نقش زمان و مکان در استنباط – جلسه اول – فهرست مباحث – دیدگاه های کلی درباره تأثیر زمان و مکان – دیدگاه اول: تأثیر تام – دیدگاه دوم: عدم تأثیر – دیدگاه سوم: تأثیر فی الجمله – تفسیرهای مختلف در دیدگاه سوم – تفسیر اول – دوم – سوم – چهارم

جلسه ۱ – PDF

جلسه اول

فهرست مباحث – دیدگاه های کلی درباره تأثیر زمان و مکان – دیدگاه اول: تأثیر تام – دیدگاه دوم: عدم تأثیر – دیدگاه سوم: تأثیر فی الجمله – تفسیرهای مختلف در دیدگاه سوم – تفسیر اول – دوم – سوم – چهارم

۱۴۰۳/۱۲/۱۱

مقدمه

بحث درباره تاثیر و نقش زمان و مکان در استنباط احکام شرعی است. این عنوان از دهه شصت در برخی از نوشته‎ها، نامه‎ها یا پیام‌های امام رحمة الله علیه مطرح شد و در دایره ادبیات علمی حوزه‌های علمیه قرار گرفت. از همان زمان تفسیرهای متفاوتی از این مطلب به عمل آمد و دیدگاه‌های مختلفی نسبت به آن ابراز شد.
بحث‌هایی که طی این جلسات انشالله دنبال خواهیم کرد و در حد فرصت محدودی که در این ایام داریم، به آن خواهیم پرداخت، چند مطلب است که به مرور انشالله اینها را به نحو اجمال و اختصار مطرح می‌کنیم:
1.تفسیرهای مختلفی که از این نظریه یا از این بیان به عمل آمده است.
2.پیشینه آن را در فقه شیعه و در کلمات فقها بررسی می‎کنیم؛ به این معنا که آیا این یک بحث تازه‌ای است یا سابقه داشته؛ به عبارت دیگر تفاوتی بین آنچه امام مطرح کردند و آنچه که ادعا شده که در گذشته هم وجود داشته، قابل ذکر هست یا خیر؟
3.اگر فرصتی بود، به تاثیر زمان و مکان از دیدگاه اهل سنت می‎پردازیم. اینکه در نگاه اهل سنت چگونه زمان و مکان در احکام شرعی و در شریعت موثر هستند؟
4.آثار پذیرش و انکار تاثیر زمان و مکان در استنباط احکام شرعی را اجمالاً اشاره خواهیم کرد.
5.تأثیرگذاری زمان و مکان را در ابعاد و عرصه های مختلف یک به یک مورد بررسی قرار خواهیم داد. اینکه اولاً منظور امام چیست؟ ثانیاً عرصه‌هایی که می‌تواند این دو عنصر در آن اثرگذار باشد، بالنسبة الی الاستنباط کدام عرصه‌ها هستند.
6.پس از آن هم به برخی از شبهات و نگرانی ها و دغدغه‌هایی که در این رابطه ابراز شده یا ممکن است مطرح شود انشالله خواهیم پرداخت.
این یک تصویر کلی و دور نمایی از مباحثی است که ما طی روزهای آینده انشالله دنبال خواهیم کرد.

دیدگاه‌های کلی درباره تأثیر زمان و مکان

در بدو امر مناسب است به دیدگاه‌های کلی نسبت به تاثیر زمان و مکان در شریعت یا استنباط احکام شرعی اشاره‌ای داشته باشیم. در یک تقسیم بندی کلی می‌توانیم بگوییم سه دیدگاه در این رابطه وجود دارد:

دیدگاه اول (تأثیر تام)

