جلسه هفتم
مباحث مقدماتی- واجب نفسی و غیری-تنبیهات-تنبیه اول: ثواب و عقاب در واجب نفسی و غیری- نظر امام خمینی(ره)
23/۰۷/۱۳۹۶
خلاصه جلسه گذشته
بحث در نظر امام خمینی پیرامون ثواب و عقاب در واجب غیری بود. سخن محقق خراسانیرا بیان کردیم، ایشان دو دلیل(البته این دو دلیل بازگشت به یک دلیل می کند) بر عدم استحقاق ثواب وعقاب در واجب غیری و استحقاق ثواب و عقاب در واجب نفسی ذکر کردند.همچنین گفتیم که امام خمینی فرمودند: درباب مسئله ثواب و عقاب در واجب غیری باید ببینیم مبنای ما در مورد حقیقت ثواب و عقاب چیست؟ ایشان سه مبنا بیان کردند:
۱. تجسم اعمالکه عبارت است از عیینت و اتحاد جزاء با عمل.یعنی عمل انسان چه خوب و چه بد مجسم می شود و دیگر بحث جعل و قرار داد نیست.
۲. حقیقت ثواب و عقاب یک امر جعلی و تابع جعل خداوند است و باید به ادله رجوع کنیم و ببینیم برای چه چیزهایی ثواب قرار دادند و چه چیزهایی عقاب.
۳. اساسا عقل ما درک می کند که عبد استحقاقی برای ثواب ندارد. مسئله، مسئلهجعل نیست، عقل می فهمد که عبد استحقاقی برای ثواب ندارد. اگر به تکالیف عمل کند آن مصالحی که در این تکالیف است نصیبش می شود و اگرعمل نکند این مصالح از او فوت می شود مثل اوامر طبیب به صرف یک دارو بنابر این عبد هیچ حقی نسبت به ثواب ندارد. البته مولا حق عقاب در صورت مخالفت دارد. یعنی اگر عبدی نافرمانی کند این حق مولا است که او را مواخذه کند.
حال طبق هر سه مبنا باید ببینیم مسئله درواجب غیری چگونه است.امام خمینی فرمودند:
اگر مبنای اول را قائل شویم که ثواب و عقاب را از قبیل تجسم اعمال خود عامل بدانیم، اساسا بحث از ثبوت ثواب در واجب غیری یا عدم ثبوت ثواب در واجب غیریتاثیری در علم اصول ندارد و باید در علم کلام بحث شود.
اگر مبنای دوم را قائل شویم کهبگوییم حقیقت ثواب و عقاب یک جعل و اعتباری است از ناحیه خداوند در این صورت هیچ منعی از جعل ثواب در واجبات غیری وجود ندارد. اگر مسئله، مسئله جعل باشد، مثل مجازات های دنیوی و پاداش های دنیوی که برای کار های خوب پاداش و برای کارهای بد جریمه و زندان قرار می دهند،چه اشکالی دارد خداوندمتعال برای یک واجب غیری پاداش بگذارد. این دیگر تابع دلیل است و باید در آیات و روایات ببینیم خداوند متعال برای کدام واجب غیری ثواب قرار داده و برای کدام قرار نداده است.
ثواب و عقاب طبق مبنای سوم
امامبنای سوم این بود که مسئله ثواب و عقاب اساسا تابع جعل نیست و اساسا استحقاق عبد برای ثواب را منکر شویم.یعنی عقل می¬گوید: هر کسی واجبی را مرتکب شود به مصلحت های آن واجب می رسد و اگر نافرمانی کرد گرفتار مفاسد آن حرام می شود. طبق این مبنا،در واجبات غیریه مسئله ثواب و عقاب چگونه است؟
امام خمینی می فرماید:حتی اگر استحقاق ثواب را در واجب نفسی قبول کنیم در واجب غیری نمی توانیم بپذیریم. زیرا ثواب و عقاب به دنبال اطاعت و معصیت محقق می شود. یعنی اگر کسی اطاعت کند ثواب و اگر کسی مخالفت و معصیت کند عقاب دارد.اطاعت و امتثال امر به دنبالش ثواب است و معصیت و مخالفت بدنبالش عقاب است. این مسئله در امر نفسی معنا دارد ولی در امر غیری معنا ندارد. وقتی امر نفسی باشد، مثل امربه نماز که اطاعت و عصیان در رابطه با آن معنا دارد. به عبارت دیگر با امر نفسی داعویت و تحریک شدن و بعث معنا دارد اما درواجبات غیریه این طور نیست.
اوامر غیری یعنی اوامری که متعلق به مقدمات یک شی می شود و خودشان صلاحیت تحریک عبد را ندارند. بلکه هر چه هست امر نفسی است. اگر مولا امر می کند به رفتن بالای پشت بام که یک امر نفسی است، یا مکلف قصد دارد آن را امتثال کند یا قصد ندارد. اگر مولا گفت نردبان بگذار برو بالای پشت بام، یک امر نفسی که کون علی السطح است وجود دارد و یک امر غیری وجود دارد که به نصب سلم تعلق گرفته.
