خارج اصول – جلسه نود و یکم – صیغه أمر –جهت اول:مدلول صیغه أمر-نظر محقق خراسانی

جلسه ۹۱ – PDF 

جلسه نود و یکم

صیغه أمر –جهت اول:مدلول صیغه أمر-نظر محقق خراسانی

۱۳۹۳/۰۱/۱۷

 

خلاصه جلسه گذشته

چون اواخر بحث دیروز ضبط نشده بود قهرا باید بخشی از بحث دیروز را اعاده کنیم و لذا سعی میکنم خیلی مختصر، مباحث دیروز را مجددا بیان کنم.

اصل بحث در مورد صیغه أمر بود. عرض کردیم در صیغه أمر، مثل ماده أمر در چند جهت بحث خواهیم داشت و چند مبحث را مطرح خواهیم کرد.

جهت اول: مدلول صیغه أمر

جهت اول، بحث از مدلول صیغه أمر است که اصلا صیغه أمر به چه معنا است؟ موضوع له آن چیست؟

در مورد صیغه أمر هم بیان کردیم که منظور، هیئت إفعل و ما یشابهها است. در این رابطه چندین دیدگاه وجود دارد شاید در بین اصولیین هفت الی هشت نظر در مورد معنای صیغه أمر وجود دارد.

اقوال

ابتدا این نظریات را به صورت فهرست وار اشاره می کنم و سپس به تفصیل نظرات را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

محقق خراسانی معتقد است مدلول صیغه أمر طلب انشائی است. محقق نائینی مدلول صیغه أمر را نسبت انشائیه ایقاعیه می داند. محقق اصفهانی موضوع له صیغه أمر را نسبت طلبیه می داند. محقق عراقی هم معتقد است موضوع له هیئت إفعل، نسبت ارسالیه تحریکیه بین المبدء و الفاعل است و طلب به نظر ایشان لازمه این نسبت ارسالیه تحریکی است نه اینکه موضوع له، خود طلب باشد. امام (ره) نیز مدلول یا موضوع له هیئت إفعل را، بعث و تحریک می داند. مرحوم آقای خوئی هم معتقد است، صیغه أمر به معنای مبرز طلب است یعنی صیغه أمر برای ابراز طلب وضع شده است که بر خلاف نظر محقق خراسانی، استعمال هیئت أمر در سائر معانی را مجاز می داند. برخی از بزرگان هم معتقدند، موضوع له صیغه أمر نسبت طلبیه است. اینها، اقوالی است که در مورد معنای صیغه أمر یا موضوع له یا مدلول هیئت إفعل ذکر شده که با یکدیگر متفاوت بوده و اجمالا آنها را در جلسات بعد توضیح خواهیم داد.

در صدر تمام این انظار، ابتدا نظر محقق خراسانی را ذکر خواهیم کرد و سپس به سائر انظار می پردازیم.

  • نظر محقق خراسانی

محقق خراسانی معتقد است، صیغه إفعل در معانی متعدد استعمال نشده بلکه صیغه إفعل فقط یک دارد و آن معنا هم طلب انشائی است و آنچه که از موارد استعمال صیغه إفعل یا أمر می بینیم، تماماً دواعی استعمال هستند نه اینکه موضوع له یا مستعمل فیه باشند. توضیح مطلب این است که:

به طور کلی با مراجعه به عرف، قرآن و روایات می بینیم، هیئت إفعل در موارد مختلف استعمال شده است. در اغلب موارد، این هیئت در معنای طلب استعمال شده و این هم در استعمالات عرفی رایج است و هم در قرآن و روایات، اکثر اوأمر الهی با صیغه أمر و هیئت إفعل بیان شده مانند «اقیموا الصلاۀ و آتوا الزکاۀ یا در مورد صوم و خمس و حج و…» یعنی اکثر تکالیف الهی به همین صورت توسط خداوند تبارک و تعالی و ائمه(علیهم السلام) وارد شده است و نیز در استعمالات عرفی هم اینگونه است.