یک دیدگاه که من از آن با عنوان دیدگاه تاثیر تام یاد می‌کنم و شاید نام دیدگاه افراطی هم بر آن بتوان گذاشت این است که زمان و مکان دو عنصر تاثیرگذارِ به تمام معنا در شریعت هستند. از کلمات برخی از متفکران شیعه که البته فقیه نیستند و با فقه آشنایی چندانی هم ندارند، استفاده می‌شود که برای زمان و مکان یک تأثیر تمام عیار قائلند. یکی از کسانی که به این دیدگاه ملتزم شده و از صحبت‌‎ها و نوشته‎های او چنین برمی‌آید صاحب نظریه قبض و بست تئوریک شریعت است. سخن او بر این پایه استوار است که فهم شریعت مستقل از فهم طبیعت نیست. به نظر ایشان دانش یک هویت جمعی دارد و هر قضیه از هر علمی، در هر قضیه از علم دیگر که به ظاهر نامربوط است تأثیر دارد. ادعای وی متشکل از سه مقدمه است:
مقدمه اول: هیچ فهمی از دین وجود ندارد که به معرفت‌ها و فهم‌های برون دینی متکی نباشد.
مقدمه دوم: اینکه اگر فهم‌های برون دینی تحول پیدا کنند، فهم دینی نیز متحول می‎شود و اگر آنها ثبات داشته باشند فهم دینی هم ثابت خواهد بود.
مقدمه سوم: فهم‎های برون دینی همه متحول می‎شوند.
نتیجه: پس فهم‎های دینی هم متحول می‎شوند.
عامل و عنصر اصلی در تغییر و تحول فهم‎های بیرونی که منجر به تاثیر در فهم درونی می‌شود، زمان و مکان است. لذا به نظر ایشان مجتهد نمی‌تواند خودش را از بند علوم دیگر ولو به ظاهر غیر مرتبط با شریعت مستغنی بداند. یکی از لوازم این نظریه تأثیرگذاری تام زمان و مکان در استنباط احکام شرعی است. این البته اختصاص به احکام ندارد، بلکه در بسیاری از امور می‌تواند اثرگذاری آن دیده شود.
بعضی از روشنفکران اهل سنت هم به این دیدگاه معتقدند، من الان وارد بحث و بررسی نسبت به این دیدگاه نمی‌خواهم بشوم، ما این را فعلاً کنار می‌گذاریم، بررسی اینکه به طور کلی ما نصوص و ظواهر آیات و روایات را حمل بر عصر تشریع بکنیم و برای ادوار و زمان‎های بعدی یک راه و مسیر دیگری را طی کنیم، این خودش یک بحث مستقلی طلب می‏کند.

دیدگاه دوم (عدم تأثیر)

در مقابل، دیدگاه عدم تاثیر هم وجود دارد؛ یعنی اینکه زمان و مکان هیچ تاثیری در اجتهاد ندارد. منابع استنباط احکام تنها ظواهر کتاب و سنت است، آن هم بدون دخالت عناصر دیگر مثل عقل و حتی عرف در یک جهاتی. اگر بخواهیم از یک گروهی به عنوان سمبل این دیدگاه یاد کنیم می‌توانیم به اخباری‌ها اشاره کنیم، البته نه اینکه منحصر به اینها باشد، بلکه حتی در میان غیر اخباری‌ها هم ممکن است برخی به این دیدگاه معتقد باشند. ما به این دیدگاه نیز کار نداریم لذا نه فعلاً می‌خواهیم به بیان و بررسی دیدگاه اول بپردازیم، نه به دیدگاه دوم.

دیدگاه سوم (تأثیر فی الجمله)

دیدگاه سوم دیدگاه تاثیر فی الجمله زمان و مکان در استنباط احکام شرعی و اجتهاد است. این دیدگاه خود مشتمل بر طیف وسیعی از آرا و انظار است. طیف وسیعی که یک سوی آن نگاه حداقلی است و سوی دیگرش نگاه حداکثری.

