جلسه نود و نهم – وجوب تخییری – تخییر بین اقل و اکثر – کلام محقق خراسانی – یک اشکال و پاسخ آن

جلسه ۹۹ – PDF

جلسه نود و نهم
وجوب تخییری – تخییر بین اقل و اکثر – کلام محقق خراسانی – یک اشکال و پاسخ آن
۳۱/۰۱/۱۳۹۸

  تخییر بین اقل واکثر 
بحث در اشکالی بود که در مورد تصویر واجب تخییری بین اقل و اکثر مطرح شده است. عرض کردیم جمعی قائل به استحاله وجوب تخییری بین اقل و اکثر شده‎اند. مبنای استحاله و اشکالی که در این رابطه مطرح کرده‎اند، به حسب ظاهر این است که اگر غرض با اتیان به اقل حاصل شود، دیگر جایی برای امتثال اکثر نیست، زیرا غرض از امر با انجام یک بار تسبیحات اربعه حاصل شده است و دیگر جایی برای این نیست که ما بخواهیم تسبیحات اربعه را برای دوم و سوم ذکر کنیم. علتش نیز این است که با اتیان به اقل اگر غرض حاصل شد، امر به اکثر ساقط می‎شود. امر برای چیست؟ چرا مولا امر کند که اکثر را انجام دهید، وقتی غرض از امر با اتیان به اقل حاصل شده است دیگر جایی بریا امر به اکثر باقی نمی‎ماند اگر هم غرض با اتیان به اقل حاصل نمی‏شود یعنی کأنه آوردنش فایده‎ای ندارد پس چرا آن را به عنوان طرف تخییر قرار داده‎اند و گفتند اگر کسی اقل را اتیان کند کافی است؟ پس اگر غرض با اقل حاصل نمی‎شود به چه مناسبت اقل را به عنوان یک طرف واجب تخییری قرار داده‎اند.
ما ابتدائا موضوع نزاع را در ضمن چند نکته معلوم کردیم:
نکته اول: اشکال مربوط به جایی است که کسی که قائل به استحباب اکثر نشود، بلکه  وجوب تخییری بین اقل و اکثر مورد نظر باشد. زیرا اگر قائل به استحباب اکثر شد از موضوع وجوب تخییری خارج می‎شود.
نکته دوم: این بود که اقل و اکثر دارای تقسیماتی هستند:
الف) اقل گاهی بنحو بشرط لا من الاکثر لحاظ می‎شود، گاهی به نحو لا بشرط. آن‎چه که اینجا موضوع بحث است قسم دوم است. یعنی اقل و اکثر به شرط لا من الاکثر خارج از بحث است
ب) تقسیمی هم برای اقل و اکثر کردیم از حیث دفعی بودن و تدریجی بودن و گفتیم قائلین به عدم امکان یا به تعبیر دیگر مستشکلین اشکال را در هر دو قسم جاری می‎دانند، هم در اقل و اکثر دفعی و هم در اقل و اکثر تدریجی.
 
کلام محقق خراسانی 
ایشان می‎فرماید: اقل در صورتی محصل غرض است که در ضمن اکثر نباشد. به تعبیر ایشان ممکن است آن‎چه که محصل غرض است عند وجود الاکثر، خود اکثر باشد. یعنی اقل به همراه اکثر و در ضمن اکثر محصل غرض نیست، بلکه به تنهایی محصل غرض است. یعنی کأنه اقل به دو صورت قابل تصویر است: یک وقت اقل به تنهایی و یک وقت اقل در ضمن اکثر.
اقل به تنهایی محصل غرض است. یعنی اگر کسی یک بار تسبیحات اربعه را بگوید و تمام کند و دیگر ادامه ندهد اینجا تحقق الاقل بحدّه، این خودش مستقلا محقق شده است. اگر اینچنین شد محصل غرض است. اما اگر اکثر اتیان شد در این فرض اقل هم وجود دارد ولی در ضمن اکثر، این‎جا دیگر محصل غرض اکثر است و اقل محصل اکثر نیست.
