جلسه صد و سی و نهم
حق دوم: فرار از گناه
۱۴۰۴/۰۸/۲۱
جدول محتوا
شرح رساله حقوق
امام سجاد (علیهالسلام) فرمودند: «وَ حَقُّ الْحَجِّ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ وَفَادَةٌ إِلَى رَبِّكَ، وَ فِرَارٌ إِلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِكَ.»
گفتیم اولین حق حج این است که انسان بداند که حج، درگاه ورود به سوی پروردگار است؛ میهمانی خداوند است؛ مرکبی است برای حرکت انسان به سوی خداوند. این مطلب را به اجمال توضیح دادیم.
حق دوم: فرار از گناه
دومین حق حج این است که بدانی حج، فرار از گناهان به سوی اوست: «فِرَارٌ إِلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِكَ»
جلسه گذشته عرض کردیم که حج یک آمادگیهای پیشینی لازم دارد، و در عین حال، همانها نیز به واسطه خود حج تکمیل میشوند. کسی که به حج میرود، حتماً باید در لحظه لحظه اعمال حج، این آمادگیها را در خود تقویت کند. وقتی امام سجاد میفرماید این (حج) درگاه به سوی خداوند است، یعنی از یک آمادگی برای او ایجاد شود. وقتی از قبل این آمادگیها را برای خود ایجاد کند، حتماً توجه او در آن محل بیشتر میشود. ما به بخشی از این موارد اشاره کردیم.
اکنون حضرت میفرماید: حج، فرار به سوی خدا از گناهان توست. این یعنی چه؟ یعنی ما باید بدانیم حج مجموعه اعمالی است برای دور شدن از گناه؛ فرار و گریز از گناه.
امام رضا (علیهالسلام) بر طبق روایتی که شیخ صدوق در علل الشرایع» نقل کرده، میفرماید: (مضمون تقریباً همان مضمون کلام امام سجاد(ع) است): « علَّةُ الحَجِّ الوِفادَةُ إلى اللّه ِ تعالى…»؛ میفرماید اگر کسی بپرسد که چرا حج واجب شده، گفته خواهد شد که (برای آن است) که با این ترتیب، وارد درگاه خداوند تبارک و تعالی میشویم. حج، وسیلهای برای ورود به پیشگاه حق تعالی است.« وطلب الزياده، والخروج من کل ما اقترف العبد تأئبا مما مضي، مستأنفا لما يستقبل، مع ما فيه من اخراج الأموال، وتعب الابدان، والاشتغال عن الأهل والولد، وحظر النفس عن اللذات، شاخصا في الحر والبرد، ثابتا علي ذالک دائما، مع الخضوع والاستعانه والتذلل»
حج در واقع: ورود به پیشگاه الهی و درگاه خداوند است. طلب زیاده یعنی درخواست فزونی در چه؟ اینکه ما از خداوند، لطف و نعمت بیحد و حصر او را طلب میکنیم. اینکه انسان از هر چیزی که بنده را در غل و زنجیر میکشد، گناهانی که انسان را محبوس کرده، قید و بندهایی که به دست و پای انسان بسته شده، از اینها خارج شود؛ یعنی از آن قید و بندها و غل و زنجیرها بیرون میآید در حالی که توبهکننده است؛ قصد بازگشت به آن قید و بندها را ندارد. «تائبا مما مضی» یعنی دور شدن از آنچه که در گذشته بوده و «مستأنفا لما يستقبل» یعنی گویی میخواهد راه جدیدی، زندگی جدیدی، مسیر جدیدی را آغاز کند که در این مسیر، این کارها را انجام دهد.
آنگاه امام(ع) فرمود: «مِنْ إخْرَاجِ الْأَمْوَالِ»
«اخراج اموال»: اینکه مال خود را مصرف کند. و «تعب الابدان» بدن خود را به زحمت بیندازد. «اشتغال عن الاهل و الولد» خود را از اهل و عیال دور کند. «حظر النفس عن اللذات» نفس را از لذتها برحذر دارد. «مَعَ مَا فِيهِ مِنْ إخْرَاجِ الْأَمْوَالِ وَ تَعَبِ الْأَبْدَانِ وَ الاشْتِغَالٍ عَنِ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ حَظْرِ النَّفْسِ عَنِ اللَّذَّاتِ»؛ «شاخصا في الحر و البرد»؛ «ثابتا علی ذلک دائما» مقصود این نیست که فقط در آن سفر حج اینگونه باشد؛ بلکه بر این منش و رفتار در کل این سفر و این اعمال، ثابت باشد. «مع الخضوع و الاستکانة» همراه با خضوع و فروتنی (باید) تذلل داشته باشد (یعنی خود را از بخل و امثال این رذائل دور نماید). این مطالبی را که به حضورتان عرض کردم در مورد حق دوم حج است.
