جلسه صد و دهم
تجری – مباحث اصلی تجری – مقام دوم : فعل متجری به – مسئله اول و دوم و سوم – کلام محقق خراسانی و بررسی آن
۱۴۰۲/۰۳/۰۶
جدول محتوا
مقام دوم: فعل متجری به
بحثی که از مباحث تجری باقی مانده مقام دوم بحث است. قبلا عرض کردیم که در مورد تجری در دو مقام بحث میشود مقام اول در مورد خود تجری است که سه مسئله در آن مقام مورد رسیدگی قرار گرفت.
مقام دوم درباره فعل متجری به است. آن سه مسئله که در مقام اول مورد رسیدگی قرار گرفت بعینه در مقام دوم نیز مطرح است. یعنی باید ببینیم آیا فعل متجری به قبیح است یا خیر؟ به عبارت دیگر قبح فاعلی که در تجری ثابت است باعث میشود که خود این فعل متجری به نیز قبیح شود یا خیر؟ یا اساسا اگر گفتیم فعل متجری به قبیح نیست، نتیجهاش این است که فقط قبح فاعلی ثابت میشود، این یک مسئله است که میشود مسئله اصولی. یک مسئله در باره حرمت شرعی خود این فعل است. یک مسئله نیز در مورد استحقاق عقوبت است که در اثر آن فعل متجری به حاصل میشود.
تفاوت مقام اول و مقام دوم
ممکن است به نظر بدوی گمان شود که چه فرقی است بین این دو مقام؟ در مقام اول درباره تجری بحث کردیم؛ در مقام دوم درباره فعل متجری به بحث میکنیم و تجری در واقع همان فعل متجری به است.
اما اینطور نیست. ما گفتیم تجری یعنی مخالفت اعتقادیه، یعنی اینکه کسی با علم و قطع به حرام بودن یک شئ، آن را مرتکب شود، آیا نفس تجری عقلا قبیح است؟ آیا شرعا حرام است؟ آیا مستلزم استحقاق عقوبت است؟ اینها بحثهایی بود که در مقام اول به آن پرداختیم.
اما در مقام دوم سخن از یک زاویه دیگری مطرح است، میخواهیم ببینیم خود این فعل، یعنی این آب خوردن با قطع نظر از آن نکتهای که در مقام اول گفتیم آیا عقلا قبیح است؟ آیا این حرام شرعی است؟ آیا این مستلزم استحقاق عقوبت است یا خیر؟ این راجع به موضوع بحث در مقام دوم.
ما خیلی اینجا بحث را بسط نمیدهیم و گفتیم همان سه مسئله اینجا مطرح است.
مسئله اول: قبح فعل متجری به
آیا فعل متجری به قبیح است یا خیر؟ یعنی خود آب خوردن. برای اینکه این فعل از نظر عقل قبیح باشد باید یک ملاکی وجود داشته باشد که به اعتبار آن بگوییم عقل آن را قبیح میداند و این ملاک اینجا وجود ندارد. ملاک حکم عقل به حسن و قبح اشیاء و امور، مصالح و مفاسدی است که در متعلقات آن یا در خود آن امور وجود دارد، بنابر مبنای مشهور که احکام را تابع مفاسد و مصالح واقعیه میدانند، عقل نیز برای حکم به حسن و قبح افعال و اشیاء در خود این امور باید یک مصالح و مفاسد واقعی را ببیند. عقل در آب خوردن مفسدهای نمیبیند، نفس آب خوردن چیزی نیست که عقل آن را قبیح بشمارد. تنها چیزی که ممکن است به ذهن برسد که باعث تغییر حکم عقل شود قطع به خمریت است. این فقط میتواند به عنوان یک عاملی قلمداد شود که حسن آب خوردن را مبدل کند به قبح. میگوید چون این آب خوردن همراه با قطع به خمریت است، پس میشود قبیح و قطع قدرت چنین چیزی را ندارد. قطع و علم انسانها به امور، تأثیری در واقعیات ندارد، واقع آب خوردن قبیح نیست، اگر قطع به خمریت نیز کنارش قرار بگیرد، آن هم نمیتواند این عمل و این فعل را از واقع خودش تغییر بدهد.
پس در مسئله اول ما هیچ وجهی ندارد که بگوییم عقل، فعل متجری به را قبیح میداند.