اگر آن امر نفسی از طرف عبد و مکلف قصد امتثالش باشد، قهرا خود به خود این مقدمات را اتیان می کند. این جا دیگر نیازی به تحریک و داعی و انگیزه جداگانه از ذی المقدمه وجود ندارد. اگر قصدش باشد به امر به ذی المقدمه عمل کند، باعث می شود که انگیزه برای عمل به مقدمات و عمل به امر به مقدمه داشته باشد. پس حتی اگر امر غیری نیز در کار نباشد، خودش انگیزه کافی برای عمل به این مقدمات دارد. زیرا رسیدن به آن مطلوب نفسی که مکلف قصددارد بر طبق آن عمل کند متوقف بر این مقدمات است.
اما اگرمکلف قصد نداشته باشد که بهامر نفسی عمل کند و نخواهد به دستوری که به رفتن بالای پشت بام است، اتیان کند، باز هم امر غیری به آن معنا ندارد وداعویت ندارد زیرا اگر قرار بود چیزی او را تحریک کند همان امر نفسی بود وقتی امر نفسی انگیزه ای برای او ایجاد نمی کند، امر غیری به طریق اولی در او انگیزه ایجاد نمی کند.
پس چه مکلف قصد اطاعت امر نفسی داشته باشد چه نداشته باشد وجود و عدم امر غیری علی السویه است چه در جاییکه بخواهد به دستور مولا عمل کند و به بالای پشت بام برود و چه جایی که قصد مخالفت با این دستور داشته باشد، در هر دو صورت امر به نصب سلم که یک امر غیری است هیچ تاثیری ندارد و چیزی که تاثیری ندارد و بود و نبودش یکسان است دیگر معنا ندارد که ثوابی برایش قرار دهند. زیرا ثواببرای چیزی است که بین اتیان و عصیانش فرق کند. این¬که می¬گویند: هیچ فرقی نیست برای مکلف بود و نبود این امر به خاطر این است که از یک طرف اگر قصد او امتثال باشد و امر نفسی داعویت داشته باشد، باید این مقدمات را فراهم کند زیرا می خواهد به خواسته مولا جامه عمل بپوشاند و جایی که قصدش مخالفت با امر مولا و امر نفسی باشد آن جا نیز امر غیری به مقدمات باشد یا نباشد تفاوتی ندارد.
پس وقتی نقش امر غیری این میزان بی اهمیت است که بود و نبودش تاثیری در این جهت ندارد، بنابراین نمی¬تواند بر موافقت این امر غیری یا مخالفتش ثواب وعقاب قائل شد و فرقی نمی کند که قائل به وجوب شرعی مقدمه باشیم یا نباشیم. یعنی ما چه در مسئله مقدمه واجب قائل به وجوب شرعی شویم و جه وجوب را انکار کنیم، زیرا هر دو این لابدیت عقلیه را قبول دارند که برای رسیدن به مطلوب نفسی مولا این مقدمات از نظر عقل باید اتیان شوند.ولی عمل به مقدمات بستگی به این دارد که مکلف بخواهد به آن امر نفسی عمل کند یا نکند.لذا امر غیری و امر به مقدمه هیچ تاثیری ندارد و وقتی تاثیر ندارد و بود و نبودش یکسان است دیگر ثواب برای آن معنا ندارد.
ان قلت:شما می فرمایید امر غیری بود و نبودش یکسان است و عقل در هر صورت می گوید این مقدمه باید اتیان شود، چون همه چیز متوجه امر نفسی و مطلوب نفسی است و این دیگر تابع این است که آن مکلف بخواهد آن واجب نفسی رااتیان کند یا نه و گرنه امر به آن هیچ فایده ای ندارد و بود و نبود امر غیری و امر به مقدمات و مطلوب غیری هیچ فایده ای ندارد.
ما به این سخن اشکال می کنیمکه از نظر عقل فرق است بین دو مکلفی که شروع می کنند به انجام مقدمات تا به مطلوب نفسی برسند فرض کنید مولا به عبدش می گوید نردبان بگذار و به بالای پشت بام برو؛ این جا یک عبدی با علاقه و اشتیاق می رود نردبان می آورد و روی دیوار می گذارد و نردبان سر می خورد و منجر به مرگ عبد می شود در حالی که به کون علی السطح عمل نشده، اما مقدمات را انجام داده و در حین اتیان به مقدمات فوت کرده است. آیا از نظر عقل این عبد هیچ فرقی با عبدی که بعد از دستور مولا رفته خوابیده و در پی مقدمات هم نرفته است، ندارد.این حاکی از این است که این طور نیست که امر غیری، بود و نبودش یکسان باشد.بلکه امر غیری و موافقت با امرغیری یا عدم پی گیری این امرغیری از نظر عقل فرق دارد و عقل عبدی که اساسا به دنبال تهیه مقدمات نرفته و قصدش مخالفت با امر مولی است و عبدی که نردبان تهیه کرده تا به بالای پشت بام برود فرق می¬گذارد.
