جلسه پنجم – بررسی شبهه دوم – شاهد هفتم – ادعای دوم: تردید در انتساب برخی از قسمت های نهج البلاغه به حضرت علی(ع) و بررسی آن

جلسه ۵ – PDF

جلسه پنجم
بررسی شبهه دوم – شاهد هفتم – ادعای دوم: تردید در انتساب برخی از قسمت های نهج البلاغه به حضرت علی(ع) و بررسی آن
۱۸/۰۲/۱۳۹۸

خلاصه جلسه گذشته
عرض کردیم یکی از اشکالاتی که بسیاری مطرح کرده‎اند این است که نهج البلاغه سخن امیرالمؤمنین(ع) نیست، بلکه توسط بعضی از پیروان آن حضرت مانند سید رضی نوشته شده و به او نسبت داده شده است. عرض کردیم شواهد و قرائنی بر خلاف این سخن وجود دارد که تاکنون شش شاهد و قرینه بر بطلان این ادعا ذکر کردیم.
 شاهد هفتم 
قدر مسلم آن است که برخی از آنچه که در نهج البلاغه آمده، به تواتر به امیرالمومنین(ع) نسبت داده شده. متواتر بودن این سخنان فی الجمله (اینکه می‎گوییم فی الجمله یعنی برخی از خطبه‎ها به امیرالمومنین(ع) متواتراً اسناد داده شده است) خودش شاهدی است بر بطلان این ادعا که نهج البلاغه به کلی ساخته و پرداخته ذهن سید رضی است. این مطلب را ابن ابی الحدید در شرح یکی از خطبه های نهج البلاغه بیان کرده است. عبارت ابن ابی الحدید این است: «بسیاری از هوا پرستان می‎گویند: مطالب نهج البلاغه سخنانی است که بعدها پیدا شده و گروهی از فصیحان شیعه آن را ساخته‎اند و گاهی برخی آن را به سید رضی و دیگری نسبت می‎دهند. این اشخاص مردمی هستند که عصبیت دیدگان ایشان را کور کرده و از راه روشن گمراه شده‎اند و آنچه گفتند از غفلت آنها از اسلوب‎های سخن ناشی شده است. در این‎جا من با سخنی مختصر این طرز تفکر غلط را برای تو خواننده روشن می‌سازم و می‎گویم: اگر بگویند تمام مطالب این کتاب ساختگی است بلاتردید صحیح نیست زیرا صحت اسناد بعضی از خطبه‎ها به امیرالمؤمنین(ع) از راه تواتر برای ما ثابت شده است و آن‎را تمام محدثان یا اکثر آنان و بسیاری از مورخان نقل کرده‎اند و اینان هیچ کدام شیعه نبودند تا نقل آن ها را به غرض نسبت دهند.»
آنچه از ابن ابی الحدید نقل شد، یعنی متواتر بودن برخی از خطبه‎ها و صحت اسناد آن به حضرت علی(ع)، به این معنا نیست که این خطبه‎ها متواتر است یعنی قطعی الصدور بوده و از نظر سندی تمام و صحیح است؛ مسئله نفی ساختگی بودن این خطبه‎هاست و اینکه شخصی مثل سید رضی آن را ساخته باشد. این امری است که به تواتر در مورد حداقل برخی از خطبه ها ثابت شده است، لذا اینکه بگوییم: تمام نهج البلاغه ساخته و پرداخته کسی مثل سید رضی است، قطعاً با تواتر برخی از خطبه‎ها یا نامه‎ها که به امیرالمؤمنین(ع) نسبت داده شده نقض می‎شود.
نتیجه بررسی ادعای اول 
مجموعا بطلان ادعای اول که بر اساس آن تمام خطبه‎های نهج البلاغه به دیگران یا مثلا سید رضی نسبت داده‎ شده را ثابت کردیم و گمان می‎کنیم آنچه که تا اینجا گفتیم برای ابطال این سخن کافی باشد.
ادعای دوم: نفی انتساب قسمتی از نهج البلاغه به حضرت علی(ع)
ادعای دیگری نیز در این میان مطرح شده و آن نفی انتساب قسمت‏هایی از نهج البلاغه به حضرت علی(ع) است یعنی منکران یا تردید کنندگان در نهج البلاغه دو دسته‎اند:
۱. کسانی که رأسا انتساب نهج البلاغه را به حضرت علی(ع) نفی می‎کنند.
۲. کسانی که انتساب بخشی از نهج البلاغه را به حضرت علی(ع) نفی می‎کنند.
اما اینکه این بخش کدام است و آیا مقدار آن کم است یا زیاد، خود مورد اختلاف است. برخی معتقدند بسیاری از مطالب نهج البلاغه متعلق به امیرالمؤمنین(ع) نیست. برخی در مورد یک خطبه بخصوص این ادعا را مطرح کرده‎اند که ما دیگر خیلی نمی‎خواهیم وارد آن بحث شویم و تک تک سخنان و ادعاهای مدعیان را مطرح کنیم، زیرا فرصت ما خیلی کم است و این بحث‎ها خیلی زمان می‎برد و ضرورتی ندارد، اما اجمالاً گروهی گفته‎اند بخشی از قسمت‎های نهج البلاغه متعلق به حضرت علی نیست و جالب این است که تردید کنندگان هم از علمای اهل سنت هستند و هم از عالمان شیعه.
تنها دو نمونه را بیان می کنم و دیگر وارد اصل مطالب و سخنانی که به خصوص در مورد بخشی از خطبه‎ها گفته شده، نمی‎شویم.
نمونه اول 
گروهی از عالمان اهل سنت در مورد خطبه شقشقیه تردید کرده و گفته‎اند: این خطبه متعلق به امیرالمؤمنین(ع) نیست، به این دلیل که این کلام با سیاست و سیره امیرالمؤمنین(ع) سازگار نیست که درباره خلفاء این‎چنین سخن بگوید. اینکه ایشان در مورد خلفاء مطالبی که متضمن عیب و ایراد و تنقیص آن ها است را بیان کند، در مورد حضرت علی(ع) قابل قبول نیست، مخصوصاً اهتمامی که ایشان برای حفظ وحدت و پرهیز از تفرقه و تشتت داشتند و نیز همکاری‎هایی که در آن دوران با خلفاء برای پیشبرد امور مسلمین داشتند، این‎ها همه حاکی از این است که این خطبه از امیرالمؤمنین(ع) نیست. حتی بعضی از علماء استناد می‎کنند به خطبه ۲۱۹ (یا ۲۲۸ بر اساس اختلافی که در نقل این‎ها است) که در آن خطبه از خلیفه دوم مدح شده است. لذا این خطبه با آن خطبه متناقض است و نتیجه می‎گیرند این خطبه جزء خطبه‎های امیرالمؤمنین نیست. به هر حال برخی انتساب این خطبه را به حضرت علی انکار کردند.
نمونه دوم
بخشی از عالمان شیعه نیز معتقدند خطبه ۲۱۹ که در آن به نوعی به مدح خلیفه دوم پرداخته، از حضرت علی(ع) نیست. قسمتی از خطبه ۲۱۹ به این شرح است« لِلَّهِ بَلَاءُ [بِلَادُ] فُلَانٍ فَلَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَى الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ‏ نَقِيُ‏ الثَّوْبِ‏ قَلِيلَ الْعَيْبِ أَصَابَ خَيْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا …» (در شرح ابن ابی الحدید خطبه ۲۲۳و صبحی صالح خطبه ۲۲۸می‎باشد)
‏امیرالمؤمنین(ع) بعد از فوت خلیفه دوم فرمود: « خدا سرزمینی که فلان که اشاره به عمر بن الخطاب است از آن‎جا برخواسته برکت دهد، کجی‎ها را راست کرد و بیماری‎ها را علاج کرد و سنت را بر پا داشت و فتنه را پشت سر افکند، پاکدامن و کم عیب ازاین دنیا برفت … » هم چنین علی(ع) از خلیفه سوم نیز مدح کرده است. این موضوع باعث شده برخی از عالمان شیعه اصل این خطبه را انکار کنند و بگویند این خطبه جعلی است. از جمله  کسانی که این خطبه را انکار کرده علامه محمد تقی شوشتری در شرح نهج البلاغه است. وی معتقد است قطعا این سخن از حضرت علی(ع) نیست بلکه سید رضی چون بنایش بر این بوده که سخنان بلیغ را جمع آوری کند و این سخن را هم چون دارای فصاحت و بلاغت دیده بدون اینکه بررسی کند و این کلام را مورد تأمل و دقت قرار دهد آن‎را پذیرفته، ولو اینکه شواهد بر خلاف آن بوده است. یعنی به صراحت انکار می‏کند که این خطبه از حضرت علی(ع) باشد یا حداقل بخشی از این خطبه از امیرالمؤمنین(ع) باشد و معتقد است این ناشی از اشتباه سید رضی است که بیشتر به جنبه ادبی و صناعی این خطبه توجه کرده و در محتوای آن دقت نکرده است.
مرحوم شهید مطهری نیز تقریبا به همین نظر متمایل شده و بعد از اینکه می‎گوید طبری این خطبه را در کتاب تاریخ خودش نقل کرده است، می‎نویسد: بر اساس تتبع برخی از متتبعین در اسناد و مدارک نهج البلاغه این خطبه اشتباه شده و سید رضی این خطبه را اشتباهاً به امیرالمؤمنین نسبت داده است.
بالاخره تردید در اصالت برخی از خطبه‎ها و انتساب آنها به سید رضی هم در بین عالمان شیعه است و هم در بین علمای اهل سنت که عمدتاً درمورد خطبه شقشقیه است. برخی پا را فراتر هم گذاشته و معتقدند خطبه‎ها و نامه‎های بیشتری وجود دارند که مربوط به حضرت علی(ع) نبوده و ما تفصیل آن‎ها و شواهدی که بر عدم تعلق این سخنان به امیرالمؤمنین(ع) است را ذکر خواهیم کرد. (برای اینکه این مطلب کامل شود باید آن را بیان کنیم) چیزی متجاوز از ده شبهه و ایراد مطرح کردند، چه در گذشته و چه در بین نویسندگان معاصر و متعلق به دوران‏های اخیر که این‎ خطبه‎ها منسوب به حضرت علی(ع) نیست.
بررسی ادعای دوم 
 پس یک ادعا در مقابل آن ادعای اول نفی انتساب بعضی از قسمت های نهج البلاغه به امیرالمؤمنین است، صرف نظر از جواب‎هایی که در خصوص خطبه شقشقیه و خصوص خطبه ۲۱۹ مطرح شده است یک جواب مشترک می‎توانیم برای نفی این ادعا ذکر کنیم.
جواب مشترکی که به این دو تردید می‎تواند داده شود همان است که ابن ابی الحدید در استدلالی که اشاره کردم مطرح کرده است. ابن ابی الحدید در مقام استدلال یک بیان رسا و زیبایی دارد که گمان می‎کنم این بیان می‎تواند هر دو تردید را پاسخ دهد. اصل استدلال مهم است و گوینده‎اش نیز یک عالم اهل سنت است که خودش را معتدل می‎داند و عاری از تعصبات و آن‎ها را که به نوعی تردید در نهج البلاغه تماماً او بعضاً می کنند، به نوعی از اهل عصبیت می‎داند.
وی می‎گوید: «اگر گفته شود بعضی از مطالب نهج البلاغه صحیح است یعنی بعضی صحیح نیست، آن نیز بر مدعای ما خواهد بود. زیرا کسی که با فن سخن و خطابه آشنا باشد و بهره‎ای از علم بیان را دارا باشد و در این خصوص دارای ذوق باشد حتما بین کلمات رکیک و سخنان فصیح و اصیل و ساختگی فرق می‏گذارد.
اگر تو خواننده، دفتری ببینی که مشتمل بر سخنان ادبایی است که از دو نفر است، حتما میان سخن آن‏ها فرق می‎گذاری و آن‎ها را از هم تشخیص می‎دهی. ما با همه آشنایی که با شعر و صحت و سقم آن داریم اگر مثلا دیوان «ابوتمام» شاعر معروف را ورق بزنیم و در اثنای آن چند قصیده و یا یک قصیده را از دیگری در آن بیابیم با ذوق شعری خود تشخیص می‏دهیم که شعر او با راه و روش او در شاعری مغایرت دارد. نمی‏بینی که دانشمندان شعر شناس بسیاری از اشعار را که منسوب به «ابونواس» است از دیوان وی حذف کردند زیرا برای آنها مسلم شده است که از نظر الفاظ و سبک با اشعار او مناسبت ندارد و در این خصوص به چیزی جز ذوق خود اعتماد نکرده‎اند.
تو خواننده وقتی که درست درباره نهج البلاغه تأمل کردی می بینی که تمام آن از یک سرچشمه جاری شده است و مانند جسمی بسیط اسلوب واحدی را تشکیل می‏دهد که جزیی از آن در ماهیت عین جزء دیگر است، یا مانند قرآن مجید است که اول آن مانند وسط آن و وسط آن مانند آخر آن می‎باشد و هر سوره و آیه آن در راه و روش و نظم و فن مانند سایر آیات و سوره‎ها است.»
پس آنچه که به عنوان جواب مشترک به این دو تردید می‎توانیم بگوییم همین مطلبی است که ابن ابی الحدیدگفت. یعنی جنس این سخنان اسلوب و ساختارش به نحوی است که فرقی با سایر خطبه‎ها (و سخنانی که آن‎ها گمان می‎کنند و قبول دارند از حضرت علی(ع) است) ندارند. کسی که با جنس سخنان حضرت علی(ع) آشنا باشد می‎تواند تشخیص دهد که این سخنان از حضرت علی(ع) است یاخیر و متخصصین فن همه اذعان می‎کنند که اسلوب این سخنان همان اسلوبی است که حضرت علی(ع) در سایر خطبه‎ها و نامه‎ها و حکم بیان کرده است.
در ادامه ابن ابی الحدید می‎گوید: «اگر افرادی که در انتساب نهج البلاغه به حضرت علی شک و تردید دارند بخواهند به این مطلب تکیه کرده و فتح باب کنند دیگر ما حتی به سخنان رسول خدا(ص) هم نمی‎توانیم اعتماد و اطمینان پیدا کنیم، زیرا جای این اشکال است که ممکن است آن کلام ساختگی باشد و بلکه به کلمات خود خلفاء ابوبکر و عمر نیز نمی‎توانیم اعتماد کنیم زیرا همه آن‎ها مورد این شک و تردید واقع می‎شوند. لذا این که این سخنان را ما از امیرالمؤمنین می‎دانیم به این جهت است که کأنه این یک پیکر واحد است که تناسب بین اجزاء این پیکر کاملا قابل مشاهده است.
سپس ابن ابی الحدید در  انتهاء می‎گوید: «برادران شیعی ما عقیده دارند که این سخنان مثل سخنان پیامبر خدا(ص) است که برخی قطعی الصدور و برخی ظنی السند هستند. سخنان امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه نیز همینطور است، لذا ما نمی‎توانیم حکم به جعل آن کنیم، مگر اینکه دلیل روشنی بر دروغ بودن و کذب آن داشته باشیم و البته صریحا نیز نمی‎توانیم حکم به صحت و استناد آن کنیم مگر اینکه دلیلی بر آن داشته باشیم.»
مسئله این است که یک وقت از اول ادعا می‎کنیم این کلمات و سخنان ساختگی است، آن هم بدون هیچ دلیلی. به چه دلیل ادعا کنیم که مثلا خطبه شقشقیه ساختگی است، یا خطبه ۲۱۹ ساختگی است؟ همان‎‌طور که در مورد کل نهج البلاغه نمی‎توانیم این ادعا را کنیم، اما معنای نفی ساختگی بودن نهج البلاغه این نیست که هر آنچه که در نهج البلاغه آمده است صحیح است و ما می‎توانیم به مرسلات سید رضی همچون یک روایت معتبر اعتناء کنیم. این‎دو را باید از هم تفکیک کرد، این‏ها دو مسئله هستند.
آن‎هایی که تهمت جعل و ساختگی بودن را به نهج البلاغه می‎زنند از اول می‏گویند: این کتاب کلمات حضرت علی(ع) نیست و گروه دوم نیز حداقل برخی از سخنان نهج البلاغه را ساختگی می‎دانند. ما در برابر آن‎ها ادعا می‎کنیم که نهج البلاغه نیز مثل بسیاری از روایات دیگری که از خود پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) نقل شده است، این هم منقول از حضرت علی(ع) است. اما آیا می‎توانیم بگوییم هر آنچه که در نهج البلاغه آمده صحیح است و آن‎ها را مثل روایات صحیح السند قلمداد کنیم؟ نه ما این‎را نمی‎گوییم. سید رضی نهج البلاغه را مرسلا نقل کرده است، به جز برخی از موارد که نام مآخذ این نامه‎ها و خطب و حکمت‎ها را بیان کرده است، در اکثر مواقع به همان دلیل که بیان کردیم سندی برای این کلمات بیان نکرده است. اما این معنایش این نیست که حال که سید رضی مرسلا نقل کرده است ما بیاییم بگوییم این خطبه‎ها جعلی است و او را متهم کنیم که سخنان خودش را به نام امیرالمؤمنین(ع) بیان کرده است. این نه از گروه اول که رأسا نهج البلاغه را انکار می‎کنند و نه گروه دوم که در برخی از قسمتها تردید می‎کنند، قابل قبول نیست.
این جواب مشترکی است که می‎توانیم هم در مورد خطبه ۲۱۹ و هم در خطبه شقشقیه بدهیم که به طور کلی جنس این دو خطبه با سایر خطبه‎ها از نظر صنعت، اسلوب، فصاحت، بلاغت، یکپارچگی و هماهنگی یکسان است.
البته در مورد خصوص خطبه شقشقیه پاسخ‎هایی داده‎اند که ما وارد آن نمی‎شویم. بسیاری از عالمان شیعه و سنی در کتاب‎های خود قبل از سید رضی به این خطبه اشاره نموده و آن را از منابع معتبر نقل کرده‎اند.
ابن ابی الحدید در شرح این خطبه تصریح می‎کند: «استاد من ابوالخیر در سال ۶۰۳ برای من نقل کرده این خطبه را نزد شیخ ابومحمد عبدالله بن احمد معروف به ابن خشاب خواندم تا آن‎جا که استاد گفت: من از ابن خشاب پرسیدم آیا این خطبه مجعول است؟ ابن خشاب گفت: نه به خدا، من به یقین می‎دانم که این خطبه از گفتار علی(ع) است. چنان‎که می‎دانم تو هم یقین به صدق آن داری، من گفتیم بسیاری از مردم می‏گویند: این خطبه از سخنان سید رضی است. ابن خشاب گفت: نه این نفس گرم و اسلوب بدیع کجا و سید رضی و دیگران کجا؟ ما نوشته‎های سید رضی پرورش گفتار او را دیده‎ایم و به طرز نویسندگی و اسلوب انشاء او آشنا هستیم و می‎دانیم که با این سخنان هیچ گونه سازشی ندارد. پس ابن خشاب گفت: به خدا قسم من این خطبه را در کتاب‎هایی که دویست سال پیش از ولادت سید رضی تصنیف شده است دیده‎ام،آری دیده‎ام این خطبه در کتاب‎ها نوشته شده است. من این خطبه را می‎شناسم و می‏دانم که به خط کدام یک از علماء و اهل ادب است که پیش از تولد پدر سید رضی می‎زیسته‎اند.»
در مورد خطبه ۲۱۹ نیز برخی از اهل تحقیق از منابع مختلف نقل می‎کنند که جای تردید در اصالت خطبه ۲۱۹ نیست. هم شارحین نهج البلاغه از جمله سرخسی در قرن ششم که کتاب «اعلام نهج البلاغه» را نوشته، بیهقی (م۵۷۶ ه ق) در کتاب «معارج نهج البلاغه»، قطب الدین راوندی (م ۵۷۳ ه ق)، ابن میثم بحرانی، ابن ابی الحدید، همه مربوط به قرون پنج و شش هستند و خطبه ۲۱۹ را ذکر کردند.
البته جای این پرسش است که اگر این کلمات از حضرت علی است چرا ایشان در خطبه شقشقیه درباره خلفاء این‎چنین گفته است مخصوصا درباره خلیفه دوم. این سوالی است که باید به آن پاسخ داده شود، یا جای این پرسش است که این مدحی که در خطبه ۲۱۹ از امیرالمؤمنین باقی مانده یعنی« لِلَّهِ بَلَاءُ [بِلَادُ] فُلَانٍ فَلَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَى الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ‏ نَقِيُ‏ الثَّوْبِ‏ قَلِيلَ الْعَيْبِ أَصَابَ خَيْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا …»؛ حضرت می‎فرماید: کم عیب  از دنیا رفت.
حداقل چیزی که در این باره می‎توان گفت این است که این خطبه با آنچه که حضرت در خطبه شقشقیه فرموده سازگار نیست. این‏ها تناقض دارند. اینکه ما به دنبال توجیه و تأویل برای این دو خطبه باشیم و اینکه چرا حضرت علی(ع) آن‏جا این‎چنین گفت و این جا این‎چنین و آیا این‎جا اساساً چه شرایطی بود و آن جا چه شرایطی بود، مطلبی است که باید به آن پرداخت، ولی دلیل نمی‎شود که وقتی این دو مطلب را ببینیم بگوییم از امیرالمؤمنین نیست. مثل این می‎ماند که در قرآن به محض مواجهه با دو آیه‎ای که به نوعی با هم تعارض دارند یا مثلا یک معنایی دارند که خیلی برایمان قابل درک نیست بگوییم این از قرآن نیست. کلمات حضرت علی(ع) مثل کلمات خود پیامبر(ص)، مثل کلماتی که در قرآن آمده است متشابهات دارد. باید تأویل این متشابهات ذکر شود، به صرف اینکه ما در جایی مواجه با یک چنین سؤالی شدیم نمی‎توانیم بگوییم این ساختگی است.
البته در جای خودش هم برای خطبه شقشقیه و هم خطبه ۲۱۹ پاسخ‏هایی داده شده است که اگر وقت شد اشاره‏ای اجمالی به آن خواهیم  داشت.
لذا مجموعا با مطالبی که در این جلسات گفتیم کسی نمی‎تواند انتساب نهج البلاغه را رأسا یا بعضاً به حضرت علی(ع) انکار کند و یا آن را ساخته و پرداخته بعضی مثل سید رضی بداند.
کسی که ادعای ساختگی بودن خطبه‎ها را می کند باید دلیل بیاورد نه اینکه ما دلیل بیاوریم بر اینکه این خطبه‎ها ‎از حضرت است. ما این همه دلیل آوردیم، شواهدی که گفته شد همه بدون تردید، مجموعش باهم ظن قوی و اطمینان ایجاد می‎کند که این کلمات منسوب به ایشان است نه ساخته و پرداخته ذهن سید رضی. آن کسی که می‏گوید: این از امیرالمؤمنین نیست، چه کلاً و چه بعضاً او باید دلیل و قرینه بیاورد.
بحث جلسه آینده 
ادله مخالفان را نیز باید بررسی کنیم که به چه دلیل می‎گویند نهج البلاغه از حضرت علی(ع) نیست.