اینکه ما تنها بگوییم حق حج این است که به پیشگاه خداوند وارد میشویم، به تنهایی کافی نیست. ورود به پیشگاه و درگاه خداوند، بدون فرار از گناهان ممکن نیست. لذا یک بعد ایجابی دارد و یک بعد سلبی.
بعد ایجابی آن، حرکت به سوی خداوند است؛ یعنی اینکه ما بدانیم داریم به سوی خدا میرویم. بعد سلبی آن این است که بگوییم از شیطان دور میشویم. این دو با هم ملازم هستند. امکان ندارد به سوی خدا برویم، اما در عین حال با شیطان نیز مأنوس باشیم و اخلاق شیطانی داشته باشیم. اصلاً این امکان ندارد.
ما بسیار اوقات، خودمان را فریب میدهیم. یعنی از یک طرف میگوییم: خب، ما که الحمدلله کارهایمان را انجام میدهیم؛ نماز میخوانیم، روزه میگیریم، واجبات را انجام میدهیم، اما از طرف دیگر، گناه میکنیم و بنابر ادامه گناه داریم. این دو با هم جمع نمیشوند. این مانند آن است که انسان نردبانی گذاشته باشد تا برود بالای پشتبام، اما یک پله میرود بالا و وقتی گناه میکند، دوباره یک پله برمیگردد. همواره یک پله بالا میرود و یک پله پایین میآید. برای ورود به درگاه الهی، راه دیگری جز فرار از گناه نیست. و الا، ما در همین پلهها متوقف میشویم. زمانی چشم باز میکنیم و میبینیم در همان جای اول هستیم. حتی این خوشبینانه است. بدبینانه سقوط کردن در پرتگاه است. آنگاه امکان بیرون آمدن از پرتگاه را نداریم.
امام باقر علیهالسلام در روایتی میفرماید: « مايعبأ بمن يؤم هذا البيت إذا لم يكن فيه ثلاث خصال: خلق بخالق به من صحبه، أو حلم يملك به غضبه، أو ورع يحجزه عن محارم الله.»
میفرماید: اگر کسی سه خصلت را نداشته باشد، حج برای او مفید نیست و به حال او کمکی نمیکند؛ یعنی بیاثر است.
معنای این سخن آن نیست که قبل از حج، این صفات را در خود فراهم کند، مسلماً قبل از حج، آمادگیهایی لازم است، اما توجه به این که ما باید با (انجام) حج، این خصلتها را در خود ایجاد کنیم، بسیار مهم است. یعنی امام(ع) میخواهد بفرماید: اگر کسی این خصلتها در او نباشد در حین سفر حج و حین اعمال حج، و بعد از آن، این خصلتها در او پدید نیاید، کأنه حج او بیفایده است.
1. «خُلُقٍ يُخَالِقُ بِهِ مَنْ صَحِبَهُ»: اخلاق و روشی که با همراهان خود و با کسانی که با آنان رفیق هستند، همسفرانشان، یا کسانی که با آنان مصاحبت دارند، یعنی بتواند با آنها با خلق خوش مواجه شود. بداخلاقی و بد دهنی و کجخلقی و این موارد را کنار بگذارد. اگر کسی به حج برود و برگردد، یا در سفر حج با همراهان خود اینگونه رفتار کند، مشخص است که این حج در حال او تفاوتی نکرده است. سفرهای زیارتی نیز همینگونه است. گروهی جمع میشوند و به مشهد یا کربلا میروند، اما از اول تا آخر سفر با هم دعوا میکنند و بداخلاقی مینمایند. خب، مشخص است که این سفر فقط صورت (و ظاهر) دارد.
2. «حِلْمٍ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ»: بردباری و صبور بودن، به گونهای که بتواند عصبانیت خود را کنترل کند. (اگر) بر سر کوچکترین مسائلی با هم قهر کنند، در او کینه ایجاد شود و این (حالت) ادامه پیدا کند، مشخص است که این حج هیچ فایدهای برای حال او نداشته است.
3. «وَرَعٍ يَحْجُزُهُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ»: ورع و تقوا، به گونهای که او را از محارم خداوند دور کند.
اگر این حالتها در او پدید آمد، این حج برای او مفید خواهد بود. والا، مفید به حال او نخواهد بود.