تفسیر اول

در نگاه حداقلی زمان و مکان در استنباط حکم شرعی دخالت دارد، اما نه مستقیم بلکه صرفا در محدوده‎ای که خود شارع تعیین کرده، مثلاً عناوین ثانویه که مربوط به برخی زمان‌ها یا مکان‌ها هستند موجب کنار رفتن حکم اولی می‌شوند، مانند اینکه کسی اضطرار پیدا کند یا در تزاحم بین اهم و مهم ناچار به اختیار یک طرف شده و اهم را اختیار کند، اینها به نوعی بر مبنای تأثیر زمان و مکان است، چون شرایط زمانی یا شرایط مکانی او را وادار به ترجیح اهم بر مهم یا ارتکاب مضطر الیه می‌کند، لذا می‏گویند ما غیر از این چیزی به نام زمان و مکان نداریم؛ شاید به یک معنا با مسامحه می‏گویم نگاه حداقلی تأثیر زمان و مکان. اینها می‏گویند خود شارع احکامی را با ملاحظه شرایط خاص زمانی و مکانی مکلف جعل کرده و این دیگر به یک معنا به اختیار مجتهد نیست، بلکه در دستگاه تشریع تعبیه شده، جعل عناوین ثانویه به همین معناست، کسی که اضطرار به اکل میته پیدا می‎کند و این برای او مجاز شمرده می‌شود این در واقع جعل یک حکم برای مکلف در یک شرایط زمانی و مکانی خاص است، بنابراین غیر از این دیگر ما چیزی به نام زمان و مکان نداریم. البته شاید اخباری‌ها هم این را منکر نیستند، آنها هم قائل به کنار رفتن حکم اولی به اعتبار شرایط اضطرار هستند، مثلاً وقتی در مقام امتثال برای مکلف تزاحم پیش می‎آید ترجیح اهم در واقع ملاحظه شرایط خاص زمانیست، یعنی در یک شرایط خاص زمانی تزاحم پیش می‎آید که ناچار می‎شود مکلف اهم را ترجیح می‏دهد.
سوال:
استاد: می‌خواهم عرض کنم این دیدگاه گویا می‎گوید ما چیزی به نام زمان و مکان نداریم که تاثیر در استنباط داشته باشد، اما این فی الواقع، به رسمیت شناختن این دو است. یا مثلاً ممکن است برای عرف در تشخیص مصداق نقش قائل باشد، این هم در واقع تاثیر زمان و مکان است.
به هر حال اگر تعبیر حداقلی هم چندان دقیق نباشد، این دیدگاه معتقد است زمان و مکان در قالب‌ها یا طرق یا احکامی توسط شارع در نظر گرفته شده. همه آن حالات، شرایط، ازمنه و امکنه‌ که برای مکلف ممکن است پیش آید از قبل ملاحظه شده، و برای آنها احکامی جعل شده است. یک نمونه عرض کنم، «ان ارید من التغییر تغییر الاحکام تغییر مظروفها و عللها و المصلحه للناس حسب ما امره الشارع، مثل اکل المیته الذی یباح عند الاضطرار او ارتکاب ای محذور آخر اخف، اذا دارالامر بین محذورین و الاهم و المهم او ترک واجب لدفع ضرر او نحو ذلک، فهذا لیس من تغییر الحکم، کما اشرنا الیه بشی بل هو انتفاء حکم خاص بانتفاء موضوعه و وجود حکم الآخر بوجود موضوعه» .
سوال:
استاد: می‎گوید اگر منظور از تغییر حکم تغییر به حسب ظروفها باشد با مسامحه می‏توانیم بگوییم این یک نگاه حداقلی نسبت به دخالت زمان و مکان است. پس طبق این دیدگاه زمان و مکان دخالت دارد، منتهی دخالت به این صورت است که یک حکمی برای یک شرایط خاص و در ظرف خاص ثابت است که این حکم در شرایط دیگر و در ظرف دیگر ثابت نیست، لذا اینها در واقع دو حکم هستند برای دو موضوع. ایشان می‏گوید منظور از تغییر اگر این باشد در واقع تغییر نیست فلیس هذا من تغییر الحکم، این نظر مرحوم آیت الله صافی گلپایگانی است.
در جای دیگر عبارت ایشان این است « فصحیح ان الحکم الثانی ثابت ابدا لایتغیر صارت الظروف ما صارت و تغیرت الاحوال ما تغیرت و النص النبوی کالنص القرآنی لا فرق فی ذلک بین المعاملات و العبادات فکلها مصون عن التغیر»؛ می‎فرماید که ما چیزی به نام تغییر نداریم، احکامی هم که به حسب ازمنه و امکنه تغییر می‏کند در واقع از قبل برای آن امکنه و ازمنه جعل شده است.
پس زمان و مکان به این معنا در احکام شرعی دخیل هستند. البته این غیر از آن است که مثلاً بعضی از احکام مقید به یک زمان و مکان هستند، آنها که اصلا از بحث خارج است اما اینکه خود زمان به عنوان یک ظرف یا خود مکان به عنوان یک ظرف در حکم دخالت داشته باشد و موجب تغییر حکم شود، طبق این دیدگاه، اساساً چنین چیزی از قبل و توسط خودش شارع پیش بینی شده و بیان شده است، عناوین ثانویه‌ چیزی غیر از این نیست. دوران بین محذورین، اهم و مهم، از مصادیق آن است.
لذا اینها را نمی‌توانیم جزء منکران و قائلین به عدم تاثیر قرار بدهیم، و به همین جهت ما این را از آنها جدا کردیم. بین این دیدگاه و اخباریون خیلی فرق است، با این حال تاثیری هم که اینها قائل هستند، در همین حدی است که عرض کردم.

