آیت الله سید مجتبی نورمفیدی در مصاحبه با جماران: در شعارها و رفتار همه انبیاء و ائمه جای معیشت مردم را هیچ‌وقت خالی نمی‌بینید

پایگاه خبری جماران: این روزها موضوع عفاف و حجاب در جامعه اسلامی به دلیل فصل تابستان و از سرگیری موضوع گشت ارشاد، به یکی از موضوعات اصلی خبرهای مطرح در جامعه تبدیل شده است.

یکی از بحث‌های داغ امروز جامعه ما، مسأله حجاب است؛ علاقه‌مند هستیم تعریف خود از حجاب، الزام حجاب، اینکه اساساً آیا حجاب یک واجب شرعی است و جزء ضروریات است، و نهایتاً اگر الزام دارد، این الزام در تاریخ اسلام دیده شده ـمخصوصاً در صدر اسلام ـ یا نه؟! و نهایتاً نحوه تبیین آن و فضایی که الان بر بیان امر حجاب حاکم هست، دیدگاه خود را بیان کنید.
حجاب یک معنای روشن و واضحی دارد برای بانوان مخصوصاً؛ پوشش برای مردان هم در فرهنگ‌های مختلف یک حد و اندازه‌ای برای آن تعریف شده، گرچه امروزه جوامع انسانی متأسفانه به سمت برهنگی یا نیمه برهنگی می‌روند، اما عمده بحث حجاب معطوف به بانوان است.
در اینکه در مورد بانوان از نظر شرعی یک حدودی را تعیین کرده‌اند و صرفاً اجازه باز گذاشتن و آشکار کردن بعضی از مواضع را به بانوان داده‌اند، تقریباً می‌توانیم بگوییم مورد اتفاق فریقین است؛ صرف نظر از اینکه عده‌ای حتی پوشاندن صورت و دست‌ها را در مورد زنان لازم می‌دانند (به استناد «المرأة عیّ و عورة» که این در جای خودش پاسخ داده شده) ولی عموماً اجازه آشکار کردن این مواضع را داده‌اند. به‌هرحال آن حد و اندازه‌ای که برای پوشش از نظر شرعی لازم است، در جای خودش بیان شده است. در اینکه این یک حکم قطعی و مسلّم دینی و اسلامی است، تردیدی نیست و همه فرق اسلامی این را قبول دارند.
منتهی بحثی که مطرح است این است که این مسأله از این جهت که یک حکم فردی دارای اثر اجتماعی است، ابعاد متفاوتی پیدا می‌کند. مثلاً نماز واجب است اما نمی‌توانیم شرعاً کسی را به خاطر نماز نخواندن مؤاخذه و مجازات کنیم و الزامی برای نماز خواندن ایجاد کنیم؛ کسی چنین فتوایی نداده است، مگر اینکه عنوان ثانوی پیدا کند.
یا مثلاً در مورد روزه آنچه که بر آن اثر مترتب است و مسئولیت‌هایی را متوجه حاکم اسلامی و دیگران می‌کند تظاهر به روزه‌خواری است، اما اینکه کسی را وادار کنیم که حتی در خانه‌اش هم باید روزه بگیرد، چنین چیزی نداریم. اینها اعمال فردیِ محض هستند که به یک معنا اثر مستقیم اجتماعی ندارند.
یک سری کارها و اعمال هم ذاتاً اجتماعی هستند؛ اما بعضی از امور به یک معنا فردی هستند اما بازتاب اجتماعی دارند، و حجاب از این نوع است.
بنابراین، نمی‌توانیم مسأله حجاب را با برخی از تکالیف فردی محض مقایسه کنیم و بگوییم همانطور که در مورد تکالیف فردی محض الزامی وجود ندارد، اینجا هم این چنین است. بالاخره حجاب و نوع پوشش زنان و رعایت نکردن آن حتماً یک آثار اجتماعی دارد و این را نمی‌توانیم نادیده بگیریم.
الان نمی‌خواهیم در رابطه با ادلّه وجوب حجاب بحث کنیم؛ این امر قطعی است و مسلماً کسی که این حکم الهی را رعایت نکند گناه بزرگی مرتکب شده است. اما از جهت مسئولیت‌هایی که در این رابطه متوجه حاکم اسلامی است، من به مناسبتی در بحث فقه که مربوط به پوشش بانوان بود این مسأله را تفصیلاً مورد بررسی قرار دادم که آیا اساساً حاکم اسلامی به عنوان اولی این حق و اختیار را دارد که بانوان را ملزم به حجاب کند یا نه.
