جلسه شانزدهم-ترتیب سُوَر

دانلود-جلسه شانزدهم-PDF

جلسه شانزدهم
ترتیب سُوَر
۲۸/۱۰/۱۳۸۹

خلاصه جلسه گذشته:

عرض شد که جمع قرآن به معنای تدوین و نگارش قرآن در ادوار مختلفی اتفاق افتاده است، دوره اول در زمان خود پیامبر(ص) بوده و دوره بعد در زمان ابوبکر بوده و بعد از آن هم در زمان عثمان قرآن جمع­آوری شده البته تلاشی که به شکل عام برای جمع­آوری قرآن صورت گرفته در دوره سوم است وگرنه تلاش­های شخصی زیادی برای جمع قرآن انجام شده مثل جمع­آوری قرآن توسط امیرالمؤمنین(ع)، همچنین عرض شد که ترتیب آیات توقیفی است و در این جهت بین مسلمین اختلافی نیست و همه قبول دارند که ترتیب آیات با بیان و دستور خود پیامبر صورت گرفته است، اختلافی که وجود دارد در ترتیب بین سُوَر است که آیا سور قرآن به همین ترتیبی که هم اکنون موجود است توسط پیامبر بیان شده یا بعد از پیامبر این ترتیب شکل گرفته است؟ سه قول در اینجا وجود دارد که در ذیل به آنها اشاره می­کنیم.

اقوال در ترتیب سور قرآن:

قول اول:

قول اول این است که ترتیب سُوَر مثل ترتیب آیات توقیفی است یعنی در زمان خود پیامبر و با دستور پیامبر شکل گرفته است این عقیده، هم در بین علماء شیعه از متقدمین و متأخرین طرفدارانی دارد و هم در بین علماء اهل سنت، مثلاً سید مرتضی از کسانی است که معتقد است ترتیب سور توقیفی است و توسط پیامبر صورت گرفته است و از متأخرین هم عدّه­ای از جمله مرحوم آقای خوئی معتقد به این قول هستند.

قول دوم:

قول دوم این است که ترتیب سور توقیفی نیست و همه سُوَر بر اساس اجتهاد اصحاب و بعد از پیامبر شکل گرفته است که این قول هم، هم در بین علماء شیعه و هم در بین اهل سنت طرفدارانی دارد.

قول سوم:

قول سوم قول به تفصیل است یعنی قائلین به این قول معتقدند بعضی از سور را پیامبر مرتب کرده و بعضی دیگر را اصحاب بر اساس اجتهاد و استنباط خودشان مرتب و منظم کرده­اند این قول هم طرفدارانی دارد از جمله زرکشی در برهان این قول را پذیرفته و معتقد به تفصیل می­باشد و می­گوید: ترتیب بعضی از سور قرآن از ناحیه خداوند معین نشده، لذا در این موارد رعایت ترتیب واجب نیست بلکه ترتیب آنها از طرف خداوند به اختیار صحابه و به اجتهاد آنها واگذار شده لذا می­بینیم که مصحف هر یک از صحابه دارای ترتیب مخصوص به خودش می­باشد، [۱] خود اینکه مصاحف صحابه هر کدام ترتیب خاصی بوده­اند دال بر این است که ترتیب بعضی از سور به اجتهاد خود صحابه بوده است.البته قائلین به تفصیل تعداد سوره­هایی که ترتیب آنها به اجتهاد و استنباط اصحاب واگذار شده را حدود ۳۵ سوره(ثلث قرآن) دانسته­اند.