اگر گفتیم اقل محصل غرض است و اکثر هم محصل غرض است، یکی از ایندو کافی است به این ترتیب که اذا وجد الاقل بحده یکفی للامتثال و یکون محصلاً للغرض؛ اقل اگر به تنهایی و مستقلا امتثال شود محصل غرض است و با همین امتثال تحقق پیدا می‎کند، اما همین اقل اگر در ضمن اکثر امتثال شود دیگر خودش محصل غرض نیست، در صورتی که اکثر آورده شود آن‎چه که محصل غرض است اکثر است و لا غیر، با این بیان تخییر بین اقل و اکثر درست می‎شود. زیرا هر کدام از این‎ها جداگانه محصل غرض هستند هم یکبار تسبیحات اربعه آن مصلحتی که در آن وجود دارد را تأمین می‏کند و هم سه بار گفتن و فرض این است که هیچ ترجیحی بین این دو وجود ندارد، لا مقتضی لترجیح احدهما علی الاخر. نتیجه نیز تخییر است.
طبق این بیان سه بارگفتن هیچ رجحانی نسبت به یک بارگفتن ندارد، زیرا اگر اینچنین باشد اصلا از بحث خارج است و بحث وجوب تخییری مطرح نیست. یک‎بار گفتن واجب و سه بارگفتن مستحب، آن دیگر از بحث خارج می‎شود. اگر ما قائل به وجوب تخییری شدیم در واقع هیچ ترجیحی برای طرفین تخییر وجود ندارد.
ان قلت 
آن‎چه که شما گفتید در جایی قابل قبول و تمام است که اقل وجود مستقلی نداشته باشد. شما دو خط بلند و کوتاه را در نظر بگیرید، خط کوتاه همان اقل است و خط بلند اکثر است ولی این اکثر به نحوی است که دیگر برای آن اقل یک وجود مستقلی قابل تصویر نیست. شما خط بیست سانتی را در نظر بگیرید، آیا در این خط بیست سانتی اقل دارای وجود مستقلی است؟ خیر، این در ضمن آن است و هیچ وجود مستقلی برای اقل قابل تصویر نیست، اما گاهی اقل در ضمن اکثر دارای وجود مستقلی است، مثل تسبیحات اربعه، شما وقتی تسبیحات اربعه را برای بار اول می‎گویید و برای بار دوم و سوم نیز تکرار می‎شود، وقتی سه بار تسبیحات اربعه گفته می‎شود، اینجا اکثر تحقق پیدا کرده است ولی به نحوی است که اقل یعنی یکبار گفتن نیز خودش یک وجود مستقلی برایش تصویر می‏شود. کسی که سه بار تسبیحات اربعه را می‏گوید معلوم است که به اکثر اتیان کرده است ولی این اکثری است که تحققش متضمن تحقق اقل هم می‎باشد و در عین حال یک وجود مستقلی برای اقل تصویر می‎شود. وقتی اقل در هر صورت مستقلا تحقق پیدا می‎کند (در این قسم از اقل و اکثر) پس همیشه غرض با اقل تحقق پیدا می‎کند و دیگر نوبت به اکثر نمی‎رسد.