«عنوان اولی» را به صورت خلاصه برای مخاطبان توضیح دهید که به چه معناست.
یک وقت است که شرایط خاصی در جامعه پدید می‌آید و ضرورت‌هایی پیش می‌آید؛ اینجا عنوان ثانوی است. اگر این باشد، حاکم در همه امور این اختیار را دارد؛ اینکه محدودیتی ندارد و مخصوص حجاب نیست؛ هر مسأله‌ای وقتی ضرورت اقتضا کند یا حتی در یک دایره وسیع‌تر مصلحت اقتضا کند، حاکم می‌تواند تصمیماتی بگیرد.
اینکه می‌گوییم «عنوان اولی» یعنی ادله‌ای که این اختیار را صرف نظر از ضرورت‌ها و مصلحت‌ها به حاکم می‌دهد و به الزام حجاب از ناحیه حاکم اسلامی مشروعیت می‌بخشد. من آنجا به تفصیل بحث کرده‌ام و ادله متعددی را از آیات و روایات ذکر کرده‌ام که حاکم چنین حقی دارد.
توجه داشته باشید که الزام مساوی معنای توسل به شیوه‌های تند و خشن نیست. الزام به حجاب حتی وضع مقررات مثل جریمه و برخی محدودیت‌ها برای این امر را دربرمی‌گیرد؛ الزام به معنای وسیع و اعم منظور است. الزام به حجاب را گاهی با توسل به زور یکسان می‌گیرند، در حالی که الزام غیر از توسل به زور است؛ بله، یکی از مصادیق آن می‌تواند توسل به زور باشد ولی دایره الزام خیلی اوسع است. حاکم اسلامی بنابر آنچه که ما از ادله استفاده کردیم، این اختیار را دارد؛ ولی اگر عناوین ثانویه پیش آید، مثلاً این کار به نوعی موجب وهن شود یا شرایط به گونه‌ای باشد که نه‌تنها پذیرش عمومی مطلوب به وجود نیاید، بلکه اثر عکس بگذارد، اینجا این حق و اختیار به عنوان ثانوی کنار می‌رود.
بنابراین، اینکه می‌گوییم حاکم اسلامی چنین حقی دارد و اینکه آیا چنین حقی را می‌تواند اعمال کند یا نه یا چنین اختیاری را دارد یا نه، بر طبق عناوین ثانویه مورد نظر نیست؛ چون هم ایجاباً و هم سلباً به عنوان ثانوی می‌تواند یک شکل دیگری پیدا کند.
اینجا باید چند مسأله را از هم تفکیک کرد: یکی اینکه به مقوله پوشش و حجاب از زاویه اجرای یک حکم شرعی نگاه کنیم، یعنی یک حکم شرعی الهی و معروفی که در کنار سایر معروفات باید به آن اهتمام داشت، باید به همه اینها باهم توجه کرد؛ یعنی ذهنیت جامعه باید آماده شود؛ اگر جامعه و مردم ببینند که اهتمامی که به اجرای این حکم الهی هست، نسبت به منکرات بزرگتر دارد صورت می‌گیرد، طبیعتاً کسانی که می‌خواهند از این بستر سوءاستفاده کنند را خلع سلاح می‌کند.
من در این رابطه معتقد هستم که مجموعه‌ای از کارها و یک بسته کامل را باید در نظر گرفت. بخشی از این بسته وضع مقررات و قوانین است؛ آن الزامی که من عرض کردم، بخشی از کار است؛ اینکه می‌گوییم حاکم این حق را دارد معنایش این نیست که فقط به این کار بسنده شود. یک بسته‌ای اینجا باید در نظر گرفت که الزام به حجاب یکی از آنهاست؛ در کنار این، من فکر می‌کنم کارهای دیگری که بسترسازی می‌کند برای اجرای این حکم الهی، بلکه اجرای همه احکام شریعت باید صورت گیرد و اینها را باید با هم دید؛ اینها هر کدام جزء العلة است. مثلاً باید فرهنگ‌سازی شود؛ یعنی واقعاً بهترین کارهای تبلیغی و ترویجی در قالب انواع هنرها ارائه شود. با زبان نرم و توسط افراد مجرب و صاحب آگاهی و دانش و به بهترین نحو این مسأله تبیین شود.
