خارج اصول – جلسه هفتادم – مجعول در باب امارات – مقام ثبوت – ادامه بررسی احتمال دوم – کلام محقق نایینی در دفع یک اشکال و بررسی آن

جلسه ۷۰ – PDF

جلسه هفتادم

مجعول در باب امارات – مقام ثبوت – ادامه بررسی احتمال دوم – کلام محقق نایینی در دفع یک اشکال و بررسی آن  

۱۴۰۲/۱۱/۰۳

    

خلاصه جلسه گذشته

بحث در مقام ثبوت پیرامون مجعول در امارات بود. اینکه در باب امارات چه چیزی مجعول واقع شده است؟
احتمال اول که محقق خراسانی به آن ملتزم شده، منجزیت و معذریت است. این مورد اشکال قرار گرفت.
احتمال دوم، تتمیم کشف و تتمیم طریقیت بود؛ محقق نایینی به این احتمال ملتزم شدند. این نیز مورد خدشه قرار گرفت. اشکال عمده‎ای که به این احتمال وارد شد این بود که اساسا این قابل جعل نیست، طریقیت و کاشفیت یک امر واقعی و تکوینی است. به لحاظ اثر نیز گفتیم این نمی‏تواند مجعول باشد زیرا منجزیت و معذریت یک اثر عقلی است و اثر عقلی قابل جعل نیست.

ادامه بررسی احتمال دوم

محقق نایینی خودشان برای دفع این اشکال مطلبی فرمودند.

کلام محقق نایینی در دفع یک اشکال

ایشان می‏گوید منظور از طریق و کاشف مثل قطع یا خبر، فرق نمی‏کند، چیزی است که ما را به واقع برساند، وقتی می‏گوییم یک چیزی طریق است یعنی طریق الی الواقع است لکن طریق الی الواقع بر دو قسم است:
1. گاهی این وصول حقیقی است، یعنی این طریق حقیقتا ما را به واقع می‏رساند، مثلا قطع اینچنین است، وصولش وصول حقیقی است.
2. گاهی این وصول حقیقی نیست، بلکه اعتباری است. منظور از وصول جعلی و اعتباری این است که شارع آنچه را که وصولش حقیقی و واقعی نیست را نازل منزله چیزی قرار می‎دهد که وصولش حقیقی است.
قطع موجب وصول به واقع است، تکوینا و حقیقتا؛ اماره موجب وصول الی الواقع حقیقتا نیست، ممکن است واصل باشد و ممکن است نباشد ولی من شارع اماره را همچون قطع موجب وصول قرار می‏دهم. یعنی وصول ظنی را بمنزله وصول واقعی می‏پذیرد. آنگاه می‏گوید آن اثر، یعنی منجزیت و معذریت بر مطلق وصول بار می‏شود. درست است که اثر یعنی منجزیت و معذریت عقلی است و به دست شارع نیست، خود طریق نیز واقعی و تکوینی است و شارع نمی‏تواند یک چیزی را طریق قرار دهد ولی می‏تواند یک چیزی را به منزله طریق قرار دهد. بگوید درست است این موجب وصول واقعی نیست اما می‏تواند نازل منزله وصول واقعی شود و شارع آنچه را که در باب امارات جعل کرده، این است. مجعول در باب امارات تتمیم کشف است به این معنا که امارات را که حقیقتا موجب وصول نیستند نازل منزله وصول قرار می‏دهد و آنگاه آن اثر معذریت و منجزیت بر این نیز بار می‏شود و این هم عقلی است.

بررسی کلام محقق نایینی در دفع اشکال

این مطلب پذیرفتنی نیست.

