جلسه هیجدهم
مقدمات – مقدمه هفتم: موضوع مالکیت فکری – جمعبندی بحث تا اینجا – لزوم بازخوانی فضایل فاطمه زهرا(س) در عصر حاضر
۱۴۰۴/۰۸/۲۸
جدول محتوا
جمعبندی بحث تا اینجا
بحث ما در مقدمه هفتم از مقدمات مربوط به مالکیت معنوی یا فکری است؛ در مقدمه هفتم سخن در این است که موضوع این مالکیت چیست. برای اینکه این مطلب روشن شود و این مقدمه نتیجه بدهد، عرض کردیم مطالبی را باید توضیح دهیم؛ تاکنون سه مطلب بیان شد. دقت بفرمایید، این یک جمعبندی از مقدمه هفتم است برای اینکه بتوانیم یک نتیجه مطلوب بگیریم.
مطلب اول: درباره ماهیت مالکیت معنوی بود؛ اینکه اساساً آن چیزی که مالکیت معنوی به آن متعلق میشود، چیست؟ گفتیم هفت دیدگاه در این باره وجود دارد. برخی میگویند این یک عین جزئی خارجی است؛ برخی معتقدند عین کلی خارجی است؛ برخی آن را یک فعل و عمل میدانند؛ برخی معتقدند خود افکار و اندیشهها است؛ عدهای هم میگویند هیأت حاصل از فکر و اندیشه است که در قالب اثر مادی ظاهر میشود. عدهای هم آن را عبارت از خلاقیت و ابتکار میدانند؛ جمعی هم آن را عبارت از اطلاقات یا انتقال پیام (که البته اینها با هم تفاوت دارند) میدانند. اگر بخواهیم اینها را دستهبندی کنیم، میتوانیم در چند دسته بگنجانیم. بالاخره درباره ماهیت و چیستی متعلق مالکیت معنوی یا موضوع مالکیت، هفت دیدگاه وجود دارد.
مطلب دوم: درباره حق و برخی از امور مربوط به آن است.
مطلب سوم: درباره ملک و اموری است که در این امر دخیل هستند. به دنبال آن هم ما تفاوت حق و ملک را بیان کردیم.
بعد از بیان این چند مطلب، حالا میخواهیم ببینیم رابطه پدیدآورنده با پدیده از کدام قبیل است. آیا این رابطه از سنخ حق است یا از سنخ ملک؟ هر یک از این دو هم انواعی دارد.
اگر گفتیم این رابطه از سنخ حق است، آنگاه باید ببینیم این چه حقی است؛ نوع حق هم محل اختلاف است. برخی میگویند این یک حق مخصوص است؛ برخی معتقدند این حق انتفاع است. اگر گفتیم این رابطه از سنخ رابطه ملکیت است، باز این خودش محل بحث است که آیا ملکیت پدیدآورنده اثر با خود آن اثر و پدیده ملکیت ذاتی و تکوینی است یا ملکیت اعتباری؟ ببینید چقدر این مسئله دارای شقوق مختلف میشود. اینکه ما گفتیم این مرحله از بحث بسیار تعیین کننده است، برای این است که هنگام بررسی ادله اگر گفتیم ملک است، طبیعتاً ادله متناسب با آن را باید مورد بررسی قرار بدهیم. اگر گفتیم حق است، ادله خاص خودش را باید بررسی کنیم.
