خارج اصول – جلسه شانزدهم – مقتضای تحقیق – ب) مقام اثبات – ۲-۲. جانشینی اصول غیر محرزه از قطع طریقی – بررسی جانشینی اصول غیر محرزه از قطع موضوعی – شرح رساله حقوق    

جلسه ۱۶ – PDF

جلسه شانزدهم

مقتضای تحقیق – ب) مقام اثبات – ۲-۲. جانشینی اصول غیر محرزه از قطع طریقی – بررسی جانشینی اصول غیر محرزه از قطع موضوعی – شرح رساله حقوق    

۱۴۰۲/۰۸/۰۳

   

خلاصه جلسه گذشته

عرض کردیم به حسب مقام اثبات و مقتضای ادله حجیت اصول عملیه، باید ببینیم آیا اصول عملیه می‏توانند جانشین قطع بشوند یا خیر؟
گفتیم چون اصول عملیه بر دو دسته‎اند، اصول محرزه از واقع یعنی اصولی که به وسیله آنها واقع احراز می‏شود و اصول عملیه‎ای که محرز واقع نیستند، باید در این مسئله بین اینها تفکیک کنیم.
اصول عملیه‎ای که محرز واقع نیستند، یکی اصل برائت است که دیروز بررسی کردیم؛ نتیجه این شد که اصل برائت جانشین قطع نمی‏شود، اصل طهارت و حلیت نیز جانشین قطع نمی‏شود ولی یکی از خواص و آثار قطع یعنی معذریت را دارند، هم اصل برائت معذر است و هم اصل طهارت و حلیت.

ادامه بررسی جانشینی اصول غیر محرزه از قطع طریقی

از اصول غیر محرزه چند اصل دیگر باقی مانده که اینها را باید بررسی کنیم.

۳. اصالة التخییر

تخییر عقلی و شرعی هر دو در جایی جریان پیدا می‏کند که امر دائر بین محذورین باشد. اگر امر مکلف دوران بین محذورین پیدا کند، به حسب حکم عقل و همچنین نقل، مخیر در انتخاب یکی از طرفین است. فرض کنید امر دائر بین وجوب و حرمت نماز جمعه شده است. این شخص طرف حرمت را اختیار می‏کند و لذا نماز جمعه را ترک می‏کند. اما بعدا معلوم می‏شود که نماز جمعه به حسب واقع واجب بوده است. اینجا اصالة التخییر معذر است و برای او به خاطر ترک واجب واقعی عذر درست می‏کند. پس درست است که اصالة التخییر حجت است ولی چون محرز واقع نیست منجز محسوب نمی‏شود، بلکه صرفا معذر است.

