جلسه هفتاد و دوم
معنای اصطلاحی ماده أمر-یک اشکال و بررسی پاسخ های آن
۱۳۹۳/۱۱/۲۵
جدول محتوا
خلاصه جلسه گذشته
بحث در مقام اول یعنی معنای لغوی و عرفی ماده أمر به پایان رسید. نظریات مختلف درباره معنای لغوی و عرفی ماده أمر را بیان کردیم و سرانجام حق در مسئله معلوم شد.
مقام دوم: معنای اصطلاحی ماده امر
مقام دوم درباره معنای اصطلاحی ماده أمر است. مرحوم آخوند در کفایه می فرماید: ماده أمر علاوه بر آنکه در لغت و عرف معنایی دارد (نظر ایشان این شد که ماده أمر مشترک لفظی بین طلب و شیء است) در اصطلاح هم معنای خاصی دارد منظور از اصطلاح یعنی بین فقهاء و اصولیین معنای خاصی در مورد ماده أمر وجود دارد و آن معنای خاص عبارت از قول مخصوص یعنی هیئت إفعل و ما یُشابِهُها است پس ماده أمر در در اصطلاح همان قول مخصوص یعنی صیغه و هیئت إفعل و آنچه که شبیه آن است می باشد خلاصه آنکه معنای لغوی در نظر آخوند عبارت از طلب و شیء است و معنای اصطلاحی نیز عبارت از قول مخصوص است.
سپس ایشان ادعای اجماع می کند بر اینکه ماده أمر در قول مخصوص حقیقت است و در سائر معانی مجاز است. ما در نظریات مربوط به معنای لغوی ماده أمر عرض کردیم که یکی از نظریات، نظریه حقیقت و مجاز است شاید نظریه حقیقت و مجاز بیشتر درباره معنای اصطلاحی ماده أمر باشد اگرچه در مورد معنای لغوی هم قابل ذکر است و چه بسا قائل داشته باشد ولی این نظریه در معنای اصطلاحی مطرح است و مرحوم آقای آخوند هم که ادعای اجماع کرده که أمر حقیقت در قول مخصوص و مجاز در معانی دیگر است مربوط به معنای اصطلاحی است ما نیز قبلا از قول مفاتیح الاصول عرض کردیم آنچه که ایشان در مورد حقیقت و مجاز فرموده ناظر به معنای اصطلاحی است.
اشکالی در اینجا مطرح شده که اشکال نسبتا مهمی است و پاسخ هایی هم به این اشکال داده شده یعنی مرحوم آقای آخوند یک پاسخ به این اشکال داده، محقق اصفهانی نیز راه حل دیگری را ذکر کرده و مرحوم امامw و مرحوم آقای خوئی نیز هر کدام راه هایی را برای حل این مشکل ذکر کردند.
اشکال به معنای اصطلاحی
اشکال در رابطه با معنای اصطلاحی این است که معنای اصطلاحی یعنی هیئت إفعل و ما شابهها، معنای حدثی و اشتقاقی نیستند چون هیئت إفعل از مقوله لفظ است یعنی وقتی می گوئیم القول مخصوص، قول مخصوص همان صیغه إفعل است، الأمر عند الفقهاء و الاصولیین هو القول المخصوص أی هیئت إفعل أو صیغۀ إفعل؛ و این صیغه یا قول مخصوص معنای حدثی یا اشتقاقی ندارد یعنی از خود این صیغه چیزی مشتق نمی شود گفتیم ماده أمر در لغت به معنای طلب است که این معنا، معنای اشتقاقی است اما اگر گفتیم ماده أمر در اصطلاح فقهاء عبارت از صیغه إفعل یا صیغه إضرب است، این صیغه و هیئت از مقوله لفظ است می گوئیم هو القول المخصوص و اگر از مقوله لفظ شد، دیگر معنای اشتقاقی و حدثی ندارد در حالی که می بینیم در کلمات فقهاء و اصولیین، از ماده أمر اشتقاقات زیادی ناشی می شود مثلا می گویند: أمر، یأمر،مامور؛ حال یا باید بگوئیم: این اشتقاقات مربوط به معنای اصطلاحی نیست و مربوط ماده لغوی ماده أمر است یا باید بپذیریم ماده أمر در اصطلاح معنای اشتقاقی ندارد که در این صورت با این مشکل مواجه می شویم که چطور اصولیین و فقهاء مشتقاتی از ماده أمر ذکر می کنند؟!
خلاصه اشکال این شد که ماده أمر در اصطلاح فقهاء و اصولیین به معنای هیئت إفعل یا قول مخصوص است و این هیئت إفعل یا قول مخصوص از مقوله لفظ است لذا معنای حدثی و اشتقاقی ندارد و این مشکله ای است که چطور می شود در اصطلاح و نزد فقهاء و اصولیین، معنایی برای ماده أمر گفته اند که این معنای غیر اشتقاقی است؟! ما می بینیم که از یک طرف خود اصولیین اشتقاقات ماده أمر را ذکر می کنند و از طرفی هم می گویند که معنای آن هیئت إفعل است که اشتقاقی نیست. بالاخره یا باید ملتزم شویم به اینکه این معنا در اصطلاح غیر اشتقاقی است که ظاهر کلمات اصولیین بیانگر این است که اینچنین نیست یا باید معنای دیگری برای آن ذکر کنیم که آن معنا، معنای اشتقاقی باشد.
