مالکیت معنوی؛ جلسه بیست و پنجم؛ مقدمات؛ مقدمه هفتم: موضوع مالکیت فکری

جلسه ۲۵ – PDF

جلسه بیست و پنجم

مقدمات – مقدمه هفتم: موضوع مالکیت فکری – اقوال درباره نوع نسبت پدیدآورنده و پدیده – قول اول: ملکیت عین – قول دوم: ملکیت منفعت – قول سوم: حق انتفاع – قول چهارم: حق خاص – قول پنجم: حق عینی مستقل    

۱۴۰۴/۱۰/۰۲

                                                                                 

خلاصه جلسه گذشته

عرض کردیم مهم‌ترین اختلافی که درباره آثار و پدیده‌های فکری و معنوی وجود دارد، این است که آیا این آثار، ملک محسوب می‌شود یا حق؟ آیا صاحب اثر و پدیدآورنده اثر، مالک این آثار محسوب می‌شود یا نسبت به آن حق دارد؟ آنگاه اگر مالک یا ذی‌حق محسوب می‌شود، خود آن اثر مالیت دارد یا نه؟ پرسش دیگر این است که اگر حق باشد، کدام یک از انواع حق است؟ آیا یک حق خاص است (چنانچه برخی گفته‌اند) یا حق انتفاع؟ این اختلافات به طور جدی در مورد موضوع مالکیت‌های معنوی و فکری وجود دارد. ما عرض کردیم در اینکه ماهیت موضوع این مالکیت‌ها یا حقوق چه چیزی است، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد؛ حداقل هفت دیدگاه در این رابطه ذکر کردیم. بعد امکان ملکیت را از منظر عمومی و اینکه مشخصه‌های کلی ملکیت نسبت به این آثار وجود دارد یا نه، یک به یک بررسی کردیم و معلوم شد در مورد برخی از اینها ملکیت تکوینی و ذاتی قابل تصور است و در مورد بعضی از آنها ملکیت اعتباری. در مورد امکان حق بودن هم بررسی انجام شد و بر طبق این دیدگاه‌ها، این امکان هم فی‌الجمله ثابت شد؛ هرچند نسبت به تمامی این دیدگاه‌ها چه‌بسا امکان حق بودن تصویر نشود. امکان مالیت را هم بررسی کردیم؛ از منظر عمومی این امکان در مورد موضوع مالکیت‌های معنوی یا فکری قابل قبول است.

اقوال درباره نوع نسبت پدیدآورنده و پدیده

حالا باید ببینیم که آیا واقعاً اینجا می‌توانیم بگوییم صاحب اثر مالک اثر است یا باید بگوییم صاحب حق نسبت به اثر است و آن مملوک یا حق مالیت دارد و از رهگذر آن می‌تواند منافع اقتصادی نصیب ذوالحق یا مالک شود؟ اینجا اختلاف بسیار شدید است.

قول اول: ملکیت عین

قبلاً هم اشاره‌ای به این اقوال داشتیم؛ عده‌ای تأکید دارند بر اینکه اینجا مسئله ملکیت است؛ حتی سازمان جهانی مالکیت فکری یا معنوی، بر مسئله ملکیت تأکید دارد. البته این مسبوق به سابقه است؛ از قرن هجدهم در امریکا آثار فکری را مصداقی از حق مالکیت می‌دانستند. تعبیر به حق مالکیت که در واقع همان ملکیت است، در اروپا به رسمیت شناخته شده و عده‌ای معتقدند که این از نوع مالکیت است، بلکه حتی برخی حق مالکیت نسبت به آثار فکری را یکی از مصادیق روشن و اعلای ملکیت می‌دانند. چون می‌گویند هرآنچه در ملکیت‌های متعارف نسبت به اعیان و اشیاء مادی قابل تصور است، در آثار فکری هم وجود دارد؛ حداقل اشتراکات قوی بین این آثار و اعیان و اشیاء خارجی مشاهده می‌شود.