اشکال اول

اشکال در واقع به همان نکته‏ای بر می‏گردد که ما قبل از این گفتیم. گفتیم اشکال مهم به محقق نایینی این است که اساسا طریقیت و کاشفیت یک امر تکوینی و واقعی است و لذا جعل جاعل نمی‏تواند به آن متعلق شود. محقق نایینی می‏گوید که ما وصول اعتباری داریم در مقابل وصول حقیقی و واقعی؛ اشکال ما در همین است، اصلا وصول اعتباری معنا ندارد، این فرقی ندارد با آنچه که قبل از این گفتیم، یعنی اینکه نمی‏تواند شارع طریقیت را تتمیم کند. امر تکوینی و واقعی از ید جعل هر جاعلی خارج است، فرق نمی‏کند شارع به عنوان جاعل و واضع نمی‏تواند در حوزه تکوینیات دخالت کند و چیزی که واصل الی الواقع نیست نازل منزله واصل الی الواقع قرار دهد. مگر ما مجبوریم بیاییم متعلق جعل شارع را چیزی قرار دهیم که اساسا از عهده شارع خارج است.
سوال:
استاد: خیر، تمام بحث همین است. چه کسی گفته است اعتبار بخشی شارع به امارات به معنای اعتبار بخشی به طریقیت است یا تتمیم طریقیت است؟ شارع امارات را اعتبار بخشیده است ولی نه اینکه بگوید من این طریقیت هشتاد درصدی را تبدیل می‏کنم صد در صد. چه اشکالی دارد بگوییم اساسا همین طریقیت ناقص، همین کاشفیت ناقص از باب اینکه اغلب اوقات عقلاء را به واقع می‏رساند مورد قبول قرار می‎گیرد و به آن مقداری که به واقع نمی‏رساند توجه نمی‏کنند. آن را نادیده می‏گیرند. نادیده گرفتن برخی از مواردی که به واقع اصابت نمی‏کند کجا، و اینکه بگوییم هر موردی که اماره‏ای بر آن قائم می‏شود شارع بگوید این را طریق واقعی بدان، من این را اینطور معتبر کردم. این دو با هم فرق دارند؛ چه ضرورتی دارد که چیزی که از عهده شارع خارج است را به گردن شارع بگذاریم. این دقت ها برای این است که ما راهی را برویم که با همه آنچه که با آن مرتبط است سازگار باشد. بنابراین بین اعتبار بخشی امارات و اعتبار طریقیت تامه ملازمه‏ای نیست تا بگویید چه فرقی می‏کند. همه بحث در این است که این اشکال دارد.

