جلسه شصت و ششم
فور و تراخی_ ادله قائلین به فوریت : آیات
۱۳۹۴/۱۱/۲۰
جدول محتوا
دلیل دوم: آیات
آیه اول
«وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ»
تقریب استدلال: در این آیه شریفه کلمه «سارعوا» صیغه امر و دال بر وجوب است. در ادامه آیه شریفه «الی مغفرة من ربکم» آمده پس خداوند امر به سرعت بخشیدن در طلب مغفرت کرده است. یعنی دستور به سرعت دادن و فوریت اتیان به واجبات داده شده است.
توضیح ذلک: از طرفی سارعوا به معنای سرعت بخشیدن و شتاب کردن می باشد و از طرف دیگر مغفرت به معنای بخشش و غفران است که از افعال خداوند است. لذا این که در آیه شریفه امر به سرعت گرفتن به سوی مغفرت الهی شده به حسب ظاهر نمی تواند مقصود سرعت گرفتن به سوی فعل خداوند باشد. زیرا سرعت گرفتن و شتاب کردن از ناحیه مکلف به سوی فعل خویش امکان دارد یعنی مکلف تنها در رابطه با کاری که متعلق به خودش است می تواند عجله کند و شتاب بگیرد اما در رابطه با فعل دیگران و مخصوصا خداوند اساسا شتاب گرفتن مکلف ممکن نیست. اصل اضافه مکلف به فعل خداوند ممکن نیست چه رسد به اینکه آن فعل را بخواهیم سرعت ببخشیم. پس قطعا ظاهر آیه شریفه مراد نیست و باید کلمه ای در تقدیر گرفته شود یعنی بگوییم آیه می خواهد بگوید:« و سارعوا الی سبب مغقرة من ربکم» یعنی خداوند دستور به سرعت گرفتن به سوی اسباب مغفرت الهی نموده است. وگرنه سرعت گرفتن به سوی خود مغفرت توسط انسانها معنا ندارد. اسباب مغفرت هم عمومیت دارد شامل خیلی از افعال می گردد مثل توبه، دعا، تضرع به درگاه خداوند و خیلی از امور دیگر، یکی از مهمترین آنها امتثال اوامر و نواهی الهی است که موجب مغفرت می گردد. اینکه انسان واجبات را انجام دهد و محرمات را ترک کند باعث می شود که غفران الهی شامل حال او شود.
با این توضیحاتی که بیان شد معلوم می شود آیه در مقام بیان لزوم به شتاب و سرعت دادن به اسباب مغفرت است. یکی از اسباب مغفرت اطاعت اوامر الهی است. اگر بخواهیم مصداقی برای این آیه شریفه ذکر کنیم می توانیم بگوییم.« یجب علیکم المسارعه الی اطاعة امر الله» چناچه می توان گفت: « یجب علیکم المسارعه الی التوبه، یجب علیکم المسارعه الی الاحسان الی الوالدین و…» اینها همه مصادیق این امر کلی هستند. اگر وجوب مسارعة به سوی اطاعت امر الهی از این آیه استفاده شود این چیزی جز فوریت نمی تواند باشد. وقتی گفته می شود بر شما واجب است به سرعت امر خدا را امتثال کنید، این همان فوریت است. فوریت یعنی مکلف به سرعت و بالفور در اولین زمان ممکن امر خداوند را اتیان کند.
نکته: این که به واسطه آیه می گوییم صیغه افعل و صیغه امر دلالت بر فوریت می کند این در اوامر شرعی است و لذا نمی توانیم دلالت صیغه امر بر فوریت را در اوامر عرفی ثابت کنیم. دلیل اول که دلیل عقلی بود یک دلیل کلی بود. البته دلیل اول نیز با بیانی که گفته شد در اوامر شرعی درصدد اثبات فوریت است مگر اینکه ما به جای «العلل الشرعیه کالعلل التکوینیه» بگوییم: «العلل الاعتباریه کالعلل التکوینیه».
ولی در مجموع ادله یعنی حکم عقل، آیات و روایات که عمدتا در صدد این است که اثبات کند اوامر شرعی دال بر فوریت است، به طور کلی صیغه امر( چه از شارع صادر شده باشد چه از موالی عرفی) دلالت بر فوریت ندارد.
آیه دوم
«فاستبقوا الخیرات»
استدلال به این آیه تقریبا مانند آیه اول است و تنها بجای کلمه مغفرت کلمه خیرات قرار داده شده است.