قلت:بله از نظر عقل فرق است بین عبدی که در حین اتیان به مقدمات عمل، مانعی برایشپیش می آید و عبدی که اساسا بهمقدمات اتیان نکرده است. اما ربطی به استحقاق ثواب و عقاب بر فعل واجب غیری یا ترک واجب غیری ندارد.
توضیح ذلک: بحث این است که مولا از عبد خواسته کاری را انجام دهد. کون علی السطح مطلوب نفسی مولا بوده است.حال اگر مولا گفت نردبان بگذار برو بالای پشت بام، امر به نصب سلم بهعنوان مقدمه، خودش موجب استحقاق عبد برای ثواب است؟ ما می گوییم نه، زیرا خود این امر فی نفسه موجب استحقاق ثواب نیست و از نظر استحقاق این امر استحقاق زا نیست. اما عقلاء عبدی که نافرمانی می کند را تقبیح می¬کنند، اما عبدی را که به دنبال اجرای فرامین مولایش می باشد و به دنبال فراهم کردن مقدمات امر مولا می باشد را مدح می کنند. او را متجری می شمارند و این را منقاد، خود تجری و انقیاد مسئله ثواب و عقاب به دنبالش نیست بلکه دال بر حسن یا قبح فاعلی است نه فعلی. کسی کاری انجام داده که حاکی از انقیاد و حسن سیرت و حسن باطن او و دیگری کاری انجام داده که حاکی از سوء سریره او است.این را قبول داریم فرق هم از این جهت است نه از حیث استحقاق و الا امر غیری فی نفسه مستلزم استحقاق برای ثواب نیست زیرا اصلا بود و نبود امر غیری نسب به امر نفسی و واجب نفسی علی السویه است و چیزی که بود و نبودش علی السویه است نمی تواند به دنبالش استحقاق ثواب بیاید.
پساگر ¬بگوییم ثواب وعقاب امر جعلی نیستند و عبد هم استحقاق ثواب ندارد.به طور کلی واجبات غیریه مستلزم استحقاق ثواب و عقاب نیستند.لذا اگر در واجبات نفسیه استحقاق ثواب قبول کنیم، در واجبات غیری قبول نمی کنیم.
این همان نظر محقق خراسانی است ولی بیانشان فرق می کند. راهی که امام ره برای اثبات عدم ثواب و عقاب در واجب غیری طی کردند متفاوت است از راهی است که محقق خراسانی طی کردند.
ان قلت:اینکه شما می¬گویید مقدمات و اوامر غیریه ثواب بدنبالش نیست و به طور کلی ثواب را منکر شدید، بعضی از کارها مقدمات زیادی دارد و بعضی کمتر. مثلا کسی که حج به جا می آورد، کسی که اهل مدینه است از همان مسجد شجره محرم می شود و حج را به جا می آورد که مقدمات قریبه دارد، اما برخی از دور ترین نقاط دنیا با زحمت زیاد به حج می آیند. آیا واقعا بین این دو فرق نیست؟ شما که می گویید اوامرغیری هیچ تاثیری ندارند و به مقدمات ثواب و عقاب تعلق نمی گیرد، آیا واقعا فرقی بین این مقدمات کثیره و مقدمات قلیله نیست؟ این نشانمی دهد که مقدمات دارای ثواب هستند.
قلت:اینجا بحث این است که خود عنوان مقدمه بما هی مقدمه هیچ تاثیری در ثواب و عقاب ندارد. بله ممکن است عروض عنوان دیگری باعث استحقاق ثواب به این مقدمات شود آن هم نه از این حیث که این ها مقدمه هستند بلکه عنوانی که پیدا می شود و به واسطه این عنوان ثواب تعلق می گیرد احمزیت و اشقیت است.نه عنوان مقدمیت یعنی روایت داریم که «افضل الاعمال احمزها» درما نحن فیه کسی که از نقاط دور دنیا می آید و حج را انجام می دهد، چون مقدمات سخت تری را متحمل می شود به حسب روایت فوق قهرا فضیلت عمل او بیشتر می شود و عمل او افضل می شود از عمل این کسی که مقدمات قلیله را طی کرده و الا به عنوان مقدمه نمیتوانیم بگوییم برای آن یک ثواب خاص در نظر گرفته شده.
این محصل نظر امام خمینی درباره ثواب و عقاب در واجب غیری بود که به نظر می رسد مطلب قابل قبولی است.
بحث جلسه آینده
حال اگر می گوییم واجب غیری نه مخالتفش مستوجب عقاب است و موافقتش مستوجب ثواب است. اگر کسی مقدمه واجبی را ترک کند به نحوی که با ترک این مقدمه در وقت عمل به ذی المقدمه و واجب نتواند آن واجب را انجام بدهد مثل ترک یکی از مقدمات مفوته، مثلا کسی غسل فجر را که باید انجام بدهد تا روزه فردایش صحیح باشد آن را انجام ندهد و بر اساس آن روزه فردایش را نتواند بگیرد حکمش چیست؟
«الحمد لله رب العالمین»
نظرات