اشکال دوم

محقق اصفهانی اساسا بعد از اینکه هم راه محقق خراسانی و هم راه محقق نایینی را رد می‏کند یک احتمال دیگری را پیشنهاد می‏کند که بعدا ذکر خواهیم کرد.
اشکال محقق اصفهانی این است که محقق نایینی یک اشتباهی مرتکب شده و فکر کرده است که ترتب اثر اینجا مثل ترتب احکام شرعی بر موضوعاتش است که اگر موضوع محقق شد خود به خود حکم و اثر مترتب می‏شود.
ایشان می‏گویند گاهی شارع یک حکمی را بر یک عنوان مترتب کرده است، مثلا اگر کسی مستطیع شد بر او حج واجب است، اینجا هر وقت عنوان استطاعت با قیود و اجزاء و شرایطش محقق شد، ترتب وجوب قهری است یا مثلا اگر عنوان مسافر محقق شد وجوب قصر خود به خود ثابت می‏شود یا عدم وجوب صوم خود به خود بار می‏شود. اما اینجا مسئله به گونه دیگری است، اینطور نیست که بگوییم هر جایی که طریقیت حاصل شد، منجزیت و معذریت می‏آید، در توضیحی که از ایشان نقل کردیم کأنه می‏خواست بگوید همین مقدار که ما برای امارات یک وصول اعتباری قائل شدیم خواه یا ناخواه معذریت و منجزیت به عنوان اثر عقلی بار می‏شود. زیرا منجزیت و معذریت بر وصول به واقع مترتب است، یعنی هر کسی واقع برایش معلوم شد، واقع در حق او منجز خواهد بود و آنچه که موجب وصول شده است معذر نیز خواهد بود. محقق نایینی می‏گوید وصول الی الواقع لازم نیست حقیقی باشد، وصول اعتباری هم اگر باشد آن اثر بار می‎شود، مثل اینکه عنوان مستطیع اگر محقق شد وجوب حج می‏آید. می‏گوید این مقدار وسعت ندارد که شما بیایید کلمه وصول واقعی و وصول الی الواقع را اخذ کنید و بگویید آن چیزی که موجب ترتب اثر است وصول است، اینجا وصول است منتهی وصول اعتباری است، این نیست، زیرا این اثر عقلی در چه صورتی می‏آید؟ این اثر عقلی به نحو مطلق مترتب نمی‏شود. این اثر عقلی وقتی مترتب می‏شود که وصول حقیقی باشد، به عبارت دیگر محقق اصفهانی این را از بنائات عملیه عقلائیه می‏داند و می‏گوید منجزیت و معذریت ناشی از بنای عملی عقلاء است، زیرا ایشان در مورد احکام عقلیه معتقد است اینها از مشهوراتی هستند که عقلاء بر آنها تطابق دارند، با دیگران نگاهشان فرق می‏کند. فرض کنید اینجا معذریت و منجزیت به دنبال وصول الی الواقع ثابت می‏شود. اگر انسان به واقع رسید واقع در حق او منجز می‏ شود. اینکه انسان به واقع برسد یک وقت با قطع حاصل می‎شود، قطع طبیعتا موجب وصول الی الواقع است و این وصول حقیقی است. محقق نایینی گمان کرده که اماره هم می‏تواند موصل الی الواقع باشد، می‏گوید ما همین مقدار که این را به عنوان وصول الی الواقع پذیرفتیم اعتبارا، آن اثر می‏آید. در حالیکه محقق اصفهانی می‏گویند خیر، چون این اثر یعنی معذریت و منجزیت ناشی از بنای عملی عقلاء است و بنای عملی عقلاء اینطور نیست که هر نوع وصولی را موجب تنجز و معذر بدانند، بلکه تنها وصول حقیقی را موجب تنجز و تعذر می‏دانند، لذا در جایی که وصول حقیقی نباشد از نظر عقلاء این اثر مترتب نمی‏شود.
پس آن مواردی که احکام شرعی خود به خود مترتب می‏شود بر زمانی است که موضوع محقق شده است. آنجا ترتب حکم شرعی بر موضوع قهری است، وقتی موضوع بیاید خود به خود حکم ثابت می‏شود، اینجا از آن قبیل نیست که موضوع وصول به هر شکلی محقق شود اثر مترتب ‏شود. چون خود اثر یعنی منجزیت و معذریت برگرفته از بنای عملی عقلاء است، باید بیبینیم عقلاء کجا این بنا را دارند و کجا چنین اثری را مترتب می‏کنند. وقتی نگاه می‏کنیم عقلاء این اثر را در جایی که وصول حقیقی باشد معتبر می‏دانند. لذا نمی‎توانیم بگوییم شارع این طریق را معتبر کرده است و آن را موصل الی الواقع اعتبار کرده است، می‏گوید این بنای عملی عقلاء بر این منطبق نمی‏شود، این جا این اثر اصلا منطبق نیست.
سوال:
استاد: معنای اخذ به خبر ثقه چیست؟ ما این را تحلیل می‏کنیم که این تکلیف چیست؟ ما که نمیگوییم نیست. گفتیم دو دیدگاه کلی است؛ یک قول می‏گوید اساسا شارع در باب امارات جعل ندارد. همان سیره عقلاء را مثلا امضاء کرده است که آن نیز بالاخره جعل است، حال می‏گوییم جعل ندارد در مقابل جعل تأسیسی. اما در مقابل چهار نظر است که می‏گوید شارع جعل دارد. همین را می‏خواهیم ببینیم جعل به چه تعلق گرفته است؟ شما می‏گویید یعنی چه، شارع تکلیف کرده است؛ ما فعلا سر این نزاع نداریم؛ گرچه سر همین موضوع نیز حرف داریم. شارع تکلیف کرده و گفته است به خبر ثقه اخذ کنید، با این چه می‏کند؟ محقق خراسانی همین را می‎گوید، شارع که می‏گوید صدق العادل این یعنی دارد می‏گوید خبر ثقه معذر و منجز است یعنی معذریت و منجزیت را جعل می‏کند؛ محقق نایینی می‏گوید شارع با صدق العادل می‎خواهد بگوید طریقیت خبر ثقه کامل شود، تتمیم طریق می‎کند؛ محقق اصفهانی می‏گویند شارع هیچکدام را جعل نکرده است. محقق نایینی گفتند اثر یعنی منجزیت و معذریت بر مطلق وصول بار می‏شود، قطع وصول حقیقی الی الواقع دارد و شارع گفته است که من امارات را نیز موصل الی الواقع قرار می‏دهم، یعنی اعتبار می‏کنم اینها وصول داشته باشند. محقق اصفهانی می‏گویند: معذریت و منجزیت که به عنوان اثر بر وصول الی الواقع مترتب می‏شود، دست ما نیست که همینطور دایره موضوع را وسیع کنیم و بگوییم روی این هم اثر می‏آید بلکه در این موارد باید رفت سراغ بنای عقلاء زیرا اینها همه از آن احکامی است که عقلاء بر آن تطابق دارند. وقتی می‏رویم سراغ عقلاء اینطور نیست که بر مطلق وصول اثر مترتب کنند، عقلاء در جایی این اثر را مترتب می‏کنند که این وصول حقیقی باشد نه اعتباری، اصلا وصول اعتباری معنا ندارد. بنابراین وقتی عقلاء در این موارد چنین بنایی ندارند آن اثر نیز خود به خود مترتب نمی‏شود.
استاد:
سوال: یعنی نمی‏تواند اعتبار کند طریقیت را، تمیم را نمی‏تواند اعتبار کند. در مورد اثرش نیز گفتند این اثر عقلی است، ما از آن طرف (نمی‏گوییم طریقیت را) می‏گوییم این وصولی که طریق الی الواقع است را به مقداری دامنه‏اش را توسعه می‏دهیم که این اثر خود به خود بیاید. محقق اصفهانی می‏گوید خیر، این اثر ریشه در بنای عقلاء دارد و به بنای عقلاء که مراجعه می‏کنیم، می‏بینیم چنین چیزی نیست.
استاد:
سوال: خیر؛ … ؛ از همین جا راهی باز می‏شود برای نظر محقق اصفهانی. ایشان می‏گوید آنچه که شارع جعل کرده است حجت به معنای لغوی است، ما یصح احتجاج به، ما یحتج به العبد علی المولا و بالعکس.
سوال:
استاد: باید حرف محقق اصفهانی را نقل کنیم و بررسی کنیم. ما هیچ کدام از این احتمالات را قبول نداریم.
سوال:
استاد: خیر؛ اصلا ایشان می‏گوید عقلاء کاری به معذریت و منجزیت ندارند کاری به وصول ندارند. … چون محقق نایینی آن حرف را زد ایشان این اشکال را می‏کند. این منافات ندارد، چون محقق نایینی این حرف را زد ایشان می‏گویند اگر این باشد که این اثر را بخواهند ببینند، عقلاء بنایشان این طور است، حال چون مبنای محقق اصفهانی متفاوت است و آن چیزی که اینجا گفتند لذا آن را می‏گذاریم برای بعد.

