جلسه سی و سوم – ترتب –مقدمه سوم محقق نایینی – اشکالات امام خمینی

جلسه ۳۳ – PDF

جلسه سی و سوم
ترتب –مقدمه سوم محقق نایینی – اشکالات امام خمینی
۱۲/۰۹/۱۳۹۷

  خلاصه جلسه گذشته
با توجه به سؤالی که برخی از دوستان کردند، در حد چند دقیقه نکته‎ای که محقق خویی فرمودند و پاسخی که بعضی از بزرگان به ایشان دادند را تکرار می‎کنم. احتمالا در بیان این مطلب نارسایی وجود داشته که منشاء این ابهام شده است. در جلسه قبل سه مطلب را عرض کردیم:
۱. بعضی مدعی شدند امر به مهم از امر به اهم به دو رتبه متأخر است. زیرا امر به مهم متأخر از عصیان امر به اهم است، به این جهت که عصیان شرط امر به مهم است، لذا خطاب و امر به مهم متأخر از امر به اهم به دو مرتبه است. در مرتبه اول امر به اهم است و در صورت عصیان امر به اهم، امر به مهم محقق می‎شود. منتهی این مطلب باعث می شود که بین این ها دو رتبه اختلاف باشد زیرا امر به مهم مشروط به شرطی است و آن شرط عبارت است از عصیان نسبت به امر اهم.
۲. محقق خویی اشکال کردند که اساسا نمی توانیم این مطلب را قبول کنیم. زیرا تقدم و تأخر رتبی باید تابع ملاک باشد و این ملاک هم باید در ذات متقدم و متأخر وجود داشته باشد. یعنی خود این دو شئ واجد این ملاک باشند تا یکی متقدم و دیگری متأخر شود. لذا ملاک نمی‎تواند خارج از این دو شئ باشد. بنابراین هرچه این ملاک را داشت، طبیعتا تقدم و تأخر در مورد آن معنا پیدا می‎کند، ولی اگر چیزی این ملاک را نداشت ولو رتبه آن متحد با این باشد، اما به آن متحد سرایت نمی کند. یعنی این‎طور نیست که اگر چیزی در یک رتبه به خاطر ملاکی متقدم یا متأخر بود، شئ دیگری که با آن اتحاد رتبه دارد نیز از حیث تقدم و تأخر حکم آن شئ را پیدا کند. بر این اساس سخن محقق خویی این بود که در امر به اهم ملاک تقدم وجود دارد اما وقتی عصیان می شود طبیعتا دیگر نمی‎توانیم بگوییم آن نیز تقدم بر امر به مهم دارد. یعنی این ملاک در مورد چیزی که با آن متحد است وجود ندارد. امر به اهم رتبتا مقدم بر امر به مهم است، اما وقتی عصیان می شود با این که امر به اهم در حکم علت نسبت به عصیان است ولی موجب تقدم نخواهد شد. به عبارت دیگر محقق خویی اختلاف از حیث رتبه به دو مرتبه را قبول ندارد.
۳. در پاسخ بعضی از بزرگان تصویر کردند که این اختلاف می‎تواند به دو مرتبه باشد و اشکالی ندارد که تفصیلا دیروز بیان شد.
پس به طور کلی عده ای ادعا کردند که امر به مهم از امر به اهم به دو مرتبه متأخر است. محقق خویی به این مطلب اشکال کردند و ما نیز اشکال بعضی از بزرگان به محقق خویی را بیان کردیم.
 