در همین روزها در کنار برخی کلیپ‌هایی که پخش می‌کنند و خیلی هم تأسف‌آور است، گاهی تصاویری پخش می‌شود که در آن رفتارهای جذاب از سوی برخی انجام می‌شود و خیلی هم مؤثر است؛ با زبان نرم، با خوش‌رویی و همراه با تکریم مخاطب و به مقتضای حال او، چه تذکر لسانی و چه تکریم عملی صورت می‌گیرد و فوراً اثر آن هم آشکار می‌شود. این خیلی مهم است. برای فرهنگ‌سازی هم طیف وسیعی از ابزارها باید در اختیار گرفته شود، صداوسیما، سینما و… .
مسأله دیگر اینکه باید تلاش کرد کاری که دشمنان به دنبال آن هستند که این مقوله را به عنوان یک وسیله و ابزاری برای معارضه سیاسی قرار دهند، ما دقیقاً در نقطه مقابل، جلوی تحقق این امر را بگیریم. الان دارند این را به عنوان یک کارزاری در مقابل حکومت و نظام و روحانیت معرفی می‌کنند و برخی از ما نادانسته به این امر دامن می‌زنیم. این خیلی مهم است که با زیرکی و با فطانت جلوی این را بگیریم و نگذاریم تبدیل به چنین امری است. آنها از هر بهانه‌ای می‌خواهند استفاده کنند که این تقابل را ایجاد و تقویت کنند؛ این ما هستیم که باید مراقب باشیم که این اتفاق نیفتد.
زندگی مؤمن باید تأمین باشد
در شعارها و رفتار همه انبیاء و ائمه معصومین(ع) جای معیشت مردم را هیچ وقت خالی نمی‌بینید
نباید ائمه(ع) را به‌گونه‌ای معرفی کنیم که افراد ماورائی بودند که اصلاً در این دنیا زندگی نمی‌کردند؛ اگر اینطور باشد که اصلاً نمی‌توانند الگو شوند
مسأله دیگر وضع معیشت مردم است که خیلی تأثیر دارد. در گرایش و جذب به سوی اسلام و روحانیت و نظام، این را نمی‌توانیم به کلی جدا کنیم. بله، انقلاب و آرمان‌های آن فراتر از امور مادی است؛ سعادت بشری که شعار انبیاء است دامنه‌ بسیار وسیعی دارد؛ ولی در شعارها و رفتار همه انبیاء و ائمه معصومین(ع) جای این مسأله را هیچ وقت خالی نمی‌بینید. آنها هم لساناً و هم عملاً تلاش کرده‌اند زندگی مردم در این دنیا هم آباد شود؛ آباد شدن زندگی غیر از غرق شدن در دنیاست.
زندگی مؤمن باید تأمین باشد؛ بله، مؤمن نباید غرق در مادیات و لذایذ مادی شود، اما مگر بهره‌مندی و تمتعات دنیوی لزوماً به معنای غرق شدن در مادیات است؟! خود ائمه(ع) تا جایی که شرایط اقتضا می‌کرد و اجازه می‌داد، از امور دنیایی و مادی بهره‌مند می‌شدند. نباید ائمه(ع) را به‌گونه‌ای معرفی کنیم که افراد ماورائی بودند که اصلاً در این دنیا زندگی نمی‌کردند؛ اگر اینطور باشد که اصلاً نمی‌توانند الگو شوند. ملائکه هیچ وقت نمی‌توانند الگوی ما باشند، چون اصلاً بشر نیستند؛ پیامبران و ائمه معصومین(ع) چون انسان هستند و در این دنیا زندگی کرده‌اند به عنوان الگو معرفی شده‌اند.
به‌هرحال برای اینکه این واجب شرعی و سایر واجبات شرعی یا محرمات مراعات شود، نیاز به یک اقدام جامع و فراگیر دارد؛ این اقدام جامع و فراگیر هم از ناحیه مبلغین و هم از ناحیه مسئولین و هم از ناحیه افراد مؤثر اجتماعی و از ناحیه خانواده‌ها باید صورت گیرد. همه با هم باید دست‌به‌دست هم بدهند و کمک کنند با ظرافت و دقت و هوشیاری این امر را به پیش ببرند.