تقریب استدلال: استبقوا صیغه امر و دال بر جوب است و بیان می کند که بر شما سبقت گرفتن واجب است. سبقت گرفتن یعنی زودتر به مقصد رسیدن لذا خداوند تبارک و تعالی در آیه شریفه امر می کند به سبقت گرفتن و از این امر لزوم سبقت از دیگران و پیشی گرفتن از دیگران برای رسیدن به مقصد فهمیده می شود. از طرفی نیز الخیرات متعلق این امر است یعنی کأنه به ما دستور داده شده سبقت بگیریم به سوی خیرات. در آیه شریفه کلمه خیر هم به صورت جمع آمده و هم با الف و لام و جمع محلی به الف و لام دلالت بر عموم می کند. یعنی خیر در آیه شریفه شامل همه خیرات می گردد. یکی از بارزترین مصادیق خیر، اطاعت و امتثال امر خداوند است. درست است که خیر یک معنای بسیار عامی دارد و شامل خیلی از افعال مثل احسان، عیادت مریض، کمک به دیگران می شود اما اگر کمک به دیگران و دلسوزی برای دیگران خیر است قهرا اطاعت از دستورات خداوند نیز یکی از برترین اعمال خیر می باشد. پس به مقتضای آیه شریفه« فاستبقوا الخیرات » سبقت به سوی اطاعت امر الهی واجب است. دلالت این آیه بر مدعا چه بسا از دلالت آیه اول قوی تر باشد. زیرا در آیه اول «الی مغفرة» بود که هر چند نکره است( هرچند معنای آن «الی سبب مغفرة» است یعنی باید به سوی سبب مغفرت سبقت بگیرید) اما اینجا جمع محلی به الف و لام است و دلالت بر عموم دارد و مقصود این است که به سوی همه خیرات سبقت بگیرید.
نکته قابل توجه در این آیه و آیه قبل این است که هم از هیئت آنها وجوب فهمیده می شود و هم از ماده آنها. زیرا هیئت این کلمات به عنوان هیئت امر است که از آن وجوب فهمیده می شود و ماده آنها نیز همان معنای سرعت و استباق و امثال اینها می باشد یعنی «یجب السبق الی الخیرات یا یجب الاستباق الی الخیرات و سارعوا الی مغفرة من ربک».
پس استباق الی امر الله سبقت گرفتن به سوی امر خدا به معنای اتیان امر خدا در اولین زمان ممکن است و این یعنی آن که در اولین زمان ممکن آن را انجام بدهیم. این همان معنای فوریت است.
استفاده از ظرفيت اشتراکات ملت نيازمند سعه صدر و تدبير است.
اکثريت مردم به اصول انقلاب و نظام و رهبري معتقدند هرچند تفسير متفاوتي داشته باشند.
در مسئله انقلاب و حمايت از نظام و ارکان اين نظام جای هيچ ترديدی نيست. واقعا نظامی که به نام اسلام بعد از سالها محجوريت توسط روحانيت و همراهی مردم بنيان گذاشته شده است بايد با چنگ و دندان حفظ شود. ما اکنون در متن يک واقعه ای هستيم که اهميت آن از ديد ما مغفول مانده است کافی است بر گرديم به زمانی که روحانيت به دنبال چند نفر بود که ندای دين و حق و اسلام را به گوششان برساند. سفرهای تبليغی که پيش می آمد فرصتی بود که ندای حق و ندای قرآن و ندای اهل بيت به گوش مردم برسد معارف دين تبيين شود با همه مشکلاتی که بود، شما اين را بگذاريد در کنار اين همه تريبون و اين امکانات که در اختيار ماست برای تبين حقائق از راديو و تلويزيون و رسانه های مجازی و اخيرا هم شبکه های اجتماعي، يک فرصتی بی نظيری را برای ما فراهم کرده است تا حق و حقيقت را تبيين کنيم. خدای نکرده اگر اين فرصت سلب شود و اگر اين شرايط آسيب ببيند معلوم نيست به اين زوديها دوباره اين امکان فراهم شود. مسئله خيلی مهم است حفظ بخش مهمی از اين شرائط به خود ما مربوط است. به عوامل مختلفی بستگی دارد از نوع سخن گفتن و تبليغ کردن گرفته تا برنامه هايی که نظام برای حل مشکالات مردم اجرا می کند احترام به مردم احترام به افکار عمومی احترام به همه افکار سليقه ها مهم است . بايد اين مردم حول محورهای مشترکی با هم جمع بشوند اسلام، اهل بيت، قانون اساسي، ولايت فقيه، ولی فقيه، منافع ملی کشور و ايستادگی در برار