نقش زمان و مکان در استنباط – جلسه دهم – پیش فرضها و مبانی تأثیر زمان و مکان در استنباط – سایر موارد و بازگشت همه به دو مورد – سایر موارد – سه منظر در بحث از تأثیر گذاری زمان و مکان در استنباط – چگونگی اثر گذاری زمان ومکان – الف. تغییر در موضوع: ۱. تغییر ماهیت موضوع

جلسه ۱۰ – PDF

جلسه دهم

پیش فرضها و مبانی تأثیر زمان و مکان در استنباط – سایر موارد و بازگشت همه به دو مورد – سایر موارد – سه منظر در بحث از تأثیر گذاری زمان و مکان در استنباط – چگونگی اثر گذاری زمان ومکان – الف. تغییر در موضوع: ۱. تغییر ماهیت موضوع

۱۴۰۳/۱۲/۲۱

سایر موارد و بازگشت همه به دو مورد

ما درباره پیش فرض‎ها و مبانی تأثیر زمان و مکان در استنباط تقریبا به دو پیش فرض مهم و اساسی اشاره کردیم:
1. ثبات دین که از مؤلفه‎هایی مثل جامعیت، جاودانگی، خاتمیت، کمال و جهانی بودن دین استفاده می‎شود. یعنی اگر این پنج امر را بخواهیم فشرده کنیم و آنها را راهنما و مشیر به یک عنوان کلی بدانیم نتیجه‌اش این است که دین یک حقیقت ثابتی است که تا آخر باقی می‎ماند.
2. دین بر اساس تغییری که در شرایط زمان و مکان پیش می‎آید و این اجتناب ناپذیر است، لزوماً یک سری احکام متغیر هم دارد، یعنی برخی از احکام ثابت و برخی متغیر هستند، هرچند در اینکه قلمرو احکام متغیر کجاست و در چه محدوده‌ای تغییر رخ می‌دهد اختلاف نظر وجود دارد. البته طبق نظری که ما اختیار کردیم تبعا للامام (رحمة الله علیه) دامنه تغییر گسترده و فراگیر است. اینجا پیش فرض‎های دیگری هم بعضاً در نوشته‎ها یا سخنان برای تاثیر زمان و مکان مطرح می‌شود اما به نظر ما همه آنها بازگشت به این دو دارد و لذا ما خیلی وقت صرف آنها نمی‎کنیم، مثلاً یکی از پیش فرض‎ها نظریه ولایت فقیه است این را ما اشاره هم کردیم و در ضمن احکام متغیر به آن پرداختیم؛ یا مثلاً اینکه فقه شیعه پویا و اجتهاد آن مستمر است؛ یا اینکه موضوعات به تبع تغییر شرایط زمانی و مکانی تغییر می‌کنند، اینها همه در ذیل دو پیش فرض یاد شده قابل تعریف است، پیش فرض دیگری که مورد توجه قرار گرفته این است که پیشرفت‌ها و تکنولوژی بر علم و آگاهی فقیه و در نتیجه در استنباط اثر می‌گذارد، یعنی فقیهی که آشنا به علوم جدید بوده و به پیشرفت‎ها و تغییر و تحولات واقف باشد، این امر در استنباط او اثر می‌گذارد. فقیهی که هیچ احاطه‌ای به این تحولات ندارد با فقیهی که به این تحولات واقف است دو نحوه استنباط دارند. معنای این سخن این نیست که بگوییم مثل بعضی‌ها بگوییم که همه قضایا و گزاره‌های تمامی علوم در علم فقه تأثیر می‌گذارد، این حرفی ا‌ست که البته بعضی گفته‌اند صاحب کتاب قبض و بسط می‌گوید: «اگر می‌خواهید معارف دینی شما عصری باشد باید معارف بیرون دینی را عصری کنید» به نظر ایشان به طور کلی سر تحول معرفت دینی این است که این معارف با معارف برون دینی در رابطه باشند، چون وقتی آن معارف تغییر می‌کند، معارف دینی هم دچار تغییر می‌شود. حالا این یک ادعای گزافی است که اشکالاتی هم دارد و ما فعلا با آن کاری نداریم.
با این حال اما تأثیر فی الجمله علوم جدید، پیشرفت و تکنولوژی در آگاهی‌های فقیه و استنباط او قابل انکار نیست، بالاخره کسی که با ماهیت روابط اقتصادی در شرایط جدید آشناست، نسبت به کسی که هنوز ذهنش در فضای روابط اقتصادی ۱۰۰ سال پیش است، فرق دارد و این حتماً در استنباط اثر می‌گذارد. ولی این به نظر ما یک پیش فرض مستقلی محسوب نمی‎شود، وقتی می‏گوییم ما در اسلام دو دسته احکام داریم (یعنی همان پیش فرض دوم) یک دسته احکام ثابت و یک دسته متغیر، احکام متغیر به تبع تغییر شرایط زمانی و مکانی پدید می‎آیند، تغییر شرایط زمانی و مکانی خودش تکویناً در استنباط فقیه که اثر نمی‌گذارد، بلکه با ارتقای آگاهی‎های او خواه ناخواه استنباط وی تحت تأثیر قرار می‎گیرد. پس اگر این تغییرات فهم شود و فقیه اینها را در مقام ملاحظه نصوص و ادله مورد توجه قرار بدهد، استنباط او رنگ و بوی تازه‎ای می‎دهد. بنابراین این هم به عنوان یک پیش فرض جداگانه محسوب نمی‎شود.
در مورد مبانی هم ما دیگر جداگانه به آن نمی‎پردازیم، بلکه به صورت کلی این بحث را مطرح کردیم اگر چه در بعضی از اطلاقات و استعمالات این دو به جای هم به کار می‎روند، گاهی مبانی به جای پیش فرض‎ها به کار می‎رود و هم به عکس. البته به حسب واقع همانطور که اول بحث هم اشاره کردم این دو با هم فرق دارند. چون مبانی اموری هستند که این تأثیرگذاری بر آنها بنا شده و باید اثبات شود بنابراین با توجه به فرصت اندکی که داریم وارد اصل بحث می‎شویم که انشالله بتوانیم تا هفته آینده این بحث را تمام کنیم.