تفسیر دوم

برخی تفسیر دیگری به عمل آورده و می‌گویند: به طور کلی احکام در ظروف زمانی و مکانی مختلف تغییر می‌کند و زمان و مکان در آنها تاثیر دارد، ولی این تأثیر تنها و تنها در دایره موضوع است ولاغیر؛ زمان و مکان باعث تغییر موضوع می‌شود. حال اینکه چه عواملی موضوع را تغییر می‎دهد، بحث دیگری است. البته عبارتی هم که ما از مرحوم آیت الله صافی نقل کردیم از جهتی با این سخن مختلف و متفاوت نیست. ایشان هم تغییر حکم با تغییر موضوع را می‏پذیرید منتهی می‏گوید این تغییر موضوع از قبل با پیش بینی شارع حکمش معلوم شده است. ولی طبق این دیدگاه موضوع اگر تغییر کند، در اثر تغییر زمان یا مکان، این باعث تغییر حکم می‌شود، منتهی تغییر موضوع ممکن است در اثر تغییر شرایط بیرونی موضوع باشد همه قبول دارند اگر مثلاً استحاله صورت بگیرد موضوع عوض می‎شود، هیچکس منکر این نیست، سگ اگر تبدیل به نمک شود اینجا موضوع تغییر کرده، تا حالا سگ موضوع نجاست بود، اما الان که تبدیل به نمک شده در اثر استحاله، حکم نجاست از بین می‎رود، این را همه قبول دارند، این یک تغییر درونی در خود موضوع است، تغییر ماهوی پیدا کرده، این را همه قبول دارند. اما گاهی تغییر، تغییر ماهوی نیست، تغییر در برخی از قیود موضوع است. گاهی تغییر، تغییر بیرونی است، در شرایط پیرامونی موضوع تغییراتی اتفاق می‎افتد. شرایط پیرامونی یعنی یک موضوع اگر به صورت مجرد لحاظ شود، خودش فی نفسه با قطع نظر از مقارناتش یک حکمی دارد، اما اگر با آن مقارنات ملاحظه شود، یک حکم دیگری پیدا می‌کند. پس زمان و مکان از این جهت تاثیر دارد که این مقارنات و ملازمات را گاهی تغییر می‎دهد، یک شرایط تازه‌ای پدید می‎آورد. مثال‌هایی هم برایش می‎توان ذکر کرد، اینکه مثلاً یک زمانی لباس سیاه پوشیدن مکروه بوده، چرا؟ چون تشبه به یک گروه خاصی بود، لباس پوشیدن، فی نفسه حکمش معلوم است، حکم اولی آن معلوم است، اما چون مقارن شده بود با حاکمیت یک گروهی که شعارشان و نمادشان این رنگ بود و این لباس بود، لذا از آن منع شد وقتی این مقارنات از بین برود و این شرایط کنار برود آن حکم تغییر می‌کند. پس اینجا ماهیت موضوع یا قیود مربوط به این تغییر نکرده بلکه مقارناتش عوض شود مثلاً در مورد موسیقی و غنا، اینکه گاهی موسیقی مناسب مجالس لهویست و اگر نهی شده به خاطر مقارنات آن است چنانچه این مقارنات کنار رود یک شرایط جدیدی پیدا می‎شود و دیگر حکم به حرمت نمی‌شود. این تغییر در موضوع، به اعتبار تغییر در شرایط و مقارنات آن است.
در مورد موضوع حالا من یک نمونه عرض کردم، شاید اغلب مقالات و نوشته‌هایی که در مورد تاثیر زمان و مکان در استنباط و اجتهاد ارائه شده است، اغلب معقتقدند که منظور از تأثیرگذاری یعنی تأثیرگذاری زمان و مکان در موضوعات. یعنی شرایط زمانی و مکانی که در موضوع اثر می‌گذارد و آن را تغییر می‎دهد. تغییر موضوع هم سبب تغییر حکم می‎شود، چون نسبت بین موضوع و حکم، نسبت سبب و مسبب است. لذا اگر موضوع عوض شود، حکم هم عوض می‎شود.
