق عراقی

ایشان با این ادعای استادشان مخالفت کرده و گفته چرا شما می‏گویید علم اجمالی مقتضی تنجز تکلیف است؟ خیر، علم اجمالی علت تامه تنجز تکلیف است مثل مشهور که علم اجمالی را علت تامه تنجز تکلیف می‏دانند ایشان نیز معتقد به نظر مشهور شده و تنها دلیلی که بر این مدعا اقامه کرده و به زعم خودشان سخن محقق خراسانی را رد کرده این است که بالوجدان ما این را می‎یابیم که اگر علم اجمالی در جایی تحقق پیدا کند اساسا ممکن نیست ترخیص در مخالفت با علم اجمالی صادر شود. امکان ندارد اجازه دهند که اصل در اطراف علم اجمالی جریان پیدا کند. محقق خراسانی گفتند ما علم اجمالی داریم به تکلیف، این علم اجمالی یعنی اینکه دو تکلیف محتمل و مشتبه در کار است و ما اصل را در هر یک از این دو می‏توانیم جاری کنیم ولی چون یقین به وجود یک تکلیف داریم این تکلیف من جمیع الجهات فعلیت پیدا نمی‎کند. ایشان می‏گوید ما به چه مناسبت بگوییم اصل در اطراف علم اجمالی جریان پیدا می‏کند؟ جریان اصل در اطراف علم اجمالی قطعا با علم اجمالی منافات دارد، کأنه می‏خواهد بگوید جایی برای حکم ظاهری در اطراف علم اجمالی نیست. اگر بخواهیم این بیان محقق عراقی را دقیق‎تر بیان کنیم باید بگوییم ایشان دارد به مقدمه سوم محقق خراسانی اشکال می‏کند. مقدمه اول این بود که علم به تکلیف در صورتی می‎تواند منجز باشد که فعلی من جمیع الجهات باشد. در مقدمه دوم فرمود حکم واقعی معلوم فعلیت من جمیع الجهات پیدا نکرده است. در مقدمه سوم گفتند مرتبه حکم ظاهری محفوظ است. با این حساب باید بگوییم محقق عراقی نیز به مقدمه سوم اشکال می‏کند، پس هر سه شاگرد محقق خراسانی به مقدمه سوم ایشان اشکال کردند.
محقق عراقی می‏گوید اگر بخواهیم در اطراف علم اجمالی اصل جاری کنیم معنایش این است که ترخیص در مخالفت داده شده است. وقتی می‏آییم سراغ نماز ظهر شک داریم واجب است یا خیر با اصل برائت می‏گوییم واجب نیست می‏آییم سراغ نماز جمعه می‏گوییم آیا واجب است یا خیر با اصل برائت آن را نفی می‏کنیم. لذا جریان اصل در دو طرف علم اجمالی به معنای ترخیص در مخالفت با علم اجمالی است و بالوجدان بین ترخیص در مخالفت با علم اجمالی و خود علم اجمالی تنافی دارند، از یک طرف یقین داریم که تکلیف به گردن ما است و از یک طرف هم می‏گوییم هیچ تکلیفی به گردن تو نیست. وقتی اصل در هر دو طرف جاری شود نتیجه‎اش این می‏شود و این کاشف از این است که علم اجمالی علیت تامه دارد برای تنجز تکلیف.

بررسی اشکال محقق عراقی

این اشکال از محقق عراقی عجیب است زیرا نمی‏تواند بیان محقق خراسانی را نفی کند، محقق خراسانی خودش به این توجه داشته و تصریح کرده است که آنچه نفی می‏شود فعلیت حکم است نه اصل حکم. توضیح ذلک:
مخالفت با علم اجمالی قطعا قبیح است اینکه انسان آن تکلیفی که بالاجمال ثابت شده را به کلی نادیده بگیرد، قبیح است. وقتی ما روز جمعه یقین داریم یک تکلیفی به گردن ما است اگر بخواهیم اصل جاری کنیم و هر دو را نفی کنیم، پذیرفتنی نیست و خود محقق خراسانی هم به این توجه دارند و لذا این را تنبه داده که آنچه با حکم ظاهری نفی می‎شود فعلیت تامه تکلیف است نه اصل تکلیف، لذا دیگر مناقضه و منافات نیست یعنی همان مطلبی که خود ایشان در جمع بین حکم واقعی و ظاهری پیشنهاد کردند، پاسخ به محقق عراقی است و لذا این اشکال از ایشان بعید است. یعنی این راه اشکال به محقق خراسانی نیست.

بحث جلسه آینده

محقق اصفهانی نیز کذلک، چون در مقدمه سوم چهار احتمال مطرح کرده است و با بیان این چهار احتمال یک اشکالی به محقق خراسانی کرده است.
محقق نایینی نیز یک تقریری از مقدمه سوم ارائه کرده و بر اساس آن اشکال کرده است.