سه منظر در بحث از تأثیر گذاری زمان و مکان در استنباط

اصل بحث ما درباره تأثیرگذاری زمان و مکان در استنباط و اجتهاد است. برای تأثیر گذاری صور متعددی را می‌توان تصویر کرد، اینکه این تأثیرگذاری در چه محدوده‌ای، در چه عرصه‌ای، توسط چه کسی اتفاق می‎افتد؟ صور و احتمالات در اینجا زاییده منظر و نگاهی است که ما به این موضوع داریم. تأثیر زمان و مکان در اجتهاد و استنباط از سه منظر قابل بررسی است.

منظر اول

یکی به لحاظ خود قضیه و گزاره فقهی است. هر حکمی در قالب یک قضیه بیان می‎شود، شما مثلاً وقتی می‌شنوید «الخمر حرام» این یک گزاره فقهی است که دارای موضوع و محمول است، محمول همان حکم شرعی است. وقتی ما تأثیر زمان و مکان را از منظر عناصر تشکیل دهنده این قضیه و گزاره مورد بررسی قرار می‌دهیم، این اثرگذاری ممکن است در موضوع باشد، ممکن است در حکم باشد ملاک حکم باشد و اینکه این حکم به چه ملاکی بر این موضوع بار شده است؟ پس از این منظر اگر زمان و مکان بخواهد اثر داشته باشد از این سه حال خارج نیست: یا اثرگذاری باید در موضوع باشد، یا اثرگذاری در ملاک حکم باشد، یا اثرگذاری در خود حکم. هر چند ممکن است ما بگوییم اثرگذاری زمان و مکان در حکم اصلاً قابل قبول نیست، بلکه فقط در ناحیه موضوع یا ملاک حکم است. به هر حال هر یک از اینها دارای انواع و گونه های مختلفی است، یعنی اثرگذاری زمان و مکان در موضوع خودش به چند گونه قابل تصویر است، چون موضوع خودش اجزا دارد، شرایط دارد، مقارنات دارد. در ملاک حکم هم همینطور است، اگر از زمان و مکان بخواهد در ملاک حکم اثر بگذارد خود این اثرگذاری بر چند گونه است. ما اینها را باید یک به یک ذکر کنیم. در خود حکم هم که باید بررسی شود. پس یک زاویه از زوایای اثرگذاری زمان و مکان در استنباط. اثرگذاری در موضوع یا ملاک یا خود حکم است.

