جلسه ۱۲ – PDF

جلسه دوازدهم

مقدمات – مقدمه هفتم: موضوع مالکیت معنوی – سه پرسش – پرسش دوم: وحدت یا تعدد موضوع؟ – وجه پرسش – دیدگاه‌های سه‌گانه – دیدگاه اول و بررسی آن – دیدگاه دوم و بررسی آن – دیدگاه سوم (نظر برگزیده)

۱۴۰۴/۰۷/۳۰

 

خلاصه جلسه گذشته

مقدمه هفتم از مقدماتی که به مسئله مالکیت معنوی مربوط است، پیرامون موضوع مالکیت معنوی است. عرض کردیم سه پرسش در این مقام مطرح است؛ پرسش اول اینکه آیا موضوع مالکیت معنوی قدیمی است یا جدید؟ به این پرسش پاسخ دادیم.

پرسش دوم: وحدت یا تعدد موضوع؟

پرسش دوم این است که موضوع مالکیت معنوی، واحد است یا متعدد؟

وجه پرسش

وجه اینکه این پرسش مطرح می‌شود، این است که هم در تعریف مالکیت معنوی اختلاف وجود دارد و هم دو شاخه اصلی دارد؛ یکی مالکیت ادبی و هنری و دیگری مالکیت صنعتی. به علاوه، حقوقی که به نوعی مرتبط با مالکیت معنوی است، چند دسته است:
1. بخشی از حقوق مربوط به مالکیت معنوی، مادی است؛ یعنی منافع مالی و اقتصادی است.
2. بخشی از حقوق مالکیت معنوی، اخلاقی است؛ یعنی منفعت مالی و اقتصادی مطرح نیست. مثلاً اینکه از صاحب یک اثر ادبی یا هنری یا یک مخترع مثل ادیسون که برق را اختراع کرد، باید تکریم شود؛ غیر از منفعت مالی، خود تکریم و بزرگداشت، یک حق است.
3. ممکن است دسته سومی از حقوق را در نظر بگیریم که حقوق غیرمادی است، اما در عین حال جزء حقوق اخلاقی محسوب نمی‌شود. بالاخره وقتی کسی یک اثری می‌آفریند یا چیزی را اختراع می‌کند، مسئله انتساب آن شیء به آفریننده، مسئله مهمی است؛ اینکه این اثر اوست. به هرحال این هم یک حق است، ولی مسئله اقتصادی و مادی مطرح نیست.
پس در حقیقت سه عامل موجب شده که این پرسش مطرح شود که آیا موضوع مالکیت معنوی واحد است یا متعدد. یکی اختلاف در تعریف مالکیت معنوی؛ دوم، وجود دو شاخه در مالکیت معنوی؛ سوم، وجود دو یا سه دسته از حقوق برای مالکیت معنوی.
با در نظر گرفتن این سه عامل، بدیهی و طبیعی است که این سؤال مطرح شود که آیا موضوع مالکیت معنوی واحد است یا متعدد. وقتی این همه اختلاف در تعریف این نوع از مالکیت وجود دارد، وقتی ما دو سنخ مالکیت معنوی داریم، وقتی حقوقی که می‌تواند مترتب بر مالکیت معنوی شود چند گونه هستند، طبیعی است این سؤال مطرح شود که این موضوع، چه موضوعی است که هم این همه اختلاف در تعریف آن وجود دارد، هم باید مالکیت صنعتی و هم مالکیت ادبی را شامل شود و هم این تنوع در حقوق مالکیت معنوی است.

دیدگاه‌های سه‌گانه

در پاسخ به این پرسش، دو دیدگاه وجود دارد؛ البته از نظر ثبوتی می‌توانیم بگوییم سه احتمال یا حتی سه دیدگاه وجود دارد. یعنی با یک مسامحه‌ای می‌توانیم احتمال سوم را هم منتسب به بعضی کنیم. اینکه می‌گوییم ثبوتاً سه احتمال وجود دارد، برای اینکه یا می‌گوییم مالکیت معنوی اصلاً موضوع ندارد، یا موضوع دارد و واحد است، یا موضوع دارد و متعدد؛ از این سه حال خارج نیست.