بنابراین دو مطلب باید معلوم شود که اولاً سنخ رابطه و نسبت پدیدآورنده اثر مثل کسی که یک کتابی نوشته، با خود آن اثر و پدیده (کتاب)، آیا رابطه مالکیت است و این شخص مالک آن اثر شناخته میشود یا اینکه نسبت به آن اثر صاحب حق است؟ طبیعتاً التزام به هر یک از این دو، آثار خاص خودش را دارد. مطلب دیگر آنکه باید ببینیم کدام سنخ از حق یا ملک است؛ اگر ما این رابطه را از قبیل حق دانستیم، آیا حق انتفاع است یا حق اولویت یا غیر از اینهاست؟ اگر پذیرفتیم که این نسبت و اضافه از قبیل ملکیت است، آیا ملکیت اعتباری است یا تکوینی و ذاتی؟
نکته دیگری که تعیین کننده است، این است که بر فرض پذیرفتیم که این حق است و مثلاً یک حق مخصوص یا حق انتفاع است؛ آیا مالیت دارد یا نه؟ بررسی مالیت در این مسئله بسیار مهم است. یا مثلاً اگر گفتیم این رابطه از قبیل رابطه مالکیت است، باید ببینیم این شیء یا فعل، مالیت دارد یا نه. چون یکی از مهمترین حقوق مرتبط با مالکیت فکری یا معنوی، حقوق اقتصادی است. حقوق معنوی و اخلاقی هم هست اما یک جنبه مهم که شاید بیشتر مدنظر باشد به جهت منافعی که برای صاحب اثر دارد، همین جنبه اقتصادی است. باید ببینیم این قابل تحقق است یا نه؛ این متفرع بر این است که این مالیت داشته باشد. اگر گفتیم مالیت ندارد، کسی نمیتواند به ازاء آن پول دریافت کند. بالاخره باید یک ارزش مالی برای آن تصویر کرد تا عقلا با رغبت حاضر باشند در برابر آن چیزی بپردازند. لذا این جهت هم باید معلوم شود.
پس اکنون در نقطه عطف از بحث هستیم؛ تا به حال سه مطلب را گفتهایم و در هر سه مطلب دیدگاههای مختلف را بیان کردیم و مبانی مختلف را ذکر کردیم، اما تازه به نیمه راه رسیدهایم و هنوز سراغ ادله هم نرفتهایم. این را عرض میکنم تا دوستان بدانند که ما الان در کجای این بحث قرار گرفتهایم. بعد از آن مقدمات ششگانه، این مهمترین مقدمه است که اساساً موضوع مالکیت معنوی را بشناسیم. اینکه بخواهیم موضوع را بشناسیم، از سه زاویه، بلکه چهار زاویه باید معلوم شود. اینکه خود آن حقیقت چیست؛ این چیزی که ما درباره آن بحث میکنیم، عین خارجی است؟ عین کلی است؟ ابتکار و خلاقیت است؟ در اینها اختلاف است. بعد اینکه نسبت و رابطه پدیدآورنده اثر با خود اثر از قبیل حق است یا ملک؟ اینکه اگر حق است، کدام نوع است و اگر ملک است، کدام قسم است؟ اینکه آیا مالیت دارد یا نه؟ اینها که معلوم شود، آن وقت میتوانیم سراغ ادله برویم و ببینیم آیا ادله شامل این قسم از حق یا این نوع از مالکیت و ملک میشود یا نه. علی القاعده چون دیدگاهها مختلف است، طبیعتاً شمول یا عدم شمول ادله هم تابع فهم دقیق موضوع است. ممکن است یک دلیلی طبق برخی از مبانی شامل موضوع شود و ممکن است یک دلیل شامل نشود. لذا نتایج و آثار متفاوتی دارد.
من این نکته را عرض کردم تا دقیقاً مسیر بحث معلوم شود و اینکه انشاءالله این بحث را دنبال کنیم تا نهایتاً موضوع مالکیت معنوی به دقت مشخص شود. چون فرصتی برای ورود به این بخش نیست و هفته آینده هم فاطمیه است و درسها تعطیل است، بقیه را میگذاریم برای آینده.
لزوم بازخوانی فضایل فاطمه زهرا(س) در عصر حاضر
در این ایام مناسب است چند کلمهای در رابطه با فاطمیه و شخصیت گرانسنگ و بینظیر فاطمه زهرا(س) سخن بگوییم.