منظر دوم

منظر دیگر این است که اثرگذاری یا در مرحله استنباط است یا در مرحله تطبیق یا در مرحله اجرا. بخشی از تجزیه و تحلیل‌هایی که در مورد تاثیر گذاری زمان و مکان می‎شود از این منظر است. مثلاً می‎گویند زمان و مکان در اجرای احکام اثر می‌گذارد به این معنا که ممکن است شکل اجرای احکام عوض شود، در گذشته اجرای احکام به یک شکل و به یک نحو بود الان یک نحوه دیگری است.
سوال:
استاد: آنها موضوعات جدید است … نه آن بحث دارد که آیا این اصلاً چنین حقی وجود دارد یا نه؟ به عبارت دیگر حقوق معنوی اصلا به رسمیت شناخته می‎شود؟ قابل معامله است؟ اینها متفاوت است.
سوال:
استاد: تعزیر که امره بید الحاکم، نه لزوماً هم آن نبوده. حال مثال زیاد است. این به مجتهد مربوط می‎شود، تأثیرگذاری از این منظر عمدتاً مربوط به فعل مجتهد است، مجتهدی که استنباط می‌کند، مجتهدی که تطبیق می‌کند و مجتهد است که اجرا می‌کند. البته ما اجرای حکم شرعی را از ناحیه مکلف هم داریم ولی تأثیرگذاری زمان و مکان مخصوصا با جهتی که ما داریم بحث می‌کنیم عمدتاً در اختیار مجتهد است.
ما قبلا گفتیم در رابطه با حکم شرعی سه مرحله تصویر می‌شود، مرحله استنباط، مرحله تطبیق و مرحله اجرا، آن چیزی که در مرحله اجرا به عهده مجتهد است احکام حکومتی است، یعنی حاکم در مقام اجرای احکام حکومتی ملاحظه زمان و مکان را می‎کند و زمان و مکان می‌تواند تأثیر داشته باشد هم جعل او هم اجرای او، حکومت می‎خواهد یک حکمی را اجرا کند، مثلا اجرای حدود کند، اجرای حدود که دیگر ربطی به استنباط ندارد، ربطی به تطبیق ندارد… .