اشکال امام خمینی به مقدمه سوم محقق نایینی
ایشان دو اشکال نسبت به مقدمه سوم محقق نایینی بیان نمودند.
اشکال اول 
این اشکال در مقام رد مقدمه پنجم بیان شده است؛ اما این جا نیز همان اشکال وجود دارد. یعنی اشکالی است که امام خمینی مشترکا به مقدمه پنجم و مقدمه سوم محقق نایینی وارد کردند. لذا در مقدمه سوم گفتند اشکال این مقدمه را ما در ضمن مقدمه پنجم بیان خواهیم کرد. اما ما اشکال امام خمینی را نقل می‎کنیم تا معلوم شود که مقدمه سوم محقق نایینی از دید امام خمینی دارای چه اشکالی است. ایشان می‎فرماید: گفته شده که علت و دلیل تأخر عصیان امر به اهم از خود امر به اهم این است که عصیان نقیض اطاعت و امتثال است. ما یک امر به اهم داریم مثل «ازل النجاسه» که این امر یک اطاعت و امتثال دارد و یک مخالفت و عصیان. عصیان نسبت به امر اهم متأخر از خود امر به اهم است. وجه این تأخر نیز این است که عصیان نقیض اطاعت و امتثال است. زیرا اطاعت یعنی عمل به مأمور به و عصیان یعنی ترک المأمور به لاعن عذر؛ اگر کسی بدون دلیل با دستور مولا مخالفت کند عاصی محسوب می شود، اما اگر انجام ندادن با عذر باشد دیگر او عاصی نیست. کسی که مریض است و روزه نمی‎گیرد عاصی نیست، ولی اگر کسی در حالی که مریض نیست و یا در سفر نیست، روزه نگیرد عاصی محسوب می‎شود. پس عصیان نقیض امتثال است، زیرا عبارت است از ترک مأموربه لاعن عذر؛ حال خود اطاعت و امتثال نسبت به امر اگر ملاحظه شود، متأخر از امر است. یعنی اول باید امر باشد تا اطاعت معنا پیدا کند. زیرا اطاعت یعنی انبعاث و امر، یعنی بعث و به طور طبیعی انبعاث از بعث متأخر است. زیرا معلول آن است این همان حرف محقق نایینی است. محقق نایینی بحث تأخر و تقدم رتبی بین امر و امتثال امر را به چه ملاک بیان کردند؟ این‎که امر نسبت به امتثال جنبه علیت دارد. زیرا امر در واقع بعث و تحریک کردن است و اطاعت انبعاث و تحریک شدن. چه چیزی باعث می شود که انسان تحریک شود؟ امر و بعث و تحریک باید باشد تا کسی تحریک شود. اگر امتثال امر و اطاعت امر متأخر از خود امر باشد، نقیض اطاعت و امتثال نیز متأخر از امر خواهد شد. نقیض اطاعت و امتثال نیز عصیان است. اگر اطاعت متأخر از امر شد، نقیض آن نیز که عصیان است متأخر از امر می‎شود، زیرا رتبه نقیضین یکی است. یعنی رتبه عصیان و رتبه اطاعت یکی است.
پس امام خمینی می‎فرماید: عده ای گفتند که عصیان امر به اهم از خود امر به اهم متأخر می‎شود. زیرا عصیان نقیض اطاعت است و اطاعت متأخر از امر به اهم  است پس عصیانش نیز متأخر از امر به اهم است و این همان سخن محقق نایینی است.
ایشان در مقدمه سوم تأکیدشان بر این بود که بین حکم و امتثال حکم از نظر زمانی فاصله‎ای نیست و اختلاف بین حکم و امتثال حکم از حیث رتبه است. یعنی امر به مهم چون منوط به عصیان امر به اهم است، پس رتبه‎اش از امر به اهم پایین‎تر و مؤخراست، ولو این‎که زمان این‎ها یکسان باشد.
امام خمینی به تصویری که از اختلاف رتبه بین امر اهم و امر به مهم شده اشکال دارند. ایشان این تبیین را قبول ندارند. زیرا اختلاف رتبه بین امر به اهم و امر به مهم بر چه اساسی تصویر شد؟ بر اساس عصیان؛ گفتند امر به مهم وقتی پیدا می‎شود که امر به اهم عصیان شود. پس علت تأخر رتبه امر به مهم از امر به اهم عصیان امر به اهم می‎باشد.
امام خمینی می‎فرماید: سابقا نیز گفتیم که اساسا چه کسی گفته بین نقیضین از حیث رتبه تساوی است. پایه بیان محقق نایینی و دیگران برای اختلاف رتبه امر به اهم و امر به مهم همین است که عصیان نقیض اطاعت است و اطاعت از امر به اهم متأخر است ونقیض آن که رتبه‎ای یکسان با آن دارد نیز متأخر از امر به اهم است. امام خمینی همین جا اشکال دارند و می فرماید: رتبه نقیضین یکسان نیست. شما می‎گویید: رتبه اطاعت و رتبه عصیان یکی است، بعد بواسطه تأخر رتبه اطاعت می‎خواهید تأخر رتبه عصیان را نیز ثابت  کنید در حالی‎که رتبه نقیضین واحد نیست.
چه کسی می‎گوید: رتبه «وجود الشئ و عدم الشئ» یکی است؟ اصلا نقیضین یعنی چی؟ نقیضین یک امر وجودی و یک امر عدمی هستند که امکان اجتماع و ارتفاع آن‎ها در آن واحد وجود ندارد. حال آن جهات دیگر که در نقیضین باید باشد درجای خودش مطرح شده است. در نقیضین همیشه این‎طور است که یکی امر وجودی است و یکی امر عدمی. آیا رتبه امر وجودی و رتبه امر عدمی یکی است؟ آیا عصیان به عنوان یک امر عدمی رتبه اش با اطاعت به عنوان امر وجودی یکی است؟ اصلا این‎گونه نیست؛ اطاعت یعنی  اتیان به مأموربه و عصیان یعنی ترک المامور به لا لعذر؛ یکی وجودی است و یکی عدمی. آیا رتبه وجود و عدم یکسان است؟
پس اصل این مبنا توسط امام زیر سوال است که رتبه نقیضین واحد نیست. زیرا عمدتاً بر پایه اتحاد رتبه نقیضین تأخر عصیان ثابت شد. پس اشکال اول امام خمینی این است که اساسا نقیضین اتحاد در رتبه ندارند.
 