شرح رساله حقوق

این آخرین فراز از بیان نورانی امام سجاد در حق ید است.
جمله و عبارت را در جلسه قبل خواندیم «فاذا هي قد عقلت و شرفت في العاجل، وجب لها حسن الثواب من الله في الآجل»؛ «عقلت» را در جلسه قبل توضیح دادیم که منظور از «عقلت الید» یعنی چه.

شرافت ید

« شرفت في العاجل »؛ اگر اینچنین شد نتیجه‎اش « وجب لها حسن الثواب من الله في الآجل»؛ عاقبت نیکو در پایان، در آن دنیا حتما برای او خواهد بود. چه کسی است که حسن الثواب فی الآجل را رها کند و بچسبد به بهره عاجل در این دنیا، معنایش این است. ما اگر بهره از این دنیا برایمان اهمیت داشته باشد و این را ترجیح دهیم حسن الثواب در آخرت را کنار گذاشتیم، یعنی این اصل شود. البته این معنایش این نیست که در این دنیا بهره ای نداشته باشد، باید دست انسان شریف باشد همانطور که خود انسان باید شرافت داشته باشد.

حقیقت شرافت

اینکه می‏گوید دست باید شریف باشد یعنی چه؟ دست یک عضوی از اعضاء بدن انسان است، در یک نگاه گسترده تر خود انسان باید شرافت داشته باشد. شریف و شرافت یعنی چه؟ شرف در لغت به معنای بلندی و رفعت مکان است. یک مکان بلند و رفیع را می‏گویند دارای شرف است. بر این اساس به انسانی که بلندی و رفعت دارد، می‏گویند شریف، بلندی و رفعت ظاهری و مادی، یعنی کسی که مثلا جایگاه رسمی و عالی دنیوی دارد. اما هر کسی که از جایگاه بلند دنیوی برخوردار بود لزوما شریف نیست. این همه پادشاهان جنایتکار و ظالم و غاصب در طول تاریخ بودند، در تاریخ اسلام هم خلفای اموی و عباسی بودند که بلندی ظاهری داشتند ولی هیچکس به آنها شریف اطلاق نکرده است. همین الان نتانیاهو قدرت دارد ولی هیچ کسی در دنیا او را به عنوان یک انسان شریف نمی‏شناسند. پس شرافت در واقع بلندی و رفعت مرتبه انسانی انسان است. این را با قضاوت‏ها و وجدان‏های آگاه می‎توان فهمید. یک کسی ممکن است در مقابل یک قدرت خضوع کند ولی در دلش هیچ گاه او را به عنوان یک انسان شریف نمی‏شناسد.
اما شرافت به چه چیزی حاصل می‏شود؟ من به یک کلامی از حضرت علی (علیه السلام)استناد می‏کنم و در این بحث نتیجه می‏گیرم.
حضرت می‏فرماید: «شَرَفُ الرَّجُلِ نَزاهَتُهُ وَ جَمالُهُ مُرُوَّتُهُ»؛ حضرت علی (علیه السلام) درباره شرافت مطلب زیاد دارند. موارد مختلفی را به عنوان شرافت برای انسان بیان کردند. این کلمات را اگر جستجو کنید معلوم می‏شود. مثلا کسی که اهل صله رحم باشد این را به عنوان شریف معرفی کردند؛ چند خصلت است ولی کلیدی ترین مطلبی که حضرت درباره شرافت گفتند همین است، «شَرَفُ الرَّجُلِ نَزاهَتُهُ وَ جَمالُهُ مُرُوَّتُهُ»؛ نزاهت یعنی چه؟
نزاهت در واقع به معنای پاکی و دوری از بدی و طهارت است. کسی که خودش را از بدی ها و زشتی ها و آلودگی ها پاک کند دارای نزاهت است. حضرت علی (علیه السلام) شرافت انسانی را در طهارت روحی او می‏بیند، این خیلی مهم است. کسی ممکن است به ظاهر خودش را شریف و دارای رفعت و جایگاه نشان دهد اما این شرافت نه ماندنی است و نه نافع، در حقیقت شرافت نیست بلکه تظاهر به شرافت است، این یک بلندی است که بر پایه های سست استوار است، این شرافت با ادنی حادثه‎ای زائل می‏شود. کسی که وابسته به یک عنوان مادی و قدرت مادی است، این اگر سلب شود این شرافت به باد می‏رود ولی اگر کسی شرافت واقعی داشته باشد، یعنی خود را دارای شرافت و نزاهت روح کرده باشد، این شرافت حتی اگر در چاه هم باشد از او جدا شدنی نیست. یوسف پیامبر در چاه هم که بود شرافت داشت، برادرانش خوشحال و سرمست از اینکه او را از سر راه برداشتند شرافت نداشتند او در عمق زمین بود ولی بلندی جایگاه داشت و اینها در بلندای زمین بودند ولی در حضیض پستی و آلودگی.