اگر معیشت درست شود، زمینه بسیاری از ناهنجاری‌ها و انحرافات از بین می‌رود
در واقع منظور شما این است که اگر معیشت درست شود، به دنبال آن زمینه ازدواج و تشکیل خانواده و اشتغال هم فراهم می‌شود.
بله، واقع این است که بخشی از ناهنجاری‌های اجتماعی به خاطر فریب شیطان و طبع حریص و غلبه قوای شهوانی بر قوای عقلانی است؛ بعضی از متمولین که مشکل معیشت ندارند، ولی در عین حال مشکلات اخلاقی زیادی دارند؛ نمی‌خواهیم بگوییم اگر معیشت درست شود، همه چیز حل می‌شود؛ ولی حداقل زمینه بسیاری از ناهنجاری‌ها و انحرافات از بین می‌رود. بالاخره کسی که مشغول باشد و اشتغال داشته باشد، زندگی داشته باشد، درصد بسیار زیادی از این ناهنجاری‌ها کم می‌شود.
قاطبه روحانیت و حوزه‌های علمیه با روش‌های نرم و اخلاقی به دنبال اصلاح مردم هستند
اشاره‌ فرمودید که حاکم تا جایی می‌تواند الزام کند که موجب وهن نباشد؛ در چه مواردی ممکن است وهن اسلام ایجاد شود؟ به ویژه با توجه به برخوردهایی که اخیراً در کشور رخ داده است.
من می‌خواهم عرض کنم که قاطبه روحانیت و حوزه‌های علمیه با روش‌های نرم و اخلاقی به دنبال اصلاح مردم هستند. در طول تاریخ هم اینطور بوده است؛ مراجع و شخصیت‌های بزرگ، در این سال‌های اخیر که این مشکلات بیشتر خودش را نشان داده، به تأسی از سیره معصومین(ع) همیشه با ملاطفت و محبت سعی کرده‌اند افرادی را که نافرمانی می‌کنند به مسیر صحیح و صراط مستقیم برگردانند.
روحانیت در گذشته و همین امروز غالباً به هیچ وجه موافق روش‌های خشونت‌آمیز و روش‌هایی که اثر معکوس می‌گذارد، نیست
داستان‌های فراوانی از این برخورد محبت‌آمیز و جذاب از بزرگان ما نقل شده که مجال بیان آنها نیست. مردم هم متوجه باشند که روحانیت در گذشته پرافتخار خودش و همین امروز غالباً به هیچ وجه موافق روش‌های خشونت‌آمیز و روش‌هایی که اثر معکوس می‌گذارد، نیستند. در بین زحمت‌کشان نیروهای انتظامی و امنیتی هم غالباً برخوردهای این چنینی را ندارند؛ ولی کم هم که باشد آنقدر زشت است که نباید اتفاق بیفتد و نباید انسان در مقابل آن بی‌تفاوت باشد. همین‌هاست که بهانه را برای اهدافی که دشمنان دارند ایجاد می‌کند.
به هیچ وجه حتی برای اجرا و اعمال قانون هم نباید بی‌قانونی کرد
حق نداریم برای جلوگیری از یک ناهنجاری یک رفتار غیردینی و غیراخلاقی و غیرشرعی داشته باشیم
من می‌خواهم عرض کنم که به هیچ وجه حتی برای اجرا و اعمال قانون هم نباید بی‌قانونی کرد. فرض کنیم که کسی مرتکب سرقت یا قتل شده، آیا مجاز هستیم که نسبت به آنها خلاف موازین رفتار کنیم؟ اینجا هم نهایتاً این است که بعضی خلاف قانون عمل کنند، اما ما حق نداریم که در مورد اجرای این قانون و برای جلوگیری از یک ناهنجاری یک رفتار غیردینی و غیراخلاقی و غیرشرعی داشته باشیم. قطعاً چنین برخوردهایی پسندیده نیست و همه باید مراقب باشند که جدا از آن اجتناب کنند، چون از سوء استفاده‌هایی که ممکن است اجانب از این ماجراها داشته باشند، در داخل هم این رفتارها و برخوردها دافعه ایجاد می‌کند و باعث گریز می‌شود؛ حتی ممکن است کسانی که تقید دارند را هم به موضع بیندازد.