۴. اصالة الاحتیاط

ما هم احتیاط عقلی داریم و هم احتیاط شرعی، احتیاط عقلی با حکم عقل به لزوم فراغ یقینی در صورت اشتغال ذمه ثابت می‏شود. یعنی عقل حکم می‏کند که اگر یقین به اشتغال ذمه پیدا کردی، باید کاری کنی که یقین به برائت ذمه پیدا کنی. اگر مثلا من علم اجمالی به وجوب نماز جمعه و نماز ظهر داشتم که یکی از این دو ظهر جمعه بر من واجب است، اینجا برای یقین به فراغ ذمه باید احتیاط کنیم و هر دو اتیان کنم. یا یقین دارم احد الانائین خمر است، علم اجمالی دارم، اینجا یقین به عدم ارتکاب حرام به ترک هر دو اناء است. این احتیاط یا اصالة الاحتیاط عقلی حجت مسلم است. اما حجیت آن به این معناست که برای انسان منجز است بر خلاف آن چند اصل قبلی که معذر است یعنی واقع را منجز می‏کند موارد علم اجمالی یعنی علم اجمالی به حکم که واقع محسوب می‏شود. وقتی انسان علم اجمالی پیدا می‏کند می‏گویند علم اجمالی منجز است. پس احتیاط که زاییده علم اجمالی است منجز محسوب می‏شود.
پس اصاله الاحتیاط عقلی همیشه منجز است، معذر نیست ولی با این حال ما می‏گوییم جانشین قطع نیست. اعتبار اصالة الاحتیاط و منجزیت علم اجمالی ربطی به تنزیل منزلة القطع ندارد. یعنی اعتبارش به این خاطر نیست که مثلا اصالة الاحتیاط نازل منزله قطع می‎شود، بلکه به خاطر این است که خودش زاییده قطع است منتهی قطع اجمالی. احتیاط در جایی که انسان علم اجمالی دارد لازم است و دیگر مسئله جانشینی مطرح نیست.
احتیاط شرعی نیز همینطور است. اما احتیاط شرعی همیشه به نوعی اشاره به احتیاط عقلی دارد. هر جا شارع امر به احتیاط می‏کند تأسیس نیست بلکه در واقع ارشاد و اشاره به حکم عقل است. در موار شبهه مقرون به علم اجمالی، مثلا شک در مکلف به که روایات دال بر لزوم احتیاط است، اشاره به همان حکم عقل دارد. عقل ما در موارد علم اجمالی ما را مکلف به احتیاط می‏کند. روایاتی هم که این معنا را می‏رساند یا ادله نقلیه‏ای که این معنا را می‎رسانند اشاره به همان حکم عقل دارند.
به عبارت دیگر احتیاط نقلی یرجع الی الاحتیاط عقلی؛ بازگشت به احتیاط عقلی دارد و این معنایش این است که منجز است، معذر نیست. یعنی موضوع معذر بودن از بین می‏رود. اما منجزیتش نه به خاطر اینکه نازل منزله قطع است بلکه به خاطر این است که منشأ آن قطع است منتهی قطع و علم اجمالی. پس اینجا نیز مسئله جانشینی مطرح نیست.
آنچه تا به حال گفتیم درباره جانشینی و تنزیل امارات منزله قطع طریقی بود. ملاحظه کردید اصول غیر محرزه مثل اصالة البرائه، اصالة الطهاره، اصالة الحلیه، اصالةالتخییر، اصالةالاحتیاط، اینها هیچ کدام نازل منزله قطع طریقی نیستند و هیچ کدام به عنوان جانشین قطع طریقی محسوب نمی‏شوند. بله معتبرند اما اعتبارشان یا بدان جهت است که معذر هستند یا بدان جهت است که خودشان زاییده قطع و علم اجمالی هستند. پس اینها نازل منزله قطع نیستند، اعتبارشان به این دلیل نیست که جانشین قطع می‏شوند.
بررسی جانشینی اصول غیر محرزه از قطع موضوعی
به طور کلی اصول غیر محرزه جانشین قطع موضوعی نمی‎شوند. قطع موضوعی چه به نحو صفتی و چه به نحو طریقی. یعنی اگر قطع موضوعی را بما أنه صفة من الاوصاف النفسانیه در نظر بگیریم، قطعا اصول عملیه جانشین آن نمی‏شود، این خیلی روشن است. اگر قطع موضوعی به نحو صفتی اخذ شود این قائم به تحقق این وصف در افق نفس است و معلوم است که هیچ اصل عملی موجب تحقق این صفت در افق نفس ما نمی‏شود.
اما قطعی که بما أنه صفة مد نظر نیست بلکه بما أنه طریق و کاشف مورد نظر است، اینجا هم اصول عملیه غیر محرزه نمی‏تواند جانشین این قطع شود. مثلا اگر دلیل گفته بود «اذا قطعت بطهارة شئ و حلیته، یجوز اکله» حال ما رسیدیم به چیزی که با اصل عملی حلیت و طهارت آن را می‏خواهیم ثابت کنیم. با اصالة الطهاره نجاست آن را کنار بزنیم و با اصالة الحلیه، حرمت آن را کنار می‏زنیم؛ اما آیا می‏توانیم این را بخوریم؟ می‏فرماید نه؛ زیرا این اصول غیر محرز هستند، جانشین قطع نیستند.
اما اگر به جای اینکه بگوید «اذا قطعت بحلیة شئ و طهارته» می‏گفت «اذا کان الشئ حلالا طاهرا یجوز اکله» اینجا حکم رفته روی عنوان حلیت و طهارت. عنوان حلیت و طهارت با اصل عملی نیز قابل اثبات است. اصالة الطهاره این را اثبات می‏کند و اصالةالحلیه عنوان حلیت را.
پس اصول عملیه غیر محرزه به هیچ وجه نمی‏توانند جانشین قطع موضوعی طریقی شوند.
پس به طور کلی می‏توانیم نتیجه بگیریم که اصول عملیه غیر محرزه مطلقا جانشین قطع نمی‏شوند نه طریقی و نه موضوعی طریقی و نه موضوعی صفتی.

بحث جلسه آینده

اصول محرزه مثل استصحاب و قاعده فراغ و تجاوز؛ که آیا جانشین قطع می‎شوند یا نه، لکن اختلاف است در اینها که آیا این ها اماره هستند یا اصل عملیه. جلسه آینده این بحث را دنبال می‎کنیم.

شرح رساله حقوق

بحث ما در این فراز بود: «وَ أَمَّا حَقُّ يَدِكَ فَأَنْ لَا تَبْسُطَهَا اِلَى مَا لاَ يَحِلُّ لَكَ فَتَنَالَ بِمَا تَبْسُطُهَا اِلَيْهِ مِنَ اللَّهِ الْعُقُوبَةَ فِي الأَجَلِ وَ مِنَ النَّاسِ بِلِسَانِ اللاَّئِمَةِ فِي الْعَاجِلِ»
اما حق دست‏ شما این است که آن را به سوی چیزی که بر تو حلال نیست دراز نکنی، توضیح دادیم، دست درازی چه به نحو مادی و چه به نحو معنوی ممنوع است؛ برخی مصادیق آن را هم بیان کردیم.