مسئله دوم: حرمت شرعی فعل متجری به
در مسئله دوم بحث از حرمت شرعی فعل متجری به است. آیا شرعا آب خوردن شخص متجری، این فعل او، این عملی که با آن تجری می کند حرام است یا خیر؟ اینجا نیز دلیلی به حرمت شرعی این عمل نمیتوانیم پیدا کنیم. همه ادلهای که بواسطه آنها شرب الخمر حرام شده، معلوم است، این عنوان باید تحقق پیدا کند تا ادله حرمت شامل آن شود. ادله میگویند شرب الخمر حرام است، لکن این عمل متجری به شرب الخمر نیست، ادلهای مثل «احل لکم فی الارض جمیعا» و امثال اینها که ماء و آب خوردن را حلال کرده است و مباح، این آب خوردن را مباح کرده است؛ غیر از اینها نیز دلیلی نداریم که بواسطه آن ما را از این آب خوردن منع کرده باشند، مثلا دلیلی نداریم که گفته باشد «لاتشرب مقطوع الخمریه»؛ یا «لاتشرب الماء اذا قطعت بخمریته»؛ بله اگر دلیلی داشتیم، موضوع و عنوان چیزی دیگری بود، دلیلی داشتیم مثل این دلائلی که گفتیم، عنوان چیزی دیگری میشود. ولی با این ادلهای که گفتیم حرمت شرعی فعل متجری به ثابت نمیشود.
سوال:
استاد: درست است؛ نتیجه قهری حکم عقل به عدم قبح فعل متجری به، این است که حرام نباشد مگر اینکه دلیل خاصی باشد که تعبدا بخواهیم به آن ملتزم شویم.
مسئله دوم در حقیقت یک مسئله فقهی بود.
مسئله سوم: استحقاق عقوبت فعل متجری به
مسئله سوم یک مسئله کلامی است و آن اینکه آیا فعلی که این شخص با اعتقاد به اینکه مخالف با دستور مولاست انجام میدهد، آیا مقتضی استحقاق عقوبت است یا خیر؟ در این مورد نیز (مثل آنچه که در بحثهای گذشته مطرح کردیم) باید بگوییم خیر، مستلزم استحقاق عقوبت نیست. زیرا برای استحقاق عقوبت یا باید عقل حکمی دال بر قبح داشته باشد یا شرع آن را حرام بداند. در حالیکه نه عقل حکم به قبح آن کرده است و نه شرع آن را حرام میداند. پس از حیث خود این عمل استحقاق عقوبت ثابت نمیشود.
ممکن است کسی مسئله قبح فاعلی را پیش بکشد و بگوید بواسطه قبح فاعلی و سوء سریره و خبث ذاتی مستحق عقاب است که آن بحث دیگری است و ما کاری به آن نداریم، بحث ما در خود فعل متجری به است.
پس در مسئله سوم نیز استحقاق عقوبت ثابت نمیشود.
کلام محقق خراسانی
فقط یک مطلب باید توجه شود؛ اگر خاطرتان باشد محقق خراسانی در مسئله سوم از مقام اول یعنی تجری، حکم به استحقاق عقوبت کرده و گفتند تجری مقتضی استحقاق عقوبت است. یعنی همان قبح فاعلی و سوء سریره و اینکه عمل را با این قصد انجام میدهد، مقتضی استحقاق عقوبت است. اما اینجا در مورد فعل متجری به میگویند مستلزم استحقاق عقوبت نیست. خود این دو حکم متفاوت نشان میدهد که اینها دو مقام مختلف هستند. در مورد تجری گفتند مقتضی استحقاق عقوبت است، اما درمورد فعل متجری به میگویند مقتضی استحقاق عقوبت نیست. ایشان یک دلیلی اینجا بیان کرده که باعث شده است به بحث اختیار و اراده بپردازند و دامن بزنند.
ایشان میگوید کسی که اراده میکند فعل متجری به را انجام بدهد، او این عمل را با عنوان مقطوع الحرمه قصد نمیکند، بلکه این عنوان مقطوع الحرمه یک ابزار و وسیله است، خودش مستقلا مورد نظر نیست، یعنی حتی ممکن است این شخص خودش ملتفت یقین و علم خودش نباشد، یعنی عنوان معلومیت و مقطوعیت مورد التفات او نیست، اعم از اینکه با واقع مطابق باشد یا نباشد. یعنی این شخص این مایع را مینوشد برای اینکه مخالفت مولا کرده باشد. پس علم او به خمر و یقین او به خمریت، خودش مستقلا و استقلالا مطلوب نیست، آنچه مقصد اصلی اوست مخالفت با دستور مولا و ارتکاب حرام است. اگر هم یقین دارد به خمریت این در حقیقت طریقیت دارد، ابزار است، یقین به خمریت یک معبری است که میگوید حال که این خمر است این را مینوشم برای اینکه مخالفت با مولا کند. پس مقطوعیت و معلومیت اساسا توجه اصالی و استقلالی و التفات مستقل به او صورت نمیگیرد.