اینکه ما امر مهمی را به دست کسانی بدهیم که نه چیزی از روانشناسی می‌دانند، نه چیزی از جامعه‌شناسی می‌دانند، درست نیست
بحث را کمی جزئی‌تر کنیم؛ با توجه به شرایط جامعه از نظر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و هر آنچه که می‌بینیم، اگر بحث حجاب بخواهد به شکل قانونی به مردم تحمیل شود بیشتر اثر می‌گذارد یا به عنوان یک تکلیف شرعی؟ یعنی مردم ایران موضوعی را که احساس کنند یک امر و تکلیف شرعی است بیشتر می‌پذیرند یا اینکه این را قانونی کنند؟
هر دو جنبه مهم است؛ بالاخره این یک تکلیف شرعی است. این تکلیف باید درست تبیین شود؛ فلسفه حجاب باید به درستی تبیین شود؛ مفاسد مترتب بر بی‌حجابی باید به خوبی در قالب آثار مختلف هنری، فیلم، نمایش و… باید تبیین شود و در این بحثی نیست. از طرف دیگر هم نمی‌توان مسأله را رها کرد؛ اگر فرض کنید که در ادارات و جاهایی که کارمندان دولت حضور دارند، بگوییم هیچ قانونی نسبت به این موضوع نباشد، واقعاً معلوم نیست که این سر از کجا درمی‌آورد. در بسیاری از کشورها برای کارمندان دولت مقررات خاصی از نظر پوشش وجود دارد؛ حتی مثلاً نوع آرایش یا میزان موی سر. بالاخره محیط کار باید محیطی باشد که مسائل حاشیه‌ای بر آن غلبه پیدا نکند؛ محیط کار، سالن مد نیست. در مدارس کشورهای اروپایی حتی نسبت به استفاده از برخی از ابزارها، محدودیت‌هایی اعمال می‌کنند؛ چون آثار سوئی در محیط آموزشی در بین همکلاسی‌ها ایجاد می‌کند، که این فلسفه خاصی برای خودش دارد. بالاخره این یک امر عقلائی است که دولت مقرراتی را برای سامان دادن به رفتارهای کارمندان خودش وضع کند و ضمانت اجرایی برای آن بگذارد.
اینکه این یک تکلیف شرعی است و باید به درستی تبیین شود و در عین حال الزام قانونی برای پیشگیری از برخی از مشکلاتی (که به طور قهری پیش می‌آید و مختص اینجا هم نیست) این دو باید به صورت متعادل و همزمان و به بهترین شکل و با مطالعه و کارشناسی دقیق انجام گیرد. ما چرا دو قطبی ایجاد کنیم و بگوییم یا الزام یا تکلیفی که شخص خودش باید عمل کند؟ هم تکلیف است و هم در جایی که لازم است باید قانون شود. عرض کردم که الزام مساوی با زور نیست؛ منتهی این احتیاج به افراد پخته و کارشناس دارد؛ اینکه ما امر به این مهمی را به دست کسانی بدهیم که نه چیزی از روانشناسی می‌دانند، نه چیزی از جامعه‌شناسی می‌دانند، درست نیست. این بالاخره یک آسیب اجتماعی هست یا نه؟ اگر از دید ما بی‌حجابی و بدحجابی یک آسیب دینی و اجتماعی است، پس احتیاج به کارشناسانی دارد که برای اینها برنامه‌ریزی کنند. چطور ما در مورد سایر ناهنجاری‌های اجتماعی از کارشناس استفاده می‌کنیم، ولی اینجا که می‌رسد اینقدر یله و رها هرکسی بخواهد عمل کند، … این خیلی ظرافت دارد.