اما در مواردی هم صیغه إفعل، برای بیان تعجیز و نشان دادن عجز مخاطب استعمال می شود مانند آیه  (وَ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه) که به مخاطبین و مشرکین می فرماید: اگر در آنچیزی که ما بر بنده خود نازل کردیم شک دارید، یک سوره مانند قرآن بیاورید. چون پیامبر(صلوات الله علیه و آله وسلم) به مکتب نرفته بود، این سخنان و کلمات و آیات و سور، از مثل او غیر متعارف بود! ولذا خداوند متعال فرموده: این آیات و کلمات را ما بر عبد خود نازل کردیم چون وقتی پیامبر (صلوات الله علیه و آله وسلم) ادعا می کرد که این کلمات از طرف خدا است، آنها شک می کردند لذا خداوند تبارک و تعالی می فرماید: اگر در آنچه ما بر بنده خود نازل کردیم شک دارید، (فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه) که (فَأْتُوا) در هیئت إفعل استعمال شده اما نه در معنای طلب حقیقی یعنی خداوند واقعا قصد ندارد از مخاطب طلب کند که شما یک سوره ای بیاورید، بلکه در واقع می گوید: شما از آورن یک سوره مثل قرآن عاجز هستید. پس مقام، مقام تعجیز است.

گاهی نیز هیئت إفعل در تسخیر و در مقام تسخیر استعمال می شود. مانند (كُونُوا قِرَدَةً خاسِئين)، خداوند تبارک و تعالی در این آیه می فرماید: من اراده کردم که شما به صورت میمون در آیید، یعنی من شما را مسخَّر خودم قرار دادم. در اینجا، (كُونُوا) أمر به معنای طلب حقیقی نیست که مخاطب به اختیار خود امتثال کرده باشد، بلکه خداوند آنها را تسخیر کرده و تحت تسخیر خودش در آورده است لذا در اینجا صیغه أمر استعمال شده اما در مقام تسخیر است پس در اینجا، تسخیر داعی بر استعمال است نه اینکه معنای أمر یا حتی مستعمل فیه أمر باشد.

در برخی مواقع هم در مقام تهدید و به داعی تهدید بکار می رود مانند (اعْمَلُوا ما شِئْتُم) که (اعْمَلُوا) هیئت إفعل است اما به داعی تهدید است نه اینکه به معنای طلب حقیقی باشد زیرا خداوند در حال تهدید است که هر کاری را میخواهید انجام دهید اما بالاخره عواقب و آثار آن گریبان شما را می گیرد.

هیئت إفعل در مقام تمنی و ترجی و … هم استعمال می شود.

محقق خراسانی بر این عقیده است که این موارد استعمال، هیچکدام معانی صیغه أمر نیستند بلکه صیغه أمر یا هیئت إفعل برای طلب انشائی وضع شده و فقط همین یک معنا را دارد و اینها نه تنها معانی موضوع له‏ی یا حقیقی صیغه أمر نیستند، بلکه أمر در این معانی هم استعمال نشده یعنی در اینجا هم موضوع له و هم مستعمل فیه یک چیز است و آن طلب انشائی است و سایر معانی داعی و انگیزه‏ی استعمال صیغه إفعل توسط متکلم است یعنی متکلم گاهی صیغه أمر را در معنای طلب انشائی بکار می برد و مستعمل فیه آن هم واقعا طلب انشائی است ولی آنچه که او را بر استعمال این صیغه وادار کرده و داعی شده، تعجیز یا تسخیر یا تهدید یا … بوده است. پس طبق نظر مرحوم آخوند، نه موضوع له و نه مستعمل فیه صیغه أمر در تمام این موارد، متعدد نیست بلکه در تمام این موارد هم موضوع له و هم مستعمل فیه طلب انشائی است.

البته ایشان در آخر نظر خود فرمودند (قصاری ما یمکن أن یدعی): نهایت چیزی که ممکن است در اینجا ادعا شود این است که استعمال صیغه أمر در معنای طلب انشائی، اگر به داعی طلب واقعی باشد، حقیقت است و اگر به داعی تعجیز یا تسخیر یا تهدید یا تمنی و ترجی و… باشد، مجاز است یعنی در واقع مجازی که ایشان در مورد تعجیز و تحقیر و … ادعا کرده اند، غیر از آن مجازی است که در مثل (رأیت اسداً یرمی) ادعا شده زیرا در آنجا، لفظ که برای معنایی وضع شده، در غیر موضوع له استعمال شده چون طبق مبنای مشهور حقیقت عبارت از استعمال لفظ فی ما وضع له است و مجاز هم عبارت از استعمال لفظ فی غیر ما وضع له است. بر همین اساس استعمال اسد در حیوان مفترس، حقیقت است اما استعمال آن در رجل شجاع، استعمال مجازی است لذا مستعمل فیه متفاوت است اما در اینجا مرحوم آقای آخوند می فرماید: هیئت إفعل برای طلب انشائی وضع شده و در طلب انشائی هم استعمال شده یعنی موضوع له و مستعمل فیه است لکن دواعی مختلف است و مجاز و حقیقت نیز به اعتبار آن دواعی بوجود می آید. این اصل سخن محقق خراسانی در این مقام است.