منظر سوم

زاویه سوم این است که ما تأثیر زمان و مکان را در قالب عوامل اثرگذار بررسی کنیم، نظیر آنچه که در کلمات فقهای پیشین بود و ما اشاراتی به عبارات آنان داشتیم، اگر یادتان باشد گفتیم تأثیرگذاری زمان و مکان در کتاب‌های فقهی ما به صورت مستقیم بیان نشده؛ بلکه تأثیرگذاری به اموری نسبت داده شده که اینها جدای از زمان و مکان نیستند، یعنی عناوینی ذکر شده که این عناوین به تبع تغییر شرایط اثر گذارند و ثمرات و نتایج متفاوتی دارند. آنچه در کتاب‎های فقهی به آن پرداخته شده، عبارتند از:
1. عرف؛ عرف در برخی موارد مرجعیت دارد، البته باید راجع به قلمرو عرف بحث بکنیم که عرف در کجا و در چه مواردی مرجعیت دارد و از طرف شارع به رسمیت شناخته شده است. هرجا که عرف مرجعیت دارد قهراً پای زمان و مکان وسط می‎آید.
2. عناوین ثانویه؛ عناوین ثانویه هم بستری برای بروز و ظهور تأثیر زمان و مکان در شریعت است، حتی اگر بگوییم این را خود شارع از قبل پیش بینی کرده و در مورد آن حکم کرده، اصلاً ممکن است کسی بگوید این اسمش تغییر نیست، بلکه حکمی است برای شرایط خاص که از قبل در قانون پیش بینی شده، ولی این هم بالاخره یک نحوه تأثیرگذاری است که قابل انکار نیست، بله اینکه در شرایط مختلف تطبیق می‎شود از جعلیات شارع محسوب نمی‎شود.
3. حکم حاکم؛ حاکم با ملاحظه شرایط و بر اساس مصالح حکم می‌کند یا آن را اجرا می‏کند.
پس یکی از قالب های اثرگذاری زمان و مکان در شریعت عرف، حکم حاکم و عناوین ثانوی است.
این منظر در واقع منظر قالب‌های اثرگذاری است که با دو منظر قبلی متفاوت است.
اگر بخواهیم با دقت به موضوع اثرگذاری بپردازیم باید توجه کنیم به این چند جهت که:
تارة این اثرگذاری متوجه موضوع است که باعث تغییر موضوع می‎شود یا متوجه ملاک است یا متوجه خود حکم و اخری این تأثیر آیا مربوط به مرحله استنباط است یا مربوط به مرحله تطبیق است یا مربوط به مرحله اجراست؛ ثالثة این تأثیر از طریق عرف صورت می‎گیرد و قالبش عرف است یا قالبش حکم حاکم است یا قالبش عنوان ثانویست، این یک تفکیک دقیق نسبت به اثرگذاری زمان و مکان در استنباط است.
سوال:
استاد: آن را اتفاقاً من قبلاً هم اشاره کردم … ملاحظه شرایط صدور روایت و اینکه این نص در چه شرایط زمانی و مکانی صادر شده بسیار مهم است و چه بسا مثل قرائن حالیه‌ای است که به استظهار فقیه از نص کمک می‌کند … من عرض کردم در مورد این مسئله یک اختلافی وجود دارد که آیا واقعاً این از مصادیق تأثیر و زمان و مکان در استنباط است یا نه، چون وقتی ما می‏گوییم زمان و مکان یعنی مقتضیات زمانی و مکانی و شرایط زمانی و مکانی، نه شرایط زمان و مکان صدور روایت بلکه شرایط زمانی و مکانی که متغیر شده، این آیا تأثیر می‎گذارد یا نه؟ اینکه من مثلاً اطلاقات و عموماتی که در کتاب و سنت وجود دارد، را مقرون به یک سری قرائن بدانم و یکی از آن قرائن را مثلاً نظارت کلام گوینده به اوضاع آن زمان بدانم، مسلماً در فهم من اثر می‌گذارد و موجب می‎شود که من بگویم این یک قضیه خارجیه بوده، این را نمی‌توانیم یک قضیه حقیقی بدانیم، این درست است یا اگر حقیقی هم باشد این باید آن شرایط را ضمیمه‎اش کرد تا حکم ثابت شود. اینکه من این را در عداد قرائن قلمداد کنم که کمک به استظهار فقیه می‎کند، غیر از مقتضیات زمانی و مکانی است.
سوال:
استاد: من راجع به آن بحث دارم ولی این را نمی‎توانیم یک منظر و زاویه مستقل در عرض آن سه قرار دهیم. بله، بله درست است، … دو تا مسئله است … این سه منظر و سه زاویه در واقع می‌تواند به عنوان بستر اثرگذاری زمان و مکان در استنباط معرفی شود. این بستر یا موضوع است یا ملاک حکم یا خود حکم. این بستر یا مربوط به خود استنباط است یا مربوط به تطبیق یا مربوط به اجراست. این بستر یا عرف است یا عنوان ثانوی یا حکم حکومتی است. اینها همه می‌توانند به عنوان بسترهای تأثیرگذاری زمان و مکان در شریعت یا در اجتهاد یا در استنباط معرفی شود، اما مسئله توجه به شرایط زمانی و مکانی صدور، منظر مستقلی محسوب نمی‎شود.
سوال:
استاد: آن در حقیقت یک مثال یا یک نمونه یا یک موردی است از یکی از این سه منظر، … اتفاقا اشتباه همین است دیگر … امام فهمیده بود، در مورد شطرنج بحث این بود که این ناظر به زمانی است که این آلت قمار بوده اما آیا این تغییر موضوع یا نه؟ پس برمی‌گردد به آن منظر اول … سه بستر همان است … من می‏گویم از این سه منظر قابل بررسی است، شرایط مربوط به صدور مثل این مثال‎های که شما زدید برمی‎گردد به تغییر موضوع، … اینها با هم متداخل هستند، اینها در عرض هم که نیستند، اینها تقسیم نیست، سه منظر و سه زاویه است، یعنی تأثیرگذاری از هر سه منظر قابل بررسی است، … هیچ اشکال ندارد؛ بگوییم این تغییر در موضوع است این مربوط به مرحله استنباط است و و این مربوط به عرف است. پس ما به طور کلی از این سه زاویه و این منظر می‌توانیم تأثیرگذاری زمان و مکان را بررسی کنیم. شرایط صدور را من حالا می‎گویم کجا قرار می‌گیرد و اصلاً ما این را جزء صور تأثیرگذاری زمان و مکان در استنباط باید بدانیم یا ندانیم؟ خیلی ها این را به همین عنوان ذکر کردند اما من روی این حرف دارم.
سوال:
استاد: این مثال‎ها همه تمهید برای این نظریه است نه مصداق برای این نظریه. این مثال‎ها در واقع مبین تغییرات زمانی و مکانی است. اما اینکه خودش به عنوان یک شاخص بخواهد اینجا مورد توجه قرار بگیرد و از صور تأثیرگذاری معرفی شود من روی این حرف دارم. حالا بعدا معلوم می‎شود چرا؟