مطلبی که امروز میخواهم بر آن تکیه کنم و بسیار مهم است، این است که چگونه میتوانیم فضایل صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) را در این عصر و برای این نسل الگو قرار دهیم؟ این نیاز به بازخوانی فضایل آن حضرت دارد. یکی از مهمترین مشکلات و موانع الگوسازی در زمانه حاضر، انقطاع بین فضای ذهنی این نسل با افتخارات و الگوهای خودش است. این محصول عوامل متعددی است؛ علل و عواملی در این بریدگی و ناپیوستگی دخیل است. فاطمه زهرا(س) سیدة النساء است، صدیقه امت است، در دفاع از حق و در زهد، در شجاعت و در تواضع و فروتنی، در همسرداری و فرزندپروری، در توجه به نیازمندان و مستمندان، در تلاش برای ارتقاء آگاهیها و بالا بردن دانش مردم به ویژه زنان، نمونه و الگو است، این شخصیت آنچنان که باید و شاید در متن زندگی جامعه اسلامی مورد توجه قرار نگرفته است. ما امروز بیش از هر زمانی محتاج این شخصیت هستیم؛ جامعه ما امروز بیش از گذشته به شناخت و الگوگیری از زندگی فاطمه زهرا(س) نیازمند است. من معتقدم بسیاری از مشکلات ما به خاطر این است که از این حقیقت و شخصیت فاصله گرفتهایم. ممکن است نام و اسم او بر زبانها جاری و پرچم او همه جا برافراشته باشد، اما آنگونه که باید و شاید در متن زندگی ما حضور ندارد. من چند نمونه از نکات مهم زندگی حضرت زهرا(س) را که امروزه باید با ملاحظه آن، مسیر زندگی خودمان را اصلاح کنیم و نسل جدید را در این مسیر تربیت کنیم، برای شما عرض میکنم.
۱. هویتسازی توحیدی
یکی از کارهای مهم صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) همچون پدر بزرگوارش رسول گرامی اسلام(ص) و همسر گرانقدرش امیرالمؤمنین(ع)، هویتسازی توحیدی در برابر هویتهای مجازی بود. اینکه انسانها از نظر عقیده و فکر و عمل و رفتار، موحد باشند؛ شاکله دعوت همه پیامبران و پیامبر اسلام(ص) دعوت به توحید بود. این نکته در زندگی فاطمه زهرا(س) برجسته است؛ تلاش میکند ذهن جامعه را از شرک دور کند. شرک فقط به بتپرستی و جلوههایی که آن روز در جامعه عربستان حضور داشت، محدود نبود؛ بعد از ظهور اسلام و بعثت پیامبر(ص)، شرک لباس دیگری بر تن کرد. فرصت نیست که من توضیح بدهم که چگونه شرک دوباره در جامعه بروز و ظهور پیدا کرد؛ یکی از مهمترین اقدامات سیدة نساء العالمین صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) که در امتداد رسالت پیامبر(ص) و در راستای امامت امیرالمؤمنین(ع) قرار میگیرد، هویتسازی توحیدی است. شما به سخنان آن حضرت و رفتار او توجه کنید؛ آغاز هر سخن و هر اقدام و حرکتی، یاد خدا و ستایش و شکر خداست. در ابتدای خطبه فدکیه میفرماید: «والحمد لله علی ما انعم»، بعد اشاره به خلقت و آفرینش این عالم میکند که چگونه خداوند به اراده خودش این عالم را خلق کرده است. این یعنی تقویت مبانی توحید و توجه دادن جامعه به دوری از مظاهر جدید شرک، حتی در سیاست و در دفاع از ولایت، این رکن همواره مدنظر قرار میگیرد. یعنی فاطمه زهرا(س) هم به بُعد اثباتی و ایجابی توجه دارد و هم به بُعد سلبی؛ بعد ایجابی همان دعوت به توحید و یادآوری این عقیده و باور و از آن طرف در ناحیه سلبی، توجه دادن به اینکه شرک میتواند به اشکال مختلف بروز و ظهور پیدا کند و مردم باید متوجه باشند که گرفتار شرک نشوند.