به طور کلی ما با مسائل و مشکلات به صورت مقطعی برخورد می‌کنیم
مسأله حجاب چیزی نیست که هر چند وقت یکبار بر سر آن غوغا شود و بعد هم رها شود
مشکل اصلی چیست؟ مشکل اصلی این است که ما چند وقت یک بار موضوعی را برجسته می‌کنیم و هیاهو راه می‌اندازیم، اما بعد آن را رها می‌کنیم. مسأله حجاب چیزی نیست که هر چند وقت یکبار بر سر آن غوغا شود و بعد هم رها شود. اگر بی‌حجابی یک مشکل است، چرا فقط تا هیاهو می‌شود همه به آن می‌پردازند، از قانون‌گذار و مجری و نهادهای امنیتی و انتظامی و نهادهای فرهنگی. این خیلی بد است؛ به طور کلی ما با مسائل و مشکلات به صورت مقطعی برخورد می‌کنیم، در حالی که واقعاً این یک برنامه درازمدت و مستمر لازم دارد که مستمراً در حال ارزیابی برنامه‌ها، نظارت بر اجرا و اخذ بازخورد‌های آن باشد، و هر کجا که می‌بینیم اشکالی وجود دارد آن را اصلاح کنیم.
چند وقت دیگر این مسأله تمام می‌شود و بعد از مدتی یک هیاهوی دیگر درست می‌شود؛ اما واقعاً خروجی این بحث‌ها چیست؟ نهادهای ذیربط از مقننین گرفته تا مجریان و دستگاه قضا و از این طرف هم فرهنگ‌سازان و مبلغان و روحانیون، همه باید ریشه‌ای کار کنند. بالاخره این چیزی است که احتیاج به برنامه دارد.
وقتی جامعه و جوانان حس کنند که نسبت روحانیت و حاکمان با آنها دقیقاً نسبت پدر به فرزندانشان است قطعاً مسأله خیلی متفاوت می‌شود
انسان‌های بدحجاب به نظر شما آدم‌های بدی هستند؟ چون برخی تعابیری به کار می‌برند که شایسته و درست نیست؛ مثل اینکه کسی چند روز قبل گفته بود که اگر اینها را رها و آزاد بگذاریم، بعد از مدتی لباس زیرشان را هم به چوب می‌کنند. آیا بی‌حجابی مساوی با بی‌عفتی است؟ آیا این برخوردها درست است؟
قطعاً نه؛ اینکه خود رهبر معظم انقلاب به صراحت در جمعی این را فرمودند که بسیاری از کسانی که ما ظاهر آنها را نمی‌پسندیم، آدم‌های خوش‌قلب و مؤمن و پاک هستند، ولی حالا مرتکب یک اشتباهی شده‌اند. اینکه ما چنین قضاوتی راجع‌به طیف وسیعی از جوانان این جامعه کنیم، این درست نیست. به هر دلیلی اینها توجیه نشده‌اند و مسائل برای آنها گفته نشده، هنوز به اهمیت این حکم الهی پی نبرده‌اند؛ مگر پیامبر(ص) در ابتدای بعثت و آغاز دعوت و بعد در ادامه، با کسانی که مشکلات این چنینی داشتند چطور رفتار می‌کردند؟ غیر از این بود که همه جامعه را فرزندان خود می‌دانستند؟! پیامبر(ص) تعبیری دارد که می‌فرماید: «أنا و علیٌ ابوا هذه الامة»، یعنی امت اسلامی را فرزندان خود می‌دانند. وقتی امت حکم فرزند پیدا می‌کند، یعنی نهایت دلسوزی، مراقبت و نگرانی راجع‌به آینده آنها. اگر اینها را به درستی تبیین کنیم، خیلی اثرگذار است. وقتی جامعه و جوانان حس کنند که نسبت روحانیت و حاکمان با آنها دقیقاً نسبت پدر به فرزندانشان است، نه اینکه این را فقط ادعا کنیم بلکه عمیقاً به این برسند که ما واقعاً آنها را مثل فرزند خودمان می‌دانیم، قطعاً مسأله خیلی متفاوت می‌شود.
شما گفتید که حجاب واجب است و الزام هم دارد، اما هیچ روایت یا مورد تاریخی نداریم که در عصر پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) اجبار شده باشد.