اشکال صاحب منتقی الاصول به محقق اصفهانی

این اشکال وارد نیست، زیرا قابل نقض است. چون موارد زیادی داریم که اثر عقلایی بر یک موضوع اعتباری بار شده است. مثلا ملکیت یک موضوع اعتباری است، ولی اثر عقلایی بر این بار شده است. سپس بر محقق اصفهانی اشکال می‏کند که چطور شما ادعا می‏کنید که اثر عقلایی تنها در جایی بار می‏شود که موضوع واقعی باشد؟ پس می‏شود یک اثر عقلایی بر یک موضوع اعتباری بار شود.

بررسی کلام صاحب منتقی الاصول

مسئله این است که اساسا موضوع یعنی طریقیت الی الواقع، اعتباری بودنش محل اشکال است. اینکه من این را اعتبار کنم که طریق الی الواقع باشد، یک امر تکوینی و واقعی است، چطور می خواهم این را اعتبار کنم که طریق الی الواقع باشد؟ به عبارت دیگر اشکال ما به این نقض صاحب منتقی این است که ما نیز قبول داریم که یک اثر عقلایی می‏تواند بر یک موضوع اعتباری بار شود، خود عقلاء نیز این کار را می‏کنند و در شرع این اتفاق افتاده، ولی مسئله این است که در ما نحن فیه اینچنین است؟ آیا در ما نحن فیه بحث در این است که ما یک موضوع اعتباری مسلم داریم و حالا می‏خواهیم ببینیم که اثر بر آن بار می‏شود یا خیر؟ قطعا اینطور نیست، ما اصلا در مانحن فیه می‏خواهیم بگوییم موضوع این نیست. محقق نایینی می‏خواهد موضوع را یک مقداری گسترده کند ما می‏گوییم صحیح نیست.

برچسب‌ها:, , , ,