زرکشی ادعای دیگری هم دارد و آن اینکه در عین حال که خودش در ترتیب سور قرآن قائل به تفصیل شده می­گوید: نزاع در توقیفی و اجتهادی بودن سُوَر قرآن یک نزاع لفظی است یعنی اینکه اختلاف و نزاع فقط در الفاظ می­باشد، به این نحو که عده­ای ترتیب سور را توقیفی و عده ­ ای اجتهادی دانسته­اند، چون همان کسانی هم که ترتیب بعضی از سور را اجتهادی می­دانند معتقدند که اصحاب، قرآن را جز به ترتیبی که از پیامبر شنیده­اند مرتب نکرده­اند یعنی اینطور نبوده که به اجتهاد خودشان سور را مرتب کرده باشند و در واقع بازگشت نزاع به این است که آیا صحابه ترتیب سوره­ها را بر اساس سخن پیامبر قرار داده­اند تا توقیفی باشد یا اینکه سوره­ها را به استناد اینکه عملاً در زمان پیامبر چنین ترتیبی داشته مرتب کرد­ه­اند تا اجتهادی باشد، این ادعایی است که از طرف زرکشی مطرح شده ولی حق این است که این ادعا مورد قبول نیست، حداقل مسئله این است که اگر قرار بود اصحاب به ترتیبی که در زمان پیامبرشنیده بودند عمل می­کردند و سوره­ها را مرتب می­کردند نباید این اختلاف­ها در مصاحف به وجود می­آمد، خود زرکشی که قائل به تفصیل است وجود مصحف­های متعدد که دارای ترتیب­های مختلف بودند را شاهد بر مدعای خود قرار می­دهد پس چطور می­شود گفت که نزاع بین توقیفی بودن و اجتهادی بودن ترتیب سور، لفظی است، در حالی که مصحف بعضی از اصحاب با بعضی دیگر از حیث ترتیب سوره­ها اختلاف دارد لذا اینکه ما بگوییم این نزاع لفظی است قابل قبول نیست.

البته ثمره­ی عمده­ای بر این نزاع مترتب نمی­شود و تنها ثمره­ای که می­شود برای آن ذکر کرد مسئله وجوب و عدم وجوب رعایت ترتیب است وگرنه از نظر دخالت در فهم و تفسیر آیات تأثیر آنچنانی ندارد.

نتیجه اینکه در ترتیب سوره­های قرآن سه نظر وجود دارد و هر یک از این سه نظر، هم در بین علماء شیعه و هم در بین علماء اهل سنت طرفدارانی دارد و هر کدام هم برای مدعای خود ادله­ای دارند و معلوم شد که این نزاع لفظی نیست که بگوییم دعوا سر دو چیز جداگانه است و هیچ اختلاف ماهوی و حقیقی بین این اقوال وجود ندارد بلکه این نزاع یک نزاع معنوی است و اختلاف بین این اقوال حقیقی است و صرف یک نزاع لفظی نیست.

ادله قول اول:قائلین به ترتیب در زمان پیامبر:

مهمترین دلیل کسانی که قائل به قول اولند(اینکه ترتیب در زمان پیامبر صورت گرفته) دو دلیل است.

دلیل اول:

دلیل اول این است که جمع زیادی قرآن را حفظ داشتند و شخص پیامبر هم اهتمام زیادی به حفظ قرآن داشتند و اصحاب را هم توصیه و تشویق می­کردند که قرآن را حفظ کنند و همچنین خود مسلمین هم اهتمام زیادی برای حفظ قرآن داشتند که بخش زیادی از اوقات خود را صرف حفظ قرآن می­کردند، پس وجود حافظان زیاد مانع از این می­شد که قرآن بعد از پیامبر ترتیب دیگری پیدا کند زیرا کسانی که قرآن را حفظ می­کردند، هم در مورد حفظ آیات ترتیبی را که پیامبر دستور می­دادند رعایت می­کردند و هم در حفظ سُوَر ترتیبی را که پیامبر القاء می­فرمودند رعایت می­کردند.

دلیل دوم:

دلیل دوم این است که نمی­شود پیامبر چنین مسئله مهمی را که می­خواهد کتاب جاودانه مسلمین شود و تا آخر به عنوان کتابی که معجزه پیامبر و راهنمای مسلمین است، در بین مسلمین بماند بدون ترتیب و نظم خاصی رها بکند لذا اهمیتی که این مسئله داشت اقتضاء می­کرد که در زمان خود پیامبر و با نظارت شخص پیامبر آیات و سور مرتب شوند.