البته گونه‎های مختلفی برای تغییر موضوع می‎توان ذکر کرد، باز اینجا اختلاف وجود دارد، بعضی‎ها به صورت کلی ادعا کردند که منظور از تغییر شرایط زمانی و مکانی و تاثیر آن در حکم شرعی که مجتهد هم باید آن را لحاظ و حکم شرعی را استنباط کند همین تغییر موضوع است، منتهی گونه‎های مختلفی برای تغییر موضوع گونه‌های قابل تصویر است، شاید پنج شش گونه برای تغییر موضوع ما می‌توانیم تصویر بکنیم، یکی تغییر ماهوی موضوع، یکی تغییر قیود و اجزاء موضوع، یکی تغییر مقارنات خود این موضوع، یکی هم تغییر شرایط کلی به این صورت که اساسا این موضوع را جزئی از یک کل ببینیم و آنگاه حکم آن را استفاده کنیم که حالا این را من بعد عرض می‌کنم.
به هر حال بعضی از مقالات نوشته شده، در این رابطه ابهاماتی در آن وجود دارد یا حتی اضطراب‌هایی وجود دارد که من یک نمونه‎ا‌ش را برای شما نقل می‎کنم. از جمله در یکی از مقالات آمده: ریشه اصولی مکان و زمان همین مناسبت حکم و موضوع است، بعضی توهم کردند که این امر تازه‎ای است ولی اینطور نیست بلکه بیان حقیقت اجتهاد است، هر فعلی که از مکلف صادر می‌شود یا مکلف می‌خواهد آن را انجام دهد چون در ظرف زمان و مکان قرار می‌گیرد، آن زمان و مکان، فعلیت تکلیف را برای مکلف دگرگون می‌کند، به عبارت دیگر موضوع حکم به واسطه تحول زمان و مکان تحول پیدا می‌کند. این هم ابهام و اضطراب دارد و هم به یک جهت دیگری دارد توجه می‏دهد، می‎گوید: در اینجا صحبت از اضطرار هم نیست که مثلاً از باب عسر و حرج و لا ضرر و … بخواهد حکم عوض شود. اینکه گفتم یک پله جلوتر از نگاه قبلی است، بدین جهت است که آنجا همه این تغییرات را در چارچوب عناوین ثانویه و اهم و مهم و ترجیح اهم ارزیابی می‌کند، این می‏گوید این غیر از مسئله عناوین ثانویه است، این یک پله رفته جلوتر، نه اینکه نافی آن باشد، می‏گوید مقصود این است و الا آن چیزی است که خودش با یک عنوان دیگری مطرح شده برای مطالعه بیشتر می‎توانید به مجموعه مقالات نقش زمان و مکان در اجتهاد که یک کنگره‎ای به همین عنوان تقریباً سی سال پیش برگزار شد، مجموعه مقالاتش منتشر شده، می‌توانید به آنجا هم مراجعه کنید.
به هر حال می‌خواهم بگویم که تفسیرهای مختلفی از تاثیر زمان و مکان فی الجمله به عمل آمده، دقت کنید، ما عرض کردیم آن دیدگاه تأثیر تام به کنار، دیدگاه عدم تأثیر به کنار، دیدگاه تأثیر فی الجمله خودش شامل یک طیف وسیعی از انظار و آراء است، از حیث عرصه‌های اثرگذاری، قلمروی آن. واقعاً بعضی از این نوشته‌ها را که انسان ملاحظه می‌کند می‌بیند اساساً تفسیر به ما لایرضی صاحبه است، یعنی به گونه‌ای مطلب مورد نظر امام را تفسیر کردند که با رأی خود امام قطعا سازگار نیست. حالا من بعدا اینها را ذکر خواهم کرد. البته می‏توانیم بگوییم بعضی از اینها قرابت بیشتری دارند با آن مطلبی که امام گفته است، بعضی ها هم بُعد بیشتر دارند.
سوال:
استاد: هر دو؛ هم برداشت ما از آن سخن که اصلاً ایشان چه می‌خواهد بگوید و بعد هم خودمان ببینیم حق چیست. می‌خواهیم به اینجا منتهی شویم… من نمی‎خواهم خیلی وارد آن موارد بشوم، چون فرصت خیلی نیست، هر کدام از اینها دلایلش و به اصطلاح شواهد مدعایشان را بخواهیم ذکر کنیم و یک به یک آنها را بررسی و نقد کنیم خیلی زمان می‌برد. ما دو دهه از ماه رمضان را داریم که فرصت هم خیلی کم است.