اشکال دوم
سلمنا که نقیضین اتحاد در رتبه داشته باشند، یعنی قبول کنیم که رتبه عصیان به عنوان نقیض اطاعت، با اطاعت از امر به اهم یکی باشد، دلیلی نداریم که آن‎چه که در متأخر از رتبه وجود دارد، حتما به هم مرتبه او نیز سرایت کند. نظیر همان سخنی که از محقق خویی بیان شد.
در واقع ایشان می فرماید: سلمنا که اتحاد نقیضین از حیث رتبه وجود دارد، اما تقدم و تأخر نیازمند به ملاک است. عقل برای اختلاف رتبه بین دو چیز بر اساس ملاک حکم به تقدم و تأخر رتبه می‎کند. این‎طور نیست که مثلا چون در اطاعت این ملاک وجود دارد در عصیان که رتبه‎اش با اطاعت یکی است آن ملاک را، این جا بر نقیض اطاعت تحمیل کند. عقل همه موارد را نگاه می‎کند و می‎گوید: اگر در این شئ ملاک تقدم وتأخر وجود داشت حکم به تقدم و تأخر می‎کنیم، اگر در هم ردیف‎های آن تقدم و تأخر مستقلا بود، حکم به تقدم و تأخر می کند، این طور نیست که وقتی در یک شئ بر اساس ملاک، تقدم وتأخری دید بگوید: در هم ردیف‎های این نیز باید این حکم جاری شود. خیر، عقل هر کدام را جدا جدا ارزیابی می کند، می آید سراغ امر به مهم و اطاعت و امتثالش می‏گوید: ملاک تأخر در اطاعت امر به مهم وجود دارد. امر به مهم از اطاعت این امر رتبه اش مقدم است، ولو این که زمانشان یکی باشد، اما رتبه‎اش مقدم است. زیرا اطاعت و امتثال نسبت به خود امر جنبه معلولیت دارد، امتثال معلول آن است. امر عبارت است از بعث و اطاعت عبارت است از انبعاث. اینجا نیز معقول است که از دید عقل امتثال و اطاعت امر به اهم مؤخر از خود امر به اهم باشد، زیرا نسبت این دو، نسبت بعث و انبعاث است. یعنی همان نسبت علیت؛ رتبه معلول از علت پایین‎تر است.
اما می آییم سراغ عصیان، عصیان به چه دلیل رتبه اش مؤخر باشد؟ آیا عصیان معلول امر به اهم است؟ ترک امتثال امر به اهم معلول امر به اهم است؟
 می‎آییم سراغ عصیان و فرض می‎کنیم که مرتبه عصیان و اطاعت یکی است ولی این کافی نیست، باید ببینیم در خود عصیان ملاک تأخر و جود دارد یا خیر؟ عصیان چیست؟ عصیان یک امر عدمی است، عصیان یعنی ترک مأمور به لا لعذر؛ امام خمینی عقیده شان این است که امور عدمیه در موردشان نمی شود حکم به تقدم و تأخر کرد. اصلا معنا ندارد چیزی که نیست بگوییم مقدم است یا متأخر.
سوال:
استاد: مسئله این است که امام خمینی بین اعدام مطلق و اعدام مضاف فرقی نمی‎گذارند. این مبنایی است که امام خمینی در این مسئله دارند. امام خمینی می‎گویند: نیستی مطلق هیچ است، عدم مضاف نیز هیچ است. عدم مأموربه با نیستی مطلق فرق ندارد، عدم آفتاب یا عدم حضور در درس که یک عدم مضاف است با عدم مطلق فرقی ندارد زیرا عدمی است که اضافه به چیزی شده. این‎ها اعتباراتی است که ذهن درست می کند و به حسب واقع هیچ فرقی بین عدم مضاف و غیر مضاف نیست. عدم، عدم و هیچ است و برای هیچ نمی‎شود تعیین مرتبه کرد. نمی شود گفت مقدم است یا مؤخر.
لذا امام خمینی چون عصیان را یک امر عدمی می‎داند یعنی ترک مأمور به لا لعذر لذا تعین مرتبه را برای آن غیر معقول می‎داند. ولو این عدم یک عدم مضاف است، زیرا می گویید: عدم المأموربه، ترک مأموربه؛ اما چون یک امر عدمی است ولو مرتبه اش با اطاعت یکی باشد، نمی توانیم حکم به تأخر رتبی عصیان نسبت به امر به اهم از خود امر به اهم کنیم، زیرا امر به اهم یک امر وجودی است. عصیان این امر یک مطلب عدمی است و اعدام چه مطلقشان و چه مضافشان به هیچ وجه نمی شود حکمی برایشان کرد، از جمله مسئله تقدم و تأخر. لذا امام خمینی نتیجه می‎گیرند که اصلا نمی‎توانیم بگوییم خطاب مهم مشروط به عصیان نسبت به امر به اهم است زیرا شرط نمی تواند یک امر عدمی باشد
این اشکال را امام خمینی در مقدمه سوم نایینی و مقدمه پنجم مطرح کردند.