بررسی قول اول:

اشکال دلیل اول: حفظ قرآن با همه اهمیتی که دارد و وجود حافظان قرآن و معلمینی که تعلیم و حفظ قرآن را ترویج می­کردند دلیل بر این نیست که ترتیب بین سور در زمان پیامبر بوده چون معمولاً اصحاب آیات را بر اساس ترتیب نزول حفظ می­کردند یعنی به هر میزان و با هر ترتیبی که آیه نازل می­شد حفظ می­کردند، قبلاً هم گفتیم که یکی از وجوهی که بر تدریجی بودن نزول ارائه کرده­اند این بود که حفظ قرآن آسان باشد پس حفظ قرآن نمی­تواند دلیل بر ترتیب خود آیات باشد چه برسد به اینکه دلیل بر ترتیب سور باشد.

اشکال بر دلیل دوم: دلیل دومی هم که ذکر شد که اهمیت مسئله، اقتضاء می­کند که پیامبر ضمن اینکه آیات را مرتب کرده سور را هم مرتب کرده باشد قابل قبول نیست چون ترتیب آیات مهم بوده که آیات کجا قرار بگیرند و تناسب آنها به چه نحو باشد مخصوصاً تأثیری که ترتیب آیات در فهم معانی دارد اقتضاء می­کرده که پیامبر آیات را مرتب بکنند اما رعایت ترتیب در مورد سور این بوده که سور نظم پیدا کند و تأثیری در فهم معانی نداشته، لذا این دلیل هم محل اشکال است.

ادله قول دوم: قائلین به ترتیب بعد از پیامبر:

دلیل اول:

دلیل اول اینکه اگر قرآن می­خواست در زمان پیامبر به طور کامل مرتب شود متوقف بر این بود که وحی پایان پذیرد و امکان نزول آیه یا سوره جدید نباشد مثل نویسنده­ای که کتابی را به طور کامل می­نویسد و بعد آن را تنظیم می­کند، اما چون امکان نزول آیات تا لحظه رحلت پیامبر وجود داشت لذا امکان نداشت ترتیب در زمان پیامبر صورت گرفته باشد.

دلیل دوم:

دلیل دوم اینکه تلاش­های زیادی بعد از زمان پیامبر برای جمع و تدوین قرآن انجام شده و اگر تدوین و جمع قرآن به این معنا که ترتیب بین آیات و سور هم رعایت شده باشد، در زمان پیامبر شکل گرفته بود معنا نداشت که دیگران بعد از پیامبر به جمع و تدوین قرآن بپردازند در حالی­که تلاش­های زیادی از طرف اصحاب خصوصاً امیرالمؤمنین برای جمع قرآن صورت گرفته است و بحث­های زیادی در این رابطه بین اصحاب واقع شده که اینها نشان دهنده این است که تدوین قرآن در زمان پیامبر صورت نگرفته و گرنه وقوع این تلاش­ها و بحث­ها برای جمع­آوری قرآن معنا نداشت.

دلیل سوم:

دلیل سوم اینکه در زمان پیامبر آیات و سُوَر در الواح پراکنده نوشته شده بود و در یک کتاب جمع نشده بود پس چطور می­توان گفت ترتیب سور در زمان پیامبر صورت گرفته درحالی که آیات و سور در کتاب واحدی جمع نشده بود و در الواح پراکنده، نوشته شده بود که بعد از پیامبر شروع کردند به جمع آوری الواح پراکنده و خود این الواح پراکنده نشان دهنده این است که ترتیب بین سور نمی­توانسته در زمان پیامبر واقع شده باشد مگر اینکه پیامبر آن را در یک کلامی برای افرادی مثل امیرالمؤنین معین کرده باشند که با دستور پیامبر این کار را کردند.

