تفسیر – جلسه سی و یکم – آیه ۵۵ و ۵۶ –  بخش اول – بررسی زمان درخواست مشاهده و درخواست‌کنندگان – حق در مسأله – یک اشکال و پاسخ آن    

جلسه ۳۱ – PDF

جلسه سی و یکم 

آیه ۵۵ و۵۶ –  بخش اول – بررسی زمان درخواست مشاهده و درخواست‌کنندگان – حق در مسأله – یک اشکال و پاسخ آن   

۱۴۰۲/۱۲/۱۵

 

خلاصه جلسه گذشته

در بحث از آیه ۵۵ و ۵۶ آنچه که مربوط به بخش اول این دو آیه هست، عمدتاً این بود که دو جهت در بخش اول باید مورد توجه قرار گیرد؛ یکی اینکه زمان درخواست رؤیت و مشاهده چه زمانی بوده و دیگر اینکه درخواست‌کنندگان چه کسانی بودند. احتمالاتی در هر یک از این دو جهت ذکر شد و اشکالاتی که بنابر بعضی از انظار پیش می‌آید و مشکله‌ای که در تعارض و تنافی بین برخی از احتمالات مربوط به جهت اول با احتمالات جهت دوم پیش می‌آید، بیان گردید. ما این احتمالات را عرض کردیم؛ اشکالاتی هم که اینجا پیش می‌آید، ذکر شد.

حق در مسأله

در مجموع به نظر می‌رسد از میان این انظار و احتمالات باید عرض کنیم از نظر زمانی مسأله درخواست مشاهده و فرود صاعقه یا قبل یا همزمان با اتخاذ العجل بوده است. این مربوط به جهت اول است، چنانچه از آیه ۱۵۳ سوره نساء همین استفاده می‌شود؛ و ما گفتیم این یک ظهور قوی دارد در همزمانی یا بعدیت گوساله‌پرستی نسبت به تقاضای رؤیت.
اما مشکل این است که درخواست‌کنندگان چه کسانی بودند؟ گفتیم یا باید بگوییم همه بنی‌اسرائیل بودند یا گروه هفتاد نفره‌ برگزیده از آنان بودند که با موسی به طور رفتند. این یک اشکالی دارد که در جلسه گذشته به آن اشاره کردیم که بالاخره چطور می‌شود این را با نتیجه بحث در جهت اول جمع کرد.
به نظر می‌رسد همانطور که مرحوم امین الاسلام طبرسی در مجمع البیان گفته است، باید بگوییم این جریان مربوط به میعاد اول است. چون حضرت موسی دو میعاد داشته است؛ میعاد اول با یک جمع و گروهی به عنوان برگزیده (حالا یا هفتاد یا کمتر) به طور رفتند و آنجا این اتفاق افتاده ولی این قبل از گوساله‌پرستی است؛ در میعاد اول اینها همراه موسی رفتند و در آنجا گفتند «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً». اگر بگوییم که در میعاد اول این اتفاق افتاد و نه در میعاد دوم، آن مشکلاتی که در جلسه گذشته به آن اشاره کردیم برطرف می‌شود. یعنی یک گروهی از برگزیدگان به همراه موسی به کوه طور رفتند، چنانچه در آیه سوره اعراف هم دارد: «وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا»؛ اینها تقاضای رؤیت و مشاهده کردند، «فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ». اگر آن هفتاد نفر در میعاد اول تقاضای مشاهده کرده باشند مشکلی که در جلسه گذشته به آن اشاره کردیم برطرف خواهد شد؛ چون آن موقع هنوز نه گوساله‌پرستی اتفاق افتاده بوده و نه امر به قتل و نه مبادرت و اقدام به قتل به عنوان عمل به دستور خداوند. لذا آن مشکل و محذور برطرف می‌شود.

اشکال

منتهی بحث این است که کسانی که برگزیده بودند، چطور اینها تقاضای مشاهده کردند؟ هفتاد نفر بنابر نص خود قرآن برگزیده شدند برای میعاد اول؛ اینها چطور از موسی تقاضا کردند که «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً»؟ آیا اینها برگزیده بودند؟ اگر برگزیده بودند، چرا چنین تقاضایی کردند؟ بعد اینکه گفتند «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً»، ایمان به چیزی را مطرح کردند؟ اینکه ما ایمان نمی‌آوریم تا زمانی که خداوند را مشاهده کنیم؛ متعلق ایمان چیست؟ اینجا احتمالات متعددی مطرح شده است.
1. یکی اینکه منظور آنها این بوده که ما ایمان به تورات نمی‌آوریم تا زمانی که خداوند را مشاهده کنیم. چون نفرموده «لن نؤمن بک»، فرموده «لن نؤمن لک»؛ اگر این باشد، این به تورات متعلق می‌شود.
2. احتمال دوم اینکه منظور از لن نؤمن أی لن نقرّ، یعنی ما اقرار به تو نمی‌کنیم؛ مؤید آن هم این است که «لام» در اینجا ذکر شده و اقرار با «لام» متعدی می‌شود؛ یعنی ما اعتراف نمی‌کنیم که تورات از جانب خداست، مگر اینکه خداوند را مشاهده کنیم.
3. احتمال سوم اینکه اینجا «لام» به معنای سبب و علت باشد؛ یعنی لن نؤمن لک ما صرفاً به دلیل کلام تو و گفته تو به تورات ایمان نمی‌آوریم مگر آنکه خداوند را آشکارا ببینیم. یعنی اگر ما خداوند را آشکارا ببینیم، آنگاه ایمان به تورات می‌آوریم.
این احتمالاتی است که در بعضی از کتب تفسیری مطرح شده است.
میان این احتمالات خیلی تفاوت جدی وجود ندارد و تأثیری در اصل مسأله ندارد. ولی سؤال این است که چطور اینها برگزیدگان قوم بودند؟ «وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا»، چطور می‌شود که اینها برگزیده بودند ولی در عین حال ایمان به موسی یا تورات را منوط به مشاهده خداوند کردند؟ برای پاسخ به این سؤال چند احتمال می‌توان مطرح کرد:

پاسخ

۱. احتمال اول اینکه برگزیده به معنای اینکه اینها از نظر اعتقادی برتر از دیگران بودند نیست؛ همینطور هفتاد نفر را به عنوان همراه برای میقات انتخاب کرده بود. این بعید است که بدون ملاک و بدون معیار هفتاد نفر را همینطوری از آن قوم برای میقات انتخاب کند. بالاخره این هفتاد نفر باید ویژگی‌هایی می‌داشتند؛ مقبول می‌بودند، مورد اعتماد می‌بودند، مردم برای آنها احترام قائل بودند که آنها اگر مثلاً سخنی بگویند و حرفی بزنند و شهادتی بدهند، برای آنها قابل قبول است؛ لذا این احتمال منتفی است.
2. احتمال دیگر اینکه ایمان اجمالی داشتند، یعنی اجمالاً به خداوند و تورات معتقد بودند، اما تفصیلاً می‌خواستند اعتقاد و اعتماد پیدا کنند. برای اینکه با جزئیات به نحو تفصیلی اعتقاد و ایمانشان را کامل کنند.
3. احتمال دیگر اینکه ایمان آنها نقص داشت و می‌خواستند آن را کمال برسانند؛ این غیر از اجمال و تفصیل است. ایمان آنها گرفتار نقص بود، می‌خواستند این را کامل کنند.
4. احتمال دیگر اینکه اینها اعتقاد داشتند و ایمان هم داشتند، اما نگران بودند در معرض آسیب اعتقادی قرار بگیرند و خدای نکرده مرتد شوند. این برای استقرار ایمان در قلب آنها بود که چنین تقاضایی کردند.
این احتمالات هیچ یک منافاتی با برگزیده بودن این هفتاد نفر ندارد. یعنی با اینکه اینها برگزیده بودند، بالاخره از بقیه از نظر معرفت و مورد وثوق بودن و مورد قبول بودن بالاتر بودند؛ اما در عین حال گرفتار خطر از دست دادن اعتقاد بودند، لذا تقاضای رؤیت کردند؛ یا ایمان آنها گرفتار نقص بود و می‌خواستند ایمانشان را کامل کنند؛ یا می‌خواستند به نحو تفصیلی به این اعتقاد برسند. اگر این احتمالات را مطرح کنیم، منافاتی ندارد که برگزیده هم بودند. به هرحال این درخواست یک درخواست نامعقول بود؛ هر چند اینها برگزیده بودند، اما نشان می‌دهد که برگزیدگان آن قوم هم چنین مشکلاتی داشتند. به هرحال از موسی تقاضا کردند که ایمان ما منوط به رؤیت و مشاهده خداوند تبارک و تعالی است.
این بخش اول و مطلب اولی بود که از این بخش ذکر کردیم. ما در مورد این دو آیه طبق معمول، مفردات را بیان کردیم، ارتباط این آیه با آیات قبل را گفتیم؛ بیان کلی هم در مورد این آیه داشتیم؛ طبق معمول این دو آیه مشتمل بر چند بخش است. بخش اول خودش متضمن چند مطلب است. آنچه تا به حال در بخش اول گفتیم، مطلب اول بود؛ مطلب اول در بخش اول همین بود که زمان درخواست نامعقول مشاهده خداوند چه زمانی بود؛ بعد درخواست کنندگان چه کسانی بودند؛ البته اگر اینها را از هم تفکیک کنیم، این خودش دو مطلب می‌شود؛ مطلب اول زمان درخواست بود، مطلب دوم اینکه درخواست کنندگان چه کسانی بودند. طبیعتاً تفسیر یا بیان پاسخ این دو سؤال به هم مرتبط است و باید به گونه‌ای باشد که بین اینها هیچ تعارض و تنافی هم نباشد. این دو مطلبی بود که ما عرض کردیم و به تبع آن البته به یک پرسش هم پاسخ دادیم که بالاخره ایمان به چه چیزی را متوقف بر رؤیت و مشاهده خداوند کردند.

بحث جلسه آینده

مطلب سوم از بخش اول، مربوط به صاعقه است؛ چون در آیه آمده «فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ»؛ این به چه معناست؟ اصلاً صاعقه در اینجا چیست؟ اینکه صاعقه شما را اخذ کرد به چه معناست؟ آیا صاعقه به معنای همین صاعقه آسمانیِ طبیعی است یا اینکه منظور چیز دیگری است؟ این مطلب سومی است که ما باید اینجا درباره آن بحث کنیم؛ منتهی چون اگر بخواهیم وارد این بحث شویم، ناتمام می‌ماند، ان‌شاءالله این را موکول می‌کنیم به بعد از تعطیلات ماه مبارک رمضان.