پس اشکالی که خود محقق خراسانی به پاسخ خودشان مطرح کردند این است که این جواب در برخی از اقل و اکثرها قابل قبول است، ولی در برخی از اقل و اکثرها قابل قبول نیست. آن اقل و اکثرهایی که در آن اقل یک وجود مستقلی در ضمن اکثر ندارند مثل خط طویل و خط قصیر، جواب شما در مورد این قسم از اقل و اکثر مقبول است. یعنی می‎توانیم بگوییم: اقل اگر خودش بحده و مستقلا اتیان شد، یعنی مثلا شما خط کوتاه را کشیدید، این محصل غرض است، اگر خط بلند هم کشیدید آن‎هم محصل غرض است، چون هیچ‎کدام ترجیحی به دگیری ندارد پس وجوب تخییری بین این محصل غرض یا آن محصل غرض ثابت می‎شود. مستشکل به محقق خراسانی می‎گوید: این پاسخ شما در این نوع از اقل و اکثر‎ها تمام است. اما در برخی از اقل اکثرها قابل قبول نیست. یعنی آن اقل و اکثرهایی که اقل که در ضمن اکثر محقق می‎شود، اما در عین حال یک وجود مستقلی برایش متصور است، (آن خط کوتاهی که در ضمن خط بلند محقق شده است دیگر وجود مستقلی ندارد، شما دیگر نمی‏توانید بگویید تا اینجا خط کوتاه است و بقیه خط بلند است. نه، اینجا یک خط بلند کشیده شده است. اقل یعنی آن ده سانت اول، وجود مستقلی از اکثر که این خط بیست سانتی باشد ندارد، بلکه در ضمن آن است. این‎جا می‎شود این حرف را زد که یا خط کوتاه یا خط بلند آن مصلحت را تأمین می‏کنند و تخییر را می‎توان تصویر کرد، اما در مانحن فیه، اقل ولو در ضمن اکثر محقق شود، اما یک وجود مستقل دارد، مثل تسبیحات اربعه چه یک بار تسبیحات اربعه گفته شود چه سه بار، وقتی سه بار تسبیحات اربعه می‎گویید، یعنی اتیان به اکثر می‎کنید، در دل اکثر، اتیان به اقل نیز وجود دارد، یکبار را هم گفته‎اید. پس اینجا اقل در ضمن اکثر محقق شده است ولی وجود مستقل دارد. سؤال به این‎جا بر می‏گردد، اینجایی که اقل در ضمن اکثر تحقق پیدا کرده است، وقتی وجود مستقل دارد) این‎جا وقتی آن یک‎بار تسبیحات اربعه گفته شد غرض تأمین شده است، لذا به چه دلیل برای بار دوم و سوم تسبیحات اربعه گفته شود. یعنی همواره با اتیان به اقل در حالیکه این اقل یک وجود مستقلی در ضمن اکثر دارد، جایی برای اتیان به اکثر باقی نمی‎ماند. اصلا نوبت به اتیان اکثر نمی‎رسد، زیرا با همان اقلی که اتیان می‎کنید غرض حاصل می‎شود.
پس کأنه اشکال به پاسخ محقق خراسانی این است که این پاسخ نمی‎تواند مشکل را حل کند. بازهم جای این سؤال است که وقتی اقل اتیان می‎شود اگر محصل غرض نباشد که اصلا نمی‎تواند طرف واجب تخییری واقع شود و اگر محصل غرض باشد دیگر نوبت اتیان اکثر نمی‎رسد.
قلت
محقق خراسانی از این اشکال پاسخ دادند که یمکن که غرض بر اقل مترتب شود؛ یعنی اقل محصل غرض باشد ولی به شرط لا عن انضمام، یعنی می‏توانیم بگوییم، یک بار تسبیحات اربعه گفتن غرض مولا را از امر تامین می‎کند ولی نه اینکه به صورت مطلق اقل تامین کننده غرض مولا باشد، بلکه در صورتی اقل غرض مولا را تامین می‏کند که منضم به چیز دیگری نشود. اما اگر منضم به چیزی دیگر شد، یعنی بعد از اینکه اقل را اتیان کردید، دومی و سومی را نیز اتیان کردید، دیگر اقل ولو وجود مستقل هم داشته باشد چون ضمیمه به اکثر شده، دیگر محصل غرض نیست و تخییر صحیح است.
سیر بحث
مرحله اول: اصل اشکال در وجوب تخییری در اقل و اکثر این بود که یا غرض و هدف از امر با اقل حاصل می‎شود یا نمی‎شود. اگر غرض با اقل حاصل شد دیگر جایی برای امتثال اکثر نیست، زیرا وقتی غرض مولا از امر حاصل شود، دیگر امر به اکثر ساقط می‏شود، دیگر اکثر امر ندارد تا بخواهد امتثال شود، اگر هم غرض از امر با اقل حاصل نشد و حتما باید اکثر آورده شود تا آن غرض تأمین شود جای این سؤال است که چرا اقل واجب شده است و چرا یک طرف واجب تخییری واقع شده است؟ از اول همان اکثر را واجب می کردند. اگر اقل نقشی ندارد، چرا واجب شده است و اگر نقش دارد و غرض با آن تأمین می‎شود، چرا اکثر را واجب می‎کنند.
