جلسه دهم-عوامل تدریج در نزول

دانلود-جلسه دهم-PDF

جلسه دهم
عوامل تدریج در نزول
۰۷/۱۰/۱۳۸۹

بحث در عوامل تدریج در نزول قرآن بود و عامل اول را عرض کردیم که دلداری و تقویت روحیه­ی پیامبر بود.

وجه دوم:

راهنمائی و پاسخ گویی به نیازهای مسلمین :

جامعه­ی مسلمین یک جامعه­ی نوبنیاد بود که تازه شکل گرفته بود و از جهات مختلف دچار مشکلاتی بود، هنوز آمادگی پذیرش مقررات جدید در آن جامعه فراهم نشده بود، بسیاری از احکام به تدریج و بعد از گذشت مدت زمانی برای مردم بیان شد و بعضی از احکام هم به صورت مرحله­ای بیان شد، اگر می­خواست همه­ی مقررات و دستورات، برای جامعه­ای که هنوز رسوبات فرهنگ جاهلی را داشت، یکجا بیان شود، پذیرش آن دستورات برای مردم مشکل بود لذا این دستورات به دو شکل بیان شد، بعضی از دستورات به صورت چند مرحله­ای بیان شد مثل: تحریم شرب خمر، بعضی­از دستورات با اینکه یک مرحله­ای بود ابتداءً بیان نشد و بعد از گذشت مدتی بیان شد مثلاً: در مورد زنا، تحریم زنا دفعی بیان شد و چند مرحله­ای نبود ولی ابتداءً بیان نشد و بعد از گذشت مدتی بیان شد.

در یک مواقعی جامعه گرفتار بن بست­هائی می­شد و مردم نیاز به راهنمائی داشتند و این راهنمائی­ها بواسطه نزول وحی از طرف خداوند برای مردم بیان می­شد.

پس تدریج در نزول باعث شد که کم­کم زمینه پذیرش را در مردم فراهم کند و هم مشکلات مردم را حل کند و هم روحیه مسلمین را تقویت کند همانطور که خود پیامبر نیاز به دلداری و تقویت روحیه داشت مسلمین هم نیاز به دلداری و تقویت روحیه داشتند و تدریج در نزول قرآن سبب این تقویت روحیه می­شد.

وجه سوم:

آسان کردن حفظ قرآن:

بعضی گفته­اند: یکی از جهات تدریج در نزول قرآن، آسان کردن حفظ آیات قرآن است. یعنی تدریجی نازل شدن قرآن برای این بوده که حفظ کردن آیات الهی برای پیامبر آسان باشد. می­گویند: پیامبران سابق خواندن و نوشتن می­دانستند و اگر دستورات الهی یکجا هم بر آنها نازل می­شد آنها به واسطه خواندن و نوشتن می­توانستند آنچه را بر آنها نازل شده بود، حفظ کنند اما پیامبر اسلام(ص) خواندن و نوشتن نمی­دانست لذا قرآن به تدریج نازل شد تا حفظ آیات اولاً برای پیامبر(ص) و ثانیاً بر مردم آسان باشد. [۱]

اشکال:

این کلام اشکال دارد و آن این است که پذیرش اینکه تدریج در نزول، بخاطر آسان شدن حفظ آیات الهی بوده، ناتوانی پیامبر را در حفظ آیات قرآن ثابت می­کند، واین با مقام نبوت سازگار نیست، زیرا در حفظ آیات قرآن ضرورت ندارد که پیامبر حتماً خواندن و نوشتن بلد باشد چون وقتی آیات بر قلب پیامبر نازل می­شده معنا ندارد که بگوئیم تدریج، در آسان بودن حفظ آیات برای پیامبر دخالت داشته است، علاوه بر این، پیامبر قبل از بعثت خواندن و نوشتن نمی­دانست اما بعد از بعثت، خداوند به پیامبر آنچه را نمی­دانست تعلیم داد «وعلمک ما لم تکن تعلم» [۲]

خداوند در این آیه شریفه می­فرماید: ما به تو تعلیم دادیم آنچه را نمی­دانستی. البته بعضی می­گویند: پیامبر قبل از بعثت خواندن و نوشتن نمی­دانست ولی بعد از بعثت خواندن می­دانست ولی نوشتن نمی­دانست و بعض دیگر گفته­اند: پیامبر خواندن و نوشتن را بلد شد ولی مأمور بود به اینکه از خواندن و نوشتن استفاده نکند، پس آسان شدن حفظ آیات، دلیل بر تدریجی بودن نزول قرآن نمی­شود.

اهمیت شناخت اسباب نزول:

در باب اهمیت شناخت اسباب نزول قرآن مهم است که بدانیم چرا ما باید اسباب نزول آیات و سُوَر را بشناسیم مقدمةًعرض می­کنیم که:

۱ ـ در هر علمی توجه به انگیزه­ها، عوامل، اهداف و اغراض در هر مسئله­ای از مسائل آن علم، مهم است. در حوادث تاریخی وقتی که می­خواهیم یک حادثه تاریخی را تحلیل کنیم نمی­توانیم آن حادثه را مجرد از عوامل بوجود آورنده­­ی آن حادثه ارزیابی بکنیم، در مطالعات اجتماعی، در علوم ادبی، در فقه، اصول و… توجه به ریشه ­ های بوجود آمدن مسئله آن علوم، مهم است. در مورد قرآن هم مطلب همین است، یعنی با توجه به اینکه نزول تدریجی قرآن را پذیرفتیم و با توجه به اینکه معلوم شد وجوه تدریج در قرآن چه چیزهائی است، اینکه در حوادث و مناسبتها و مشکلات و مصیبتهائی که برای پیامبر و مسلمین پیش می­آمد آیاتی از قرآن نازل می­شد تا هم تقویت روحیه باشد برای پیامبر و مسلمین و هم راه گشای نیازها و مشکلات آنان باشد، وقتی این امور را بپذیریم طبیعتاً نیاز به فهم اسباب نزول اهمیت مضاعف پیدا می­کند.