تفسیر سوم

یکی از اساتید می‎گوید: ما چهار دسته احکام داریم که زمان و مکان تنها در یک دسته از این احکام می‎تواند تأثیرگذار باشد. این چهار دسته یکی احکام اصول عقاید، دوم احکام فروع دین، سوم احکام اخلاقی، چهارم احکام عرفی و بنای عقلایی است. زمان و مکان که خود پویا هستند، تحول آفرین نیز هستند و این احکام عرفی و بنای عقلایی است که در تیر رس زمان و مکان قرار می‌گیرند وگرنه در اصول و فروع و اخلاقیات، زمان و مکان را چندان فعال و موثر نمی‌یابیم. طبق این دیدگاه در اصول عقاید، در فروع دین نماز و روزه و حج و جهاد و یا اصول اخلاقی، ما نمی‌توانیم رد پایی از زمان و مکان پیدا کنیم، بلکه این فقط در احکام عرفی و عقلایی است. ایشان می‎نویسد: بنابراین آنچه از قوانین و احکام که به جوامع و علوم و صنایع و محافظات و مبادلات و معاملات و پاره‌ای از احکام که با گذشت زمان در طول تاریخ بر یک شکل و وصف و حال باقی نمی‌مانند با مرور زمان دگرگون شدن جوامع، پیشرفت تکنیک و تکامل علوم، بی‌شک دستخوش دگرگونی می‌شوند، در این نوع از احکام برای مجتهدی که به جامعه خود مدیون است میدان پهناور و گسترده‌ای قرار دارد که جولانگاه فتاوای مفید و کارساز او خواهد بود. این چیزی است که می‎تواند فقه را سرافراز کند. ایشان تغییرات را به لحاظ احکام در نظر می‎گیرد و می‎گوید تغییرات تنها در یک دسته است، اینها همه جای بحث دارد، اینجا ببینید باز نگاه به چیست؟ مسلماً ایشان نمی‌خواهد تغییر شرایطی که به واسطه عروض عناوین ثانویه پیش می‎آید و تاثیرش را در احکام نادیده بگیرد، مسلماً ایشان هم معتقد است که اگر اضطرار پیش بیاید باعث اباحه محذورات می‌شود، ایشان قبول دارد اگر اهم مزاحم شود با مهم باید به اهم اخذ کرد. اینها را قبول دارد، پس چرا می‏گوید ما از این چهار دسته احکام فقط در احکام عرفی و عقلایی می‎توانیم تأثیر زمان و مکان را ردیابی کنیم؟ در آن موارد مثلاً در فروع می‎گوید چندان اثرگذار نیست، شاید او اشاره به همین جهت داشته باشد. البته یک تعبیری خود ایشان اینجا دارد که: عرف و بنای عقلا که من با مسامحه از آن به زمان و مکان تعبیر می‎کنم. ایشان که مسلم نمی‏خواهد نفی کند تأثیرگذاری زمان و مکان را در غیر این موارد، بلکه او می‌خواهد بگوید آنچه امام گفته، منظور این است، یعنی آنجا که پای عرف و بنای عقلا وسط می‎آید جای تأثیرگذاری زمان و مکان است و استنباط اینجا از شرایط زمانی و مکانی اثر می‎پذیرد.
ببینید چقدر دیدگاه ها مختلف است، واقعاً یک دیدگاه واحدی وجود ندارد و ما با تفسیرهای متفاوتی مواجهیم. یکی می‎گوید این فقط در موضوعات است و از یک منظر نگاه می‎کند، این هم می‎گوید: این در دایره احکام عرفی و بنای عقلایی است.