قول دوم: ملکیت منفعت

عده‌ای می‌گویند ملکیت هست اما نه نسبت به اعیان و اشیاء، بلکه نسبت به منافع؛ یعنی خود قائلین به ملکیت تارة نظر به آن محصول و نتیجه فکر دارند که یک کتاب یا دستگاهی است که اختراع شده یا یک علامت تجاری که ثبت شده؛ اما عده‌ای این را از قبیل مالکیت منفعت می‌دانند، چون در واقع عمل و کار شخص است که منتهی به این محصول شده و کار و عمل انسان منفعت او محسوب می‌شود و انسان مالک عمل و این منفعت است. اینها کسانی هستند که موضوع مالکیت معنوی یا فکری را عین نمی‌دانند؛ نه عین کلی خارجی و نه عین جزئی خارجی؛ بلکه این را به فعل و عمل شخص منسوب می‌کنند و می‌گویند این عمل و کار اوست که ارزش دارد؛ مثل کسی که برای دیگری خیاطت می‌کند، نتیجه خیاطت می‌شود لباس و ردائی که این شخص می‌دوزد؛ اما اصل مسئله که در اختیار پدیدآورنده است، همان کار اوست که منفعت او محسوب می‌شود. این یک دیدگاه است که بالاخره سنخ رابطه پدیدآورنده‌ اثر با خود اثر، سنخ مالکیت است و آن شیء یا منفعت، مملوک این شخص محسوب می‌شود.
این دیدگاه به شدت مورد نقد و اشکال قرار گرفته است؛ عده‌ای در انتقاد از این نظریه می‌گویند درست است که در مالکیت‌های فکری، مشابهت‌هایی با مالکیت نسبت به اعیان و منافع دیده می‌شود، اما بعضی از خصوصیات، عناصر و اوصاف مالکیت، در اینجا دیده نمی‌شود. ما اشاره خواهیم کرد که عناصر و اوصاف ملکیت کدام است؛ آن وقت باید ببینیم آیا این عناصر و اوصاف در این موارد قابل تطبیق است یا نه. ما که از امکان ملکیت سخن گفتیم، همانطور که اشاره شد بیشتر از منظر عمومی و اساساً اقتضاء مالکیت سخن گفتیم؛ اما از حیث موانع، بحثی مطرح نشد. گاهی اوقات اقتضاء مالکیت وجود دارد اما مبتلا به مانع می‌شود؛ مثلاً فرض کنید یکی از اوصاف ملکیت، به نظر برخی دوام است؛ دوام هم یعنی مادامت العین موجوده ملکیت هم هست. اما اگر عین از بین رفت، ملکیت سالبه به انتفاء موضوع می‌شود. حالا اگر ما دوام را به عنوان یکی از اوصاف ملکیت پذیرفتیم، این عنصر در آثار فکری و معنوی وجود ندارد؛ لذا می‌گویند ما نمی‌توانیم رابطه پدیدآورنده اثر با خود اثر را از قبیل ملکیت بدانیم.
یکی دیگر از اشکالات این است که فکر و اندیشه و ابتکار، جزئی از شخصیت انسان یا مرتبط با شخصیت انسان است. لذا شخص با فکر و اندیشه‌اش می‌تواند کاری کند که در مالکیت نسبت به اعیان قابل انجام نیست؛ مثلاً فرض کنید کسی که کتابی نوشته و این کتاب منتشر شده، می‌تواند این حق را که به دیگران واگذار کرده، پس بگیرد. مثلاً کسی که کتابی را نوشته، چنانچه موجب گمراهی عده‌ای شده باشد، بخواهد آن اثر را جمع کند؛ این امکان در مورد او فراهم است؛ اما نسبت به اعیان چنین چیزی نمی‌شود؛ اگر کسی مالک عین باشد و آن را منتقل کرده باشد، دیگر امکان برگرداندن و باز پس‌گیری آن نیست؛ لذا می‌گویند ما نمی‌توانیم این رابطه را از سنخ ملکیت بدانیم.
یا مثلاً کسی که کتاب می‌نویسد، بقای آن به انتشار این کتاب است؛ موجودیت آن در گرو انتشار است. اما یک کالای مادی اینطور نیست؛ بقای آن دایرمدار انتشار و این طرف و آن طرف بردن نیست. ممکن است کسی یک کالایی را بخرد و آن را مخفی کند و به کسی نشان ندهد.
یکی دیگر از اشکالات این است که وصف ملکیت عبارت از انحصار است؛ ولی این در آثار فکری وجود ندارد. یا مثلاً آثار فکری دوام ندارد؛ یا اینکه آثار فکری، عنصر کمیابی را ندارد در حالی که مالکیت جایی محقق می‌شود که انحصار و کمیابی باشد و ملکیت قابل ادامه باشد و دوام داشته باشد.

قول سوم: حق انتفاع

برخی به طور کلی اینکه رابطه بین پدیدآورنده اثر و اثر از سنخ مالکیت باشد، کنار گذاشته شده و گفته‌اند که این از سنخ حق انتفاع است؛ همانطور که در ملکیت دو گونه می‌شد تصویر کرد، در مورد حق هم به چند نحوه می‌توانیم آن را تصویر کنیم. برخی معتقدند که این از قبیل حق انتفاع است؛ یعنی یک حقی است که به دارنده و صاحب اثر امکان انتفاع از آن داده می‌شود.
این یک اشکال مهمی دارد؛ عده‌ای به این اشکال کرده‌اند که حق انتفاع معمولاً در جایی تصویر می‌شود که آن شیء ملک دیگری باشد. به عبارت دیگر معنا ندارد که بگوییم شخص نسبت به ملک خودش حق انتفاع دارد؛ حق انتفاع نسبت به ملک دیگران صادق است. چطور ما بگوییم این شخص نسبت به چیزی که متعلق به خودش است حق انتفاع دارد؛ چون گفته‌اند حق انتفاع قابل قبول نیست. برخی گفته‌اند حق انتفاع قابل تبدیل شدن به مال یا اجاره نیست؛ نمی‌توان حق انتفاع را اجاره داد؛ نمی‌توان حق انتفاع را فروخت و به جای آن پول گرفت یا برخی گفته‌اند حق انتفاع به ارث نمی‌رسد. البته این خودش محل اختلاف است که آیا حق انتفاع به وراثت می‌رسد یا نه؛ این در قانون ذکر شده که تا زمانی که مال موضوع باقی است، حق انتفاع به وراثت می‌رسد. به هرحال عده‌ای می‌گویند این از قبیل حق انتفاع است.