مرحله دوم: محقق خراسانی در پاسخ گفتند: اقل تأمین کننده غرض و نظر مولا است، منتهی به شرط این که مستقل باشد، اما اگر در ضمن اکثر محقق شود دیگر محصل غرض نیست. زیرا در این فرض محصل غرض خود اکثر است.
مرحله سوم: این پاسخ فقط در مورد آن اقلی قابل قبول است که وجود مستقل نداشته باشد، یعنی اگر اکثر محقق شد اقل وجود مستقل نداشته باشد، مثل خط طویل و خط قصیر. زیرا در این فرض اقل یا این خط کوتاه دیگر در ضمن خط طویل محو شده است و وجود مستقلی ندارد، کأنه یک اقل داریم و اکثر، اقل در ضمن اکثر هیچ  بروز و ظهوری ندارد. این‎جا در این موارد آن پاسخ قابل قبول است ولی در جاهایی که اقل در ضمن اکثر وجود مستقل دارد، مثل تسبیحات اربعه، درست است که سه بار تسبیحات اربعه که گفته می‎شود اکثر محقق شده ولی بار اول خودش مستقلا قابل توجه است و یک وجود مستقلی را برای آن می‎شود تصور کرد. در این موارد پاسخ شما تمام نیست، زیرا وقتی وجود مستقل اقل محقق شد، غرض حاصل شده، پس دیگر نوبت به اتیان به اکثر نمی‎رسد و وجهی برای گفتن دومی و سومی نیست.
مرحله چهارم: محقق  خراسانی فرمودند: بعید نیست که بگوییم ترتب غرض بر اقل مطلقا نیست، یعنی تسبیحات اربعه اگر یکبار گفته شود و ادامه پیدا نکند، خودش می‎تواند تأمین کننده غرض باشد، یعنی اقل به شرط عدم الانضمام فایده دارد، اما اگر همین اقل به اکثر ضمیمه شد، یعنی برای بار دوم و سوم اقل اتیان شد، دیگر اقل کاره‎ای نیست، این‎طور نیست که اقلی که در ضمن اکثر آمده نقشی داشته باشد ولو وجود مستقل داشته باشد.
پس اقل به شرط عدم الانضمام محصل غرض مولا است، اما اقل مع الانضمام هیچ نقشی ندارد. لذا اگر شما تسبیح اول را گفتید و بعد به آن دومی و سومی را ضمیمه کردید، چون این اقل ضمیمه به بار دوم و سوم شده است دیگر خودش تأثیر ندارد و نقشی در تأمین غرض مولا ندارد.
سوال
استاد: مستشکل می‎خواست بگوید: این پاسخ شما در مثل خط قصیر و خط طویل قابل قبول است، می‎گوید: تو مخیری که خط ده سانتی بکشی یا خط بیست سانتی، اگر ده سانتی را کشیدی غرض تامین است و اگر بیست سانتی را کشیدی باز هم غرض تأمین است. جایی که خط بلند را می‏کشی اینطور نیست که بگویی من تا ده سانتی را می‎کشم و از این به بعد کشیدنش لازم  نیست، زیرا تا این‎جا غرض تأمین شده است، این یک خط است، آن اقل در ضمن اکثر وجود مستقلی ندارد که پاسخ دادند اقل گاهی به شرط لحاظ عدم الانضمام مطرح می‎شود و اخری مع الانضمام، اگر اقل مع الانضمام بود بر این اقل هیچ غرضی مترتب نمی‎شود و غرض فقط بر اکثر مترتب می‎شود اما من دون الانضمام خودش به تنهایی محصل  غرض است
بحث جلسه آینده
پاسخ محقق بروجردی