استکبار جهاني، اينها اصولی است که ملت ايران پيرامون آن بايد اجتماع کنند. گمان نمی کنم قاطبه ملت ايران از اين جهت اختلاف داشه باشند. اما استفاده از اين ظرفيت احتياج به دور انديشی و جامعيت و سعه صدر و تدبير دارد و هنر می خواهد واقعا امروز دشمن درصدد القاء نا کار آمدی نظام و مايوس کردن مردم از انقلاب است. می خواهد اين مدل حکومتی موفقی نباشد به دنيا نشان بدهد که سرنوشت مردمی که اين همه هزينه دادند و انقلاب کردند ببينيد به کجا منتهی شد تا فکر و هوس انقلاب به سر ملت های ديگر نزند. ما خيلی نقش داريم دراينکه اين نقشه دشمن را از بين ببريم. نقش ما اين است که تا می توانيم اين نظام را تا آنجايی که می توانيم موفق و کار آمد معرفی کنيم بايد برای اين منظور تا می توانيم دايره علاقمندان به نظام و انقلاب و رهبری را گسترش دهيم آيا واقعا اين کار می شود؟
اين درست نيست تا کسی را قبول نداريم او را از گردونه اسلام و انقلاب خارج بدانيم
الان اين روزها می بينيد که واقعا يک عده به محض اينکه يک نفر با آنها اختلاف نظر دارد فوری می گويند تو انقلاب را قبول نداری تو رهبری را قبول نداری يک سری اتهامات واهی در حاليکه واقعا اين گونه نيست. کثيری از افرادی که مواجه با اين سخنان می شوند عاشق انقلاب و امام و رهبری هستند هيچ عاقلی نمی تواند الان انکار کند اهميت نقش رهبری در شرايط حاضر در اين مملکت را. واقعا مقايسه کنيد با همسايگان و مسائلی که در منطقه دارد اتفاق می افتد. قطعا يکی از نقشهای محوری در امنيت کشور و مردم شخص رهبری و جايگاه ولايت فقيه است من معتقدم که اکثريت مردم به اين باور دارند اما اينکه يک عده قليل يک عده ای ناچيز چون حس می کنند کسی متفاوت با آن ها فکر می کند و نگاه متفاوتی دارد اينها را خارج از دايره نظام و انقلاب و اسلام قرار می دهد اين به صلاح نيست من هميشه می گويم حتی کسانی که پنچاه درصد به انقلاب به رهبری و قانون اساسی عقيده دارند را بايد حفظ کرد و درهمان پنجاه درصد اتصال و ارتباط را برقرار کرد تا بتوان بعدا بيشترش کرد. اين سياست يا همه يا هيچ قابل قبول نيست. نبايد ما گرفتار مطلق انگاری و جزم انديشی شويم. هر کسی فکر کند که من حق مطلقم و بقيه باطلند بالاخره سليقه ها دراداره مملکت متفاوت است اين درست نيست تا ما روش کسی را قبول نداريم فوری او را از گردونه اسلام و انقلاب خارج بدانيم. اگر اينطور باشد همه از گردونه خارج می شوند ديگر چه کسی باقی می ماند؟ مخاطب من مخصوصا شما فضلاء و طلاب و عزيزان حوزوی هستيد. ما بايد اين فکر علوی و نبوی را ترويج کنيم تندروی خوب نيست کند روی نيز خوب نيست در اين امور احساسی و هيجانی عمل کردن خوب نيست. انتظار از حوزه و روحانيت اين است که علمدار جذب مردم به سوی دين و نظام و خود روحانيت باشد و اين جز با مهربانی و صميميت و برخورد پدرانه و زمان شناسی ممکن نيست. ما نبايد با جمود و تنگ نظری با مسائل برخورد کنيم. اين خيلی مهم است واقعا مشکلات زياد است و مردم گرفتاری زياد دارند. الان رکود است بی کاری است مشکلات زيادی وجود دارد. مواردی پيش می آيد که انسان نمی تواند کاری انجام دهد و شرمندگی برای انسان حاصل می شود. با اين همه گرفتاريها واقعا بايد تدبير به خرج داد بايد با برنامه ريزی مشکلات حل شود. با هياهو و شعار کارها پيش نمی رود. اين که ما فقط منفی نگر باشيم اينکه کارهای خوب را نبيينم و فقط دنبال برجسته کردن يک سری کارهايی باشيم که تخريب است. اين درست نيست. همه بايد کمک کنيم و دست به دست هم بدهيم که اين مملکت از اين مشکلات نجات پيدا کند نه تنها مشکلات ملت ايران حل بشود بلکه مايه اميدواری برا ی همه ملت های مسلمان باشد.
نظرات