پاسخ محقق خراسانی
خود مرحوم آقای آخوند این اشکال را به طریقی حل کرده یعنی کأن ایشان متوجه اشکال بوده لذا در صدد پاسخ به این اشکال بر آمده است.
ایشان می فرمایند: در واقع آنچه به عنوان معنای اصطلاحی ماده أمر مطرح شده خود هیئت إفعل و صیغه مخصوص نیست بلکه معنای اصطلاحی در واقع طلبی است که به سبب هیئت إفعل صورت می گیرد یعنی ایشان می خواهد معنای ا صطلاحی را از مقوله لفظ خارج کند و بگوید معنای ماده أمر خود هیئت نیست که از مقوله لفظ است بلکه معنا عبارت از طلبی است که از صیغه إفعل و هیئت إفعل و قول مخصوص استفاده می شود.
اگر به نوعی طلب را در معنای اصطلاحی داخل کنیم، مشکل حل می شود چون طلب معنای اشتقاقی است و دیگر از مقوله لفظ نیست چون این طلب می تواند هم به صیغه مخصوص باشد و هم می تواند به غیر از آن باشد. این راه حل مرحوم آخوند برای حل این مشکل است.
ان قلت: اگر معنای اصطلاحی ماده أمر، طلبی است که به سبب هیئت إفعل بیان می شود، پس چرا در معنای اصطلاحی فقط گفته اند: هو القول المخصوص یا هئیت إفعل؟! باید می گفتند: الأمر اصطلاحاً هو الطلب المستفاد من هیئت إفعل؛ یعنی طلب را در معنای اصطلاحی ماده أمر ذکر می کردند.
قلت
مرحوم آخوند در پاسخ اینچنین فرموده: در اینجا در واقع از مجموع دال و مدلول، مدلول را حذف و دال را که همان قول مخصوص است در معنای اصطلاحی ماده أمر اخذ نمودند یعنی کأنَّ در واقع اینچنین بوده: الأمر فی الاصطلاح هو الطلب الذی مدلول هیئت إفعل؛ یعنی طلبی که مدلول هیئت إفعل است یعنی هیئت إفعل دال است و طلب مدلول است.
ولی مدلول حذف شده و فقط دال ذکر شده است. این محصل راه حلی است که ایشان برای حل مشکل در معنای اصطلاحی بیان کردند است.
این مشکل توسط بزرگان به نحو دیگری پاسخ داده شده است.
پاسخ محقق اصفهانی
محقق اصفهانی از طریق دیگری در صدد حل مشکل بر آمده است. ایشان بر خلاف آقای آخوند مسئله طلب را در معنای اصطلاحی داخل نکرده چون بالاخره طلب یکی از معانی لغوی ماده أمر بود و ما در هنگام تبیین معنای لغوی ماده أمر گفتیم یک نظریه، نظریه اشتراک لفظی بین طلب و شیء است لذا طلب یک معنای اصلی اشتقاقی است که قائلین به اشتراک لفظی، همه آنرا قبول داشتند.
ایشان می فرماید: معنای اصطلاحی ماده أمر همان هیئت إفعل است ولی باید بررسی کنم اشکالی که مستشکل در رابطه با هیئت إفعل مطرح کرده، آیا منظور او از این اشکال این است که این چون از مقوله لفظ است، معنای اشتقاقی ندارد یا منظورش غیر از این است؟ به عبارت دیگر می خواهد بگوید: هیئت إفعل معنایی دارد ولی آن معنا اشتقاقی نیست.
پس محقق تصفهانی در بدو أمر می فرماید: در این اشکال دو احتمال وجود دارد.
احتمال اول: وقتی گفته می شود هیئت إفعل به عنوان معنای اصطلاحی ماده أمر قابل استعمال نیست به این جهت است که هیئت إفعل از مقوله لفظ است لذا قابل اشتقاق نیست.
احتمال دوم: هیئت إفعل صرف لفظ نیست بلکه معنایی دارد که آن معنا، معنای غیر ا شتقاقی است.
هر دو احتمال محل اشکال است.
بررسی احتمال اول
محقق اصفهانی می گوید: اگر منظور مستشکل این است که هیئت إفعل چون از مقوله لفظ است لذا اساسا اشتقاق در مورد آن ممکن نیست، این بیان قابل قبول نیست برای اینکه معنا ندارد ما هیئت إفعل را فقط به عنوان لفظ و بدون هیچ معنایی ببینیم و این احتمال غلطی است یعنی درست است عمده توجه در صیغه و هیئت إفعل به لفظ است ولی این لفظ بدون معنا نیست و دارای معنا است یعنی صیغه إفعل و قول مخصوص یا هیئت إفعل، اگرچه بیشتر تکیه در آن بر لفظ است اما اینگونه نیست که بگوئیم این لفظ هیچ معنایی ندارد! در همه مواردی که نظر اصلی به لفظ است و لفظ را حمل بر چیزی می کنیم، در عین حال به معنای آن هم ولو بالتبع توجه داریم.
به هر حال اصل این احتمال قابل قبول نیست برای اینکه هر چند از مقوله ولی لفظ باشد، ادعای اینکه این لفظ بدون هیچ معنایی است قابل قبول نیست زیرا اگر ا ز مقوله لفظ است، لفظی است که بالاخره معنا دارد و ما این اشتقاق و قابلیت اشتقاق را به ملاحظه معنای آن می گوئیم نه به ملاحظه خود لفظ، و بالاخره همین مقدار که معنای آن اشتقاقی باشد برای ما کافیست. پس طبق احتمال اول مشکل اینگونه حل شد.
نظرات