این محور امروز به شدت مورد نیاز است؛ امروز هویتهای مجازی فراوانی شکل گرفته است. این هویتهای مجازی برای این نسل یک انسان جدیدی ساخته است. خواستهها، نیازها، علایق، ذوقها، همه اینها از مبدأ عالم هستی به سمت و سوی دیگری رفته است؛ جلوههای مادی و دیده شدن تبدیل به یک اصل شده است؛ این یک نیاز کاذب و یک هویت مجازی است. اینقدر که در این نسل میل به دیده شدن تقویت شده، شاید در گذشته این چنین نبود؛ میل به دیده شدن همیشه در وجود انسان هست؛ خودخواهی، خودمحوری، انسان همیشه این را دارد. اینکه خودش به اشکال مختلف محور قرار بگیرد؛ حالا کسی زورش نمیرسد، در خانهاش این کار را میکند و نسبت به خانوادهاش این خودمحوری و خودخواهی و مقدم داشتن خودش بر دیگران را اعمال میکند. یک کسی زورش بیشتر است، در جمع بزرگتری این کار را میکند؛ فرق نمیکند. خیلی از ما هنوز آب ندیدهایم و الا شناگرهای ماهری هستیم؛ لذا شما میبینید که یک سری آدمهایی که خودشان را نساختهاند، وقتی در عرصه عمومیتر قرار میگیرند، آن رذالتها خودش را نشان میدهد؛ هر چه انسان خودساختهتر باشد، در محیط ارتباطی با دیگران، ارزشیتر، اخلاقیتر و دینیتر عمل میکند. ما در این عصر به شدت به این عنصر و بهرهگیری از این بُعد شخصیت فاطمه زهرا(س) نیازمندیم.
۲. احساس مسئولیت در برابر انحراف
نکته دوم که از وجود مبارک صدیقه طاهره(س) میتوانیم در این دوران استفاده کنیم، احساس مسئولیت سیاسی و اجتماعی در برابر انحراف است؛ فاطمه زهرا(س) با همه محدودیتهایی که داشت، در دفاع از حق و ولایت امیرالمؤمنین(ع)، نه به عنوان اینکه همسر اوست بلکه به عنوان ولیّ خدا، چیزی را فرو گذار نکرد. به دَر خانه مهاجران و انصار میرفت و حقایق را یادآوری میکرد. از پا ننشست و نگفت که من یک زن هستم و حالا یک نزاعی در گرفته و اختلافی پدید آمده و خودشان این را حل میکنند. آن حضرت در برابر انحرافی که در آن زمان پیش آمد، احساس مسئولیت کرد؛ دفاع از حق در برابر انحراف، یکی از ارکان شخصیت صدیقه طاهره(س) است. شما ببینید برای این منظور چه کرد؛ اگر همین محور مورد ملاحظه قرار بگیرد و شواهد آن را یک به یک مورد توجه قرار بدهیم، آن وقت میفهمیم که چگونه ممکن است یک بانویی که مصیبت دیده و در سن هجده سالگی یا حداکثر ۲۷ یا ۲۸ سالگی است (طبق برخی نقلها)، چه کرده است. این برای انسان بهتآور است که یک بانو که وظایف مادری و همسرداری را به بهترین شکل انجام میداد، اما این چنین در عرصه اجتماع و در مقابل انحراف، از پای نمینشیند و حرکت میکند. این برای همه درس است، چه مرد و چه زن؛ نسل امروز باید این درس را از صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) یاد بگیرد. از خطبهخوانی آن حضرت در مسجد گرفته تا دَر خانه مهاجرین و انصار رفتن، گفتگو با صحابی.