دیدگاه اول: انکار موضوع

منظور از اینکه مالکیت معنوی موضوع نداشته باشد، این است که مالکیت معنوی به رسمیت شناخته نمی‌شود؛ چون قبلاً هم گفتیم برخی (حتی در میان فقیهان)، مبناءً با حقوق مالکیت معنوی مخالف هستند؛ می‌گویند این مالکیت مشروع نیست و به رسمیت شناخته نشده و لذا وقتی حقوق مالکیت معنوی را انکار می‌کنند و آن را مشروع نمی‌دانند، طبیعی است که بگوییم اینها را برای مالکیت معنوی موضوعی قائل نیستند. به علاوه، اگر هم بعضی از آثار را بخواهند بر مالکیت معنوی مترتب کنند، آن را در قالب بعضی از قراردادها و شروط می‌گنجانند. ما از امام(ره) این را نقل کردیم که ایشان منکر مشروعیت مالکیت معنوی است، اما در عین حال می‌گوید اگر کسی بخواهد برخی از حقوق مالکیت معنوی را برای خودش در نظر بگیرد، می‌تواند این را به عنوان یک شرط ضمن عقد قرار بدهد و از بعضی از آن آثار بهره‌مند شود.

بررسی دیدگاه اول

طبق این احتمال یا دیدگاه، مالکیت معنوی موضوع ندارد؛ عرض کردم که این عمدتاً از ناحیه کسانی است که مالکیت معنوی را مشروع نمی‌دانند و مخالف حقوق مالکیت معنوی هستند. این از بحث ما خارج است؛ اگر کسی انکار کند و بعد به اعتبار این انکار، موضوع را هم انکار کند، این هم یک نظری است؛ اما از بحث ما خارج است.

دیدگاه دوم: تعدد موضوع

دیدگاه دوم این است که مالکیت معنوی موضوع دارد اما موضوع آن یکی نیست؛ موضوع متعدد است و چند موضوع دارد. علت اینکه اینها قائل به تعدد موضوع شده‌اند، تقریباً همان نکاتی است که عرض کردم. هم به واسطه اختلاف در تعریف و هم به واسطه شاخه‌های مختلف و هم به واسطه حقوق متنوعی که وجود دارد، اینها تمایل به تعدد موضوع پیدا کرده‌اند. البته خود اینکه تعریف واحدی به دست نمی‌دهند و اختلاف در تعریف مالکیت معنوی وجود دارد، این ناشی از دو عامل دیگر است؛ یعنی فی‌الواقع عامل مستقلی نیست. به این معنا که ما چند شاخه در مالکیت معنوی داریم (حداقل دو شاخه اصلی) و هم حقوق مالکیت معنوی متعدد است. چون این چنین است، پس تعریف واحد ممکن نیست و این حاکی از آن است که موضوع متعدد است.

دلیل تعدد موضوع

اگر بخواهیم دلایل قائلین به تعدد موضوع در مالکیت معنوی را خلاصه کنیم و فهرستی از دلایل و عوامل تعدد موضوع در مالکیت معنوی ارائه بدهیم می‌توانیم به چند دلیل و عامل اشاره کنیم.

دلیل اول

دلیل و عامل اول، تعدد شاخه‌های مالکیت معنوی است. مالکیت صنعتی خودش یک وادی دارد، مالکیت ادبی و هنری وادی دیگری دارد. لذا شما می‌بینید قدمت مالکیت ادبی و هنری خیلی بیشتر از مالکیت صنعتی است.

دلیل دوم

دلیل و عامل دوم، تنوع حقوق مالکیت معنوی است؛ ما حداقل دو یا سه حق برای مالکیت معنوی می‌توانیم تصویر کنیم و این حقوق آثار مختلف دارند. حق اقتصادی و مالی یک آثاری دارد؛ حق اخلاقی یک آثاری دارد؛ حق غیر مادی آثار متفاوتی دارد. مثلاً اگر بخواهیم به آثار مختلف اینها اشاره کنیم یا تفاوت این حقوق را ذکر کنیم.
1. حق اقتصادی قابل واگذاری به غیر است؛ یعنی مثلاً مؤلف یک کتاب می‌تواند حق اقتصادی ناشی از تألیف کتاب را به دیگری واگذار کند؛ یک پولی بگیرد و این حق را به یک ناشر یا شخص دیگر بدهد. اما حق اخلاقی قابل واگذاری نیست؛ کسی که کتاب را نوشته و حق دارد که مورد تکریم و احترام قرار بگیرد، این قابل واگذار کردن به غیر نیست؛ نمی‌تواند بگوید به جای من، از این آقا که هیچ نقشی در تألیف کتاب نداشته، تکریم کنید. پس حق اخلاقی به غیر واگذار نمی‌شود.
2. حق اخلاقی دائمی است اما حق اقتصادی موقت است. در قانونی که برای حمایت از مؤلفان تدوین کرده‌اند، مثلاً تا سی سال این حق مالی و اقتصادی به رسمیت شناخته می‌شود و بعد از آن از بین می‌رود. مثلاً کسی که برق را کشف کرده، اگر آن موقع حق اقتصادی وجود داشت، تا ابد ادامه پیدا نمی‌کند که هر کسی از برق استفاده می‌کند، پولی هم به خانواده ادیسون بدهد. در مورد همه چیز همینطور است؛ حقوق اقتصادی و مالی مرتبط با یک اثر، موقت است. زمان آن را قانون‌گذار یا عقلا یا عرف تعیین می‌کنند؛ لذا شما می‌بینید این زمان در کشورهای مختلف متغیر است؛ در بعضی کشورها بیست سال و در برخی کشورها سی سال است. اما حق اخلاقی موقت نیست؛ انتساب اثر به آفریننده آن، الی الابد است؛ شما نمی‌توانید بگویید برق تا حالا منسوب به ادیسون بود اما از امروز منسوب به دیگری شود. حق انتساب اثر به صاحب اثر، الی الابد باقی است و دائمی است، برخلاف حقوق اقتصادی. این دلیل بر آن است که موضوع مالکیت معنوی نمی‌تواند واحد باشد؛ لذا موضوع متعدد دارد.