پس در مجموع به طور طبیعی در همه علوم، ریشه­یابی علل مسائل علم و مطالبی که در یک علم مطرح می­شود مهم است. قرآن هم به عنوان یک کتاب علمی که مشتمل بر همه چیز اعم از احکام، اخلاق، قِصص و غیره می­باشد مستثنی نیست.

۲ ـ به علاوه اینکه یک عامل دیگری که باعث اهمیت شناخت اسباب نزول در قرآن می­شود مسئله تدریج در نزول قرآن است که این عامل، یک عامل مستقلی است از عامل اول، زیرا عامل اول عمومی است و در همه علوم ریشه­یابی علل مسائل آن علم لازم است ولی مسئله تدریج در نزول، خاص قرآن است که ما در قرآن تدریج در نزول را داریم وتدریج هم به این است که در مناسبت­های مختلف آیات الهی بر پیامبر نازل شده است.

سیوطی در اسباب النزول می­گوید: تفسیر کتاب خدا برای کسانی که اسباب النزول را نمی­دانند حرام است. [۳] یعنی اگر کسی بدون توجه به اسباب نزول بخواهد قرآن را تفسیر کند کار حرامی انجام داده است و یا واحدی در اسباب النزول می­گوید: شناخت تفسیر آیات قرآن بدون وقوف بر قصه و چگونگی نزول آنها امکان ندارد [۴] .

سؤال: عده­ی زیادی از آیات قرآن اسباب نزول ندارند، در تفسیر آن آیات تکلیف چیست؟

استاد: درست است که بسیاری از آیات قرآن اسباب نزول ندارند، مثل آیات مربوط به قصص انبیاء، اما آنچه گفته شد درباره­ی آیاتی است که اسباب نزول دارند که بعداً به راه شناخت آن آیات اشاره خواهیم کرد، پس اهمیت شناخت اسباب نزول مربوط به آیاتی است که اسباب نزول دارند و هیچ شک و تردیدی نیست که فهم صحیح آیات الهی مبتنی بر دانستن سبب یا شأن نزول آیات است و کسانی که به این مطلب توجه نکنند قطعاً در تفسیر آیات دچار اشتباه خواهند شد.

اکنون مِن باب نمونه برای اینکه روشن شود آشنایی با سبب نزول یا شأن نزول آیات قرآن تا چه اندازه در فهم صحیح آیات دخیل است به یک مورد اشاره می­کنیم:

نمونه:

« إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاجُناحَ عَلَيْهِ‌ أَنْ‌يَطَّوَّفَ بِهِما ». [۵]

در این آیه تعبیر «لاجناح» بکار رفته، اشکال شده: با اینکه سعی، از ارکان حج و عمره است چرا خدا فرموده:«لاجناح» که «لاجناح» دلالت بر جواز می­کند یعنی اینکه سعی بین صفا و مروه جایز است و وجوب ندارد کنایه از اینکه می­شود آن را ترک کرد.

پس از ظاهر آیه جواز سعی فهمیده می­شود اما اگر به شأن نزول آیه دقت شود معلوم می­شود که اینجا، در مقام بیان جواز سعی نیست، شأن نزول آیه این است که بعد از صلح حُدَیبیه در سال ۶هجری، پیامبر و اصحاب برای مراسم عمره به مکه مشرف شدند، در قراردادی که بین پیامبر و مشرکین امضاء شده بود آمده بود که مشرکان به مدت سه روز بتهای خود را از اطراف خانه­ی کعبه و کوه صفا و مروه بردارند تا مسلمانان در انجام مراسمشان آزاد باشند، مشرکین در طی این سه روز بتها را برداشتند و مسلمانان در این سه روز مراسمشان را انجام دادند، عده­ای از مسلمانان دیر رسیدند یعنی بعد از سه روز رسیدند که کفار و مشرکین بتها را به جای اول برگردانده بودند کسانی که دیر رسیده بودند هنوز سعی انجام نداده بودند، تصور کردند که با وجود این بتها، سعی بین صفا و مروه اشکال دارد، این آیه نازل شد تا مسلمانان سعی را ترک نکنند، یعنی در واقع «لاجناح»، برای بیان جواز نیست بلکه در مقام رفع توهم حظر بوده، چون مسلمانان توهم کردند که انجام سعی با وجود بتها معصیت است و نباید انجام دهند این آیه نازل شد تا این توهم را برطرف کند، پس با دقت در شأن نزول آیه می ­ فهمیم که آیه می­خواهد بگوید: انجام سعی اشکال ندارد ولی نه اینکه اگر انجام هم ندادی باز هم اشکال ندارد. پس این آیه مربوط به زمان خاص است و عمومیت ندارد.

بحث جلسه آینده: طرق شناخت اسباب نزول خواهد بود.

«والحمدلله رب العالمین»


[۱] . تفسیر برهان، ج۱،ص۲۳۱.

[۲] . نساء،آیه۱۱۳.

[۳] . اسباب النزول(سیوطی)،ص۲.

[۴] . اسباب النزول(واحدی)،ص۳.

[۵] . بقره: ۱۵۸.