قول چهارم: حق خاص

عده‌ای می‌گویند این یک حق مخصوص است؛ چون شرایط و خصوصیاتی که در این اثر وجود دارد، با هیچ کدام از آن عناوین نمی‌سازد؛ نه با ملکیت منفعت و نه ملکیت عین؛ نه با حق انتفاع، یعنی این ملکیت‌ها و حقوق متعارف، حق‌های شایع و به رسمیت شناخته شده، هیچ کدام بر موضوع مالکیت‌های معنوی یا فکری منطبق نیست. بر آثار فکری هیچ یک از این عناوین منطبق نمی‌شود بلکه یک حق خاص است؛ این حقی است که عقلاء آن را اعتبار کرده‌اند و متفاوت از سایر حق‌ها است؛ لذا اسم هم برای آن نگذاشته‌اند و فقط گفته‌اند یک حق خاص است که این حق خاص قابلیت بهره‌گیری و منفعت اقتصادی دارد.

قول پنجم: حق عینی مستقل

عده‌ای هم گفته‌اند این یک حق عینی محض است؛ یعنی ملک نیست، حق انتفاع هم نیست بلکه حق عینی است. حق عینی غیر از حق ملکیت است؛ غیر از حق نسبت به یک عین خارجی است. می‌گویند چون موضوع آن یک شیء غیرمادی است، این می‌شود یک حق عینی مستقل. حالا در این مورد اصطلاحاتی هست؛ حق عینی، حق دینی که خود اینها هم دارای اقسامی است. این اقسام حقوق به طور متعارف شناخته شده و به رسمیت شناخته شده است؛ منتها این حق، یک حقی است که مستقل از همه آن حقوق است. به یک معنا این اثر یک شیء است ولی یک شیء غیرمادی؛ دین هم نیست؛ لذا گفته‌اند یک حق عینی مستقل است. اینکه می‌گویند حق عینی مستقل یا محض، برای این است که اساساً موضوع آن یک امر غیرمادی است.
این هم مورد اشکال قرار گرفته که چطور می‌تواند این حق عینی باشد در حالی که برخی از اعمال و کارها نسبت به آن جایز نیست؟ بر طبق قانون، حق عینی مصادیق و موارد مشخص دارد؛ مثلاً می‌گویند خصوصیت حق عینی این است که قابل حیازت باشد، در حالی که آثار فکری قابل حیازت نیست؛ کسی نمی‌تواند حیازت کند و مالک آن شود.

بحث جلسه آینده

به هرحال اختلاف انظار بسیار شدید است؛ من قبلاً هم اشاره‌ای به این مسئله کردم که مهم‌ترین اختلاف این است که این حق است یا ملک؟ اگر حق است، کدام حق است؟ اگر ملک است، کدام نوع از ملک است؟ آیا قابل فروش و نقل و انتقال و هبه است یا نه؟ اشاره‌ای که به این اقوال و انظار شد، نشان‌دهنده همان اختلاف است. حالا واقعاً مسئله بسیار مهم و پیچیده است و هر یک از این مبانی و انظار، ثمراتی دارد و آثاری بر آن مترتب می‌شود. ما الان می‌خواهیم ببینیم جدای از منظر عمومی و کلی که امکان ملکیت و حق بودن و مالیت را در مورد این آثار فی‌الجمله پذیرفتیم، اولاً این آثار ماهیتاً چیست؟ بالاخره این چیزی که ما بحث می‌کنیم صاحب اثر نسبت به آن حق یا مالکیت دارد، آیا فکر و اندیشه است یا فعل یا آن محصول و ابتکار است؟ خود این مهم است که بالاخره ما این را ماهیتاً چه بدانیم؛ این تعیین‌کننده است و در مرحله بعد به ما کمک می‌کند که اینجا مالکیت متصور است یا حق؛ ملکیت باید پذیرفته شود یا حق؟ بعد ببینیم اگر این حق است، حق مالی است؟ این مهم‌ترین جهت و نکته‌ای است که در این بحث باید به آن بپردازیم. اینکه معلوم شد، باید ببینیم ادله نسبت به این ماهیت و حقیقت، چه چیزی را ثابت می‌کند و چه مقدار تصرفات را مشروع می‌کند. این مطلبی است که جلسه آینده دنبال خواهیم کرد.