تفسیر چهارم

تفسیر دیگر این است که این صرفاً در دایره فهم نصوص قرار دارند. یعنی تأثیر شرایط زمانی و مکانی در استنباط به این معناست که ما تاریخ و زمان صدور روایات را و موقعیت زمانی و مکانی حاکم بر صدور روایات را مورد توجه قرار دهیم و به شرایط صدور توجه کنیم تا بفهمیم که این روایت ناظر به چه شرایطی است؟ حالا بیشتر در دایره روایات این معنا پیدا می‎کند، اگرچه یک عده‎ای این را در مورد آیات هم می‎گویند لکن به خطا رفتند، می‎گویند وقتی ما به شرایط زمانی و مکانی صدور روایات توجه کنیم، دیگر نمی‎آییم حکم نسبی را به جای مطلق و مطلق را به جای نسبی بنشانیم. این البته یکی از جهاتی است که می‎تواند به این معنا مرتبط باشد. لکن این از دایره تأثیر زمان و مکان که مورد نظر امام است جداست، این یک امر دیگر است. اینکه ما در مقام استظهار از نصوص به شرایط زمانی و مکانی صدور روایات توجه کنیم، این یک امر است، اینکه زمان و مکان به نوعی در استنباط ما اثر بگذارد یک امر دیگری است. بعضی‎ها اصلاً منحصر کرده‌اند تأثیرگذاری زمان و مکان در استنباط را به همین امر؛ من خودم با یکی از این آقایان یک بحثی داشتم، گفتم به نظر شما زمان و مکان تاثیر دارد یا خیر؟ گفت بله، لکن تأثیرگذاری به این معناست که ما وقتی می‌خواهیم از روایات استظهار کنیم، به این جهت توجه داشته باشیم. من نمی‌خواهم این را نفی کنم، چون بالاخره همین مطلب می‎تواند در قالب این مسئله بدین صورت مطرح شود که زمان و مکان باعث تخصیص حکم به آن شرایط می‎شود، یعنی تخصیص حکم به یک زمان و مکان خاص، اینکه آن روایت مربوط به یک زمان خاص بوده.
سوال:
استاد: بعضی‎ها می‎گویند که منظور امام این است، من گفتم تفسیرهای مختلف از تأثیر گذاری زمان و مکان در استنباط شده، منتهی گاهی به امام نسبت داده می‎شود، گاهی تلقی خودشان را بیان می‎کنند، اینها دو گروه هستند و فرق دارند وقتی که امام این نظریه را مطرح کرد یک عده گفتند منظور امام این است یک عده هم به صورت کلی این نظریه را توضیح دادند بدون اینکه به امام نسبت بدهند. اینها با هم فرق می‌کنند. من مجموع تفسیرهای که به عمل آمده را ذکر می‎کنم، اعم از اینکه این را به امام انتساب داده باشند یا انتساب نداده باشند، بالاخره آرا و دیدگاه‎های مختلفی اینجا وجود دارد.

بحث جلسه آینده

این تفسیرها مهم است، من این نگاه ها و تفسیرها را ذکر و سپس یک جمع بندی خواهم داشت، این یک دریچه‎ای را باز می‎کند به ابعاد مختلف بحث و هم فاصله‎ها را نشان می‎دهد. حال اینکه حال چقدر می‎توانیم این دیدگاه ها را منطبق با این نظریه‎ بدانیم و چقدر فاصله بین اینها پیدا کنیم، این بحثی است که انشالله دنبال خواهیم کرد .