ایشان از اینجا استفاده میکند و میفرماید: با توجه به اینکه معلومیت و مقطوعیت از دایره توجه و التفات متجری خارج است، اساسا نمیتواند متعلق قصد قرار بگیرد. زیرا قصد، اولین شرطش توجه است، اگر شما الان شما قصد کنید از این اتاق بیرون بروید اول از همه باید توجه کنید به این در و بعد از اینجا خارج شوید؛ قصد هر کاری متوقف بر التفات و توجه نفس، به آن کار است.
وقتی این شخص این مایع را تصور میکند به عنوان اینکه این خمر است، آنچه در ذهن این شخص میآید خمریت این مایع است است نه مقطوع الخمریه؛ میگوید این خمر است. پس معلوم میشود که مسئله قطع و یقین خارج از دایره التفات و توجه نفس است و چیزی که خارج از التفات نفس باشد اراده به آن متعلق نمیشود و چیزی که ازدایره اراده و قصد انسان خارج باشد به طور کلی نمیتواند موجب حسن یا قبح چیزی شود. پس فعل متجری به مستلزم استحقاق عقوبت نیست، زیرا اراده و قصد به چیزی متعلق میشود که در دایره توجه و التفات باشد و اینجا با توجه به خروج معلوم الحرمه از دایره التفات امکان تعلق قصد و اراده به آن نیست.
به عبارت دیگر محقق خراسانی میفرماید کاری که متجری میکند به حسب ظاهر به اختیار اوست، او الان این مایع را دیده و شرب کرده است، بله با قصد و اراده این مایع را نوشیده، ولی آنچه که او قصد کرده، شرب الخمر است، اما در خارج مطابق با واقع در نیامده است، در حقیقت خمر نبوده است، پس آنچه که به عنوان واقعیت تحقق پیدا کرده، متعلق اراده و قصد او قرار نگرفته است. اگر اینچنین باشد پس استحقاق عقوبت معنا ندارد، زیرا کاری کرده که خارج از اختیار و اراده او بوده است. این محصل استدلال محقق خراسانی است.
خلاصه اینکه محقق خراسانی میگوید استحقاق عقوبت اینجا ثابت نیست زیرا یک بعد غیر اختیاری در این عمل است که مانع تحقق قصد میشود و همین جلوی استحقاق عقوبت را میگیرد.
بررسی کلام محقق خراسانی
به نظر می رسد این سخن ناتمام است، زیرا قیاس متجری به فاعل غیر اختیاری، قیاس مع الفارق است، اصلا اینها از دو وادی هستند. وقتی سخن از فعل اختیاری به میان میآید یعنی انسان کاری را با قصد و اختیار و اراده خودش انجام دهد. الان کسی تشنه است، این آب را میخورد، این فاعل اختیاری است. حال اگر کسی با اعتقاد به خمریت این مایع را نوشید، آیا نمیتوانیم بگوییم او به اختیار خودش این کار را انجام داده؟ مسلما این هم با اختیار بوده. پس ما اینجا چیز غیر اختیاری نداریم وقتی می گوییم فاعل غیر اختیاری، یعنی مثل کسی که دست و پای او را ببندند و آب در دهان او بریزند، اما اگر خودش به هر دلیلی این کار را انجام داد این یک عمل اختیاری است ثمره این دو در روزه ماه رمضان آشکار میشود که اگر بگوییم متجری یک عمل اختیاری انجام داده، نتیجهاش این است که این مایع را که مقطوع الخمریه است ولی در حقیقت آب است، وقتی نوشیده نباید روزهاش باطل باشد، زیرا شرب غیر اختیاری روزه را باطل نمیکند در حالیکه همه میگویند این روزه باطل است؛ پس معلوم میشود این روزه اختیاری است، شرب غیر اختیاری روزه را باطل نمیکند، و شاهد بر اینکه این اختیاری است این است که این روزه باطل میشود.
پس نتیجه اینکه این استدلال محقق خراسانی تمام نیست و حق همان است که ما گفتیم.
البته عرض کردم که محقق خراسانی اینجا بحث اراده و اختیار را هم مطرح کرده که ما دیگر وارد آن بحث نمیشویم.
بحث جلسه آینده
ما تا پایان مباحث قطع که بعد وارد مباحث ظنون میشویم، چند بحث داریم:
1. اقسام قطع.
2. جانشینی امارات به جای قطع.
3. قطع اجمالی و علم اجمالی که یک بحث مهمی است.
موافقت التزامیه و احتمالیه و اجمالیه را در ضمن همین بحث ها مطرح میکنیم.
نظرات