دلیل قول سوم: تفصیل بین سور:

عمده ترین دلیل قائلین به تفصیل، روایات است که معتقدند روایاتی وجود دارد که به طور خاص در جوامع روائی اهل سنت ذکر شده که بر اساس آن روایات جایگاه بعضی از سوره­های قرآن بعد از زمان پیامبر تعیین شده و غیر از این دلیل دیگری ندارند.

بررسی قول به تفصیل:

به نظر می­رسد که قول به تفصیل باطل است زیرا:

اولاً: روایاتی که در آنها به سوره­هایی اشاره شده که مورد اختلاف است و در زمان پیامبر مرتب نشده ضعیف هستند و خود کسانی هم که به این روایات استنا د کرده­اند به ضعف این روایات اذعان دارند.

ثانیاً: علاوه بر ضعف روایات مورد استناد آیا می­شود گفت که واقعاً ترتیب بعضی از سور در زمان پیامبر و ترتیب بعضی دیگر در زمان بعد از پیامبر صورت گرفته باشد؟ این سخن فی الجمله قابل تصویر هست ولی وقتی جایگاه تعدادی از سوره­ها معلوم شده باشد و جای تعدادی دیگر معلوم نشده مشکلی که پیش می­آید این است که آن تعدادی که جایگاهشان معلوم نشده را به چه نحو بین سوره­هایی که مرتب شده قرار دهند؟ آیا در اول قرار دهند؟ یا در آخر قرار دهند؟ زیرا به هر نحوی که قرار بگیرند ترتیبی که مد نظر پیامبر بوده رعایت نشده پس ضمن اینکه تصویر قول به تفصیل مشکل است دلیل قابل اعتمادی هم بر این قول ارائه نشده و روایات مورد استناد هم ضعیف می­باشند.

در مورد قول به ترتیب سور در زمان پیامبر، ما به هر دو دلیل قائلین به این قول اشکال کردیم و گفتیم این ادله برای اثبات مدّعا کفایت نمی­کند پس این قول هم پذیرفته نشد.

بررسی قول دوم:

اما قول به ترتیب سور در زمان بعد از پیامبر، دلیل اول این قول مخدوش است چون قائلین به این قول در دلیل اول خود گفتند چون امکان نزول سُوَر و آیات جدید تا زمان رحلت پیامبر وجود داشته لذا ترتیب سور در زمان پیامبر ممکن نبوده است، اشکال این دلیل این است که اگر امکان نزول سور و آیات جدید مانع ترتیب سور در زمان پیامبر باشد همین امکان، مانع ترتیب آیات در زمان پیامبر هم می­شود یعنی لازمه این دلیل این است که آیات هم در زمان پیامبر مرتب نشده باشد چون هر آن احتمال نزول آیه جدیدی وجود داشته در حالی که قبلاً گفتیم در این جهت که آیات در زمان پیامبر مرتب شده­اند و ترتیب آنها توقیفی است هیچ اختلافی بین مسلمین اعم از عامه و خاصه وجود ندارد.

ولی دلیل دوم و سوم این قول قابل اعتماد و استناد است و بر دلیل دوم چند شاهد و مؤید هم ارائه ­کرده­اند از جمله مصحف امیرالمؤمنین(ع) که این خود شاهدی قوی است بر اینکه ترتیب سور در زمان پیامبر نبوده و بعد از پیامبر صورت گرفته است.

نتیجه اینکه: ترتیب بین سُوَر بعد از زمان پیامبر صورت گرفته است. البته این احتمال وجود دارد که این ترتیب به دستور پیامبر و با تعلیم پیامبر به امیرالمؤمنین تحقق پیدا کرده است و به این نحو بین قول اول و قول دوم جمع می­شود که از یک طرف ترتیب با دستور پیامبر صورت گرفته و از طرف دیگر این ترتیب در زمان بعد از رسول اکرم واقع شده است.

بحث جلسه آینده: ویژگی­های مصحف علی(ع) بحثی است که در جلسه آینده به آن اشاره خواهیم کرد.

«والحمد لله رب العالمین»


[۱] . البرهان،ج۱،ص۲۶۲.