دلیل سوم

دلیل سوم این است که حقوق اخلاقی و حقوق غیر مادی یا به تعبیر دیگر حقوق معنوی، پیشینه بیشتری نسبت به حقوق اقتصادی دارد؛ یعنی اینها همزاد نیستند. ما در بیان پیشینه مالکیت ادبی و هنری عرض کردیم که چه‌بسا به یونان باستان و روم قدیم می‌رسد؛ حق اخلاقی از همان زمان قطعاً وجود داشت؛ اما حق اقتصادی و مالی بعدها پیدا شد. پس قدمت حق اخلاقی و معنوی در مالکیت معنوی، بسیار بیشتر از حقوق اقتصادی است. وقتی اینها همزاد نیستند و در دو زمان متولد شدند، نمی‌توانیم موضوع اینها را واحد بگیریم. یک دسته از اول بوده و یک یا دو دسته بعداً پیدا شده است.

دلیل چهارم

دلیل چهارم این است که بین صاحب حق اقتصادی و مالی، و صاحب حق معنوی و اخلاقی می‌توان تفکیک کرد. یعنی یک آفریننده اثر و مخترع می‌تواند حقوق اقتصادی خودش را به دیگری منتقل کند. لذا تا زمان انتقال، خود صاحب اثر به عنوان دارنده حق شناخته می‌شود؛ ولی از زمانی که انتقال می‌دهد، دیگر خود او صاحب حق نیست و شخص دیگری صاحب حق می‌شود. اما حق اخلاقی اینطور نیست؛ کسی نمی‌تواند حق اخلاقی یا غیرمادی خودش را به دیگری منتقل کند. به بیان دیگر، دارنده حق مالی و اقتصادی می‌تواند شخصی غیر از آفریننده اثر باشد، اما دارنده حق اخلاقی و غیرمادی نمی‌تواند شخصی غیر از آفریننده اثر باشد.
مجموعاً با توجه به این چند دلیل ادعا می‌کنند که موضوع مالکیت معنوی متعدد است؛ یعنی ما یک موضوع نداریم بلکه چند موضوع داریم.

نکته

این نکته را هم عرض کنم که کسانی که قائل به تعدد موضوع مالکیت معنوی هستند، مثلاً معتقدند که هر یک از حقوق مالکیت معنوی که عمده آن دو حق مالی و حق معنوی و اخلاقی است (دو یا سه حق؛ بنابر اینکه ما حق اخلاقی را از حق غیرمالی و غیرمادی جدا کنیم)، می‌گویند این حقوق هر دو اصالت دارد و هر یک حول یک محور درباره آن بحث می‌شود و مسئله تولید می‌شود و حکم آن معلوم می‌شود.