اینجا که سخن از شرافت ید است میگوید «فاذا هی عقلت و شرفت» دست اگر شریف داشته شود، بزرگ داشته شود یعنی دست نزاهت داشته باشد، دست طهارت داشته باشد، دست آلودگی نداشته باشد، آن ثمره حتمی است. دستی که می‏خواهد نزاهت داشته باشد چگونه می‎تواند؟ دستی که می‏خواهد شریف باشد راه شرافتش چیست؟ هر چیزی که حضرت قبل از این فرمود همه راه های شرفت است. اینکه دست درازی به حرام نکند و از آنچه که وظیفه اوست به عنوان ادای واجب اجتناب نکند، یعنی حقوق واجب و محرم دست را رعایت کند، این اصل کار است. اگر در ادامه درجه پاکی و نزاهت را بالا ببرد و مستحبات و مکروهات را در مورد دست رعایت کند این می‏شود یک دست پاک پاک پاک و از آلودگی دور می‎شود اینجا می‏توانیم بگوییم «شرفت الید» شرافت ید به عنوان یک عضو مهم از اعضای انسان که قطعا در شرافت خود او نقش کلیدی و محوری دارد با چه چیزی حاصل می‏شود؟ این حقوق همه راه رسیدن به آن نزاهت را بیان کردند. واقعا این مسئله خیلی مهم است.
این حقوقی که امام سجاد (علیه السلام) بیان کردنده‎اند همه در حقیقت اجزاء تشکیل دهنده شرافت آدمی است، شرافت آدمی با نادیده گرفتن حقوق هر یک از این اعضاء از بین می‎رود. چشم می‏تواند به شرافت انسان آسیب بزند، پا می‏تواند به شرافت انسان آسیب بزند، دست می‏تواند به شرافت انسان آسیب بزند، شکم می‏تواند به شرافت انسان آسیب بزند.
حضرت علی (علیه السلام) به دو عامل مهم آلودگی انسان اشاره می‎کند. این دو را می‏گویم تا خودم و شما، همه بسنجیم خودمان را. فکر می‏کنم که خیلی از ما این دو عامل را داریم. واقعا وقتی انسان خودش خلوت می‏کند با خدای خودش می‎بیند این حالات در ما وجود دارد. یکی شرک و دیگری کبر. این دو چیزی است که به تعبیر حضرت علی (علیه السلام) اساس دین و ایمان است. حضرت علی اصلا دین را اینطور معرفی می‏کند و می‎فرماید: خداوند ایمان را برای پاک شدن و نزهت از شرک و نماز را برای پرهیز از کبر واجب کرده است. ایمان و نماز که دو رکن دیانت انسان است.
ایمان برای اینکه انسان شرک نورزد؛ ما می‏گوییم مومن هستیم ولی مشرک هم هستیم. چقدر به لا مؤثر فی الوجود الا الله عقیده داریم؟ چقدر فکر می‏کنیم در این عالم هیچ موثری غیر از خدا وجود ندارد؟ رفتار ما سخن ما، برخورد ما گاهی اوقات طوری است که برای خیلی ها در عرض خداوند موثریت قائل هستیم. من معتقدم که خیلی این مشکل را داریم.
دومین رکن کبر است، غرور، خود بزرگ بینی، چه خبر است؟ مگر که هستیم و چه هستیم؟ با کسی که حالا ممکن است حدش از ما به ظاهر پایین‎تر باشد وقتی مواجهه می‏شویم طوری به او نگاه می‏کنیم که انگار در دنیا کسی برتر از ما نیست. کبر همان است که شیطان را از درگاه خدا راند، هیچ چیزی مثل کبر خدا را به خشم نمی‏آورد، در حدیث قدسی است که کسی که با من در کبریایی معارضه کند او را به ذلت میکشانم، این خیلی بد است، این حالت خود بزرگ بینی، غرور و کبر شاید مهلک ترین چیزی است که انسان را نابود می‏کند و خیلی ها ممکن است عالم دین و روحانی باشند اما این دو ناپاکی در وجود آنها باشد.
حضرت علی (علیه السلام) می‏فرماید این دو آلودگی را باید برداریم، شرافت آدمی به این است که از این دو آلودگی دور شود. اینها آلودگی های کلیدی است، رأس آلودگی ها است، شرک و کبر. انسان شریف انسانی است که از این دو پاک است. دست هم زمانی شریف می‏شود که از این آلودگی ها پاک باشد.

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , , , , , , ,