بهمن ۱۳۹۸(فرمت تاریخ آرشیو ماهانه)

جلسه سی و پنجم-ادله- دلیل چهارم(دلیل عقلی)

جلسه ۳۵ – PDF جلسه سی و پنجم ادله- دلیل چهارم(دلیل عقلی) ۱۳۹۰/۰۹/۲۰ خلاصه جلسه گذشته عرض شد برای دلیل عقلی امتناع اخذ قید علم به حکم در موضوع حکم وجوه مختلفی بیان شده، آخرین وجهی که بیان شد وجهی بود که محقق عراقی بیان کرده­اند، ایشان در واقع برای این محذور بیانی ارائه داده­اند و به این محذور ملتزم شده­اند و اشکال را پذیرفته­اند که ما نمی­توانیم علم به حکم را در موضوع حکم اخذ کنیم؛ یعنی دلالت دلیل عقلی را بر مدعی کافی دانسته­اند و پاسخ محقق اصفهانی را در مورد این محذور کافی ندانسته و به محقق اصفهانی هم اشکال کرده­اند، حال ما باید این وجه چهارم را بررسی کنیم و ببینیم آیا این وجه تمام است

جلسه سی و چهارم-ادله- دلیل چهارم(دلیل عقلی)

جلسه ۳۴ – PDF جلسه سی و چهارم ادله- دلیل چهارم(دلیل عقلی) ۱۳۹۰/۰۹/۱۹ خلاصه جلسه گذشته بحث ما درباره دلیل عقلی دال بر عدم امکان اخذ علم به حکم در موضوع حکم بود، عرض کردیم محذور عقلی که در اخذ قید علم به حکم در موضوع یا متعلق حکم وجود دارد به انحاء مختلفی بیان شده و وجوه مختلفی برای استحاله اخذ قید علم به حکم ذکر شده، ما تا اینجا سه وجه را بیان کردیم، یکی محذور دور بود که در کلام مرحوم آخوند آمده و البته تفسیرهای مختلفی از فرمایش مرحوم آخوند شده که ما وارد آن جزئیات نشدیم، اصل محذور دور را بیان کردیم و پاسخ دادیم، وجه دوم محذور مربوط به مقام فعلیت و انشاء بود

جلسه سی و سوم-ادله- دلیل چهارم(دلیل عقلی)

جلسه ۳۳ – PDF جلسه سی و سوم ادله- دلیل چهارم(دلیل عقلی) ۱۳۹۰/۰۸/۲۳ وجه سوم: محذور خلف تا اینجا دو وجه از وجوه استحاله تقیید حکم به علم به حکم را بیان کردیم. وجه سوم، محذور خلف است، بیان این محذور از این قرار است که نسبت بین حکم و متعلق حکم یا موضوع حکم(متعلق در اینجا اعم از متعلق به معنای اصطلاحی و موضوع است) همان نسبت بین عرض و معروض در تکوینیات است؛ مثلاً وقتی بیاض بر جسمی عارض می­شود، جسم عنوان معروض پیدا می­کند و بیاض به عنوان عارض شناخته می­شود، نسبت بین عرض و معروض در امور تکوینیه نسبت تقدم و تأخر رتبی است؛ یعنی معروض تقدم دارد بر عرض رتبةً، مثل تقدم علت بر معلول

جلسه سی و دوم-ادله- دلیل چهارم(دلیل عقلی)

جلسه ۳۲ – PDF جلسه سی و دوم ادله- دلیل چهارم(دلیل عقلی) ۱۳۹۰/۰۸/۲۲ خلاصه جلسه گذشته بحث در وجوه استحاله اخذ قید علم به حکم در موضوع همان حکم بود، محذور اول را ذکر کردیم و پاسخ دادیم، محذور دوم که از ناحیه محقق نائینی مطرح شد محذور در مقام فعلیت و انشاء است، اصل محذور در جلسه گذشته بیان شد و امروز به بررسی آن محذور می­پردازیم. آنچه که از کلمات محقق نائینی استفاده شد این بود که مهم­ترین محذور اخذ قید علم به حکم، مربوط به مقام فعلیت است، ایشان فرمود فعلیت حکم معلق بر فعلیت چیزی شده که تا آن چیز فعلی نشود حکم هم فعلی نخواهد شد، در ادامه ایشان فرمودند فعلیت حکم تابع فعلیت موضوع

جلسه سی و یکم-ادله- دلیل چهارم(دلیل عقلی)

جلسه ۳۱ – PDF جلسه سی و یکم ادله- دلیل چهارم(دلیل عقلی) ۱۳۹۰/۰۸/۲۱ خلاصله جلسه گذشته عرض کردیم چهارمین دلیل برای اثبات اشتراک احکام بین عالم و جاهل دلیل عقلی است بر استحاله اختصاص احکام شرعیه به عالم به احکام، اصل استحاله اخذ قید علم به حکم در موضوع همان حکم، مشهور بین متأخرین از زمان شیخ انصاری به بعد است لکن در بیان محذور و وجه استحاله اختلافاتی بین بزرگان واقع شده، چند وجه در مورد استحاله ذکر شده، وجه اول محذور دور بود به بیانی که توضیح داده شد، این محذور مبتلا به اشکال است که اشکال آن را در جلسه گذشته عرض کردیم. وجه دوم: محذور در مقام فعلیت و انشاء محذور دوم محذور در مقام فعلیت

جلسه سی-ادله- دلیل چهارم(دلیل عقلی)

جلسه ۳۰ – PDF جلسه سی  ادله- دلیل چهارم(دلیل عقلی) ۱۳۹۰/۰۸/۱۸ تا اینجا سه دلیل را برای اشتراک احکام بین عالم و جاهل ذکر کردیم. دلیل چهارم: دلیل عقلی مقدمه دلیل چهارم دلیل عقلی است، ما ابتداءاً مقدمه­ای را در مورد این دلیل اشاره می­کنیم و بعد به اصل دلیل و مسائل مربوط به آن می­پردازیم، دلیل چهارم برای اشتراک احکام بین عالم وجاهل دلیل عقلی است بدین معنا که اخذ علم به حکم در موضوع همان حکم محال است؛ یعنی محال است که شارع؛ مثلاً نماز را بر کسی واجب کند که به وجوب نماز علم داشته باشد، مسئله استحاله اخذ قیودی مثل قصد قربت در متعلق امر به عنوان جزء یا شرط که تنها از ناحیه امر پدید

جلسه بیست و نهم-تنبیه: بررسی روایات دال بر تخصیص اشتراک احکام بین عالم و جاهل

جلسه ۲۹ – PDF جلسه بیست و نهم تنبیه: بررسی روایات دال بر تخصیص اشتراک احکام بین عالم و جاهل ۱۳۹۰/۰۸/۱۷ تنبیه در پایان بحث از روایات دال بر اشتراک احکام بین عالم و جاهل لازم است مطلبی را به عنوان تنبیه عرض کنیم، در ذیل روایاتی که از آن­ها استفاده شد که احکام بین عالم و جاهل مشترکند دو مورد در کلمات مشهور به عنوان استثناء در اشتراک احکام بین عالم و جاهل ذکر شده، البته این مطلب را می­شد در آخر بحث اشتراک احکام بین عالم و جاهل ذکر کرد چون بهرحال به عنوان استثناء نسبت به اشتراک احکام بین عالم و جاهل بیان شده است اما ما این مطلب را مقدم کردیم و در ذیل بحث روایات

جلسه بیست و هشتم-ادله- روایات (طائفه پنجم)

جلسه ۲۸ – PDF جلسه بیست و هشتم ادله- روایات (طائفه پنجم) ۱۳۹۰/۰۸/۱۱ طائفه پنجم طائفه پنجم از طوائف روایاتی که برای اشتراک احکام بین عالم و جاهل مورد استناد قرار گرفته روایاتی است که دال بر احتیاط است، صرف نظر از اختلافی که بین اصولیین و اخباریین در مورد روایات مربوط به احتیاط وجود دارد و اینکه اخباری­ها از این روایات، وجوب احتیاط را استفاده می­کنند و اصولیین حُسن احتیاط را استفاده می­کنند که باید در جای خودش مورد بحث قرار گیرد، اصل روایات دال بر احتیاط به نوعی می­تواند اشتراک احکام بین عالم و جاهل را ثابت کند، این روایات در باب۱۲ از ابواب صفات قاضی در وسائل الشیعه نقل شده، چیزی حدود۶۱ روایت در این باب وارد

جلسه بیست و هفتم-ادله- روایات (طائفه سوم و چهارم)

جلسه ۲۷ – PDF جلسه بیست و هفتم ادله- روایات (طائفه سوم و چهارم) ۱۳۹۰/۰۸/۱۰ خلاصه جلسه گذشته تا اینجا دو طائفه از روایاتی که جهت اثبات اشتراک احکام بین عالم و جاهل مورد استناد قرار گرفته بود بیان شد و فی الجمله دلالت این روایات را بر اشتراک احکام بین عالم و جاهل پذیرفتیم، پس هم روایات دال بر عدم معذوریت جاهل و هم روایات دال بر وجوب تعلم اشتراک احکام بین عالم و جاهل را ثابت می­کند. طائفه سوم طائفه سوم روایات دال بر کمال شریعت و عدم خلو واقعةٍ عن الحکم است؛ یعنی روایاتی داریم که دلالت می­کند بر اینکه هیچ واقعه­ای از وقایع زندگی انسان خالی از حکم نیست، بر اساس این روایات، شریعت اسلام یک

جلسه بیست و ششم-ادله- روایات وجوب تعلم

جلسه ۲۶ – PDF جلسه بیست و ششم ادله- روایات وجوب تعلم ۱۳۹۰/۰۸/۰۹ دو روایت از روایات دال بر وجوب تعلم باقی مانده که آن­ها را عرض می­کنیم و به جمع بندی در رابطه با این طائفه از روایات می­پردازیم. روایت هفتم روایتی است که در ذیل آیه شریفه:«فلله الحجة البالغه» [۱] وارد شده که امام(ع)می­فرماید:«انّه یقال للعبد یوم القیامة هل علمت فإن قال: نعم قیل فهلّا عمِلتَ؟ و إن قال: لا، قیل له هلّا تعلَّمتَ حتی تَعملَ؟» [۲] ؛ می­فرماید: روز قیامت از بنده سؤال می­شود آیا علم پیدا کردی یا نه؟ اگر عبد در جواب بگوید: بله به او گفته می­شود: اگر می­دانستی پس چرا عمل نکردی؟ و اگر بگوید: نمی­دانستم به او گفته می­شود: چرا یاد نگرفتی