اولاً به نظر من این تا حدودی یک مغالطه است؛ شما آغاز ظهور اسلام را با شرایط الان بخواهید مقایسه کنید و بگویید نمونه‌هایی از این رفتارهایی که امروز دارد انجام می‌گیرد، آیا در آن عصر بوده یا نه، این به نظر من یک اشکال اساسی دارد. آنچه می‌توانیم از سیره پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) ذکر کنیم و می‌تواند مؤید مشروعیت الزام به حجاب باشد، و من در بحثی که داشتیم این را آورده بودم که پیامبر(ص) در مواردی به ولاتی که برای برخی بلاد می‌فرستادند یا نامه‌هایی که به آنها می‌نوشتند، در آنها به صورت کلی این توصیه را می‌کردند یا این دستور را می‌دادند که نسبت به اقامه معروف و جلوگیری از منکر اقدام کنند. اینکه ما بگوییم چرا راجع‌به بی‌حجابی یک کلمه صریح نگفته‌اند، خیلی امور بوده که به صراحت بیان نشده است؛ وقتی پیامبر(ص) مرقوم و مکتوب می‌کنند و دستور می‌دهند که آنجا می‌روی در مورد منکرات مراقب باش، در ضمن آن توصیه‌ها این را به عنوان یک خط روشن می‌بینیم که نسبت به احکام الهی و معروف و منکر مراقبت‌های لازم را داشتند. یا در برخی از نوشته‌های امیرالمؤمنین(ع) به این مسأله اشاره شده است.
اگر دنبال روایتی باشیم که به صراحت بگوید که مثلاً امیرالمؤمنین(ع) یا پیامبر(ص) این کار را کرده، اینطوری نه موافقین و نه مخالفین نمی‌توانند با هم بحث و استدلال کنند. منظر ورود به منابع دینی و روایات ما باید درست باشد. اینجا ممکن است کسی بگوید من خیلی جست و جو کردم اما یک روایت هم پیدا نکردم، پس چنین حقی نیست و الزام مردود است.
یا اینکه کسی که موافق الزام است چند موردی پیدا کند که حتی قابل خدشه باشد، نباید اینطور به بحث وارد شد.
عرض من این است که به صورت کلی داریم که شامل مسأله حجاب هم می‌شود. به علاوه، مسأله فلسفه حکومت اسلامی و اهدافی که حکومت اسلامی دارد باید مورد توجه قرار گیرد. توجه داشته باشید که حکومت اسلامی یک هدف غایی و اصلی دارد و آن سعادت انسان است، و یک هدف متوسط هم دارد که اجرای احکام الهی است؛ این احکام الهی باید برای سعادت انسان‌ها اجرا شود. در کنار اینها البته امنیت و معاش و رفاه هم جزء اهداف میانی حکومت اسلامی است، مثل هر حکومت دیگر. نمی‌توانیم بگوییم حکومت اسلامی نسبت به معاش و امنیت و رفاه … نه؛ اگر کسی این حرف را بزند قطعاً حکومت و اسلام را نفهمیده است.
تفاوت بینِ نسلی امروز خیلی زیاد شده است
به عنوان یک فقیه و کارشناس در حوزه مسائل فقهی و مسائل اجتماعی، چقدر این رفتار نسل امروز را حاکی از تغییر شکل زندگی می‌دانید، یعنی این مسأله به زیست مردم برمی‌گردد؛ یعنی خیلی از دختران ما اگر پوششی که ما می‌خواهیم را ندارند، نه معاند هستند و نه ضدیت دارند، بلکه اصلاً شکل زندگی تغییر کرده است. به این مسأله چقدر باور دارید و چه کار باید کرد …
در اینکه ذائقه این نسل تغییر کرده هیچ تردیدی نیست. اصلاً گفتمان و ادبیات آنها تغییر کرده و ما با اینها فاصله داریم و به درستی هم این را درک نمی‌کنیم. تفاوت بینِ نسلی امروز خیلی زیاد شده است. این مسأله مهمی است؛ برخی از جلوه‌های این تفاوت با دین و احکام الهی تعارضی ندارد ولی برخی از ما به دلایل مختلف آنها را نمی‌پسندیم و بین آنها و بین باورهای دینی تعارض می‌بینیم. ولی برخی از جلوه‌ها حقیقتاً با روح تعالیم دینی قابل جمع نیست. باید بین اینها تفکیک کرد و این نیازمند درک صحیح و کامل تحولات و تطورات جوامع انسانی است.
البته این تغییرات که همراه با رشد و پیشرفت سریع تکنولوژی صورت گرفته، مخاطرات خود را دارد؛ اما اینها نباید بین متولیان امور به خصوص مسائل فرهنگی و به ویژه روحانیت و بین این نسل جدایی بیندازد. مهم‌ترین خطر این است که ما و این نسل زبان مشترک پیدا نکنیم و در دو فضای جداگانه و بیگانه از هم با یکدیگر مواجه شویم.