بررسی دیدگاه دوم

به نظر می‌رسد این دیدگاه با اینکه طرفدارانی دارد و با اینکه عده‌ای به آن معتقدند، چه از غربی‌ها و چه از مسلمانان و حقوقدانان جهان عرب و جهان اسلام، اما باید دقیق‌تر به این موضوع نگاه کرد. ما می‌توانیم علی‌رغم تعدد شاخه‌های مالکیت معنوی، علی‌رغم تنوع حقوق مالکیت معنوی، هم به تعریف واحد برسیم و هم موضوع واحد را برای آن در نظر بگیریم. چون برای تعریف واحد از مالکیت معنوی، نیاز به کشف عناصر مشترک در شاخه‌ها و حقوق مالکیت معنوی داریم. ببینیم قدر مشترک انواع حقوق مالکیت معنوی چیست؛ ببینیم دو شاخه اصلی مالکیت معنوی که یکی مالکیت صنعتی است و دیگری مالکیت ادبی، قدر مشترک آنها چیست. ما این کار را کرده‌ایم؛ تعریفی که ما اجمالاً از مالکیت معنوی در گذشته ارائه دادیم، با تأکید بر همین عناصر مشترک بود. گفتیم مالکیت معنوی در واقع یک اضافه و نسبت بین آفریننده اثر و خود اثر است که موجب استحقاق نسبت به بعضی از حقوق می‌شود؛ حالا این حقوق می‌تواند مادی باشد یا غیرمادی. مهم آن اضافه و نسبت و اعتباری است که عرف و عقلا نسبت به این شیء و صاحب آن می‌کنند. آن شیء را باید بعداً بگوییم که چیست؛ بعد از اینکه رسیدیم به موضوع واحد است، حالا باید بگوییم این موضوع واحد چیست؛ واقعاً در مالکیت معنوی، چه چیزی را موضوع می‌دانیم؟ برای اینکه وقتی می‌‌خواهیم ادله را وسط بیاوریم، باید بدانیم آیا این یک عمل است تا ادله متناسب با خودش را مورد استناد قرار بدهیم، یا یک تراوش ذهنی است و از سنخ عمل نیست؛ اینها باید معلوم شود. اینجا انظار مختلفی در مسئله وجود دارد که حالا اشاره خواهیم کرد.
عمده این است که نهایت سخن قائلین به تعدد، این است که ما نمی‌توانیم یک قدر جامع میان شاخه‌های اصلی مالکیت معنوی و نیز حقوق مترتب بر آن پیدا کنیم. عرض ما این است که می‌توانیم این قدر مشترک را تعریف کنیم؛ هم قدر مشترک بین دو شاخه اصلی مالکیت معنوی و هم قدر مشترک بین حقوق متنوع آن. وقتی ما بتوانیم این قدر مشترک را تصویر کنیم، بدیهی است می‌توانیم موضوع واحد هم داشته باشیم. مهم‌ترین مانع از دید آنها این بود؛ ما می‌گوییم این مانعیت ندارد؛ یعنی پیدا کردن و یافتن قدر مشترک، کاملاً ممکن است. لذا این دیدگاه هم به نظر ما کنار می‌رود.

دیدگاه سوم: وحدت موضوع (نظر برگزیده)

دیدگاه سوم این است که موضوع مالکیت معنوی واحد است نه متعدد؛ البته کسانی که قائل به وحدت موضوع در مالکیت معنوی شده‌اند، خودشان چند دسته‌اند. ما وارد آنها نمی‌شویم؛ ما اینجا می‌خواهیم موضوع واحد مالکیت معنوی را کشف کنیم تا ببینیم بالاخره نزاع بر سر چه چیزی است و مشروعیت چه چیزی را می‌خواهیم اثبات یا انکار کنیم.
اینکه عرض کردم بین قائلین به وحدت موضوع در مالکیت معنوی اختلاف وجود دارد، این اختلاف از حیث اصیل دانستن حقوق اقتصادی یا اخلاقی است. بعضی‌ها می‌گویند مالکیت معنوی دارای موضوع واحد است، اما در این میان حقوق اخلاقی اصل و حقوق اقتصادی فرع است و حقوق اقتصادی به تبع حقوق اخلاقی پیدا می‌شود. یک عده می‌گویند حقوق اقتصادی اصل است و حقوق اخلاقی به تبع آن پدید می‌آید. برخی هم نظرات دیگری دارند. این خیلی مهم نیست؛ ما فعلاً باید ببینیم موضوع مالکیت معنوی که به نظر ما یکی است، کدام است؟ البته اینکه ما حقوق معنوی یا اخلاقی را اصل بدانیم و حقوق مالی و اقتصادی تابع آن بدانیم یا برعکس، حتماً آثاری دارد؛ ما فعلاً با آن کار نداریم.

بحث جلسه آینده

حالا که قرار شد موضوع مالکیت معنوی واحد باشد، موضوع آن چیست؟ ان‌شاءالله در جلسه آینده به این پرسش پاسخ خواهیم داد.