دو اثر مهم دست درازی به حرام

در ادامه حضرت به دو اثر دست درازی حرام اشاره می‏کند: ۱. اثر معنوی و اخروی؛ ۲. اثر مادی و دنیوی.
طبیعی است که انسان وقتی پا را از دایره شرع خارج بگذارد عقوبت در انتظار اوست.

۱.عقوبت اخروی

اگر دست درازی به حرام کند بدون شک عذاب و عقوبت الهی گریبان او را می‏گیرد. در بسیاری از موارد به عقوبت دست درازی‏های حرام تصریح شده است. سرقت عقاب و عذاب دارد، عقاب و عذاب آن هم در دنیا است و هم در آخرت، در دنیا حد دارد، حد یک عقوبت دنیوی الهی است هم در آخرت اگر توبه نکند عقوبت می‏شود.
اگر ظلم کند، ظلم به مراتب مختلفش، از ضرب کسی به ناحق، ضرب الیتیم، ضرب المظلوم، یک زدن معمولی، این در دنیا عقوبت دارد، اثر وضعی ظلم دامن ظالم را می‏گیرد، ولو به حد کم؛ عقوبت دنیوی به این معنا که هم اثر وضعی دارد، عقوبتش به دامن گیر شدن ظلم نسبت به خود ظالم است و هم در بعضی از موارد حد و مجازات شرعی در دنیا دارد؛ خدای ناکرده کسی که دستش به خون بی گناهی آلوده شود این عقوبت دنیویش قصاص است، اگر مظلوم باشد خون مظلوم دامن او را می‏گیرد و عقوبت اخروی نیز به جای خود.
پس اینکه می‏گوید دست درازی به سوی حرام نکنید یا دست درازی حرام نداشته باشید، در ادامه می‏فرماید: «فَتَنَالَ بِمَا تَبْسُطُهَا اِلَيْهِ مِنَ اللَّهِ الْعُقُوبَةَ فِي الآجَلِ» اگر کسی خدای نکرده این حق را نادیده بگیرد، دست درازی حرام داشته باشد، «فَتَنَالَ بِمَا تَبْسُطُهَا اِلَيْهِ» به سبب آن دست درازی، می‏رسد به او از ناحیه خداوند «الْعُقُوبَةَ فِي الآجَلِ» عقوبت در آخرت.
کسی که این کار را انجام بدهد به سبب ما تبسطها الیه، به سبب اینکه یدش را بسط داده، الیه، یعنی الی ما لا یحل له، اگر تو این کار را بکنی به خاطر بسط دستت به سوی ما لا یحل لک، تنال من الله العقوبه، می‎رسی به عقوبتی که خدا برایت قرار داده است.

۲. رسوایی و سرزنش مردم در دنیا

«وَ مِنَ النَّاسِ بِلِسَانِ اللاَّئِمَةِ فِي الْعَاجِلِ» این از ناحیه خداست، نتیجه دست درازی حرام این است که خدا او را تنبیه می‏کند، هم در دنیا و هم در آخرت؛ مجازات دنیوی که معلوم است؛ غصب، قلم ناروا، نوشتن.
اما یک اثر وضعی دیگر دارد که برای این دنیاست. البته می‏شود تعمیم به آخرت داد و آن هم سرزنش مردم است. کسی که دست درازی حرام داشته باشد از سوی مردم با زبان سرزنش گر مواجه می‏شود و من الناس، یعنی فتنال بما تبسطها الیه، می‎رسی به سبب آنچه که دستت را به سوی آن دراز کردی از ناحیه مردم، تنال من الناس، به لسان لائمه، به زبان سرزنش گر؛ یعنی مردم شروع می‏کنند به ملامت کردن، سرزنش کردن، «فی العاجل» در همین دنیا.
«فَتَنَالَ بِمَا تَبْسُطُهَا اِلَيْهِ مِنَ اللَّهِ الْعُقُوبَةَ فِي الآجَل» این اشاره به آخرت دارد؛ به عقوبت اخروی نظر دارد؛ این عاجل در همین دنیا مورد نظر است. یعنی در همین دنیا مردم او را سرزنش می‏کنند و زبان مردم به سرزنش او باز می‏شود، انگشت نما می‎شود، می‏گویند این دزد است، این اختلاس گر است، این مال مردم خور است، این قلمش یک قلم هتاک است. اثر وضعی دست درازی حرام در این دنیا به رسوایی بین مردم است. منظور از سرزنش مردم در این دنیا یعنی رسوایی و بی آبرو شدن، یعنی در این دنیا بی آبرو می‏شود، در این دنیا رسوا می‏شود، وقتی همه جا شروع کنند سرزنش کردن، دیگر آبرو و احترام برای شخص باقی نمی‏ماند.
اگر کسی باور داشته باشد به این کلام امام سجاد (علیه السلام) نمی‏گوید دست درازی به این مال حرام می‏کنیم و کسی هم نمی‏فهمد. بالاخره این روزی برملا می‏شود و سرزنش ها آبرویی برای شخص باقی نمی‏گذارد.

 

برچسب‌ها:, , , , , , , , , ,