۳. زهد آگاهانه و عزتمندانه
محور سوم اینکه آن حضرت علیرغم اینکه دختر پیامبر خدا(ص) بود، زهد را در زندگی محور قرار داده بود؛ آن هم زهد آگاهانه و عزتمندانه. زهد به استناد آنچه که در سیره فاطمی بیان شده، به معنای انکار دنیا و نفی نعمتهای دنیا نیست بلکه به معنای رهایی از دلبستگی و وابستگی است. داستان عروسی آن حضرت، هر دو را در خودش جای داده است. عروسی فاطمه زهرا(س) با آن مقدماتی که بیان شده، شکل گرفت. طبیعتاً عروس، لباس عروس میخواهد؛ یک لباس عروسی ساده تهیه شد. کسی ممکن است بگوید من لباس عروس نمیخواهم و افراط کند. اما وقتی در برابر مطالبه و تقاضای یک بانو و خانم نیازمند قرار میگیرد، همان لباس را به او میدهد و خودش یک لباس معمولی میپوشد. این نه انکار دنیاست و نه وابستگی؛ یک لباس عروس معمولی و در حد عرف تهیه کرده بود تا آن را بپوشد، اما وقتی با شرایطی مواجه شد و دید کسی از خودش نیازمندتر است، آن را با کمال میل و نه با کراهت، به دیگری واگذار کرد. آدم نمیفهمد که این یعنی چه؛ بعد از این کار، زنان خدمت فاطمه زهرا(س) آمدند و سؤال کردند که این پیراهن عروسی چه شد؟ حضرت فرمود زنی به اینجا آمد و کسی نبود که به او رسیدگی کند و پاسخ او را بدهد، من هم به او انفاق کردم. این یعنی چه؟ این کار را هم که میکند، از هیچ کسی توقع ندارد؛ «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا» . من خودم را عرض میکنم که کاری نمیکنم؛ اگر هم کاری کنم، معلوم نیست که از روی میل قلبی باشد یا نه؛ تازه اگر از روی میل قلبی باشد، کلی توقع داریم که به ما آفرین بگویند و تشکر کنند. در این دنیای امروز، این درّ گرانبهایی است که بشر به آن نیاز دارد؛ این نسل به آن نیاز دارد؛ این زهد آگاهانه و عزتمندانه که نه در آن انکار دنیاست و نه دلبستگی به آن.
۴. اخلاق خانوادگی
محور دیگر، زندگی خانوادگی حضرت زهرا(س) است. از نظر اخلاق معاشرت و زندگی در داخل خانه، کمنظیر یا بینظیر است؛ با همه آن مسئولیتها و کارهای سنگینی که انجام دادند، اما در داخل خانه و در مادری و همسرداری بینظیر است؛ در کار در خانه بینظیر است؛ از نظر اخلاق و شخصیت دادن به فرزندان و احترام به همسر، احترام به مهمان، هر آنچه که به قوام و استحکام خانواده کمک میکند و یک جمع خانوادگی را در بهترین شکل و شرایط قرار میدهد، حضرت زهرا(س) الگو و نمونه است.
اینها برخی از فضائلی است که در عصر حاضر باید مورد توجه قرار بگیرد؛ نسلی که علیرغم محاط شدن به انواع و اقسام جلوههای شرک و مادیگرایی و فرو رفتن در لذات و شهوات به آن نیاز دارد؛ ما وظیفه داریم این فضیلتها را نهتنها برای شیعیان بلکه برای همه مسلمانان و همه بشریت بیان کنیم.
البته ادبیات بیان این مطالب هم مهم است؛ این خیلی مهم است که ما این فضیلتها را چگونه برای نسل و عصر حاضر بیان کنیم، چون بشر به آن نیازمند است؛ ما باید به این نسل و در این عصر صدیقه طاهره(س) را به درستی معرفی کنیم و این فضیلتها را بازگو و بازخوانی کنیم تا در پرتو این فضیلتها و عناصر بسیار مهم، زندگی ما رنگ و بوی متفاوتی به خود بگیرد. یکی از مهمترین مسئولیتها و رسالتهای ما، بیان این فضیلتها آن هم به نحوی است که در جامعه کاربست تربیتی و اخلاقی، سیاسی و اجتماعی داسته باشد، همه اینها مورد استفاده قرار بگیرد. انشاءالله به برکت این وجود مقدس، خداوند متعال هم به ما این توفیق را بدهد که بتوانیم این فضائل را بیان کنیم و همگان آنها را به کار بگیرند.