چگونگی اثر گذاری زمان و مکان

اکنون باید این صور و احتمالاتی که اینجا ارائه کردیم را یک به یک بررسی و چگونگی اثرگذاری را توضیح دهیم. ما می‏گوییم اینها صورت‎های تأثیرگذاری زمان و مکان است، اما چگونه اثر می‌گذارند؟ یعنی تغییر زمان و مکان و مقتضیات زمانی و مکانی چگونه در موضوع اثر می‌گذارد؟ چگونه در ملاک اثر می‌گذارد؟ اینجا یک فهرستی بلند از این موارد وجود دارد که ما باید بررسی کنیم، به ترتیب شروع می‌کنیم. اولین مورد در رابطه با موضوع است.

الف. تغییر در موضوع

یکی از محورهای اثرگذاری زمان و مکان در استنباط مربوط به موضوع است که موجب تغییر در آن می‎شود. تغیر موضوع به چند گونه قابل تصویر است، ولی قبل از آن باید دانست که منظور از موضوع در اینجا اعم از موضوع و متعلق است، نه موضوع در مقابل متعلق، توضیح اینکه:
ما یک موضوع داریم، یک متعلق، وقتی این دو با هم استعمال می‎شوند و غرض عطف تفسیری نیست، بلکه عطف واقعی و حقیقی است، اینها هر کدام به یک معنا اشاره دارند. گاهی هم به جای یکدیگر استعمال می‎شوند، در موارد زیادی متعلق گفته شده ولی منظور موضوع است.
به هر حال متعلق، یک معنا دارد موضوع یک معنای دیگری دارد. مرحوم محقق نایینی می‌فرماید: موضوع، سبب و شرط هم در احکام تکلیفی و هم در احکام وضعی به یک معنا هستند و آن عبارت است از چیزی که حکم شرعی بر آن مترتب شده، از این گاهی تعبیر می‌کنند به موضوع، گاهی تعبیر می‌کنند به سبب، گاهی تعبیر می‌کنند به شرط، اما اصطلاح این است که آنچه که حکم وضعی بر آن مترتب شده سبب است و از چیزی که حکم تکلیفی بر آن بار می‎شود به موضوع یا شرط تعبیر می‌کنند. ایشان جای دیگر موضوع را این چنین معرفی می‌کند «و المراد بالموضوع هو ما اخذ مفروض الوجود فی متعلق الحکم کالعاقل البالغ المستطیع مثلا و بعبارة اخری المراد من الموضوع هو المکلف الذی طولب بالفعل او الترک بما له من القیود و الشرایط من العقل و البلوغ و غیرذلک» اینجا ایشان می‎گوید: موضوع عبارت است از چیزی است که در متعلق حکم به عنوان مفروض الوجود اخذ شده باشد، مثل عاقل بالغ مستطیع، این می‎شود موضوع در وجوب حج. به عبارت دیگر موضوع عبارت است از مکلفی که با قیود و شرایطش مورد طلب فعل یا ترک واقع شود، مثل عقل و بلوغ و امثال اینها.
سوال:
استاد: نه حکم که فقط وجوب است آنکه روشن است، در آن اختلاف نیست، … همین جا شهید صدر تعبیر متعلق المتعلق به کار برده … به یک اصطلاح آن می‎شود موضوع.
شهید صدر می‎گوید: «و متعلق المتعلقات و هی الاشیاء الخارجیه التی تعلق بها المتعلق الاول کالقبله و الوقت فی الصلوة و الخمر فی لاتشرب الخمر و العقد فی اوفوا بالعقود و هذا ما یسمی بالموضوع» ؛ ایشان می‎گوید متعلق متعلق عبارت از همان اشیاء خارجی است که متعلق اول به آن متعلق شده، مثل قبله و وقت در نماز یا خمر در لاتشرب الخمر یا عقد در اوفوا بالعقود، این همان است که به آن می‏گویند موضوع. ایشان به متعلق المتعلق می‎گوید موضوع خود متعلق هم که معنایش معلوم است.
سوال:
استاد: مرحوم نائینی می‏گوید «الحج واجب علی المستطیع» مستطیع کیست؟ عاقل بالغ مستطیع، حالا آن شرایط عام آن هم باید در نظر گرفت. پس موضوع اینجا می‎شود خود مکلف، در حالی که ما در لاتشرب الخمر می‎گوییم موضوع چیست؟ خمر،.. .
به هر حال بین موضوع و متعلق به حسب واقع فرق است به حسب واقع لکن آنچه ما اینجا از موضوع اراده می‌کنیم اعم از موضوع و متعلق است.
با این مقدمه می‏گوییم گونه‏های تأثیر زمان و مکان در استنباط به حسب موضوع که موجب تغییر در موضوع می‎شوند چندین گونه است:

۱. تغییر در ماهیت موضوع

اولین گونه تغییر موضوع که به تبع شرایط زمانی و مکانی حاصل می‌شود، تغییر در ماهیت موضوع است که از آن تعبیر به استحاله می‎شود یعنی موضوع متبدل می‌شود به یک شی دیگر، مثلا شراب می‎شود سرکه، سگ می‎شود نمک، این تغییرات به حسب زمان و مکان است یعنی ممکن است در یک منطقه‌ای این اتفاق نیفتد، مثل قطب شمال اما در یک منطقه‌ای این اتفاق بیفتد، پس تغییر در ماهیت موضوع یکی از گونه‌هایی است که به تبع تغیر در زمان و مکان پدید می‎آید، منتهی اینکه آیا اساساً ما می‌توانیم بگوییم این از موارد تأثیر زمان و مکان در استنباط است؟ این جای بحث دارد، … این یک چیزی است که از اول تاکنون در همه کتاب‌های فقهی مطرح شده؛ چون همه استحاله را همه موجب طهارت می‎دانند این بحثی ندارد، اگر بخواهیم به نظر دقی اظهار نظر کنیم چه بسا بگوییم این تغییر حکم نیست، چون موضوع وقتی عوض می‎شود مثل این می‎ماند که مثلا ما دو تا قضیه داریم، «الخمر حرام» یا «لحم الغنم طاهر» اینها دو حکم است که هر کدام یک موضوعی دارند، آیا شما می‎گویید این حکم تغییر کرده و به آن تبدیل شده است؟ هر حکمی روی موضوع خودش بار شده، حالا اینجا الان در این مورد تحقق پیدا کرده است.
سوال:
استاد: استحاله درست است به تبع زمان و مکان اتفاق افتاده، این تبعیت در این جهت صورت گرفته، اما اینکه حکم نجاست تبدیل به طهارت می‌شود آیا از موارد اثرگذاری زمان و مکان در استنباط است؟ به استنباط اصلاً ربطی ندارد، این دو حکم در شریعت از اول جعل شده، کاری هم به استنباط فقیه ندارد… منتهی شما می‎گویید آقا چه کسی گفته این موضوع عوض شده؟ … عرف می‏گوید … بله ولی این تأثیر زمان و مکان در استنباط نیست، یعنی این مسئله آنقدر روشن است که اصلاً این را نمی‌توانیم جزء این موارد قلمداد کنیم… من راجع به استحاله حرف می‏زنم، به قول آقای مطهری جایی که استحاله اتفاق می‎افتد، موضوع منتفی می‎شود، لذا حکم هم می‎رود … .
به هر حال اینگونه تغییر در موضوع حتماً وجود دارد و این تغییر به تبع تغییر شرایط زمانی و مکانی اتفاق می‎افتد، ولی فی الواقع ما نمی‎توانیم آن را از مصادیق تأثیر زمان و مکان در استنباط بدانیم، چون وقتی استحاله صورت می‎گیرد اصلا موضوع به کلی منتفی می‎شود.