بررسی نظر محقق خراسانی

حال باید ببینیم که آیا این مطلب و سخنی که محقق خراسانی فرموده اند، تمام است یا خیر؟

قبل از هر چیز توجه شما را به نکته مهمی جلب می کنم. آن نکته این است که نظریه محقق خراسانی، مبتنی بر دو مبنا است که اگر آن دو مبنا مورد اشکال واقع شود، دیگر نمی توان این سخن را پذیرفت.

مبنای اول

مبنای اول مربوط به باب انشاء است. در باب انشاء، انظار و آراء مختلف است.

ما در اوائل بحث از حکم شرعی در چند سال قبل به تفصیل درباره انشاء بحث کردیم و الان نیز اجمالا آن بحث را به مناسبت مطرح خواهیم کرد ولی نظر محقق خراسانی در اینجا مبتنی بر مبنایی است که مشهور در باب انشاء اختیار کردند.

به نظر مشهور، انشاء عبارت از (ایجاد المعنی باللفظ) است. البته نکاتی در این تعریف وجود دارد که در جای خود توضیح داده شده از جمله این که اساسا ایجاد معنا در کجاست؟ آیا در اعتبار است یا در نفس الأمر؟

مشهور اجمالا می گویند: اگر بواسطه لفظ، معنایی ایجاد شود، انشاء است مثلا با هیئت أمر معنایی را ایجاد می کنید البته نه در خارج بلکه در عالم نفس الأمر یا اعتبار بنابر اختلافی که وجود دارد. بر این اساس، مرحوم آقای آخوند معتقد است که با هیئت إفعل، طلب انشائی ایجاد می شود.

مبنای دوم

مبنای دیگر هم که نظر محقق خراسانی در این مقام مبتنی بر آن است مربوط به نظر ایشان در باب طلب و اراده است. به نظر محقق خراسانی، طلب و اراده فی جمیع الجهات متحدند به عبارت دیگر اراده و طلب از نظر مفهومی و از نظر مصداقی متحدند به عبارت دیگر طلب و اراده از حیث مصداق و وجود حقیقی و وجود ذهنی و انشائی هیچ فرقی با یکدیگر ندارند و تنها تفاوتی که بین طلب و اراده وجود دارد، مربوط به مقام انصراف است یعنی اراده، انصراف به اراده حقیقی دارد ولی طلب، انصراف به طلب انشائی دارد. اگر بگوئیم مفاد صیغه أمر عبارت از طلب انشائی یا اراده انشائی است، هیچ فرقی ندارد یا به تعبیر برخی بگوئیم: مفاد هیئت إفعل، انشاء الطلب است یا بگوئیم: مفاد هیئت إفعل، انشاء الاراده است، فرقی ندارد.

این دو مبنا در واقع دو پایه ای است که نظریه آخوند بر آن استوار است یعنی اینکه ایشان می فرماید: هیئت إفعل و صیغه أمر به معنای طلب انشائی است، با ملاحظه این دو مبنا قابل قبول است.

ابتناء این نظر بر این دو پایه هم روشن و آشکار است چون آقای آخوند که معتقد است، صیغه أمر عبارت از طلب انشائی است یا عبارت از انشاء الطلب است، مبتنی بر این است که ما انشاء را مبتنی بر ایجاد المعنا باللفظ بدانیم. وقتی می گوید هیئت إفعل به معنای طلب انشائی است، یعنی با هیئت إفعل، انشاء می شود یعنی با این لفظ معنایی ایجاد می شود که آن معنا طلب حقیقی نیست زیرا طلب حقیقی، چیزی نیست که با لفظ ایجاد شود بلکه طلب حقیقی یک نوع خواستن حقیقی و قلبی است که به همین نحو در نفس ما محقق می شود و آنچیزی که با لفظ ایجاد می شود، طلب انشائی است.

اما ابتناء این نظریه بر پایه دوم، یعنی اتحاد طلب و اراده هم روشن است زیرا وقتی طلب با اراده متحد باشد، آنوقت می توانیم بگوئیم معنای هیئت إفعل همان طلب انشائی است.

حال اگر این دو پایه و مبنا منهدم شود، یعنی انشاء را به نحو دیگری تفسیر کنیم، یا مثلا اراده و طلب را متحد ندانیم، سخن مرحوم آخوند محل اشکال واقع می شود.